۴/۱۹/۱۳۸۵

راهبرد موشکي در آسيا!


اگر ناظران بی‌طرف در بررسی مسائل بین‌الملل، شرایط سیاسی و نظامی در جنوب و غرب آسیا را «بحرانی» عنوان کنند، به هیچ صورت نمی‌توان آنرا تعجب‌‌آور‌ تلقی کرد. در روزهای گذشته، شاهد اوج‌گیری مسائلی بسیار پیچیده، و در عین حال بسیار «جالب توجه» هستیم که، یکی پس از دیگری در این منطقه رخ می‌دهند، و ناظران را عملاً سر در گم کرده‌اند‌. خارج از بحران‌هائی که در منطقة آسیا، گویا تا مدت‌های مدیدی جایگیر شده‌اند: اشغال عراق و افغانستان، مسئلة مواد مخدر در آسیای مرکزی، بحران سیاسی در ایران و شیخ‌نشین‌های عربی، و ... مسئلة آسیا در آئینة سیاست‌های کلان جهانی در ابعاد دیگری نیز خود را به تمام و کمال نشان می‌دهد. مسابقات «موشکی‌ـ هسته‌ای» میان کرة شمالی، هند، چین و بازتاب‌های این مسابقات «شبه‌تسلیحاتی»، می‌تواند گوشه‌ای از تقابل قدرت‌های بزرگ در این منطقة عظیم، پرجمعیت و استراتژیک جهان را نشان دهد.

پس از مدتی آرامش سیاسی، کرة شمالی بار دیگر دست به آزمایش‌های موشکی خود زده است. برخی ناظران این اعمال را عکس‌العمل در تقابل با «خواست‌های جامعة بین‌الملل» توصیف می‌کنند. باید اذعان کرد که اینگونه «تحلیل» بیشتر «تبلیغاتی» است تا «مستدل». نخست آنکه محدودة «جامعة بین‌الملل»‌، از نظر حقوقی و سیاسی هنوز به درستی تنظیم نشده، و از نظر تاریخی، هر گاه که ایالات متحد، به نمایندگی از جانب سرمایه‌داری بین‌الملل، سیاست ویژه‌ای را در منطقه‌ای دنبال ‌کرده، با توسل به واژة «جامعة بین‌الملل» قصد آن دارد که به سیاست‌های اعمال شده از جانب کاخ سفید، وزنه‌ای حقوقی و مردم‌سالارانه‌ نیز اعطا کند. این «برخورد»، که در چارچوبی صرفاً سیاسی اعمال می‌شود، مسلماً نمی‌تواند توجیه کنندة چند و چون مسائل باشد.

در تأئید این زنجیرة استدلالی، شاهدیم که رویکرد واشنگتن به سازمان ملل جهت بهره‌برداری از نوعی «اجماع» جهانی در محکوم کردن آزمایشات موشکی کرة شمالی، با مقاومت و مخالفت شدید روسیه روبرو می‌شود، و چنین عکس‌العملی از جانب یک قدرت‌ تعیین کنندة جهانی نشان می‌دهد که، استفادة بی‌قید و شرط از واژة «خواست‌های جامعة بین‌الملل» در اخبار و رسانه‌های غربی نمی‌تواند بر پایه‌هائی مستدل استوار گردد. در واقع، از طرف دیگر برخی صاحب‌نظران، آزمایشات جدید موشکی کرة شمالی را تهدیدی مستقیم از جانب محور «چین‌ـ‌آمریکا»‌ بر علیة منافع راهبردی مسکو تعبیر می‌کنند، و در این شرایط مسلم است که روسیه هیچگونه تمایلی برای نشستن بر میز مذاکرات راهبردی بر محور الزامات و مطالبات «چین‌ـ‌آمریکا» از خود نشان نخواهد داد. در چنین شرایطی، چین نمی‌تواند مستقیماً از سیاست آمریکا در منطقه طرفداری کند؛ نتیجه آنکه، چین نیز خود را مجبور دید که، به شدت با مذاکرات انجام شده، در بطن سازمان ملل جهت «تعیین تکلیف» آزمایشات موشکی کرة شمالی به «مخالفت» بپردازد!

سیاستی که در آسیا از جانب روسیه دنبال می‌شود، کاملاً مشخص است. اینکشور، در پی اعمال سیاست یک «ابرقدرت» در این قاره است، تا بتواند در امتداد آن، و به عنوان نتیجة مشخص و مستدل این سیاست، نظارت خود را بر اروپای شرقی و خصوصاً خاورمیانه افزایش دهد. ناظران بی‌طرف فراموش نمی‌کنند، که روسیه بیشتر از آنچه اروپائی باشد، آسیائی است. به عبارت دیگر، منابع واقعی قدرت سیاسی و اقتصادی این کشور، نه در قارة اروپا، که در قارة آسیا متمرکز شده. و در این راستا، مهم‌ترین محوری که اینک مسکو در اختیار دارد، کشور هند است. هندوستان با جمعیتی عظیم، قدرت صنعتی و نظامی خیره‌کننده، و ساختار سیاسی‌ای که به دلیل بهره‌گیری از «دمکراسی پارلمانی» از استحکام و انعطاف قابل ملاحظه‌ای برخوردار است، در واقع، در روند پیشبرد سیاست‌های راهبردی مسکو، نخستین متحد به شمار می‌رود.

در برابر این محور که از سال‌ها پیش، در دورة حاکمیت بلشویک‌ها، میان روسیه و هند شکل گرفته بود، محور دیگری خودنمائی می‌کند: محور «آمریکا‌ـ‌چین»، که نهایت امر به زیر مجموعه‌هائی از قبیل پاکستان، ایران و عربستان سعودی منتهی خواهد شد. این زیر مجموعه‌ها هر کدام از عملکرد‌های ویژة خود برخوردارند، ولی، ‌جهت ارائة یک تحلیل از شرایط سیاسی و اقتصادی منطقه، ارتباط «اندام‌وار» این کشورها با محور «چین‌ـ آمریکا» از اهمیت زیاد برخوردار می‌شود. در همین راستاست که اخیراً شاهد شکل‌گیری تحولات عمده‌ای در کشورهای محور «چین‌ـ‌آمریکا» هستیم. در پاسخ به اقدامات این «محور» در منطقه، که به صورت تهدیدات نظامی بر علیة روسیه خود را نشان ‌داده، در قدم نخست، در 9 ژوئیه، هندوستان دست آزمایش یک موشک عظیم از نوع «زمین به زمین» می‌زند. این عمل، خود به خود، اخطاری است به چین، چرا که در دنبالة این عملیات، دهلی‌نو عنوان می‌کند، «پاکستان نمی‌باید از این آزمایشات نگران باشد.» صورت‌بندی دیپلماتیک این جمله به این معنا است که، «هدف چین است!» خصوصاً که در دنبال می‌آید، «برد این موشک به پکن و شانگهای خواهد رسید.»

این صورت بندی دقیقاً یک پاسخگوئی نظامی روس به آمریکائی‌ها بود، چرا که آمریکا در 17 ژوئن امسال، در مورد آزمایشات موشکی کرة شمالی اظهار داشته بود، «این آزمایشات ادامه خواهد داشت، و برد این موشک‌ها به سرزمین آمریکا خواهد رسید.» به عبارت بهتر، این مطلب را صریحاً اعلام کرده بود، که اگر موشک‌ها قادرند به خاک آمریکا برسند، همزمان می‌توانند مراکز مهم کشور روسیه را نیز در تیر رس خود قرار دهند!

عکس‌العمل آمریکا در مورد موضع‌گیری‌های هند، همانطور که طی چند دهة اخیر شاهد بوده‌ایم، همواره تکیه بر «افراط‌گرائی» اسلامی، جهت ایجاد مخمصة سیاسی برای روسیه بوده است. ولی اینبار گویا موضع‌گیری‌های «اسلامی»‌ واشنگتن با مشکلاتی روبرو شده، چرا که همزمان، یعنی در دوره‌ای که ناظران منتظر عکس‌العمل «اسلامی» آمریکا در برابر کرملین هستند، خبر «کشته‌شدن» باسایف، رئیس دارودستة اسلام‌گرایان «چچن‌ها» از طرف بی‌بی‌سی اعلام می‌شود! و چند ساعت قبل از آن نیز، خبر سقوط یک فروند هواپیمای پاکستانی در مرکز اینکشور، از طریق ‌خبرگزاری‌ها به گوش می‌رسد؛ هواپیمائی که، بر اساس اظهارات مقامات رسمی پاکستان، گویا حامل شخصیت‌های کلیدی در قلب حکومت اسلامی این کشور نیز بوده است.

از زمانی که بحران دست‌ساز هسته‌ای ایران، دیگر نتوانست نیازهای راهبردی واشنگتن را در منطقه تأمین کند،‌ پیوسته بیم آن می‌رفت که آمریکا جهت تأمین منافع راهبردی خود در منطقه، دست به تهدیدات نظامی مستقیم‌تری بزند. ولی، از آنجا که سیادت جهانی این کشور به شدت رو به تضعیف نهاده، نخست شاهد انتقال «بحران» به محدودة جغرافیائی کره‌شمالی هستیم، و سپس پاکستان و همکاران نزدیک آمریکا در منطقه: «اسلام‌گرایان تندروی» قفقازی را، درگیر محظوراتی سیاسی‌ می‌یابیم که اینبار گویا به سادگی قادر به خروج از آن‌ها نخواهند بود.
 Posted by Picasa

هیچ نظری موجود نیست: