همانطور که شاهدیم ماجواجوئیهای حزب
دمکرات آمریکا در خاورمیانه بحرانی آفریده که مشکل بتوان تبعات اقتصادی، سیاسی و خصوصاً ضدانسانی آن را، چه در منطقه و چه در آمریکا از نظر دور داشت. سوءسیاست،
یا شکست سیاست خاورمیانهای واشنگتن در منطقه شرایط ویژهای به همراه آورده
که اگر امروز «دستگاه بایدن» با تکیه بر نیروی نظامی و حمایتهای مالی قصد دارد از
آن «سربلند» بیرون آید، به صراحت
بگوئیم، در آیندۀ نزدیک جز سرشکستگی برای
کاخسفید هیچ به ارمغان نخواهد آورد.
سازمان تروریستی حماس که تحت پوشش
ظاهری «حمایت از آرمان فلسطین» فعالیت میکند،
از دیرباز نورچشم جناحهای مذهبی و سنتی در اسرائیل و خصوصاً ایالاتمتحد
بوده است. نوچههای کاخسفید و دول دستنشانده
در خاورمیانه نیز همه با هم این سازمان را مورد حمایت مالی، لوژیستیک و اطلاعاتی قرار دادهاند، و همانطور که میدانیم در رأس این نوچهها
حکومت ملایان جمکران نشسته. اهداف شبکۀ
حماس و حواریونش از منظر سیاسی و ژئواستراتژیک روشن است. در رأس این اهداف بحرانسازی، جنگافروزی و هیاهوی سیاسی با هدف اخراج
فلسطینیها از سرزمینهای اشغالی قرار گرفته.
از دیرباز سیاست آمریکا در خاورمیانه بر
محور آتشافروزی، و همزمان ایفای نقش آتشنشان استوار شده، و
خصوصاً حزب دمکرات آمریکا حامی بیقید و شرط این تز ضدانسانی است. در
نتیجه تعجبی ندارد که در شرایط کنونی،
کارورزان سیاست غرب در نوار غزه و اسرائیل
ـ تشکل حماس و دولت نتانیاهو
ـ پای به نقشآفرینی در این میدان بگذارند. حملات «خارقالعادۀ» حماس بر علیه کولونهای
اسرائیلی جای تردیدی باقی نمیگذارد؛ دولت نتانیاهو مستقیم و یا به صورت غیرمستقیم از
این تحرکات حمایت به عمل آورده است.
قضیه روشنتر از آن است که نیازی به
توضیح داشته باشد. در اوکراین، سر
آمریکا و سیاستهای اروپای شرقی کاخسفید به سنگ خورده. دیگر نه سنای آمریکا حاضر به قبول هزینۀ
ماجراجوئیهای بایدن در اوکراین است، و نه افکارعمومی در غرب قبول خواهد کرد که یک
رابطۀ «باخت باخت» بیش از اینها ادامه یابد.
زلنسکی و باندفاشیستهای اوکراین به پایان خط رسیدهاند و آمریکا میباید
شکست مفتضحانه و هزینۀ سنگین و سرسامآور نظامیای را که این شکست به همراه خواهد
آورد به نحوی از انحاء به حاشیه براند. و
برای انحراف افکار عمومی از این شکست مفتضحانه چه چیز بهتر از جنگی دیگر؟!
همانطور که شاهد بودیم، با آغاز جنگ در نوار غزه و سرزمینهای
اشغالی، اوکراین و اهداف والای
«فیلدمارشال» زلنسکی در شبکههای خبری جای خود را به جنگ خاورمیانه سپرد؛ دیگر در اوکراین هیچ خبری نیست! از سوی
دیگر شبکههای وابسته به سازمان آتلانتیک شمالی،
و در رأسشان دستگاه رجب اردوغان،
رئیس دولت اسلامگرای ترکیه برای حق و حقوق فلسطینیها کاسههای داغتر از
آش شدهاند. رجب اردوغان در سخنرانی اخیر
خود در برابر جمعیت کثیر «ساندیسخورها»، رسماً از جنگ صلیبی و مذهبی با غرب سخن به میان
آورده است! پر واضح است که این ادا و
اطوارها برای دولت اخوانالمسلمین ترکیه که بدون اجازۀ ارتش ناتو نفس هم نمیکشد، اگر
نگوئیم گزافه، حداقل گوزی است در بازار
مسگرها. رفتار اردوغان به صراحت نشان میدهد
که آنکارا به دستور غرب قرار است خلاء ایجاد شده در خاورمیانه را به هر ترتیب ممکن
پر کرده، از نقشآفرینی دیگر قدرتهای
جهانی در مصاف با منافع غرب جلوگیری به عمل آورد.
از سوی دیگر، دولتهای ظاهراً ضداسرائیلی در منطقۀ
خاورمیانه ـ ملایان جمکرانی، دستنشاندگان عراقی، کودتاچیان مصری، و خصوصاً دولت بعث سوریه ـ در این میانه لالمانی گرفتهاند، لب تر نمیکنند. اینان حتی پس از حملات نظامی به پادگانهای
سوریه و جنوب لبنان، کوچکترین واکنش سیاسی
و نظامی نشان ندادهاند! حال این سئوال مطرح میشود؛ دولتهائی که هزاران تن از اتباعشان را به جرم ارتباط
با اسرائیل در زندانها شکنجه میکنند، چرا در این برهۀ تاریخی ردای نبرد با اسرائیل را
از تن به در آوردهاند؟! پاسخ روشن است،
نقش «ضداسرائیلی» اینان نمایشی است.
میباید این نقش را ایفا
کنند، تا امثال نتانیاهو بتوانند در
اسرائیل تشکیل «دولت یهود» بدهند؛ صلح را
به حاشیه برانند؛ شهروندان صلحطلب
اسرائیل را سرکوب و منزوی کنند؛ کیسۀ اسلحهفروشان
آمریکائی را پر پول نمایند، و ... و به همین دلیل است که جمکرانیهای ضداسرائیلی
نیز در ایران اینگونه خفقان مرگ گرفتهاند.
از سوی دیگر، بازی در میدان جنگسازی آمریکا آنقدرها برای
مسکو منفعت ندارد. به همین دلیل اگر جوجههای
آمریکائی و ضداسرائیلی منطقه، از سر
همراهی با عموسام بخواهند جفتکی به طاق طویلۀ خاورمیانه بیاندازند، توسری محکم را مسلماً از مسکو دریافت خواهند
کرد؛ پس چه بهتر که ساکت بنشینند! تنها
عکسالعمل تند در برابر اسرائیل حملۀ اوباش به هواپیمائی در فرودگاه داغستان بوده،
که مسکو نیز سریعاً با دستگیری اوباش، دخالت
خارجی در امور این منطقه را محکوم کرده. نیازی نیست بگوئیم که محکوم کردن «دخالت خارجی»
در داغستان، اشارهای است به عشوهشتریهای
اردوغان و باند اخوانالمسلمین ترک!
حال ببینیم در این میانه، جز حمایت از دولت متزلزل نتانیاهو و ایجاد
دیوار دود جهت پنهان داشتن شکست ناتو در اوکراین،
اسرائیل و آمریکا چه اهداف دیگری را میتوانند دنبال کنند. اخیراً روزنامۀ اسرائیلی هاآرتز مدارکی منتشر کرده
که گویا دولت اسرائیل در هیاهوی کمدی «حملۀ سهمگین» حماس به شهرکنشینان یهودی در
واقع رویای الحاق غزه به دیگر سرزمینهای اشغالی را در سر میپرورانده است! بن
ساموئلسون، گزارشگر هارتز در ایالات متحد مینویسد:
«در اسناد وزارت اطلاعات اسرائیل، اخراج ساکنان غزه و اسکانشان در خیمههای صحرای
سینا توصیه شده است!»
منبع: توئیتر هاآرتز، مورخ 30 اکتبر 2023
این مسئله از روز هم روشنتر است که
اگر ساکنان یک منطقه توسط ارتش اسرائیل تخلیه شوند، منطقۀ کذا تبدیل به پادگان نظامی و قسمتی از
خاک اسرائیل خواهد شد. در نتیجه اشغال کامل نوار غزه نیز میتواند یکی از اهداف
اصلی نتانیاهو تلقی شود. از سوی
دیگر، تبلیغات گستردۀ رادیو و تلویزیونهای
غرب پیرامون عملیات «جسورانۀ» حماس در مصاف با اسرائیل به عوامالناس اسلامگرا در
منطقه این پیام را میفرستد که حمایت از حماس به معنای مبارزه با اسرائیل خواهد
بود! نتیجۀ منطقی چنین پیام ضدانسانیای کاملاً روشن
است. حماس در این چشمانداز تبدیل به تشکل کلیدی
ضداسرائیل شده، کلیۀ احزاب و گروهها در
قلب فلسطین به نفع حماس منزوی میشوند؛ و این خبر بسیار خوبی است برای کاخسفید که حامی
اصلی حماس به شمار میرود. گند این سناریو آنچنان علنی شد که در میانۀ جنگ
و هیاهوئی که رادیوها و تلویزیونها به راه انداخته بودند، سروصدای محمود عباس، رئیس تشکیلات فلسطین به در آمد و حماس را
مستقیماً «محکوم» کرد!
البته اگر تبدیل حماس به جریان اصلی
«ضداسرائیلی» در منطقه خطر بزرگی برای دیگر کشورها و احزاب و گروهها به شمار میرود، در صورتی که به هر دلیل کنترل این تشکیلات از
دست اسرائیل و آمریکا خارج شود، حماس
همچون القائده، داعش، طالبان،
مجاهدین افغان و ... میتواند به موی دماغ عموسام در امور داخلی و خارجی
اسرائیل نیز تبدیل شود. و این است نکتۀ اساسیای که میباید مورد تحلیل
و بررسی قرار گیرد.
به استنباط ما، سکوت
«کر کنندۀ» روسیه در میانۀ بحران «حماس ـ اسرائیل» فقط به همین دلیل میتواند تفسیر
شود. مسکو به صراحت میداند که واشنگتن
در شرایط نامساعدی دستوپا میزند، و توسل
آمریکا به حماس در منطقۀ خاورمیانه، در
شرایطی صورت گرفته که چرخش اسرائیل به سوی شرق کاملاً قابل پیشبینی بوده است. در نتیجه دخیل بستن عموسام به حماس نمایهای
است از ضعف دیپلماتیک و استراتژیک آمریکا در خاورمیانه. مسکو به این امید سکوت اختیار کرده که سرمایهگزاری
غیرمستقیم آمریکا برای به ارزش گذاردن حماس و تروریسم اسلامی در منطقه، همچون مورد القاعده در افغانستان و داعش در
سوریه برای آمریکا به آتش دوزخ تبدیل شود. در این چشمانداز، فاجعۀ 11 سپتامبر برای واشنگتن میتواند یکبار
دیگر، و اینبار در خاورمیانه بازتولید شود.
در این صورت اسرائیل تمایل بیشتری به
ارتباط با شرق پیدا میکند، و جنبشهای اسلامگرا و دستنشاندۀ واشنگتن نیز
به مضحکۀ جهانی تبدیل خواهند شد.