عملیات نظامی ایالاتمتحد و همداستاناناش در سازمان ناتو در مناطقی از عراق
و سوریه همچنان ادامه دارد، و به طرق مختلف از سوی مقامات دیگر
کشورها، خصوصاً روسیه و حتی برخی محافل
درون ایالاتمتحد مورد انتقاد شدید قرار میگیرد. از سوی دیگر،
روسیه، چین و هند در ائتلاف مورد
نظر آمریکا بر علیه «داعش» شرکت نکردهاند،
و حضور رژیمهائی از قبیل حکومت اسلامی جمکران، لبنان و سوریه در این ائتلاف بیشتر جنبة
«زیرجلکی» و غیرعلنی پیدا کرده. به عبارت
دیگر، این سه کشور تمایلی ندارند که قرار گرفتن نیروهای
نظامیشان در صف «مبارزان سازمان ناتو» را علنی کنند. و این
سئوال مطرح میشود که به چه دلیل دولتهای مذکور علیرغم شرکت در عملیات نظامی
آمریکا، در سطح دیپلماتیک بر علیه این عملیات موضعگیری
میکنند؟ جهت شکافتن این موضوع شاید بهتر
باشد نخست نگاهی به «فلسفة عملیاتی» ایالات متحد در منطقه بیاندازیم.
بدون رودربایستی بگوئیم، عملیات نظامی
آمریکا و متحداناش در سوریه و عراق ـ این
عملیات تاکنون در رسانهها به بمباران مواضع داعش محدود مانده ـ به
همان اندازه غیرقانونی، ضدانسانی و متناقض
است که اعزام صدها ماجراجوی فناتیک توسط دمکراسیهای اروپای غربی و آمریکای شمالی به
خاورمیانه برای «جهاد با کفار!» عملیات
«هولناک» تروریستی جهادگرایان که شبکة خبرسازی سازمان سیا در بوق انداخته، چیزی نیست جز همان روال مطلوبی که پیشتر توسط
آژانسهائی که جهادگرایان را درآمریکا و اروپا «سازماندهی» میکردند برنامهریزی
شده بود. اگر امروز آمریکا برای نشستن در جبهة مخالف
اسلامگرائی «نوبت» گرفته، نمیباید دلیل
ضدیتاش با این روشها تلقی شود؛ این روشها
پیشتر در لیبی اجرائی شد، و دیدیم که به
دلیل موفقیتهای «چشمگیر» اوباش اسلامگرا، کاخسفید از آنها هیچ «نگرانی» نداشت. پس اگر امروز واشنگتن برای مبارزه با تروریسم به
دستوپا افتاده فقط به این دلیل است که حضرات «جهادگرا» در عراق و سوریه مورد
تهدید قرار گرفتهاند!
اینجاست که شاهدیم آمریکا در قلب خاورمیانه،
دقیقاً دست به همان عملیاتی زده که پیشتر در یوگسلاوی به اجرا در آورده بود. به عبارت دیگر، واشنگتن با نقض موازین حقوق بینالمللی، و تهدید نظامی دولتها به بهانة مبارزه با داعش،
عملیات نظامی را در مسیر کسب مواضع مطلوب آتلانتیسم
سازمان میدهد. و در اینراه از به خاکوخون
کشیدن هزاران انسان تحت عنوان «خسارات جنبی» نیز ابائی نخواهد داشت. پرواضح است که این عملیات وحشیانه که بوقهای
سازمان سیا از آن به عنوان «مبارزه با تروریسم» یاد میکنند، مهمترین هدفاش فروپاشاندن زیرساختهای «کلان
ـ اقتصادی» کشورهائی است که تا این مرحله یوغ استعمار سیاستهای منطقهای آمریکا
را بر گردن نیانداختهاند. بمباران پالایشگاهها، از بین بردن میادین نفتی، شهرها و پلها و سدها، از هم
فروپاشاندن ساختارهای نظامی و امنیتی عراق و سوریه، در کشورهائی
که گذاردن هر سنگ روی سنگ دیگر، با هزاران
دردسر و گرفتاری عملی شده جز فروپاشانی ساختارها چه معنائی میتواند داشته باشد. جالب اینکه،
جملگی این عملیات تروریستی تحت عنوان مبارزه با داعش صورت میگیرد. در واقع آمریکا منطقه را در دهان گرگی انداخته
که توسط عموسام تغذیه میشود! این است برخورد
آتلانتیسم با انسان و انسانیت در هزارة سوم.
و به استنباط ما، با در نظر گرفتن شرایط بینالمللی مشکل میتوان
قبول کرد که یانکیجماعت از این مرحله جان سالم به در برد.
موضعگیریهای باراک اوباما که در سخنرانی اخیرش در مجمع عمومی سازمان ملل
علنی شد، و برخی آن را «دکترین اوباما» نامیدند،
به صراحت نشان داد که کاخسفید حاضر نیست از
تغییرات منطقهای در مسیر دمکراتیک استقبال کند.
کاملاً برعکس! دستگاه اوباما از طریق حملات نظامی و کورکورانه
تلاش دارد همان مواضع گذشته را «حاکم» نگاه دارد. تأکید
رئیسجمهور آمریکا بر «اسلام خوب» و خدای بخشنده و غیره، از
تریبون سازمان ملل در شرایطی صورت گرفت، که اینفرد به عنوان رئیس یک دولت لائیک حق ندارد
به «قضاوت» در مورد ادیان بنشیندو چماق تکفیر برای مبارزه با شیطان بلند کند. اوباما در سخنرانیاش هیچ اشارهای به اعلامیه
جهانی حقوق بشر نکرد، در عوض «احترام به
ادیان» را بجای رعایت حقوق انسانها نشاند.
و این همان جایگزینی مزورانهای
است که امثال خمینی، خامنهای و خاتمی در
کشور ایران صورت دادند. یک انسان معتقد
به حقوق انسانی پای دین و دینداری و خدا و شیطان را به مجامع دیپلماتیک باز نمیکند.
از حقوق انسانها سخن میگوید، از حقوقی میگوید که در اعلامیة جهانی حقوق
بشر در همین مجمع عمومی دهها سال پیش به تصویب رسیده. تعریف و تمجید اوباما از دین اسلام و خدای
بخشنده و غیره با هدف تحمیل نگرش متحجر آخوند بر منطقه صورت میگیرد:
«در اینجا من میل دارم به طور مستقیم با جوانان در سراسر دنیای مسلمان سخن بگویم.
شما به یک سنت بزرگ تعلق دارید که حامی
آموزش و نوآوری و کرامت زندگی، و نه جهل و
ویرانگری و جنایت است. کسانی که شما را از این مسیر منحرف می سازند، بجای دفاع از این سنت به آن خیانت میکنند.»
منبع: ولتر.نت، برگرفته از سخنرانی اوباما در مجمع عمومی سازمان
ملل، 2014
کلاه خود را قاضی کنیم، اظهارات
اوباما همان جفنگیاتی نیست که خمینی تحویل ملت ایران میداد؟ این همان «اسلام راستین» خمینی و خاتمی و شرکاء
نیست، که آنروزها در تقابل با اسلام
درباری و آمریکائی قرار گرفته بود؟ این
همان گفتمان مبتذل ملایان در صدر کودتای 22 بهمن 57 نیست، همان ملایانی که میخواستند حقانیت «ملت
مسلمان» را در مسیر مطلوبشان در بوق بیاندازند؟ واقعیت
را نمیتوان مورد تردید قرار داد، اوباما
در مجمع عمومی سازمان ملل جز باز تولید شعارهای ملایان، جهادیون و لاتولوتهائی که با پول و امکانات و
فناوری و حتی تسهیلات و تجهیزات نظامی آمریکا منطقه را به خاکوخون کشیدهاند، هیچ حرف دیگری برای گفتن نداشت، هیچ!
اوباما یک بار دیگر، با نفی وظیفة اصلی یک دولت لائیک ـ مسئولیتپذیری در برابر انسان و انسانیت و
حقوق انسانی ـ طبق معمول وکیل مدافع اسلام
و مسلمین شد و ترجیح داد، با در بوق
انداختن ریشوپشم ملا و آخوند و لاتولوت، و لبیک
گفتن به ندای «خداوند»، افرادی را برای مبارزه با شیطان به «همکاری»
دعوت کند. افرادی که اصولاً پایه و اساس
دمکراسی، انسانمحوری و آزادیبیان را
مردود میدانند. با این اظهارات پوچ، باراک اوباما یکبار دیگر نشان داد که از منظر
ایالاتمتحد، راه صلح در منطقه از شاهراه
همکاری آمریکا و اسلامگرایان میباید بگذرد.
صلح دیگری برای آمریکا قابل قبول
نیست، چرا که منافع آمریکا با منافع محافل
دینخو عجین شده. باید بگوئیم شعارهای اوباما
هر چند اشک شوق به چشمان اسلامزدگان و شیفتگان آخوند و مفتی و کشیش و خاخام آورد، باعث
تمسخر «صاحبنظران» شد:
«من میتوانم به شما قول دهم که ایالات متحده از آنچه که باید انجام شود منحرف
و بازداشته نخواهد شد. ما وارث یک میراث
افتخارآمیز آزادی هستیم، و به خاطر حفظ این
میراث برای نسلهای آینده برای انجام هر کاری که لازم باشد آمادهایم. من شما را به پیوستن به این رسالت مشترک به خاطر
کودکان امروز و فردا دعوت میکنم.»
همان منبع.
مشکل در واقع همینجاست. ایالاتمتحد با نمایشاتی از قبیل سخنرانی اخیر
اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل، سعی
دارد آنچه را «فکر میکند باید انجام شود» تا حد امکان به باورهای عوامالناس نزدیک
نماید، ولی این گزینة عوامپسند نزد صاحبنظران
و ملتهای آگاه منطقه پذیرفتنی نیست! تا آنجا که تجربیات هولناک افغانستان، عراق،
لیبی، سوریه نشان میدهد ـ اگر نخواهیم مواضع ارتجاعی واشنگتن در حمایت
از عربستان سعودی، قطر، جمکرانیهای آدمخوار، دولت اسلامی پاکستان و ... را در نظر آوریم ـ مواضع آمریکا به حمایت از جعلیات و پوچیات و
توهمات محدود مانده. اگر آمریکا خود را
«وارث» یک میراث افتخارآفرین میداند، هیچ
نشانی از این «افتخارات» در سیاستهای کاخسفید به چشم نمیخورد. این
افتخارات فقط میتواند در عظمت تحولات اجتماعی، گسترش آزادیبیان، و آزادی انسانها معنا بگیرد؛ و چه بگوئیم،
که ایالاتمتحد طی سدة اخیر در خاورمیانه،
تمامی تلاش خود را به خرج داده تا در برابر آزادی انسانها راهبند و
سدسکندر ایجاد کند. از کودتا و انقلاب و حمایت از آخوند و ملا و
نظامی گرفته، تا سرکوب،
قتلعام زندانیان سیاسی، و ... سایة
«افتخارآفرین» همین میراث شوم را در کنار استبدادهای وابسته به آمریکا میبینیم. به
عنوان یک ایرانی به باراک اوباما میگوئیم، اینجا
را کور خواندهاید؛ ملتهای منطقه را نمیتوان صدبار از یک سوراخ
گزید.
مردمفریبی و عوامنوازی، همیشه در
سیاستهای کلان آمریکائیها از جایگاه ویژهای برخوردار بوده. ولی
هیچگاه رئیسجمهور ایالات متحد به خود اجازه نداده بود در مجمع عمومی سازمان ملل از شیطان، خدا، و
حقالهی برای ملتهای جهان، از چین و ژاپن
گرفته، تا هندی و عرب و ایرانی و اروپائی سخنرانی کند! به صراحت بگوئیم، اوباما
سخناناش را جهت نشان دادن در باغ سبز به لاتهای اسلامگرا تنظیم کرده بود؛ فقط برای اینان «سخنرانی» میکرد! بیدلیل نیست که بمبارانهای آمریکا در عراق و
سوریه، بجای تضعیف داعش به تقویت این تشکل
تروریست منجر شده. هر روز بر تعداد «لشکریان داعش» افزوده میشود، و تجهیزاتی «پیشرفتهتر» در اختیارشان قرار میگیرد.
حتی ارتش عراق «به اشتباه» کمکهای انسانی
را در اختیار داعش قرار میدهد! در واقع، باراک
اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل فقط یک هدف مشخص را دنبال میکرد: میدان دادن به هیجانات مذهبی، دامن زدن به تعصبات و باورهای جمع، و اینهمه جهت سازمان دادن به لشکرهای عوامزده
در خاورمیانه. سیاستی که بیش از سه دهه است، ملت ایران قربانی آن شده، و بمبارانهای اخیرکاخسفید در سوریه و عراق
نیز جز تأمین همین اهداف چیز دیگری دنبال نمیکند.
ولی راه دور نرویم، امسال محمود عباس و نتانیاهو و حسن روحانی نیز
در مجمع عمومی سازمان ملل، پامنبریهای باراک
اوباما بودند. و هر چند سخنرانی روحانی
را به دلیل تغییرات استراتژیک تا حد امکان از فحاشی و هتاکی به اسرائیل به دور
نگاه داشتند، عکسالعمل نتانیاهو به
«توافق هستهای» به صراحت نشان داد که دولت اسرائیل جز تنش در منطقه چیز دیگری
جستجو نمیکند. نتانیاهو رسماً تأکید میکرد
که حکومت اسلامی جمکران میخواهد بمب اتم بسازد!
اینهمه، در شرایطی که از منظر فنی، چنین عملی غیرممکن است. از سوی دیگر،
دولت نتانیاهو چنین وانمود میکند که از داعش متنفر است؛ ولی کیست که نداند، موجودیت داعش،
و گروههائی از قماش حماس، حزب
اسلامی، حکومت جمکران، اخوانالمسلمین و ... جهت توجیه سیاستهای
تجاوزگرانة تلآویو از نان شب هم واجبتر است.
باید از نتانیاهو پرسید، اگر آمریکا نتواند از طریق چپاول نفت منطقه و
تزریق نقدینگی در صنایع نظامی هر روز دولت اسرائیل را فربهتر کند، تلآویو چگونه خواهد توانست مخارج موجودیت
دولت اسرائیل را تأمین نماید؟ این نفت
منطقه است که تبدیل به اعتبار نظامی شده در شبکة تولید تسلیحات به بودجه برای دولت
اسرائیل تبدیل میشود، این «ماشین پولسازی»
اگر جمکرانی و حماسی و اخوانی وجود خارجی نمیداشتند، از کجا
تغذیه میشد؟ با فروش کیوی و پرتقال و خرما میخواهید در
شبکة حمایت نظامی و تشکیلاتی آمریکا باقی بمانید، و مخارج
ارتشی را تأمین کنید که بودجهاش سر به آسمان میزند؟
خلاصه امسال، گذشته از حسن
روحانی، نتانیاهو و محمود عباس با سخنرانیهایشان به
صراحت نشان دادند که از جمله عملة «جنگسرد» هستند. اینان هنوز شرایط نوین را نه درک کردهاند، و نه
حاضرند که خود را به درک آن نزدیک کنند.
برای محمود عباس، که اینک به مقام
پدرخواندگی حماس نیز «نائل» آمده، دعوای
«اسرائیل ـ فلسطین» همان است که در دوران «جنگسرد» بود: مبارزه با ظلم و ستم و افشای قتلعام! نتانیاهو نیز هنوز میخواهد دولت «یهود» بر پا
کند! همان یهودیانی که به ادعای وی «از 2000 هزار سال
پیش» در این منطقه بودهاند! تو گوئی
تجربة اسفبار دولت شیعی در ایران، شیخنشین وهابی در عربستان، و سنیگری «پاکها» در پاکستان کافی
نبوده، که اینک صنایع نظامی آمریکا به
حکم «ماشین پولسازی» تلآویو میباید یک دولت یهود نیز در این منطقه به راه
اندازد.
ولی این حضرات فراموش کردهاند که این «مسائل» به دوران گذشته تعلق دارد؛ دورانی که برگهای خونآلودش را میباید برای
همیشه به تاریخ منطقه تحویل داد. و هر
چند آمریکا و نوچههای یهودی و مسلماناش هیچیک حاضر نیستند دست از این «آبقنات»
بشویند، راه امروز، از کورهراه
دیروز نمیگذرد. در مقام پاسخ به آنچه در
سخنرانیهای سازمان ملل بیان شد، میباید
این واقعیت را بپذیریم که اگر صلح در این منطقه بتواند روزی و روزگاری جایگیر
شود، نه از طریق همکاری امثال نتانیاهو و
عباس که در چارچوبی به مراتب فراگیرتر، و انسانیتر عملی خواهد شد. این چارچوب از عرصة حقیر «افتخارات میراث
آزادی کاخسفید»، انتقامجوئیها و یا «مبارزات» خونین سازمانهای
الفتح و حماس، و اسطورههای مسخره و قصههای
تورات و سرزمین موعود یهودی به مراتب فراتر
میرود، چراکه بر نقش انسانها تکیه دارد. انسانهائی که برای توهمات و تخرخرات
«پدرسالاران» پشیزی ارزش قائل نیستند.