۳/۲۷/۱۳۹۳

نبرد عموسام با معاویه!




در ماه مارس 2003 میلادی،  زمانیکه جورج والکر بوش،   ورای تمامی تعهدات بین‌المللی ایالات متحد،  تحت عنوان ساختگی «مبارزه با تروریسم»،   ارتش آمریکا و انگلستان را به عراق کشاند،    و زمینة فروپاشی دولت لائیک بعث را در اینکشور فراهم آورد،   برخی خبرگزاری‌ها به گزافه‌گوئی در مورد پیروزی بر استبداد و فاشیسم پرداختند.   اینان به جورج بوش تریبون می‌دادند تا ایشان از بالای «منبر» برای عراق اشغال‌شده آینده‌ای همچون آلمان فدرال ترسیم کنند!   ولی دیدیم که برخلاف پروپاگاند آتلانتیسم،   عراق علیرغم ثروت‌های کلان کانی،   نه تنها آلمان فدرال نشد،   که زندگی در اینکشور به چنان کابوسی بدل شده،   که برای بسیاری شهروندان عراق دوران صدام حسین دروازه‌های بهشت‌برین به شمار می‌آید. چند روز پیش یک پناهندة عراقی به من ‌گفت:  پیش از حملة آمریکا‌ئی‌ها،  صدام حسین تنها «تروریست» عراق بود؛   امروز عراق میلیون‌ها تروریست پیدا کرده.  

یازده سال پس از اشغال غیرقانونی عراق توسط ارتش‌های آمریکا و انگلیس،   حتی پس از «خروج» نمادین شبکة «دزدان دریائی» آنگلوساکسون از اینکشور،  کارنامة آتلانتیسم آدمخوار در عراق سیاه‌ و سیاه‌‌تر می‌شود.   آمریکا که پس از سال‌ها این‌پا و آن‌پا کردن به حساب خود توانسته بود از طریق نوری ‌المالکی در چارچوب «توافقات بین‌المللی» در عراق نیز باندی از جمکرانی‌های خودفروخته را با نام «حزب دعوت اسلامی» در رأس قوة مجریه تثبیت کند،  در خواب و خیال‌های‌اش به دنبال بازتولید الگوی «پرمنفعت» حکومت اسلامی جمکران در عراق می‌دوید.   بله،   نوری المالکی یک اسلامگرای «فکل‌کراواتی» است که همچون دیگر هم‌پالکی‌های‌اش در آنکارا و تهران سر در آخورآتلانتیسم دارد و از طریق ارتباط با شبکة بین‌المللی چپاول آخوندی،  راه نفوذ استراتژیک آنگلوساکسون‌ها را به چاه‌های نفت منطقه باز نگاه می‌دارد.   در حساب‌ و کتاب‌های غرب،   مالکی که از سال 2006 میلادی عملاً قدرت اجرائی را در عراق به دست گرفته،   بهترین اهرمی به شمار می‌رفت که می‌توانست گسترش نفوذ آتلانتیسم را در خاورمیانه و خصوصاً بر سر چاه‌های نفت این منطقه تضمین کند.        

ولی سانسور آتلانتیسم چنان کرده بود که احدی از خود نمی‌پرسید،   این ملای فکل‌کراواتی که از دوران جوانی عضو فعال محافل اسلامگرا به شمار می‌رفت،  به چه دلیل می‌بایست اینبار سوار بر سرنیزة ارتش‌های یانکی و جمبول بر سر چاه‌های نفت عراق به قدرت اجرائی دست یابد؟    کسی نمی‌پرسید،   این چه نوع مبارزه با تروریسم است که از یک‌سو طالبان‌ایسم افغان را در رسانه‌ها محکوم می‌کند و از سوی دیگر با نیروی نظامی ویراست عراقی طالبان را در بغداد به قدرت می‌رساند؟  ولی این‌ پرسش‌ها و بسیاری پرسش‌های دیگر را بحران‌های اخیر «نظامی ـ امنیتی» در عراق دوباره به سطح روابط بین‌المللی آورده.

از وقتی نوری المالکی در عراق قدرت را به دست گرفت،  عملاً هیچ کاری صورت نداده.   وظیفة اصلی دولت مالکی این بودکه ضمن پاسداری از روند چپاول نفت و گاز عراق توسط شرکت‌های غرب،   با تکیه بر گروه‌های بمب‌گزار،   نهایت امر تحولات اجتماعی،  سیاسی،  نظامی و مخالفت‌های تشکیلاتی با روند چپاول استعماری «پساجنگ» را در عراق به سود غرب مهار کند.  طی دوران مالکی سرکوب گستردة ملت عراق نه از طرق شناخته شدة استعماری ـ   سرکوب پلیسی،‌   زندان‌های سیاسی و ... ـ  که از طریق انفجار بمب در  اماکن عمومی،  مراکز درمانی،  آموزشی،  تولیدی و ... و حتی مساجد و کلیساها صورت می‌گرفت.    دولت «غیرمسئول» مالکی که با دست‌های مهربان آتلانتیسم به قدرت رسیده بود،   در نظام رسانه‌ای به هیچ عنوان «مسئول» این فجایع معرفی نمی‌شد!   مسئول این جنایات «سنی‌ها» بودند که در پروپاگاند ابله‌پسند بی‌بی‌سی و شرکاء،   «دشمن شیعیان» معرفی شده و می‌شوند!       

این بود خلاصه‌ای از سناریوی آتلانتیسم که در هنگامة اشغال عراق بر میزهای طراحی افتاده بود.   و دیدیم که تمامی شبکة نانخور عموسام ـ  از جمکرانی‌ها گرفته تا حجج‌اسلام و مراجع تقلید و احزاب و گروه‌های راست و چپ و... ـ  جملگی هم با این طرح کنار می‌آمدند،  و هم نهایت امر دولت مالکی و جنایتکاران اسلامگرا را «ناجیان» ملت عراق جا می‌زدند!  ولی تحولات اخیر عراق،  و هجوم «داعش» به جانب مناطق جنوبی خواب خوش عموسام را آشفته کرد!  

این «تحولات» به صراحت نشان داد که دوران خوش چپاول نفت و گاز تحت عنوان «خواست ملت مسلمان عراق» دیگر به سر آمده.   آمریکا در این میعاد در برابر دو گزینه نشسته‌،   و در همینجا بگوئیم هیچکدام از این گزینه‌ها آنقدرها که واشنگتن انتظار می‌داشت شیرین و گوارا نخواهد بود.   با این وجود،   جهت پای گذاردن به این مبحث،  می‌باید نمایه‌ای از تحولاتی به دست دهیم که در آغاز حملات نظامی آتلانتیسم بر علیه ملت عراق آغاز شد.

آمریکائی‌ها که با قتل‌عام عمدی خبرنگاران و گزارشگران غیرخودی توانسته بودند در جنگ‌های عراق و افغانستان پدیدة «خبرنگاری جنگ» را به دوران پیش از جنگ جهانی اول بازگردانند،   در زمینه وحشی‌گری فکر بکری در عراق کرده بودند!   در غیاب گزارشگران غیرجانبدار،  ارتش‌های «ظفرمند» آتلانتیست جماعات وابسته به نیروهای نظامی و انتظامی و شبکة لات‌های حکومتی را که در میان‌شان لش‌ولوش و خصوصاً بچه‌ملا و اسلامگرا کم پیدا نمی‌شد،   در مناطق مشخصی متمرکز کردند و این گله‌های اوباش تبدیل شدند به حلقه‌های «نظامی ـ امنیتی‌ای‌» که تحت ریاست عالیة سازمان ناتو فعالیت داشتند.   وظیفة اصلی این حضرات در این خلاصه می‌شد که تحت عنوان «حمایت از سنی‌مسلکان در برابر هجوم شیعیان»،   یا «تلاش برای احیای دولت بعث»،   و یا «مبارزه با اشغالگران خارجی»،  دست به بمب‌گزاری بزنند،   و به این ترتیب تصمیمات دولت‌های «منتخب» و شبکة اداری به اصطلاح دمکرات‌منش دولتی را ابتر نمایند.   البته این نوع «سنگ‌اندازی»،   و یا بهتر بگوئیم «بمب‌گزاری» منفعت‌اش به جیب همان آتلانتیسمی می‌رفت که هم از این گروه‌های بمب‌گزار حمایت می‌کرد و هم خود را حامی دولت مرکزی جا می‌زد!   ولی اگر شبکة‌ مذکور علاوه بر حمایت آتلانتیسم،  در داخل عراق از لات‌ولوت‌های اسلامگرا و تفاله‌های حزب بعث نیز تغذیه می‌کرد،   در خارج از عراق کانال‌های مناسبی جهت تغذیه در اختیار داشت که مهم‌ترین‌شان دولت‌های دست‌نشاندة جمکران و آتاترکی‌های اسلامی بودند.   

طی 11 سال اشغال کشور عراق توسط شبکة لات‌پروری آتلانتیسم،   با توسل به همین شیوه‌ها اسلامگرایانی که در بوق‌های آتلانتیست «شخصیت‌های» منتخب و مردمی معرفی می‌شدند،  توسط ارتش‌های آنگلوساکسون در برابر چشمان جهانیان در بغداد،  بصره،  نجف و کربلا و دیگر مناطق به قدرت می‌رسیدند.   و این دولت‌های به اصطلاح «منتخب» خارج از همکاری با شبکة مخفی غرب که همة مسائل را تحت کنترل گرفته بود،   جز وراجی و جنگ زرگری  دست به هیچ عملی نمی‌زدند.   به این ترتیب،  شبکه‌های مخفی آتلانتیسم که مقر اصلی‌شان  در شهر فلوجه استقرار یافته بود،   نهایت امر تبدیل شد به اهرمی جهت کنترل عملکرد دولت مرکزی در مسائل اجتماعی،  سیاسی،  نظامی و امنیتی عراق.   نیازی نیست که بگوئیم این نوع کنترل فقط به این منظور اعمال می‌شد که عملیات دولت‌ «دست‌نشانده» امتدادی باشد بر روند چپاول اموال ملی،  فرار سرمایه،  و خصوصاً تاراج نفت عراق.   

حال که به صورتی بسیار فشرده،   با شمه‌ای ‌از رفتار و کردار «متمدنانة» یانکی‌ها و شرکای انگلیسی‌شان در عراق آشنا شدیم،   ببینیم چه پیش آمد که دست‌های خونین عموسام به یک‌باره از خورجین اسلامگرایان عراق بیرون افتاد؟  چه شد که مشتی لات‌ولوت در عرض چند ساعت،   نه تنها شمال کشور عراق را که به وسعت نیمی از خاک فرانسه است «اشغال» می‌کنند،  که ارتش،  نیروهای امنیتی،  و دیگر شبکه‌های نظامی و امنیتی در برابر اینان دست به سینه می‌ایستند و نظاره‌گر عملیات «خداپسندانه‌شان» می‌شوند؟   اینان چه «اعجوبه‌هائی» هستند که نه ارتش می‌تواند در برابرشان «مقاومت»‌ کند و نه هیچ نیروی دیگری به خود اجازه می‌دهد در برابر زیاده‌خواهی‌های این «مهر پیشانی‌ها» واکنشی نشان دهد؟   البته این سئوالات مفصل است،  ولی ما به همین چند نمونه بسنده می‌کنیم.    

به استنباط ما،   آنچه در عراق رخداده فقط می‌تواند امتدادی باشد بر شکست تمام و کمال آتلانتیسم در سوریه.  و اگر ارتش عراق در برابر اوباش اسلامگرا مقاومت نمی‌کند،   به این دلیل است که این اوباش از خودشان‌اند!  به عبارت دیگر،   هر دو تشکیلات سر در آخور واحد ـ  بخوانیم طویلة عموسام ـ  دارند.   خلاصة کلام،   بی‌عملی ارتش و نیروهای انتظامی عراق در برابر این حضرات وابستگی ارتش به اینان را علنی کرده.   حال این سئوال مطرح می‌شود که چگونه روابط ارتش عراق و تروریست‌ها از پستوها و زیرزمین‌ها بیرون افتاده؟   و چگونه شکست روزافزون آتلانتیسم در سوریه کک به تنبان «داعش» انداخته؟ 

در اینمورد به چند توضیح کوتاه و سریع نیاز داریم.  چرا که،  برنامة اصلی آتلانتیسم از به راه انداختن بساط «بهار عرب» در واقع به قدرت رساندن شبکه‌های اسلامگرائی‌ بود که عوامل‌شان طی دوران «جنگ سرد» همزمان در غرب و در منطقه جهت مبارزه با اتحاد شوروی سابق سازماندهی شده بودند.   این شبکه‌ها که پس از فروپاشی اتحاد شوروی «بیکار» مانده بودند،  قرار شد «دردی» از دردهای عموسام درمان نمایند.   و به همین دلیل زمانیکه سرمایه‌داری نوین روسیه پای به مراودات مالی و اقتصادی در سطح جهانی گذارد،   ایالات متحد به صراحت دریافت که وجود دولت‌های پوشالی از قماش حسنی‌مبارک،  صدام‌حسین،  سرهنگ‌ قذافی و ... نه تنها دیگر به نفع غرب تمام نخواهد شد،   که زمینه‌ساز گسترش نفوذ فدراسیون روسیه می‌شود،   اینجا بود که قلادة همین اسلامگرایان راگشود.   به همین دلیل در گیرودار نفس‌کش‌طلبی‌های میرحسین موسوی و آخوند کروبی،   طرح «احمقانة‌» بهارعرب از آستین اوباما و حزب دمکرات بیرون آمد.   بر اساس این «طرح» می‌بایست دولت‌های پوشالی در این مناطق از طریق به اصطلاح مراجعه به «آراء عمومی» و انتخابات «خیابانی» از میان برداشته شده،  ساختار دولت به سدی مقاوم از اسلامگرائی در برابر نفوذ مسیحیان ارتدوکس روسیه تبدیل شود!   دلیل فرستادن رئیس‌جمهوری رنگین‌پوست و نیمه‌مسلمان به کاخ سفید نیز جز نشان دادن همبستگی هر چه بیشتر با این به اصطلاح دولت‌های محبوب و منتخب و مردمی و «بهاری» چیزی نمی‌توانست باشد.   ولی دیدیم که هم لندن و هم واشنگتن گز نکرده جر داده بودند. 

حضرات در برنامه‌های‌شان یک شبکة میلیاردر تحت ریاست «گولن» را نیز در ترکیه در رأس لات‌های آتاترکی نشانده بودند.  و قرار بود شبکة کذا با بازگشت به دوران نورانی و «پرشکوه» امپراتوری عثمانی،   این مجموعه را تحت نظارت عالیة سازمان ناتو جهت بهینه کردن منافع لندن و واشنگتن اداره کند!   از سوی دیگر،    تحولات کنونی،  خصوصاً در عراق به صراحت نشان می‌دهد،   این «طرح» از آغاز تهاجم نظامی آتلانتیسم به عراق در تمامیت‌اش روی میز بوده.   و سخنرانی‌های احمقانة سناتور مک‌کین که در هر فرصتی منطقة خاورمیانه را به دو بخش «سنی ـ  شیعه» تقسیم می‌کرد،  بر این استوار شده بود که سنی‌ها را تحت ریاست آنکارا به جان روسیه خواهد انداخت!  رهبران مذهبی شیعیان هم که از دیرباز نوکران انگلیس بوده‌اند،   و راه چپاول یانکی‌ها را با مراسم روضه و زوزه برای حسین شهید و میرحسین پلید و غیره باز نگاه خواهند داشت.  خلاصه هم شیعه و هم سنی در خاورمیانه افتخار نوکری آتلانتیسم را به دست می‌آوردند.

در شرایط فعلی،    شبکه‌ای که اینک در عراق دست به عملیات نظامی زده،   همان شبکه‌ای است که «تاریخ مصرف‌اش» به پایان رسیده،   و به همین دلیل برای حفظ موجودیت‌اش عملاً‌ با دیگر برادران «نظامی ـ  امنیتی» در گیر شده.   این همان شبکه‌ای است که قرار بود در مسیر تحقق «امپراتوری نوین عثمانی» در عمل مدیریت کشور عراق را به دست گیرد.   و سرعت عمل «خارق‌العادة» این شبکه،   و «فتوحات» چشمگیرش طی چند ساعت بخوبی نشان می‌دهد که دو ساختار ارتش آمریکائی عراق و «داعش» در عمل دو تیغة یک قیچی‌اند.   خلاصه بگوئیم،   در عراق نوعی کودتا به وقوع پیوسته.  کودتائی از انواع 28 مرداد 1332،   و یا 22 بهمن 1357.  کودتائی که قرار است یک جناح وابسته به غرب دیگر جناح‌های وابسته به غرب را به سود خود «منزوی» کند. 

حال به صراحت می‌بینیم به چه دلیل شبکه‌های آتلانتیست پیوسته «حمایت» جمکران از دولت بشار اسد را در ساختار سیاسی منطقه در بوق می‌انداختند.    این سروصدا به این دلیل به راه افتاده بود که،‌   بشار اسد می‌بایست تحت عنوان عضوی وابسته به «شیعی‌گری» توسط یک جریان نظامی «سنی» از قدرت برکنار شود!   و از سوی دیگر،   همین جریان «سنی» با حمایت ترکیه،  حکومت جمکران،   اردن و خصوصاً سعودی‌ها و دیگر نوکران آمریکا می‌بایست عراق را تجزیه کرده،   دو قطب «متقابل» شیعه و سنی در منطقه به وجود آورد.   این همان طرحی است که امروز با عملیات نظامی «داعش» به خط پایان رسیده. 

بررسی واکنش‌ دولت‌های منطقه در برابر عملیات «داعش» کار را به درازا خواهد کشاند.   فقط در این مختصر اضافه کنیم که در میانة این میدان همانطور که گفتیم،   آمریکا دو گزینه بیشتر ندارد.  یا می‌باید مانند نمونة افغانستان به «داعش» نیز که همچون طالبان دست‌پروردة واشنگتن به شمار می‌رود اعلان جنگ دهد؛   یا می‌باید رابطة حسنة واشنگتن با تروریسم اسلامی را رسماً در سراسر جهان «اعلام» دارد.  به عبارت دیگر،  مچ پای یانکی‌ها در بد سوراخی افتاده.  در تاریخ 4 ژوئن 2014،  ولادیمیر پوتین،  رئیس فدراسیون روسیه طی یک مصاحبة طولانی‌ و اختصاصی با دو خبرنگار فرانسوی در شهر سوچی،  به صراحت اعلام داشت:  «ما در سوریه افغانستان دیگری نمی‌خواهیم!»  حال با نیم‌نگاهی به آنچه می‌گذرد می‌باید اذعان داشت که مخالفت روسیه با تبدیل سوریه به افغانستان دوم است که،  آمریکائی‌ها را در مرزهای مستقیم سازمان ناتو ـ ترکیه ـ   در افغانستان دیگری در گیر کرده.   اگر آمریکا برخورد با «داعش» را انتخاب کند،   جهت تأمین این خط استراتژیک «تحمیلی» می‌باید فاصله گرفتن هر چه بیشتر دولت روحانی از دگم‌های آخوندی،   و کنار آمدن هر چه گسترده‌تر با نگرش‌های لائیک دولت نوین سوریه را بپذیرد.   ولی اگر آمریکا رسماً دست به حمایت از داعش بزند،   در عراق همان سرنوشتی را خواهد یافت که پیشتر نصیب ارتش سرخ در افغانستان شد.   خلاصة کلام،  هر دو گزینه به نتیجه‌ای واحد می‌رسد.   دیری نخواهد گذشت که آخوند سیستانی برای اربابان آمریکائی‌اش یک روضة امام حسین بخواند.  چرا که،  همین روزها واشنگتن ناچار است جام زهری را سر بکشد که به خورد نوکر خانه‌زادش روح‌الله خمینی هم داده بود. 






      



       



    

هیچ نظری موجود نیست: