۱/۱۵/۱۳۸۸

ناتو و زناشوئی!



در پس شعارهای «خررنگ‌کن» و عوام‌فریبانة حسین اوباما، مبنی بر حمایت از حقوق‌بشر، آزادی‌های اجتماعی، حمایت از زنان و کودکان در افغانستان و غیره، به تدریج دم خروس از پس عبای دولت حزب‌ دمکرات بیرون می‌زند. همانطور که در مطالب پیشین عنوان کرده بودیم حزب دمکرات وابستگی ساختاری عمیقی به محافل اصولگرای مذهبی اعم از مسیحی، مسلمان و یهودی دارد، و علیرغم موضع‌گیری‌های نمایشی و یدک کشیدن عنوان «لیبرال» که به دهان جوجه‌ روشنفکرهای ینگه‌دنیا خیلی شیرین می‌آید، حزب دمکرات در عمل یکی از مهم‌ترین محورهای جهانی در حمایت از راستگرایان مذهبی، واپس‌گرایان و تشکل‌های متحجر است.

شاید بهتر باشد نخست نگاهی به شیوة برخورد حزب دمکرات ایالات متحد با مسائل کشورمان طی دهه‌های گذشته داشته باشیم. ما ایرانیان مزة «برنامه‌های» سیاسی و استراتژیک حزب دمکرات را در تاریخ معاصر به اندازة کافی «چشیده‌ایم»؛ هیاهوی مصدق و ملی‌نمایان تحت عنوان «ملی کردن صنعت نفت» که در عمل قسمتی از پروژة گستردة آمریکا و انگلستان جهت تحکیم مواضع متزلزل شدة استعماری‌شان پس از جنگ دوم بود، طی دوران حکومت پرزیدنت ترومن از همین حزب دمکرات در ایران آغاز شد. همکاری‌های سازندة مصدق‌السطنه با اوباش و آخوندها و نهایت امر آدمکشانی از قماش «فدائیان اسلام» مسلماً ریشه در روابط گسترده‌ای دارد که حزب دمکرات با این جماعات در جهان به هم بافته. پس از به ثمر رسیدن برنامة استعماری «ملی کردن نفت» طی مدتی که حزب جمهوری‌خواه در قدرت بود سروصدای مردم‌فریبی و دین‌فروشی خاموش ماند، تا اینکه باز هم با حضور جوانکی به نام جان.‌اف. کندی در کاخ سفید، شاهد برنامة «انسان‌دوستانة» انقلاب ششم بهمن شاهنشاه آریامهر می‌شویم!

طی خیمه‌شب‌بازی انقلاب سفید، باز هم کشتار، باز هم فروپاشی و باز هم گسترش اقتدار دولتی بر جامعة ایران تحمیل می‌شود که عملاً از هیچگونه استقلال عمل در برابر قدرت‌های خارجی جهت ادارة امور مملکت برخوردار نیست. «انقلاب سفید» یکی از مهم‌ترین دقایق استعماری در تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود، و طی ایندوره عملاً مراکز تصمیم‌گیری که خارج از حیطة قدرت دربار قرار داشتند توسط ساواک و ارتش شاهنشاهی به نفع ایالات متحد «مصادره» شد. تهی کردن بنیة سیاسی کشور شاید بزرگ‌ترین خیانتی بود که در روند انقلاب سفید دستگاه محمدرضا پهلوی بر کشور ایران تحمیل کرد. ایران پس از دورة انقلاب سفید به یک کشور فروافتاده و نابود شده تبدیل می‌شود که نمونة آن را فقط در آفریقای سیاه و در میان کشورهای کوچک و استعمار شدة آمریکای لاتین می‌توان یافت. حاکمیت آمریکا پس از انقلاب سفید مطمئن می‌شود که در سراسر خاک ایران فقط «طرف» صحبت ارتشی است که تحت نظارت سازمان سیا فعالیت می‌کند.

ولی در سال 1977، حزب دمکرات یک تخم‌طلای دیگر نیز برای ما ملت می‌گذارد: جیمی کارتر و تئوری خررنگ‌کن ایشان به نام «حمایت از حقوق ‌بشر»! اینبار نیز نخستین کشوری که در محدودة استعماری غرب دچار بحران و فروپاشی ‌می‌شود، ایران و حکومت بی‌پایه و بنیان آن خواهد بود!‌ طی چند ماه بحران فزاینده و دست‌ساز که اسکادران‌های لباس‌شخصی‌ «جاوید شاه» در عمل همه کاره و سازماندهندگان واقعی و غائی آن بودند خلق‌الله و جماعت خوش‌خیال، خصوصاً چپ‌هائی که طی سالیان دراز توسط شبکه‌های موازی به دست توانای ساواک در دانشگاه‌ها پایه‌ریزی شده بودند، به خیال خود «انقلاب» کردند!‌ در هیاهوئی که اوباش سازمان سیا طی بلوای 22 بهمن به راه انداختند، حزب دمکرات توانست مشتی عناصر وابسته به سیاست خود را تحت عنوان هیئت حاکمة «اسلامی» بر مردم ایران تحمیل کند. اوباش سابق را از در بیرون برد، و اوباش جدید را از پنجره بر سر مردم ایران فرو ریخت.

در رأس هرم پوسیده و مردم‌فریب حکومت اسلامی فردی قرار گرفته بود که طی بلواهای «انقلاب سفید»، نه جهت مقابله با گسترش نفوذ غرب و نابودی مراکز تصمیم‌گیری سیاسی در ایران، که صرفاً به دلیل مخالفت با حضور زن در انتخابات و مصادرة زمین‌های بایر و بیابان‌ها «ظاهراً» شاخ در شاخ دربار انداخته بود! ایشان که معلوم نیست به چه دلیل در دورانی که تانک در خیابان‌ها می‌چرخید از اینهمه «قدرت عمل» در برابر ارتش برخوردار شده بودند، از قضای روزگار نه از موضع فقهی و حوزوی برخوردار بودند، نه مرجع تقلید به شمار می‌رفتند، و نه کوچک‌ترین شناختی از مسائل سیاسی و اجتماعی کشور داشتند؛ استعمار فرد ایده‌آل خود را برای رهبری جنبش‌های آیندة «مردمی» در ایران پیدا کرده بود. خمینی ویراست دستاربند رضامیر پنج بود، میرپنجی که می‌بایست دست به کشتار، چپاول و غارت ملت ایران بزند و زمینة حفظ منافع درازمدت اجنبی را در کشور فراهم آورد. ایشان درست عین میرپنج به زبان اوباش سخن می‌گفتند، خود همچون میرپنج از اوباش بودند، و نزدیکان‌شان نیز همانطور که در عمل دیدیم همگی از قماش همکاران میرپنج در جرگة اوباش قرار داشتند. اینچنین بود که حکومت اوباش، «ویراست دوم» هدیة ندانم‌کاری‌ها و باباشمل‌بازی‌های دربار پهلوی و خیانت و اجنبی‌پرستی محافل ماسونی و خفیه و نیمة خفیة ایران به درگاه جیمی کارتر، رئیس جمهور دمکرات ایالات متحد شد! ایشان نهال این حکومت را در کشور ایران کاشتند، و محافل وابسته به وی میوه‌های شیرین و فراوانی از همین «نهال» تا به حال برای سرمایه‌داری آمریکا چیده‌اند!

ولی یکی از میوه‌هائی که قرار بود خیلی شیرین و بسیار ماکول باشد و بر شاخسار نهال زهرآگین «انقلاب اسلامی» در حال رسیدن بود، زمانیکه در دوران حکومت یکی دیگر از بچه‌ننه‌های حزب دمکرات به نام کلینتن از آستین سازمان سیا بیرون آمد، در کمال «تعجب» زهرآگین شد و شرنگ نکبت و بدبختی به کام کلینتن و حزب دمکرات سرازیر کرد. سیدمحمد خاتمی که برخی اوباش و مداحان حکومت اسلامی از او تحت عنوان «اسوة فضیلت» نام می‌برند، در دوران کلینتن «دمکرات» از صندوق‌های مارگیری حزب «باد» در ایران بیرون کشیده شد تا باز هم یک کودتای شیرین و تغییر و تحول پایه‌ای را تحت عنوان «اصلاحات»، «انقلاب»، «جنبش مردمی»‌ و یا خواست «ملت مسلمان» به تاریخ معاصر کشور «حقنه» کند. «تغییراتی» که بر روی میزهای طراحی حزب دمکرات قرار بود «تداومی» باشد بر بحران‌سازی‌های مصدق، انقلاب سفید شاه و ملت، و حکومت اوباش در 22 بهمن!‌ ولی همانطور که دیدیم این «تحولات» آنچه را که یانکی‌ها محاسبه کرده بودند به هیچ عنوان به بار نیاورد؛ چماق اصلاحات بیشتر از آنچه به ملت ایران «حقنه» شود، بر فرق شخص خاتمی و اربابان داخلی و خارجی‌اش فرود آمد.

طی قرن معاصر این اولین بار بود که برنامه‌ریزان نکبت و ادبار برای ایرانیان در حزب دمکرات سرشان به سنگ می‌خورد و «برنامه» از پایه و اساس از هم فرو می‌پاشد. حکومت اسلامی که قرار بود با «خون جدید» اصلاحات به دست ساواکی‌ها و اطلاعاتی‌های امام‌زمان جان تازه‌ای پیدا کند، مجبور شد از خون تازه صرفنظر کرده، به همان «خون قدیمی و کثیف» رضایت دهد و در صحنة سیاست کشور همچنان به صورت نیمه جان باقی بماند! بحران که ملت ایران را هدف قرار داده بود، به دلیل شرایط نوین به تشکیلات و سازمان‌های استعماری اصابت کرد. «اوباش‌گیری»، انزوای سیاسی محافل «سلطنت‌طلب» در سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات، نابودی مزدوران آمریکا در سپاه پاسداران تحت عنوان «حوادث» هواپیمائی کشور، و نهایت امر فروپاشی شبکة آخوندی در وزارت کشور که همگی بر دولت مهرورزی تحمیل شد اهرم‌های سیاست‌گذاری غرب در ایران بودند که یکی پس از دیگری نابود می‌شدند.

اینک که نگاهی بسیار اجمالی به گذشتة کشور در رابطه با سیاست‌گذاری‌های حزب دمکرات داشتیم شاید بهتر باشد به دوران فعلی بازگردیم و بازتاب‌های حضور یک دمکرات «جدید» در کاخ سفید را در رابطه با مسائل امروز بررسی کنیم. می‌دانیم که در اطراف آقای اوباما، به دلیل رنگ پوست ایشان، تبلیغات فراوانی به راه افتاده! تبلیغاتی که ادعا می‌کند حضور وی در کاخ ‌سفید، هر چند این حضورها بیشتر سمبولیک است تا سرنوشت‌ساز، خود به تنهائی نشانه‌ای از «تغییرات» اساسی است. امیدواریم چنین باشد! ولی از آنجا که نیات و نیازهای یک محفل سردمدار جهانی را نه افراد که روند ممتد منافع همین محفل تعیین می‌کند، این «توهم» به نظر ما بسیار خوشبینانه می‌آید.

به عقیدة ما آمریکا در چارچوب سیاست‌های حزب دمکرات، طی چند سال آینده مسلماً تلاش خواهد کرد که یا خود را به طور کلی از شر حکومت اسلامی در ایران خلاص کند و مهره‌های مورد نظر را در مناصب حکومت آینده جاسازی کند، و یا اینکه این حکومت را به شیوة سیدخندان «اصلاحاتی» کرده، آینده‌ای «روشن» جهت سیاست‌های آیندة خود فراهم آورد! دلیل نیز روشن است، حکومت اسلامی که کارساز سیاست‌های آمریکا طی سه دهة گذشته بوده، به تدریج «وبال‌گردن» این کشور شده و امکان دارد که ضعف و خفت آن نهایت امر وسیله‌ای جهت تأمین نفوذ سیاست‌های مخالف در منطقه شود. حضور صنایع هسته‌ای روسیه در بندر بوشهر فقط یک نمونه از این بحران استراتژیک است، نمونه‌های دیگر به مراتب پنهان‌تر، ولی پرشمارترند.

طی دیدار 8 کشور صنعتی جهان در کنفرانس «جی.20» در شهر لندن، مسلماً مسائل ایران، افغانستان و عراق نیز در کنار دیگر معضلات جهانی مورد بحث و گفتگوی قدرت‌های تعیین کنندة جهان قرار گرفته. امروز بنگاه سخن‌پراکنی «بی‌بی‌سی»، به احتمال زیاد به عنوان بازتابی از همین تصمیمات، در مورد افغانستان خبری منتشر کرده که جای بحث دارد. بر پایة این خبر، آقای «هوپ‌شفر»، دبیرکل سازمان ناتو اعلام داشته‌اند که:

«او [هوپ‌شفر] نمی‌تواند این موضوع را توجیه کند که سربازان در افغانستان برای دفاع از ارزش‌های جهانی کشته شوند ولی در همین حال در افغانستان قوانینی وضع شود که یک چنین حقوقی را نقض می کند.»

بی‌بی‌سی، جمعه 03 آوريل 2009

این سخنان که به مناسبت اعزام نیروهای نظامی بیشتر به افغانستان عنوان شده در ارتباط با قانونی است که اخیراً حمید کرزای، رئیس دولت افغانستان در ارتباط با مسائل «زناشوئی» به تصویب رسانده!‌ البته می‌دانیم که آقای کرزای برخلاف تمامی تبلیغات رسانه‌ای، خود یکی از «شخصیت‌های» اصلی حکومت طالبان بودند، و قبل از تغییر کلی در سیاست خارجی ایالات متحد، قرار بود پست نمایندگی شخص ملاعمر در سازمان ملل نیز به ایشان تفویض شود! در نتیجه «تعجب» آقای «هوپ‌شفر» از موضع‌گیری‌های حمیدکرزای، خصوصاً در مورد زنان کمی و تا حدودی بازتابی است از عوام‌فریبی و شیادی جناب دبیرکل سازمان ناتو! ایشان مسلماً آقای حمیدکرزای و مواضع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی وی را خیلی بهتر از این‌ها می‌شناخته‌اند.

با این وجود می‌باید قبول کرد، در شرایط فعلی، حمیدکرزای با امضاء این به اصطلاح «قانون» عملاً مهر پزشکی قانونی را نیز بر شناسنامة‌ سیاسی خود گذاشته. هر چند دولت دست‌نشاندة آمریکا در کابل از آغاز تاکنون عملاً کار اصلی‌اش میدان دادن به اوباش مسلح مسلمان‌نما و ایادی خارجی آنان در مرزهای پاکستان و تاجیکستان و ایران بوده، سیاست جهانی در مورد افغانستان، همانطور که حضرت «هوپ ‌شفر» اعلام داشته‌اند دیگر نمی‌تواند در مورد چنین تصمیماتی که مسلماً از تأئیدات عالیة ارتش‌های اشغالگر نیز برخوردار بوده است، سکوت اختیار کند.

و اینجاست که «شخصیت‌ محبوبی» چون حمید کرزای، که در هیچ یک از دستگاه‌های خبرپراکنی غرب اشاره‌ای به مواضع اصلی وی از نظر اجتماعی و فرهنگی نمی‌شود، به یک‌باره در برابر افکار عمومی جهان «خلع‌ سلاح» شده! ولی این نوع خلع‌سلاح تا کجا می‌تواند به معنای حذف امثال کرزای از صفحة شطرنج سیاسی منطقه باشد؟ اگر برای این سئوال و در مورد شخص کرزای جواب مناسب را پیدا کنیم، آیندة بسیاری از محافل استعماری و مسلمان‌نما در منطقه، خصوصاً آیندة دستگاه شیعی‌مسلکان جمکران روشن خواهد شد.

در عمل این روند استراتژیک از دو «دفتر» جداگانه برخوردار شده. در «دفتر نخست» آمریکا با تحت فشار قرار دادن روسیه، هند و چین به اینان تفهیم می‌کند که در برابر یک گزینة مشخص قرار دارند: یا حضور امثال کرزای را، در ویراست واقعی‌شان، یعنی همان کسی که امروز قانون تجاوز به عنف را در محیط خانوادگی به امضاء ‌رسانده قبول می‌کنید، یا اجازه می‌دهید که در چارچوب منافع گستردة ایالات متحد در منطقه، شبکة سرمایه‌داری جهانی دست به جابجائی مهره‌ها زده نوعی از انواع «سیدممد خندان» را در افغانستان، ایران و عراق به قدرت برساند! این «دفتر» همانطور که می‌بینیم صرفاً دنباله‌ای است بر سیاست‌های گذشتة حزب دمکرات! و بر خلاف ادعاهای محافل هوچی و تبلیغات‌چی هیچگونه «تغییری» در روند مسائل از نظر منافع حزب‌‌ دمکرات ایجاد نشده.

ولی همانطور که گفتیم این «برنامه» از دفتر دیگری نیز برخوردار است: «دفتر جنگ»! خوانندگانی که با روند افزایش تصاعدی ارزش اوراق بهادار در بورس‌های غربی آشنائی دارند از نظر دور نخواهند داشت که فقط طی یک‌ماه گذشته ارزش سهام در بازار بورس نیویورک به طور متوسط 20 تا 25 درصد افزایش نشان می‌دهد! می‌باید پرسید در شرایطی که عملاً تمامی شرکت‌های بزرگ آمریکائی ورشکسته‌ شده‌اند، و بیکاری در اروپا و آمریکای شمالی بیداد می‌کند، سرمایه‌داری به چه امیدی پول در بازار سهام می‌ریزد؟ تجربة تاریخی نشان داده که چنین «اقبال» گسترده‌ای به سهام در ینگه‌دنیا پیوسته بازتاب برنامه‌های جنگ‌طلبانة سازمان ناتو بوده. به عبارت دیگر کسانی امید دارند که اگر ارتباط میان قدرت‌های بزرگ و سیاست ایالات متحد بر محور «دفتر نخست» شکل نگرفت، «دفترجنگ» گشوده شود و آمریکا بتواند بار دیگر با تکیه بر اقتصاد جنگ از بحران مالی و صنعتی پای بیرون گذارد!

ولی در اینجا چند نکته قابل ذکر است. اگر هیئت حاکمة آمریکا با به قدرت رساندن یک رنگین پوست در معادلات داخلی و حتی در ارتباط با برخی محافل پیشرو در اروپای غربی خود را «مستحکم‌تر» می‌بیند، از نظر معادلات جهانی از موضع مناسبی برخوردار نیست. تهدید ممتد روسیه و هند با اسلام بنیادگرا نهایت امر می‌تواند برای آمریکا گران‌تر از آنچه تصور می‌کند تمام شود. اگر طی یک ماجراجوئی گسترده، ضعف‌های استراتژیک آمریکا در سطح جهانی علنی شود، آیا آقای اوباما با تکیه بر رنگ پوست خود خواهند توانست از فروپاشی در داخل خاک آمریکا اجتناب کنند؟ این سئوالی که جواب به آن امروز برای استراتژهای کاخ سفید گویا بی‌ارزش می‌نماید. هیاهوی انتخابات و ورود یک رنگین‌پوست به مرکز تصمیم‌گیری نژادپرستی جهانی خیلی‌ها را سرمست کرده، ولی اگر سیاست چماق و شیرینی برای اوباش جمکران و امثال حمیدکرزای کارساز است، زمانیکه کرملین در طرف مقابل نشسته چنین سیاست‌هائی می‌تواند بسیار خطرآفرین باشد.







نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی دی‌اف ـ داک‌ستاک

...

هیچ نظری موجود نیست: