۷/۰۸/۱۳۸۹

بمب و پستان‌بند!



همانطور که قابل پیش‌بینی بود، با هموار شدن راه سیاستگزاری ایالات متحد در ایران، و خروج کشور از چشم گردباد، بحران جهانی می‌بایست به سرعت به جانب منطقة آسیای شرقی، یا به عبارت دیگر به سوی کشورهای چین، کره‌شمالی و ژاپن تغییر مسیر می‌داد. و آغاز مسافرت دیپلماتیک دیمیتری مدودف به این مناطق در عمل نشان می‌دهد که روسیه نیز پای برهنه به دنبال همین «بحران» دوان است. به دلیل شرکت هیئت حاکمة روسیه در «ماراتون» کذا، مطلب امروز را به بررسی دو رخداد اساسی اختصاص می‌دهیم؛ یکی در ایران و دیگری در منطقة آسیای شرقی. رخدادهائی که روابط دیپلماتیک آن‌ها را به یکدیگر پیوند می‌دهد.

پس نخست برویم به سراغ مهرورزی و سری به دکان «دلاربازی» اسلامی ایشان بزنیم. در خبرها آمده که ارزش برابری دلار در بازارهای داخلی به یک‌باره از جهشی خیره‌کننده برخوردار شده. نخست باید گفت که آنچه «ارزش» برابری دلار آمریکا با ریال ایران خوانده می‌شود در عمل آینة تمام‌نمائی است از کل سیاست‌های اقتصادی و مالی استعماری که از دیرباز در قبال ملت ایران به مورد اجرا در آمده. ریال ایران، حتی در دوران «بروبیای» آریامهری و نفت‌فروشی‌های نمایشی وی نیز واحد پول معتبری به شمار نمی‌رفت و در تمامی کشورهای جهان، بانک‌ها از خرید ریال ایران «معاف» بودند!‌ ریال در عمل واحد «پولی» بود مشتق از دلار که‌ واشنگتن به شیوة دلخواه برای آن «ارزش» و بها قائل می‌شد! به طور مثال، یکی از دلائلی که بازاری‌ها از محمدرضا پهلوی دل خونی داشتند این بود که وی به تصور آن‌ها بهای دلار را به صورت مصنوعی بالاتر از بهای «واقعی» آن نگهداشته بود به این ترتیب واردکنندگان که به تدریج به اکثریت مطلق در بازارهای ایران تبدیل شده بودند، با این دلار خود را «متضرر» می‌دیدند!

ولی نوسانات ارز خارجی، خصوصاً ارزهای حاکم جهانی در بازار‌های ایران، به هیچ عنوان بازتاب مستقیم موضع‌گیری‌های اقتصادی و مالی دولت‌ها در تهران نبوده و نیست. خلاصه بگوئیم، رژیم‌های سیاسی کشور در این میان هیچکاره‌اند. دیدیم که دقیقاً پس از استقرار آخوندها و اسلامگرایان در رأس هرم قدرت و پس از برقراری نظام کودتای 22 بهمن 57، بهای دلار از 70 ریال به قیمت‌های نجومی رسید. امروز همین دلار 70 ریالی برای ملت ایران 13 هزار ریال تمام می‌شود! این تغییر «هولناک» در ارزش برابری دلار و ریال مسلماً نمی‌تواند نتیجة سیاستگزاری‌های تولیدی، تجاری و مراودات منطقی تلقی شود. این «تحول» غیرمنطقی و خصوصاً ضدایرانی نتیجة دستکاری‌های هیئت حاکمة ایالات متحد در اقتصاد ایران تحت نظارت آخوندهاست. خلاصة کلام، با تبدیل اقتصاد ایران به ماشین جنگ‌افروزی عموسام در منطقه، دلار حاصل از فروش نفت‌خام، نفتی که در عمل به صورت «شبه‌رایگان» به منطقة نفوذ دلار تحویل داده می‌شود، دیگر نمی‌بایست در دست ایرانی قرار گیرد. و می‌بینیم که تحت این سیاست مالی، بهای دلار آنچنان افزایش یافته که در واقع برای ایرانی می‌باید خارج از دسترس تلقی ‌شود.

با این وجود، از نخستین سال‌های «انقلاب» آقای خمینی، عموسام و دیگر نفتخوارهای جهان برای مجموعه درآمدهای نفتی ایران برنامة مشخصی تنظیم کرده بودند. این درآمدها یا در بانک‌ها مشمول قانون نانوشتة «لفت‌ولیس» مقامات محلی می‌شد، یا آن‌ها را جهت پیشبرد سیاست‌های مورد نظر به درون چند لایة مالی و اقتصادی مطلوب دستگاه عموسام تزریق می‌کردند. از آنجمله بود خرید جنگ‌افزار؛ خرید مایحتاج اولیة عمومی که دولت دست‌نشانده برای تحکیم قدرت خود و خدمت به «ارباب» به توزیع حداقل آن‌ها در میان ایرانیان «نیاز» داشت؛ تزریق دلار در شبکه‌های قاچاق که تحت نظارت سفارتخانه‌های ایالات متحد و مقامات حکومت اسلامی در جنوب و غرب و شرق ایران فعال شده بود؛ حمایت از شبکة فساد دولتی و نظامی و «اختاپوس» به اصطلاح «مردمی» و وابسته به سازمان سیا که در عمل اهرم‌ سیاست‌گزاری واشنگتن در ایران به شمار می‌رود؛ و ... همانطور که تصویر بالا نشان می‌دهد، شهرنشین متوسط‌‌الحال ایرانی در این چشم‌انداز جائی نداشت. اینگونه است که حکومت دست‌نشانده می‌تواند به خود اجازه ‌دهد که به یک‌باره قیمت دلار، طلا و سکه و نقره و غیره را به این صورت به نوسان درآورد.

به همین دلیل است که برخی خبرگزاری‌ها جهت راندن افکارعمومی به سوی بیراهه‌های «قابل درک»، اوج‌گیری بهای دلار را در ارتباط با فروپاشی شبکة تجارت جمکران در امارات «تحلیل» می‌کنند! در این راستا رادیوفردا، مورخ 30 سپتامبر 2010 چنین تیتر می‌زند:

«پرواز دلار در تهران: توطئة طلافروشان يا فشار دبی؟»

جواب به این نوع خبرپراکنی ساده‌‌تر از آن است که نیازی به بحث و گفتگو داشته باشد. پرواضح است که شبکة تجارتی‌ وابسته به جمکران در امارات همانطور که بالاتر نیز به آن اشاره کردیم شبکه‌ای است جهت تزریق دلارهای نفتی در مسیر حمایت از قاچاقچیان دولتی و حکومتی در قلب تشکیلات اسلامی. و این شبکه جهت به ارزش گذاشتن همین حکومت فعال شده بود. خلاصه، دلیلی وجود ندارد که قیمت دلار به واسطة «فروپاشی» فرضی این شبکه به پرواز درآید! طلافروشی داخلی نیز شبکه‌ای است سنتی که از دیرباز با تکیه بر طلای وارداتی دولت دست به دکان‌داری و معرکه‌گیری در داخل مرزها زده. این شبکه نه تولیدکنندة طلاست، و نه بدون کمک‌های ارزی دولت می‌تواند مفری جهت تأمین طلای مورد نیاز خود متصور باشد. در نتیجه، «پرسش‌های» رادیوفردا که گویا «پاسخی» در خود پنهان دارد، فقط شاهراهی است به ناکجاآباد؛ وسیله‌ای است جهت پنهان داشتن واقعیات مالی، تجاری و ارزی در کشور ایران.

اگر دلار به پرواز در می‌آید فقط و فقط به این دلیل است که بهرة ایرانی متوسط‌الحال از اقتصاد داخل و کالاهای «قاچاق» که توسط شبکة دولتی در کشور توزیع می‌شود می‌باید به صورت چشمگیر «کاهش» یابد. به طور خلاصه، و به زبانی قابل‌فهم‌تر، «قرار» بر این شده که ایران و ایرانی را در فقر عمیق‌تری فرو برند.

و این پروژه را ما نتیجة هماهنگی‌های حکومت اسلامی با سیاست‌های آمریکا در منطقه می‌دانیم. به صورت بسیار فشرده می‌باید گفت، بحران‌سازی در کشور ایران که از آغاز کودتای ارتش شاهنشاهی در 22 بهمن 57 به نفع آخوندیسم، تبدیل به سیاست رایج کشور شد، اینک که مجسمة «فره‌وهشانة» رهبران این فتنة ضد ایرانی در حال «ریزش» است دچار دگردیسی شده. تا دیروز با تکیه بر مزخرفاتی از قبیل اسلام «شیعی‌»، ایرانی را به زنجیر کشیده بودند، و شبکه‌های جهانی نیز خون ملت ایران را به شیشه می‌کردند. کسی هم «ایرادی» بر وجوه ضدانسانی این رژیم «وارد» نمی‌دانست. سال‌ها شاهد بودیم که مشکل محافل قدرت‌ساز جهانی در این خلاصه می‌شد که چگونه با حفظ همین اوباش و آدمکشان در رأس قدرت،‌ و با استفاده از شبکة دیرینة استعماری در ایران، می‌توان حکومت خردجال را «دمکراتیک ـ اسلامی» کرد!

اینک که صورتک‌ها از چهره فرومی‌افتد و حنای بازار مکارة‌ «شیعی‌مسلکی» و آخوندبازی دیگر برای ایرانی رنگ ندارد؛ در شرایطی که دیگر سرکوب بیشتر نیز نه کارساز است و نه در چارچوب سیاست‌های جهانی برای اربابان این حکومت امکانپذیر، عموسام ترفند جدیدی «خلق» کرده. آنحضرت جهت پیش‌گیری از خیزش ملت ایران بر علیه این نمایش شوم و نفرت‌انگیز که سه دهه‌ است هست و نیست یک ملت را به چپاول مشتی اوباش داده، بخشی از «اهرم» سرکوب خود را وقف گسترش «فقر» کرده، تا فقر را به عنوان اهرمی سرکوبگر به میدان سیاست ایران بیاورد. این است دلیل برگزاری نمایشات مسخرة یانکی‌ها در نیویورک و صدور قطعنامه‌های «جهانی» جهت تحریم ملت ایران؛ تحکیم بهای دلار 1300 تومانی!

صورتبندی روشن‌تر از آن است که نیازمند توضیح باشد. سئوال این است: جهت کنترل خیزش‌های اجتماعی، سرکوب تحرکات سیاسی و فرهنگی و پیشگیری از گام نهادن یک ملت در مسیر رشد و شکوفائی، چگونه می‌توان سنگ‌اندازی کرد؟ ملتی را که در چارچوب مقاوله‌نامه‌های جهانی نمی‌توانید همچون عراقی‌ها و افغان‌ها به بمب و موشک ببندید؛ ملتی را که در نظام رسانه‌ای نیز دیگر نمی‌توانید بیش از این‌ها سرکوب کنید؛ با حربة فقر فلج می‌کنید. نتیجة «مذاکرات» و ساخت‌وپاخت‌های مهرورزی در نیویورک با اربابان‌اش، همین سفره‌ای است که امروز در برابر ملت ایران گسترده شده: سفرة دلار 1300 تومانی.

دیری نخواهد گذشت که اهرم «فقر» جایگزین قسمتی از اهرم‌های سرکوب یعنی اوباش خیابانی و دستجات سازمان سیا شود. در چنین وانفسائی مسلم بدانیم که به سرعت جهان «متمدن» شاهد رشد و پیشرفت و رعایت «حقوق بشر» در ایران نیز خواهد شد. بله، ملت گرسنه و غرقه در فقر، دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت. پروژة «نوین» عموسام برای ملت ایران در شرایطی به قول حاجی‌های اسلام‌پناه بازار تهران «کلید خورده»، که محمود بهمنی،‌ رئیس بانک مرکزی جمکران، پنجشنبه 8 مهرماه سالجاری به خبرگزاری فارس می‌گوید:

«سكه ارزان مي‌شود؛ دلار را به 1060 تومان مي‌رسانيم»

واقعاً که ایشان باید هم رئیس بانک مرکزی حکومت اسلامی باشند. این اظهارات فقط و فقط برای آرام کردن افکارعمومی در ایران بر زبان رانده شده. حکومت اسلامی توضیح نمی‌دهد که چگونه قیمت طلا و یا ارزهای رایج جهانی در ایران به چنین نوساناتی می‌افتد! بهمنی در ادامه باز هم جهت تأمین «آرامش خیال» ملت ایران می‌گوید:

«قيمت دلار به هر ميزان در سطح جهاني باشد [...] به سطح حداكثر 1060 تومان [خواهد رسید] طلا و سكه نيز به حد كافي در بازار عرضه خواهد شد و قيمت آن را به سطح جهاني مي‌رسانيم.»


ما هم می‌گوئیم، به فرض که سرکار عالی چنین عملیات خداپسندانه‌ای نیز انجام دهید، نتیجه برای ملت ایران چیست؟ ایرانی به چه دلیل می‌باید برای دلار آمریکا بیش یک‌هزار تومان پرداخت کند؟ و در شرایطی که قیمت طلا در بازارهای جهانی از این رکورد به آن رکورد می‌پرد، حضرتعالی حتماً می‌خواهید جهت تزریق طلا در بازارهای ایران از معادن طلای ننه‌جان‌تان استفاده کنید؟ نه! چنین نیست. شما طلا را که یا به قیمت گزاف خریده‌اید و یا خواهید خرید، پس از پرداخت یارانه‌های «مخفی»، به بهای ارزان‌تر به دست زرگرها می‌دهید، تا سروصدای‌شان را فعلاً بخوابانید! و این همان کاری است که سه دهه است با گندم، برنج، آهن‌آلات، سیمان،‌ بنزین، نفت سفید و خدا می‌داند با چند رقم دیگر از کالاهای مصرفی کشور انجام داده‌اید. عموسام دلار را برای شما «گران» می‌کند، جنابعالی هم بجای یافتن راهی جهت خروج از بن‌بستی که واشنگتن بر ملت ایران تحمیل کرده، قیمت‌های داخل را برای ملت ایران بالا می‌برید! هر کجا هم گیر افتادید و سروصدای ملت در آمد، درازای ماه‌خانم را با پهنای شاه‌خانم عوض می‌کنید؛ از این «یارانه» می‌برید و به آن «یارانه» می‌افزائید. بعد هم به شرکت‌های معظم ملکة انگلستان در کشور «مستقل» پاکستان سفارش چاپ اسکناس با عکس‌های خمینی «خناس آدمخوار» می‌دهید، و اسکناس‌های کذا را بین «امت» پخش می‌فرمائید! اسم این عملیات «خررنگ‌کن» را گذاشته‌اید، «ادارة امور اقتصادی کشور!» واقعاً زمانیکه وظیفة مقام «شامخ» ریاست کل بانک مرکزی حکومت اسلامی، بجای «تولید ثروت» به «توزیع فقر» محدود ‌شده، بیش از این‌ها هم عقل و شعور لازم ندارد.

حال که سخن از عقل و شعور به میان آمد، بد نیست نگاهی هم به عقل و شعور حاکمیت روسیه بیندازیم. مدودف در دیدار اخیرش از چین مائوئیست، آنچنان «عقل و شعوری» از خود نشان دادند که سنای آمریکا با دستپاچگی آناً چین را هم «تحریم» کرد! نتیجة این «عملیات» خداپسندانه نیز به سرعت در سرزمین «پاک‌های» مسلمان و خداپرست خود را نشان داد، و دولت «مستقل» پاکستان رسماً از اعزام کاروان‌های آذوقه و مهمات ناتو به مقصد مناطق جنوبی افغانستان پیشگیری نمود! البته کاروان‌های مهمات و آذوقه‌ اگر توسط شبکة اسلام‌پرستان منطقه، و با استفاده از ارز حاصل از چپاول نفت‌خام کشورهای خاورمیانه به جنوب افغانستان ارسال می‌شود، دریافت کنندگان نهائی و واقعی این «مهمات» آنقدرها که ادعا شده «معلوم» و مشخص نیستند! خلاصه اگر این کاروان‌ها به مناطق جنوبی افغانستان اعزام می‌شوند، پر واضح است که حداقل قسمتی از آن نصیب طالبان عزیزتر از جان عموسام خواهد شد. چرا که مناطق جنوبی افغانستان و شمال شرقی پاکستان به طور کلی در دست طالبان مسلح است، و واشنگتن نیز این «واقعیت» را بارها و بارها رسماً مورد تأئید قرار داده.

همیشه نیز این سئوال مطرح می‌شود که اگر ریگی به کفش عموسام نیست، چرا این کاروان‌ها را از راه شمال به جنوب افغانستان اعزام نمی‌کند؟ می‌بینیم که واشنگتن بر خلاف نوکران‌اش در جمکران، اصلاً اهل تقیه نیست! همان کاری را که «نباید»، ‌ انجام می‌دهد و با سربلندی عکس آن را اعلام می‌دارد! خلاصه عموسام به طالبان اسلحه، ‌ آذوقه، مهمات و جنگ‌افزار می‌دهد، ‌ و در تبلیغات رسانه‌ای هم با طالبان بسختی «می‌جنگد»! احدی هم در نظام رسانه‌ای به خود اجازه نمی‌دهد به ارباب «اهانت» کرده، زبان‌‌اش لال ایشان را به دروغگوئی و صحنه‌آرائی متهم سازد. به این می‌گویند عموسام درست و حسابی!

ولی زمانیکه همین عموسام دستش به زیر هاون می‌افتد،‌ جیغ‌وفریادش هم شنیدنی است. به هر تقدیر، اگر پکن از جوابگوئی به تحریم‌های واشنگتن خودداری کرد، دولت پاکستان پس از نوش‌جان کردن توسری مناسب به سرعت جواب تحریم‌ها را به واشنگتن ابلاغ نمود. جالب اینجاست که عموسام هم بجای حمله به چین و روسیه و یا پاکستان ترجیح داد گریبان نوکر وفادارش یعنی حکومت اسلامی را بگیرد! از اینرو رادیوفردا، مورخ 30 سپتامبر 2010، از طرف حضرت لیبرمن، سناتور متعهد و مکتبی و «اصولگرای» ایالات متحد، چنین تیتر می‌زند:

«در صورت موثر نبودن تحریم‌ها، آمریکا حملة نظامی به ايران را بررسی کند»

چنین سخنان تحکم‌آمیزی فقط از زبان سرکار استوار خطاب به «گروهبان» قندعلی می‌تواند شنیده شود. البته عبارت «پسر زود باش» را فراموش کرده بودند! ولی جوزف لیبرمن،‌ در حد سرکار استوار هم نیست؛‌ و اینهم دلیل دارد! هر چند افلاس بنیامین نتانیاهو هوش و حواس از سر کچل لیبرمن ربوده، حضرت یوسف لیبرمن سلام‌الله به عادت همیشگی آنچنان «تحکم» کرده‌اند که ما ناخودآگاه به رعشه دچار شدیم! مسلماً لرزه بر اندام ملت ایران هم افتاد، ولی این لرزه‌ها عین پس‌لرزه‌های زلزله است. بیش از آنچه ویرانی به ‌بار آورد، وحشت می‌آفریند. انتشار اظهارات آقای لیبرمن در رادیوفردا، نشان می‌دهد که بعضی‌ها مایلند سیاست شکست خوردة نظامی واشنگتن در مورد ایران را که بیش از دو سال از بایگانی کامل آن می‌گذرد، دوباره از گنجه بیرون بکشند! پر واضح است که چنین عملیاتی، حتی با همکاری و همگامی نزدیک دولت جمکران غیرممکن است. ولی از آنجا که دروغگو کم حافظه نیز هست، آقای لیبرمن آناً به مصرع دوم «ک..‌ شعریات‌شان» رسیده و می‌فرمایند:

«بيم آن می‌رود که آمريکا نهايتاً به يک ايران هسته‌ای تن دهد»

با این جملة «بلیغ» و شیوا،‌ ایشان در واقع می‌فرمایند، اگر روسیه بیش از این فوت در آستین مائوئیست‌های پدرسوخته بیاندازد،‌ و شورت و تنبون و پستان‌بندهای صادراتی چین بیش از این بازارهای آمریکا را اشباع کند، یک بمب می‌دهیم به نوکران‌مان در جمکران! خصوصاً که اسلام‌آباد «آب بر اولاد علی بسته و دل هیلاری بشکسته»، و ما خیلی نگران «قوت» و «باروت» برادران طالبان‌مان در کوه‌وکمرهای مناطق «قبائل» شده‌ایم. ولی باید هم به ایشان تسلیت بگوئیم، هم به گردانندگان محترم رادیوفردا که شصت‌سالگی‌شان را جدیداً «جشن» گرفته‌اند. چرا که اگر مطالبات یوسف لیبرمن قابل تحقق ‌بود، خیلی پیش از این‌ها جامة عمل می‌پوشید و خلاصه، هرگز کار به «تهدید» صنایع «پستان‌بنددوزی» در پکن و شانگهای نمی‌رسید!

امیدواریم حال که رئیس بانک مرکزی حکومت جمکران برای جلب رضایت زرگرهای قزوین معادن طلای ننه‌جان‌شان را «وقف»‌ کرده‌اند، چند صندوق از پستان‌بندهای «مستعمل» ایشان را نیز جهت مبارزه با این چشم‌بادامی‌های «کمونیست» و خدانشناس به رایگان در اختیار مشتاقان در بازارهای نیویورک قرار دهند. باشد که این پستان‌بندها کمر صنایع چین را به دو نیم کرده، قلب اربابان را در ینگه دنیا از شوق لبریز کند، که از قدیم گفته‌اند:

دل دشمنان گشته از وی دو نیم
دل دوستان پر ز امید و بیم









هیچ نظری موجود نیست: