۴/۱۱/۱۳۹۳

عموسام البغدادی!




با اعلام رسمی خلیفه‌گری «شام و عراق»،  که مناطقی از کشورهای عراق و سوریه را برخلاف تمامی معاهده‌های بین‌المللی تحت اختیار فردی به نام البغدادی قرار می‌دهد،‌   به تدریج از زرادخانة آتلانتیسم در منطقة خاورمیانه «کشف‌حجاب» می‌شود.   اگر به این به اصطلاح «خلیفه‌گری»،  آنچه را بارزانی «کردستان مستقل» می‌خواند نیز بیافزائیم،   نقشه‌های اصلی واشنگتن در منطقه برملا می‌شود:  تجزیة عراق و سوریه و قرار دادن کشورهائی «خلق‌الساعه» در سنگر نخست سیاستگزاری‌های ایالات‌متحد.  کشورهائی که از برآوردن ابتدائی‌ترین نیازهای ملی،‌ اقتصادی و اجتماعی خود نیز عاجز خواهند بود.  در اینکه سیاست آتلانتیسم در این مسیر حرکت می‌کند تردید نداریم؛  مسئله فقط اینجاست که دیگر قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی در برابر این گزینه‌های استعماری چه واکنشی نشان خواهند داد،  یا بهتر بگوئیم،  چه واکنشی می‌توانند نشان دهند.   بررسی امکان بهره‌برداری آتلانتیسم از معضلات «دست‌ساخت» منطقه‌ای را به بخش پایانی وبلاگ محدود می‌کنیم،  چرا که در حال حاضر آنقدرها قابل بررسی نیست،  و موضع‌گیری‌های صریح در بارة آن‌ها در دست نداریم.  و می‌پردازیم به ارائة تجزیه و تحلیلی فراگیرتر از «طرح» منطقه‌ای یانکی‌ها.

‌در مورد تجزیة سوریه که با اعلام «خلیفه‌گری» کذا عملاً به دو قسمت تبدیل می‌شود،‌   یک بررسی اجمالی نشان خواهد داد که این «برنامه» در واقع پاسخ کاخ‌سفید است به شکست در جنگ سوریه.   واشنگتن که دیگر نمی‌تواند از زبان عوامل و دست‌نشاندگان‌اش،   تحت هیچ عنوان در سوریه ادعائی ارضی و سیاسی مطرح نماید،‌   دست به دامان داعش شده تا از اینان جهت حفظ «آبروی» آتلانتیسم استفاده کند.   داعش که معلوم نیست اینهمه تجهیزات و تدارکات نظامی، ‌ سوخت،  دارو،  مهمات و نفر‌بر از کدام «دست الهی» دریافت می‌دارد،  همچون ارتش آلمان نازی هر روز ادعائی پررنگ‌وروغن‌تر از روز قبل در بوق می‌اندازد!‌  و جالب اینکه،  هم بشار اسد و هم دولت مالکی،   در برابر این موجود عجیب‌الخلقه که یک‌شبه از تنبان عموسام بیرون افتاده هاج‌وواج و بی‌حرکت مانده‌اند. 

از سوی دیگر،  همزمان کردن تجزیة عراق با فروپاشی کشور سوریه،  به واشنگتن این فرصت را خواهد داد تا حرکات چند مهرة منطقه‌ای را در سیر تحولات آتی در اختیار گیرد.  نخستین مهره،  ساختار دست‌نشاندة کردستان «مستقل» است.   این کردستان به اصطلاح «مستقل» که دهه‌هاست آب و نان از دست ارتش سازمان ناتو در مرزهای ترکیه تحویل می‌گیرد،  چند ویژگی دارد که نمی‌باید فراموش کنیم.   ویژگی اول «کردستان مستقل» عین حکومت اسلامی جمکران «فرامرزی» بودن آن است!   بله،  اگر شیعی‌‌مسلکان را تقریباً در تمامی مناطق خاورمیانه می‌توان یافت،   کرد هم همه جا هست.  در نتیجه،  «کردستان مستقل» بهترین ابزار جهت باج‌گیری،  جنگ‌سازی،   ایجاد درگیری‌های قومی و نهایت امر سیاستگزاری در دست‌های نازنین آتلانتیسم خواهد شد.   به همین دلیل بود که از سال‌ها پیش باد در بوق این کردستان انداختند،   و برای خر کردن خلق‌الله بعضی‌ها حتی آن را با «کمون پاریس» و سال‌های نخست «لنینیسم انقلابی» در اتحاد شوروی طاق زدند! 

ولی تجزیة عراق یک ویژگی دیگر هم دارد که اینک در برابرمان نشسته:   ایجاد یک خلیفه‌گری قرون‌وسطائی با ریش‌وپشم،   چادروچاقچور،  تازیانه و حکم شرعی و ... و خلاصه دیگر ابزار «حکومت اسلامی اصیل» و ناب و رحمانی!  و اما با دیدن عکس‌های البغدادی و وزرای دست‌چپ و ‌راست وی نویسندة این وبلاگ به یاد یک حکایت عجیب افتاد. 

روزی جوانی سرمست از نیروی شباب،  آرزو کرد که،  ای کاش مادرم بمیرد و پدرم زنی جوان و زیبا اختیار کند تا هم از شر این عجوزه راحت شوم،‌  و هم در غیاب پدر با این زن جوان و زیبا هم‌بستر شده،  دلی از عزا درآورم.  از قضای روزگار دست بلا زد و پدر را برد،   و مادر بر جای بماند،  پس شوهری اختیار کرد که باز هم از قضای روزگار نااهل و بچه‌باز و ک...کن از آب درآمده،   همه روزه پسرک را زحمت می‌داد و می‌سپوخت!   روزی جوان نااهل در خلوت فریاد برآورد:  خداوندا!  چه فکر می‌کردیم و چه شد!

بله،   این است حکایت عموسام در عراق!  حکومت اسلامی «نیست‌درجهان» که اینک به عنوان «خلیفه‌گری»‌ شام و عراق در این منطقه چشم به جهان گشوده،  همان بود که پیشتر در طرح‌های آتلانتیسم می‌بایست از طریق شبکة میلیاردر گولن و با شرکت فعالانة «جهان بهارزدة عرب»،  دولت ترکیه،  و ارتش ناتو در سراسر امپراتوری سابقاً عثمانی احیاء شود!   حکومتی که وظیفة اصلی‌اش پاسداری از شاهرگ‌های ارتباط تجاری آتلانتیسم،   مخالفت با گسترش سرمایه‌داری‌های چین،  روسیه و هند،   و خصوصاً فراهم آوردن زمینة‌ مناسب جهت ایجاد درگیری‌های قومی و مذهبی در مناطق مسلمان‌نشین سابقاً شورائی و حتی فدراسیون روسیه بود.   حال که همة این طرح‌ها وآرزوها ابتر شده،   عموسام را می‌بینیم دست در دست البغدادی!  نمی‌دانیم البغدادی عموسام را پسندیده یا خیر!   به هر حال،   امیدواریم عموسام به سرنوشت آن جوانک پدر مرده دچار نشود!

از شوخی گذشته،   طرح‌های منطقه‌ای عموسام بیش از پیش به طرح‌ عقب‌ماندگان ذهنی می‌ماند که می‌خواهند با اصراری کودکانه،  به هر طریق ممکن آنچه را که غیرممکن است اجرائی کنند.   عقب‌ماندگانی که در این راه از تمامی عوامل موجود ـ  پدر و مادر،  همسایگان و اهل‌بیت و فامیل و دوستان و هم‌بازی‌ها ـ  کمک می‌طلبند.   آتلانتیسم بجای قبول این واقعیت که در پایه‌ریزی «بهارعرب» و طرح‌های برآمده از آن ناکام مانده،   و می‌باید طرح‌های دیگر ارائه دهد،   با تکیه بر عناصری هر روز نااهل‌تر و نامربوط‌تر سعی دارد همان طرح‌ها را روی میز طراحی حفظ کند.  باید پرسید چرا؟!‌   

باید پرسید به چه دلیل،‌  سرمایه‌داری آتلانتیست اصرار دارد از طرح‌هائی حمایت کند که دیگر امکان جذب را از دست داده و گام در نفی و ایجاد نفرت گذارده؟   در این مسیر مسلماً «خلیفه‌گری شام و عراق» یکی از مهم‌ترین این طرح‌ها می‌باید تلقی شود.   ولی به استنباط ما،  این برخورد از زمانی آغاز شد که آتلانتیسم از شکست در جبهة سوریه آگاهی یافت؛   زمانیکه اهرم‌ سیاست‌های اساسی از دست آتلانتیسم خارج شد،  و بالاجبار دست به دامان گزینة دیگری زد.  به عبارت بهتر،   اینک آتلانتیسم تلاش دارد با استفاده از همین طرح‌های نفرت‌انگیز ناتوانی‌اش را در اجرائی کردن شبکه‌های «معتبرنما» پوشش دهد.   و اینک که آتلانتیست‌ها نتوانسته‌اند‌ فدراسیون روسیه و چین و هند را با استفاده از محفل میلیاردرهای گولن محاصرة اقتصادی کنند،‌  می‌خواهند اینان را در محاصرة لات‌ولوت و آدمکش و تروریست قرار دهند! 

به همین دلیل است که شبکة خبرسازی آتلانتیست تلاش دارد،‌   با قدرت هر چه بیشتر فوت در آستین «وحشیگری‌های» داعش بیاندازد!   ولی فریب تبلیغات را نخوریم.   تفاوت این «داعشی‌ها» با موج اسلامگرایانی که تا همین چند ماه پیش در تونس،  مصر،  لیبی و ... مورد حمایت مستقیم پنتاگون و کاخ‌سفید قرار داشتند چیست؟   مطالبات داعش با مطالبات رهبران «جنبش‌سبز» که حمایت آمریکا و انگلستان از آن‌ها دیگر کارش به مسخرگی کشیده چیست؟   تفاوت البغدادی با امثال روح‌الله خمینی و آیات عظام که طی «انقلاب اسلامی»،   ایران را گام به گام به بن‌بست‌های قرون وسطائی هدایت می‌کردند و هنوز هم جامعه را در چنبرة مزخرفات خود اسیر کرده‌اند،   چیست؟   پاسخ روشن است؛  هیچ!   اینان در عمل تفاوتی با یکدیگر ندارند؛‌   این خط تبلیغاتی آتلانتیسم است که تلاش دارد این به اصطلاح «تفاوت» را به افکار عمومی القاء کند.

تقریباً همزمان با عربده‌جوئی‌های داعش،  و تقاضای «استقلال» برای کردستان،   طرح‌های دیگری نیز از دکان دست‌نشاندگان عموسام در منطقه بیرون افتاد.   طرح‌هائی میرا و ناکام که عمرشان به حباب‌های برکه می‌مانست و مسلماً مهم‌ترین‌شان هیاهوی دولت اسرائیل پیرامون ‌ سه جوان ربوده شده توسط «عوامل» حماس بود!   می‌دانیم که این جنایت حتی اگر صحت هم داشته باشد،   نمی‌تواند به یک پدیدة سیاسی تبدیل شود.   چرا که جنایتکار در همه جای دنیا یافت می‌شود،  و منتسب کردن چند جنایتکار بی‌وجدان به یک جریان سیاسی کار درستی نیست،  حتی اگر ما سایة حماس را هم با تیر بزنیم.   البته خوشبختانه،   برای حماس در شرایط فعلی هیچ اعتبار سیاسی باقی نمانده.   ولی نمی‌باید اشتباه کرد،‌   بنیامین نتانیاهو نه برای مبارزه با حماس که جهت فوت کردن در آستین همین اصولگرایان و تندروی‌های اسلامی است که در ظاهر بر علیه اینان دست به وق‌وق زده.   باید پرسید زمانیکه آریل شارون،  قصاب صبرا و شتیلا شیخ یاسین را با هزینة خود از مصر به غزه آورد و نخستین مسجد حماس را با پول دولت اسرائیل برای وی ساخت،   چرا امثال نتانیاهو عربده سر نمی‌دادند؟  فراموش نکنیم،   تندروها در همة صورتبندی‌های سیاسی به درد می‌خورند.   برای دولت جنگ‌طلب اسرائیل چه چیز بهتر از در اختیار داشتن افسار یک تشکیلات دیوانه و مجنون همچون حماس؟  نتانیاهو از این وحشی‌های ریش‌وپشمی همان استفاده‌ای را می‌برد که طی دهه‌ها دولت‌های آتلانتیست و منطقه از هم‌پالکی‌های حماس در ایران می‌بردند و می‌برند.  از حزب‌الله و حزب جمهوری‌اسلامی گرفته،‌  تا بیت‌رهبری و خط‌امام و روحانیت فلان و بهمان،  همگی برای ارتقاء منطقه‌ای اسرائیل کم زحمت نکشیدند.   و تا همین چندی پیش،   مقام معظم چاه‌جمکران یک قدم از نابودی اسرائیل پائین نمی‌آمدند.   فقط پس از دریافت توسری بود که ایشان فهمیدند وق‌وق کردن دیگر نان و آب ندارد،   و شروع کردند به سینه‌خیز رفتن و پشتک و وارو زدن،   یا به قول خودشان «نرمش قهرمانانه!»‌

همزمان با هیاهوی «داعش»،  آتلانتیست‌ها در ایران نیز دست به کار شدند.   و باز هم بر سر روابط جنسی و زنان در حکومت اوباش جمکران «حشرکشی» به راه انداختند.   «مقام معظم» خواستار بچه‌دار شدن امت شدند،  و «نان‌به‌نرخ‌روز» خورها هم دست به تهدید ملت زدند که اگر بچه‌دار نشوید پدرتان را درمی‌آوریم!‌  از سوی دیگر،   بساط لباس زنان نیز برای چندمین بار به مجلس شورای اسلامی رفت،  و نوچه‌های انگلیس از جمله سردار مقدم،  علی مطهری و دیگر اراذل و اوباش ولایت‌فقیه شروع کردند به خط‌ونشان کشیدن برای زنان!   این هم‌زمانی‌ها به صراحت نشان داد که هر کجا ارباب جمکرانی‌ها گیر می‌افتد،  آخوندها را یا به پائین‌تنة ملت بند می‌کند،  یا به ‌حجاب زنان.  و دقیقاً هم‌سوئی این هیاهوی پوچ با سخنرانی‌ها و حمایت‌های غیرمستقیم تل‌آویو از حماس نشان داد که نهایت امر تمامی این «بساط» وسیله‌ای است در دست ایالات‌متحد تا سیاست‌های منطقه‌ای‌اش را خوب «رنگ‌وروغن» بزند.   مبارزه با بی‌حجابی در ایران ابزاری شده در زرادخانة یانکی‌جماعت که از آن جهت سرکوب ایرانیان استفاده می‌کند.  روند این است که در مواقع مشخص،  یانکی‌ها جهت هماهنگ کردن سیاست‌های منطقه‌ای‌شان «بساط» حجاب را توسط اوباش نانخور سازمان‌های اطلاعاتی غرب علم می‌کنند.      

ولی مهم‌ترین هیاهوئی که گویا می‌بایست کمک اصلی به سیاستگزاران یانکی در منطقه برساند،  از جانب سازمان مجاهدین خلق تأمین شد!   بله،  این سازمان دقیقاً همزمان با نیازهای تبلیغاتی عموسام،   با به راه انداختن میتینگ «سالانة» خود در یکی از دهات اطراف پاریس،‌   از زبان رهبر فرزانه‌شان،  خانم عضدانلو قاجار،   معروف به «مریم»،  عملاً تمامی تبلیغات موهوم و مسخره‌ای که بوق‌های آتلانتیست پیرامون حکومت فعلی جمکران به راه انداخته‌اند «تکرار» کرد.   نهایت امر در همین سخنرانی «سرنوشت‌ساز» است که،   رهبر فرزانة مجاهدین،   هم به حکومت اسلامی «بمب اتم» دادند،   هم مسئولیت سیاستگزاری‌های واشنگتن در منطقه و «عروج» داعش را به حساب حکومت دست‌نشاندة ملایان نوشتند،  و هم از جهانیان خواستند تا این حکومت «خطرناک» را که تهدید کرة ارض به شمار می‌رود هر چه زودتر از میان بردارند!   

انصافاً اگر باراک اوباما شخصاً می‌خواست با صرف میلیون‌ها دلار برای دستگاه دست‌نشانده و بی‌اختیار ملایان که توسط سازمان سیا در ایران مستقر شده،   تبلیغات به راه اندازد،  به گرد خانم عضدانلو هم نمی‌رسید.   پس از گوش سپردن به نصایح «پیامبرگونة» مریم،  آنهم در برابر خیل عظیم صاحب‌منصبان آتلانتیست،   از ژنرال و کلنل گرفته تا رئیس‌پلیس و شکنجه‌گر و ... بیننده به این نتیجة «منطقی» می‌رسید که این حکومت اسلامی چقدر باید قدرتمند باشد! 

ولی «قدرت» این حکومت و «حقانیت» حزب دمکرات کردستان و صحت و صراحت «بابا» بارزانی،  و «عمو» طالبانی،  خصوصاً «نابهنگامی» عملیات حماس و داعش،   از قضای روزگار جملگی با نیازهای عموسام جهت خروج از بن‌بست عراق همزمانی نشان می‌دهد،   و فراموش نکنیم،‌  امروز مذاکرات هسته‌ای در وین نیز از سر گرفته می‌شود:

«در آستانه پایان دوره شش ماه توافق موقت هسته‌ای،  ایران  و گروه ۱+۵ دور دیگری از مذاکرات را در شهر وین از سر می‌گیرند.   ظریف،  وزیر خارجه ایران،  و تیم همراهش روز چهارشنبه وارد وین شد.   از سوی دیگر در تیم آمریکا ویلیام برنز و وندی شرمن دو مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا نیز حضور دارند.»
منبع:  رادیوفردا،  مورخ 2 ژوئیة 2014    

و با در نظر گرفتن اینکه ایالات متحد به هیچ عنوان خواهان از میان رفتن تنش «نان و آب دار» هسته‌ای با نوکران جمکرانی‌اش نیست،  سخنرانی‌ «داغ» مریم جان در بارة «بمب اتمی» ملایان دلیل و منطقی از آن خود پیدا می‌کند!   حال عیال رجوی را با بمب اتمی ملایان به آغوش گرم جوزف لیبرمن و دیگر لوتی و عنترهای آتلانتیست می‌سپاریم و می‌پردازیم به امکانات بهره برداری از هیاهوی رسانه‌ای که طی چند روز گذشته به راه افتاده.

همینجا بگوئیم،   بهره‌برداری‌های مورد نظر عموسام آنقدرها امکان‌پذیر به نظر نمی‌آید.  به صراحت دیدیم که بساط داعش «آرام» گرفت،  و از سوی دیگر اعلام همبستگی «بابا» بارزانی با آخوند سیستانی به صراحت نشان داد که «حق» کردستان جهت استقلال گویا آنقدرها هم «حق الهی» تلقی نمی‌شود: 

«[...] به گزارش خبرگزاری فارس،  عرفات کرم نماینده پارلمان عراق از حزب دموکرات کردستان به السومریه نیوز گفته مسعود بارزانی به آیت‌الله سید علی سیستانی نامه زده [ارسال کرده]  است و از وی خواسته برای پایان وضعیت بحرانی کنونی عراق وارد عمل شود.»
منبع:  فارس نیوز،  2 ژوئیه 2014.

اگر قرار است سیستانی شیعه جهت احقاق حقوق کردهای سنی پای به میدان بگذارد،   پس همانطور که وزیر امور خارجه اسرائیل،  آویگدور لیبرمن می‌گوید،‌  مسئلة کردستان به هیچ عنوان «استقلال» نیست.   بله،   این دقایق به صراحت نشان می‌دهد طرحی که پنتاگون جهت پوشش دادن به شکست آتلانتیسم در سوریه روی میز گذاشته بود،‌  گام به گام با بن‌بست‌های ساختاری و استراتژیک برخورد می‌کند.   به استنباط ما با گرم‌تر شدن «آتش» جنگ در اوکراین،   آمریکائی‌ها با سرعت بیشتری تلاش خواهند داشت تا خود را از شر سیاست ناموفق خاورمیانه‌ای که از دوران جرج بوش به ارث برده‌اند خلاص کنند.  شاید به همین دلیل باشد که سرگئی لاورف،  وزیر امور خارجة روسیه نیز در مصاحبة اخیر خود خواستار «تعطیل» کامل سیاست‌های آمریکا در منطقه شده،‌  و تنظیم روابط خاورمیانه را بر عهدة کشورهای منطقه گذارده.      



        


   

هیچ نظری موجود نیست: