۳/۱۸/۱۳۸۶

شافتک در پراگ!



مدت‌ها بود که از شخصیت سیاسی عزیز و بزرگوار سرزمین نیاکان‌مان، «رضا سیروس» خبری نداشتیم! آخرین خبرها حاکی از آن بود که ایشان هنوز در «املاک» خاندان پهلوی، واقع در حومة شهر واشنگتن، مشغول بازی با سگ و گربه‌های‌شان هستند! ولی از وقتی که رفقای پوتین دست بالا زدند، و چند پادوی آمریکائی را در تهران دستگیر کرده‌اند، جرج بوش گویا عصبانی شده، و به قول معروف بعضی‌ها شنیده‌اند که، «شافتک» می‌زده! بله، داستان این «شافتک» طولانی است. در زمان‌های قدیم، تابستان‌ها جماعت در حیاط می‌خوابیدند، پشه‌بند می‌بستند، روی حوض‌ها تخت می‌‌زدند و شب‌هنگام بجای خوابیدن زیر باد کولر آبی و برقی، در نسیم خنک کوهساران، زیر باران فضلة گنجشک‌ها و کلاغ‌هائی که روی شاخة درختان قائم شده بودند، به خواب خوش فرو می‌رفتند. گویا در آن ایام حاج‌خانمی، با حاج‌آقا قرار می‌گذارد که اگر میل جنابت به دل حاجی افتاد، نیمه‌های شب وقتی همه خوابیده‌اند، یواشکی «شافتک» بزنند، تا حاج‌خانم هم به سرعت خودشان را برسانند به محل مأموریت! ولی حاج‌آقا اصلاً «شافتک» نمی‌زد! بعد از مدت‌ها حاج‌خانم دلش لک زده بود برای یک شافتک!‌ در نتیجه وقت و بی‌وقت هی می‌رفت سراغ حاج‌آقا و با لهجة شیرازی می‌پرسید: «شما بودید شافتک زدید؟!»

از شواهد برمی‌آید که، مدت‌های مدیدی است «رضا سیروس» هم هر روز تلفن می‌کند به کاخ‌سفید، و به زبان انگلیسی و لهجة «مازندرانی» می‌پرسد: «برار جان! دید یو شافل؟!» جرج بوش هم که اصلاً در باغ نیست، با لهجة کابوئی هی جواب می‌دهد: «نو!» آنقدر این مرد بیچاره تلفن کرد که خسته شد! آخر کار با خودش گفت، «گوربابای جرج بوش! خودم می‌روم جمهوری چک، با رادیو فردا مصاحبه می‌کنم!» کاملاً حق داشت، بابابزرگش هم همین کار را کرد! از بس سیدضیاء برای او ناز کرد، خدابیامرز عصبانی شد، کودتا کرد، و گفت، «من بنیانگذار ایران نوین هستم!» البته هر چه سعی کردیم نوار مصاحبة «رضاجان» را از رادیو فردا بارگیری کنیم، نشد! اینهم خودش حکایتی است از فناوری‌ها! مجبور شدیم به نوشته‌ای که تحت عنوان «متن مصاحبه» چاپ شده بود قناعت کنیم، که از قدیم گفته‌اند، «قناعت توانگر کند مرد را!»

پس از «مطالعة» متن، آناً به یاد صادق هدایت مرحوم افتادم! حتماً تعجب می‌کنید، ولی نباید تعجب کنید! هدایت آنقدر در طول عمر کوتاهش جماعت فریبکار و مزخرفگو را با واژه‌گان «شایسته» نواخته، که فکر می‌کنم تنها کسی است که می‌تواند جواب این رادیو فردا را درست و حسابی بدهد. رادیو فردا می‌نویسد:

«کنفرانس بين‌المللی دمکراسی و امنيت، [...] در پراگ [...] برگزار شد. ده‌ها تن از شخصيت‌ها [...] از جمله جورج بوش [...]، واسلاو هاول [...] خوزه ماريا آزنار [...] در اين کنفرانس شرکت کردند. يکی از شرکت کنندگان [...] شاهزاده رضا پهلوی بود.»

البته همانطور که می‌بینیم، از قضای روزگار رادیو فردا علاقة زیادی به نشان دادن چهره‌های «راست‌افراطی» در این گردهمائی دارد. گویا خوانندگان و شنوندگان این رادیو، نمی‌دانند این شخصیت‌های جهانی چه کسانی هستند! به طور مثال، «هاول»، که از برکت استبداد استالینیست‌ها، تبدیل به یک «شخصیت» ادبی و سیاسی شد ـ مثل دکتر سروش خودمان ـ در دوران ریاست جمهوری خود از مادلن البرایت، ‌ وزیر امور خارجة کلینتن که ارتش آدمکش آمریکا را به جان مردم بدبخت یوگسلاوی سابق انداخت، رسماً تقاضا کرد که نامزد انتخابات ریاست جمهوری چک بشود!‌ بله، به این می‌گویند یک «شخصیت» جهانی! البته مادلن البرایت که یک یهودی چک‌تبار است، اینکار را نکرد، ولی خوب می‌توانست بکند! «آزنار» را هم که خوب به یاد داریم، «شخصیت» بزرگی که کشور اسپانیا را به جنگ عراق کشاند و در هنگام رأی‌گیری آنقدر مردم به عکس‌هایش «تف» کرده بودند که تمام میدان‌های اسپانیا را آب دهان برداشت. از جرج بوش هم هیچ نمی‌گوئیم، تا چشم دشمنانش کور! ولی در کنار اینان، شاهزاده هم حضور دارند، این یکی را نمی‌توان زیر سبیل در کرد!

رضا پهلوی که 28 سال است در کنج خانه گرفتار آمده، با وجود اینکه این اواخر طرفدار خاتمی شده بود، در بیاناتی مبسوط می‌فرماید:

«مساله اين نيست که آيا جمهوری اسلامی توانائی پرتاب موشک به اروپا را دارد[...] مساله ماهيت نظام تماميت خواه جمهوری اسلامی است که [...] می‌خواهد خلافت جديد اسلامی در جهان برقرار سازد.»

البته ایشان کاملاً حق دارند. «پرتاب موشک» مسئله نیست! مسئله، «پرتاب ماهیت» است! همانطور که دیدیم، جرج بوش هم «موشک» پرتاب می‌کند، چه اهمیتی دارد؟‌ جرج بوش که «قصد خلافت جدید اسلامی در جهان» ندارد! ماهیت موشک‌اش «خوب» است، در نتیجه، به عنوان مثال، یک بار از دهان «شاهزاد» نمی‌شنویم که ملت همسایة ما ایرانیان، ملت عراق، بدون هیچ گناهی در این میانه یک میلیون زن و کودک کشته داده‌اند! برای کسی که ادعای سلطنت بر مهم‌ترین کشور خاورمیانه دارد، این «بی‌توجهی‌ها» چگونه تعبیر می‌شود؟ مهم نیست! «شاهزاده» در ادامه می‌فرمایند:

«[...] جهان آزاد اين موضوع را بر نمی‌تابد و در مقابل آن تعاملی نشان نخواهد داد.»

البته نمی‌گویند «چه موضوعی؟» باید مقصودشان همان « خلافت جديد اسلامی در جهان» باشد. واقعاً خدا را شکر که ایشان در «چک» حضور به هم رساندند، و نقطه نظرهای «جهان آزاد» را ـ مقصودشان باید همان قریة حومة واشنگتن باشد ـ به گوش ما ایرانیان رساندند. در غیر اینصورت، ممکن بود «جهان‌آزاد» را ما به صورتی نامناسب و ناشایست در ذهن خود ترسیم می‌کردیم. مثلاً زبانم لال، «جهان آزاد» را به صورت یک مجموعه شرکت‌های چپاولگر ترسیم می‌کردیم، که امثال صدام‌حسین، خمینی، ارتش آمریکا و ... را همه روزه به جان مردم می‌اندازند، تا جیب‌ صنایع تفنگ‌فروشان، خانوادة بوش و ملکة انگلستان را پر کنند! ‌ و چنین نگرش ناصوابی چقدر بد و نکوهیده است! اگر ایشان نبودند، ممکن بود ما اصلاً این ادعاهای «بی‌اساس» را، که به قول پدر محترم‌شان وابستگان به «ارتجاع سرخ»، به ما قبولانده‌اند «باور» می‌کردیم، و در مقابل سر و همسر آخر عمری سرشکسته هم می‌شدیم! آقا، «جهان آزاد» شوخی بردار نیست! «آزادی» است و سربلندی ملت‌ها. موشک هم اگر خوردند، چون «ماهیت‌اش» خوب است، جای موشک زود خوب می‌شود؛ آن‌ها که موشک خوردند، چشم‌شان کور، می‌خواستند سر راه حرکت گاری «جهان آزاد» ننشسته باشند، حال هم که نشسته‌اند، کاری نمی‌شود کرد. خسارات و تلفات، همانطور که خانم البرایت در مورد قتل‌عام مردم یوگسلاوی فرمودند، «جنبی» است! ولی سرنوشت «جهان آزاد»، در این میان حیاتی است!

می‌بینیم که «جهان آزاد» مبلغی بهتر از «شاهزاده» پیدا نمی‌کند! اصلاً این رادیو فردا آنقدر «شاهزاده»، «شاهزاده» کرد، که من به یاد «کینگ آرتور و دلاوران میزگرد» افتاده بودم. از موضوع دور نمی‌شویم بر می‌گردیم سر میز مستطیل! و هنوز سر میز ننشسته‌ایم که «شاهزاده» می‌فرمایند:

« بسياری از تحليلگران [...] قرن بيست و يکم [را]، قرن استقرار دمکراسی و پايان عمر رژيم‌های خودکامه و استبدادی [دیدند]، اما مداخله يا فشار برای استقرار دمکراسی، در همه جوامع به طور يکسان نتيجة مثبت ندارد.»


حال آن‌ها که داستان «نان قرض دادن» را از اول درست درک نمی‌کردند، خوب خواهند فهمید که «شاهزاده» مقصود واقعی‌شان چیست! همانطور که گفته‌اند «مداخله» و «فشار»، به طور «یکسان نتیجة مثبت» ندارد! ولی اینکه، «نتیجة مثبت» چیست، کسی حرفی نمی‌زند! ولی «مداخله» و «فشار» باید همان باشد که جرج بوش در عراق انجام می‌دهد؛ از یک طرف «فشار» می‌آورد، و از طرف دیگر شرکت‌ها را هم به «مداخله» انداخته، تا امر مقدس «چپاول» صورت پذیرد. خوب، این مسئله که حل شد! اگر «شاهزاده» در این میان «نتیجة مثبت» را نمی‌بینند، تقصیر «فشار»، «مداخله» و حتی جرج بوش نیست! بهتر است از همان عینک‌های «گربه‌ای» باباجان به چشم بزنند، تا شرایط منطقه را درست «نگاه» کنند. ولی در ادامه، قبل از اینکه «شاهزاده» عینک‌شان را بگذارند، می‌فرمایند:

«[در] توانائی ويژة مردم ايران برای تغيير نظام‌های سياسی کشور [...] زمينة اينکار، اهرم‌هائی از جمله نهادهای جامعه مدنی است.»


به! به! انگار خود خاتمی است که حرف می‌زند، گفتم که «شاهزاده» طرفدار خاتمی است! دیدید؟ «جامعة» مدنی! ولی مثل اینکه یادشان رفته چه کسانی باباجان را از کشور بیرون انداختند: سلف‌خرهای میدان بارفروشان، چاقوکش‌های بازار، آخوندهای قم و کاشان، و خصوصاً «ساواک» که بابای همین جرج بوش مدتی ریاست عالیه‌اش را بر عهده داشت! رادیو فردا می‌باید از ایشان می‌پرسید که نظرشان را در مورد، «توانائی ویژة استعمار برای رژیم‌سازی در ایران» می‌فرمودند! مثلاً‌ 28 مردادماه 1332، یا 6 بهمن و انقلاب سفید، یا 22 بهمن و کودتای هویزر؛ ولی خوب، آنوقت جوابش «نهاد‌های جامعة مدنی» نبود، «نهادهای جامعة زدنی» می‌شد! ولی «شاهزاده» همین الان که عینک‌شان را گذاشتند، یک حرف بسیار جالبی زدند:

«با اشاره به جنبش‌هائی از جمله جنبش مشروطيت گفت، در يک مقطع زمانی خاص، ايران به نحوی الگوی دمکراسی بود.»


دیدید چه شد؟ ما در یک مقطع زمانی خاص، به «نحوی» الگوی دمکراسی بودیم و خودمان نمی‌دانستیم، مسئله همین به «نحوی» است، که اهمیت پیدا می‌کند! حتماً مقصودشان پیش از کودتای «پاپابزرگ» بوده! اصلاً بنده فکر می‌کنم که می‌باید اظهارات ایشان را «کامل» کنیم، و صریحاً بگوئیم که، «ایران نه تنها در یک مقطع خاص که از سال‌های دراز الگوی دمکراسی است.» شما در کدام مملکت دنیا، می‌توانید یک آدم در حد «میرپنج» پیدا کنید، که از توی طویلة فرمانفرما یک‌شبه بشود پادشاه کشور ایران؟ آنهم با پول مردم! اگر این «آزادی» نیست، پس چیست، اسارت است؟ این آمریکائی‌ها مرتب می‌آیند و تبلیغات به راه می‌اندازند که در کشورشان امکانات فلان و بهمان دارند، در هیچ کشور دنیا، امکاناتی که در ایران وجود دارد نمی‌توان پیدا کرد. چرا که، همین‌کار را هم نیم قرن بعد با یک دیوانه‌ای به اسم خمینی کردند؛ آن یکی شد «کوروش‌کبیر»، این یکی هم شد «امام زمان»! گوش کنید! این‌ها، همه «امکانات» است! ولی «شاهزاده» ول کن نیستند، «دستمال‌ابریشمی» پسر فروغی را مرتب بیرون می‌کشند، و مورد «استفاده» قرار می‌دهند، فریاد جرج بوش دیگر در آمده، حتی در مورد تغییر رژیم ایران با استفاده از قدرت قهری خارجی، «شاهزاده» می‌فرمایند:

«اگر نظامی که روی کار می‌آيد، بر اساس خواست مردم باشد، مشروعيت لازم را کسب می‌کند.»

گفتم طرفدار خاتمی هستند! مقصود این است که، «حمله کنید، بمباران کنید، پدر مردم را در بیاورید، نگران نباشید! مشروعیت‌اش با ما!» البته ایشان درس «مشروعیت» را به طور کلی از «پدر» و «پدربزرگ» یاد گرفته‌اند. در نتیجه نیازی به بحث و گفتگو نداریم! همانقدر که زندانیان قصر را «دکتر»، به صورت مشروع «آمپول‌هوا» می‌زد، و همانطور که ناخن‌های مردم را توی زندان اوین باباجان می‌کشیدند، و برای اقرار گرفتن از مخالفان سیاسی، آن‌ها را زنده ‌زنده در گور می‌انداختند، ایشان هم امروز برایمان «مشروعیت» فراهم خواهند آورد. اصلاً چه کسی گفته که «میرپنج» در زندان قصر دهان بزرگمرد ادبیات ایران، فرخی یزدی را، با جوال‌دوز دوخت؟ این‌ها همه شایعه‌ است! فرخی خودش دهانش را دوخت تا آبروی «میرپنج» را ببرد! تا با «مقدسات» یک ملت بازی کند! یادمان نرفته که چند ماه پیش از 22 بهمن، مجری برنامة تلویزیونی، همین «شاهزاده» را یکی از «مقدسات» ملت ایران معرفی می‌کرد!‌

البته ایشان در مورد حقوق بشر و این «حرف‌ها» هم در همین «مصاحبه» بیاناتی دارند، ولی همانطور که می‌توان حدس زد، بیشتر جهت «دکوراسیون» سخنرانی است، «قصد بدی» در کار نخواهد بود؛ ساواکی‌ها می‌توانند مطمئن باشند که در صورت «موفقیت» شاهزاده، مسیر عکس 22 بهمن را طی‌ می‌کنند: ریش‌هایشان را می‌تراشند، دمپائی‌های پلاستیکی را با چکمه‌ عوض می‌کنند، جای مهر لعنتی را هم از روی پیشانی‌ صاحب ‌مرده‌اشان بر می‌دارند، و می‌توانند همچنان به فعالیت‌های «انسان‌ساز» خود ادامه دهند. البته در مورد کشته شدن میرزادة عشقی هم افرادی شایعاتی بر سر زبان‌ها انداخته‌اند که، زبانم لال میرپنج او را کشت! ولی ما اصلاً‌ قبول نمی‌کنیم، و از آنجا که حسن ختام کلام یکی از «اصول دمکراسی» است، با یاد همین عشقی، این وبلاگ را خاتمه می‌دهیم که در وصف پدربزرگ «شاهزاده» می‌گوید:

پدر ملت ایران اگر این بی‌پدر است
به چنین ملت و گور پدرش باید رید!



هیچ نظری موجود نیست: