۶/۱۵/۱۴۰۰

روضه‌های لیتل جو!

 

 

نهایت امر جو بایدن،  رئیس‌جمهور ایالات‌متحد،  در سخنرانی روز 31 اوت 2021،  تلاش خود را به خرج داد تا افتضاحی که ارتش آمریکا طی بیست‌سال در افغانستان به بار آورده،   در مقام یک پیروزی بزرگ «تزهیب» کرده،   نتایج «گهربار» آن را در برابر خبرنگارانی توجیه نماید که حق پرس‌وجو و سئوال هم نداشتند!   این سخنرانی «کودکستانی» مجموعه‌ای بود از دروغ‌پردازی،  وقاحت،  پشت‌هم‌اندازی و از همه مهم‌تر بی‌مسئولیتی.  جای تأسف است،  ولی سیاست‌مداری در آغازین دهه‌های هزارۀ سوم میلادی،  نه فقط معدود خصلت‌های انسانی و تشکیلاتی‌ای که پیشتر مورد احترام جامعه بوده بکلی از دست داده،   که تبدیل شده به اهانت به شعور اجتماعی،  حافظۀ تاریخی و شناخت علمی انسان‌ها.

 

از بی‌مسئولیتی «جو کوچولو» آغاز کنیم که بالاترین «فضیلت‌» اوست.   بایدن در این سخنرانی، هنوز سلام‌وعلیک نکرده بود که رسماً اعلام داشت،  خروج از افغانستان نتیجۀ مذاکرات و توافق‌‌ رئیس‌جمهور پیشین ایالات‌متحد با طالبان است.   به عبارت ساده‌تر،  به زبان بی‌زبانی،   نه یک‌بار که چندین بار تکرار کرد،   «کار،  کار دونالد ترامپ بوده،  یقۀ مرا نگیرید،  من مسئول نیستم!»  بعد هم بساط ارعاب عوام‌الناس پهن کرده و فرمود،   اگر پس از امضاء این توافق‌نامه در افغانستان می‌ماندیم می‌بایست صدها هزار سرباز آمریکائی را برای جنگ با طالبان به اینکشور اعزام می‌کردیم!   حضرت پرزیدنت آخر کار یک روضۀ امام حسین برای سربازان و خانواده‌های داغدار خواند که الحق از نظر ذکر مصیبت دست هر چه آخوند پدرسوخته و زوزه‌کش شیعۀ اثنی عشری بود از پشت ‌بست.  «لیتل جو» حتی مرگ پسرش از بیماری سرطان را نیز تلویحاً به جنگ عراق وصله کرده،  اشک تمساحی هم برای «آقاپسر» ریخت!   خلاصه معلوم نیست اینهمه «مسئولیت» در قبال جان انسان‌ها،  سربازان و شهروندان آمریکائی،   زمانیکه ایشان به مدت هشت‌سال معاون باراک اوباما،  خونریزترین و وحشی‌ترین رئیس‌جمهور تاریخ آمریکا بودند،‌ کجا بود که احدی آن را نمی‌دید؟   این جو بایدن صلح‌دوست،   آن جو بایدن سلحشور نبود که بر طرح حملۀ وحشیانه جرج بوش به ملت عراق‌ در سنای آمریکا مهر تأئید زد!   اگر هم خودش بود،  اینبار سخنرانی‌اش را فرد دیگری نوشته بود.   طی این سخنرانی «امام‌گونه» که فقط چند لات کم داشت تا هر از گاه «الله‌اکبری» هم نثار رهبر مستضعفین جهان کنند،  «لیتل جو» حاضران را در سیلاب بی‌مسئولیتی مغروق نمود.  وی حتی اشاره‌ای‌ داشت بر اینکه ما دو اشتباه بزرگ مرتکب شده‌ایم؛   ولی نگفت اگر افغانستان اولی بود،  دومین اشتباه کدام است!   

 

حال بپردازیم به بخش دروغ‌پردازی سخنرانی «لیتل جو!»   وی رسماً اعلام کرد که اگر به افغانستان حمله کردیم برای مبارزه با القاعده بوده؛  کار دیگری آنجا نداشتیم.   ولی در اینکه چگونه القاعده که در کوه‌وکمر می‌چرخید و شیربز و پشکل فطیر سق می‌زد توانسته از پایگاه‌اش در افغانستان مرکز نیویورک را به آتش بکشد،  هیچ توضیحی نداد!   ایشان به بازنشخوار هیاهوئی اکتفا کرد که پیشتر روزنامه‌ها با آن عوام‌الناس را بمبارا ن کرده بودند.  خلاصه،  «لیتل جو» یک‌بار دیگر ثابت کرد که،  دروغ کارساز را با راست مسئله‌ساز جایگزین نمی‌کنند!‌  جوزف بایدن درست عین جرج‌والکر بوش طوطی‌وار تکرار می‌کرد،   «مبارزه با تروریسم!  مبارزه با ترویسم!  مبارزه ...»  ولی با شعار واقعیت را نمی‌توان پنهان داشت؛  گزارشات روشن است.  اسامه بن‌لادن پیش از عملیات 11 سپتامبر در امارات متحدۀ عربی از بیماری کلیوی مرده بود.   هر چند «لیتل‌ جوی» دروغگو،  سال‌ها بعد ادعا کرد که با باراک اوباما فیلم حمله به خانۀ‌ بن‌لادن و قتل او در پاکستان را تماشا کرده.   بعد هم در روزنامه‌ها نوشتند،   برای احترام به دین اسلام جسد بن‌لادن را به دریا انداختند!  مگر بن‌لادن افسر نیروی دریائی آمریکا بود،  که جسدش را به دریا انداختید؟  ثانیاً در کجای دین اسلام گفته‌اند جسد مرده را باید به دریا انداخت؟!  ولی پزشکان قانونی می‌دانند،  جسدی که در دریا اوفتاد دیگر قابل شناسائی نخواهد بود.   بله،  غول پوشالی‌ای که آمریکا ساخت،  در پوشال پروپاگاند هم غرق شد.        

          

حال می‌رسیم به وقاحت پرزیدنت آمریکا!   البته دریدگی یکی از ویژگی‌های سیاست‌بازان است،  ولی به قولی «در دیگ اگر باز است،  حیای گربه کجا رفته؟!»  در این سخنرانی که به افغانستان مربوط می‌شد،‌  هیچ اشاره‌ای به بحران مالی آمریکا که پیش از حملۀ «قهرمانانۀ» ارتش به افغانستان و عراق در جریان اوفتاده بود نشد.   مسائلی از قبیل بحران نقدینگی،   ساب‌پرایم،  ورشکستگی گستردۀ نظام بانکی غرب،   محکومیت‌های چند صد میلیاردی سردسته‌های محافل به دلیل تقلب در بورس‌ نیویورک،  و ... و خصوصاً سایۀ بیکاری گسترده‌ای که نظام سیاسی و اقتصادی کشور را تهدید می‌کرد،  گویا ارزش مطرح شدن نداشت.  ایشان فقط تلویحاً ‌فرمودند که چند تا بیابانگرد و غارنشین با عمامه و چماقی جادوئی آمدند و برج‌های دوقلو را نابود کردند؛  آنهم تا چندین طبقه زیر زمین!   

 

البته «لیتل‌جو» از هزینۀ این جنگ نیز خیلی گفت،   ولی از آنجا که وقاحت را خورده بود و قورت داده بود،  ‌ نگفت این هزینۀ هنگفت که از بودجۀ ملت آمریکا تأمین ‌شده،‌  در حال حاضر در صندوق شرکت‌های اسلحه‌سازی،  و دیگر کنترات‌چی‌های ارتش،  سازمان سیا،  اف.بی‌.آی،  بلاک‌واتر و ... انبار شده؛   حقوق‌های نجومی و حق‌ و حساب‌های میلیاردی از ما بهتران را تأمین ‌کرده؛   و ...  و خلاصه باز هم نگفت که،  از صدقۀ سر همین «جنگ لعنتی» بود که ارزش سهام شرکت‌های نیمه‌ورشکسته در نیویورک و شیکاگو شش برابر شده.  باز هم نگفت که،   به قیمت ریختن خون میلیون‌ها انسان و آوارگی ساکنان عراق و افغانستان،  بحران اقتصادی از سر ملت «الکی‌خوش» آمریکا گذشته!   به قول جورج اورل،  «این چیزها را که نمی‌توان گفت!»

 

همچنین نمی‌توان گفت،   این‌هائی که چند سال پیش از ناکجاآباد ظهور کردند و حالا خودشان «سفینه» می‌سازند و با آن به آسمان می‌روند،  یا آن یکی که با یک سایت «زپرتی» یک‌شبه صدها میلیارد دلار کاسبی کرده،   نان همین «جنگ‌ لعنتی» را می‌خورند.   اینجاست که باید نتیجه گرفت،   جنگ چندان هم بد نیست!   و برخلاف آنچه «لیتل بایدن» می‌گوید،  گاهگاهی باید جوانان را به جنگ ‌فرستاد!  جنگ حتی «مقدس» هم می‌شود،  خصوصاً زمانی که می‌توانیم به بهانۀ مبارزه با تروریسمی که خودمان در سطح جهان به راه انداخته‌ایم،‌  جنگ به راه بیاندازیم و جیب ابواب‌جمعی را در لندن و نیویورک و واشنگتن از دلارهای پشت‌سبز لبریز کنیم.  فقط جای لات‌ها خالی بود که عربده بکشند:   «الله‌اکبر!»

 

باری،  در این سخنرانی امام‌گونه «لیتل جو» از آیندۀ افغانستان هیچ نگفت!   پس باید نتیجه گرفت که،   واشنگتن بیست سال برای این «جنگ لعنتی» سرمایه‌گزاری کرده تا برسد به اینکه،  «اصلاً این موضوع به آمریکا چه مربوط است؟!»  ولی  اگر ایشان نگفتند،   ما می‌دانیم که آیندۀ افغانستان نه فقط به آمریکا که به منافع حیاتی متحدین‌اش در اروپا و نوکران‌اش در جهان اسلام مربوط می‌شود؛   اینرا «لیتل جو» خیلی خوب می‌داند.   اگر تعمداً در برابر دوربین‌ها خود را به بی‌اطلاعی زده مسلماً دلائلی دارد.   

 

امروز افغانستان بر نقشۀ ژئواستراتژی‌های جهان تنها دروازۀ آسیای مرکزی است که هنوز به روی غرب باز مانده.  به صراحت بگوئیم تنها دروازه‌ای است که هنوز توسط یک قدرت جهانی ورود غرب به آن «شرطی» نشده.   در نتیجه،   در شرایطی که وزنۀ تجارت،  صناعت و حتی فرهنگ دیجیتال به تدریج بر محور آسیای مرکزی متمرکز می‌شود،  و واشنگتن بارها نگرانی‌اش را در مورد گسترش نفوذ روسیه،   چین و هند در این منطقه رسماً و از طریق بلندگوهای کاخ‌سفید اعلام کرده،  آیندۀ افغانستان به ایالات‌متحد بسیار هم مربوط خواهد شد.

 

همانطور که در مطالب پیشین نیز گفته‌ایم،  خروج ارتش آمریکا از افغانستان،   هم در ارتباط با سیاست روسیه اتخاذ شده،   و هم به هیچ عنوان به معنای ترک اینکشور توسط آمریکا و عوامل‌اش نیست.  و شاید مشکل اساسی در تحلیل و بررسی «آیندۀ» افغانستان به این دلیل پیش می‌آید که مواضع روسیه در مورد طالبان و کشور افغانستان با اهداف سنتی آمریکا در اینکشور هم‌خوانی نشان نمی‌دهد.  آمریکا خواهان جنگ داخلی و تجزیۀ افغانستان و تقویت «اسلام سیاسی» است،   حال آنکه خواست روسیه حفظ یکپارچگی افغانستان،  و به قدرت رساندن یک ساختار کمابیش ‌متمدن است.   مواضعی که رسماً‌ نیز اعلام شده:

 

«[...] ولادیمیر پوتین [...] در نشست مجمع اقتصادی شرق در ولادی‌وستوک [...] با اشاره به وضعیت کنونی افغانستان و ضرورت داشتن «روابط متمدن» و «احترام به قوانین متمدن» برای اداره کشور، گفت: "هرچه طالبان زودتر وارد خانواده افراد متمدن شوند،  برقراری ارتباط با آن‌ها آسان‌تر خواهد شد." [وی] تاکید کرد "روسیه هیچ علاقه‌ای به تجزیه افغانستان ندارد و اگر چنین اتفاقی بیفتد، دیگر کسی باقی نمی‌ماند که بشود با او صحبت کرد[...]  او در این سخنرانی، ایالات متحده را مسئول «فاجعه‌ای» دانست که در افغانستان روی داده [...]»

منبع:  یورونیوز،  مورخ 3 سپتامبر 2021

 

اظهارات ولادیمیر پوتین به صراحت نشان می‌دهد که همزیستی مسالمت‌آمیز کرملین با «اسلام سیاسی» امکانپذیر نیست.  چرا که از منظر روسیه این مطلب روشن است که  «اسلام سیاسی» در مقام اسب‌شاهوار سیاست غرب هرگز به مسکو سواری نخواهد داد.   کافی است به نمونۀ حکومت اسلامی در ایران نیم‌نگاهی بیاندازیم.   

 

از بررسی اظهارنظرهای پراکندۀ قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای ـ  روسیه، چین و هند ـ  پیرامون افغانستان چنین استنباط می‌شود که آیندۀ اینکشور بر محور دو گزینۀ مشخص متحول خواهد شد،  که مسلماً برآیندی است مستقیم از سیاست‌های روسیه و آمریکا.  یا آمریکا دست‌بالا را دارد و افغانستان را به دوران بیل کلینتن و طالبان‌پروری باز می‌گرداند.  در اینصورت افغانستان  بار دیگر به مرکز تعلیم تروریست و صادرات مواد مخدر تبدیل می‌شود.  یا روسیه برای متوقف کردن این روند بالاجبار پای به دخالت مستقیم در اینکشور می‌گذارد،  و افغانستان را برای غرب به سوریه دوم تبدیل می‌کند.   روند رشد مسائل طی ماه‌های آینده نشان خواهد داد که کدامین گزینه دست‌بالا را دارد.  

 

در اینجا بد نیست در سایۀ تحولات افغانستان نیم‌نگاهی نیز به پیامدهای آن در ایران داشته باشیم.   همانطور که می‌دانیم حکومت ملایان تهران از آنچه شبکۀ تبلیغاتی‌اش «همسایگی با ارتش آمریکا» می‌خواند به هیچ عنوان رویگردان نیست؛  به صراحت بگوئیم سیاست‌های زیرمیزی ملایان در قبال آمریکا زمینه‌ای ایجاد کرده که از این همسایگی استقبال نیز می‌کنند.   چرا که،  در سایۀ این «همسایگی»،   بسیاری از بده‌بستان‌های زیرجلکی،  خریدوفروش‌ها و دادوستد‌های زیرمیزی،  ارتباطات ارزی و ... به صورت بهینه،   و بدون نیاز به پیش انداختن دیپلماسی جمکرانی‌ها در پایتخت‌های غربی صورت می‌گیرد.  کافی است به آمار صادرات و واردات امارات و ترکیه و عراق و افغانستان با ایران نیم نگاهی بیاندازیم:

 

«[...] در پنج ماه نخست سال جاری حدود نه و نیم میلیون تن کالا به ارزش هفت میلیارد و 303 میلیون دلار بین ایران و امارات [رد و بدل] شد که نسبت به مدت مشابه [...] از لحاظ ارزش 54 درصد رشد داشته [...] چهار کشور عراق،  امارات،  ترکیه و افغانستان همواره جزو پنج کشور مقاصد صادراتی کشورمان در سال های اخیر بودند و در رویه واردات نیز امارات و ترکیه در این جایگاه قرار دارند.»

منبع:  فارس نیوز،‌  مورخ 5 سپتامبر 2021

 

همان طور که می‌بینیم در این راستا،  اگر پاکستان صرفاً نقشی ظاهراً نامحسوس در سرنوشت اسلام سیاسی ایفا می‌کند،‌  امارات متحدۀ عربی،  عراق،  ترکیه و افغانستان ماشین چک‌پات‌  ملایان‌اند.  خصوصاً که پس از حملۀ یانکی‌ها به افغانستان اینکشور در عمل تبدیل به مرکز دادوستد ارزی جمکران با واشنگتن شده بود.   

 

در نتیجه،  سیاست نوین واشنگتن در کابل که شبکۀ رسانه‌ای علاقمند است از آن به عنوان «خروج ارتش آمریکا» یاد کند،  در تهران دامنۀ سرکوب اقتصادی،  سیاسی و اجتماعی را گسترش خواهد داد.   تجربه نشان داده،  هر تغییری در سیاست آمریکا در این ماشین‌های جک‌پات،  چوبی است لای چرخ جمکرانی‌ها.   در این راستا افزایش بهای دلار و بهای کالاهای اساسی به کنار،   اگر هنوز عکس‌العمل تندی در تهران نمی‌بینیم مسلماً‌ دلائلی دارد. و از آنجمله است،   ابهام فعلی در مورد آیندۀ افغانستان،   بساط بیماری کووید19،   و خصوصاً محدودیت آلترناتیوهائی که حکومت ملایان در داخل مرزها به آن گرفتار شده.