۳/۲۳/۱۴۰۳

نخاله‌گان!

 

 

با اعلام فهرست نامزدهای «صلاحیت‌دار» در انتخابات ریاست جمهوری جمکرانی‌ها،  بسیاری مسائل از پرده برون اوفتاد.    اگر با دقت به این فهرست بنگریم مشخص خواهد شد که مسیر دعوای محافل صاحب‌نفوذ در حکومت ملائی از کدامین مجاری‌ می‌گذرد.   پر واضح است که فقط دو تن از میان این شش نامزد «صلاحیت‌دار»،  می‌توانند به دور دوم بروند،   و یا یک‌نفرشان مستقیماً در دور اول از صندوق‌ها بیرون بیاید؛   محمد باقر قالیباف و مسعود پزشکیان!   دیگر نامزدها یا همچون جلیلی و پورمحمدی آنچنان منفورند که هیچ شانسی نخواهند داشت،   و یا همچون دو نامزد دیگر آنچنان ناشناس‌ که کسی به آن‌ها رأی نمی‌دهد.  

 

محمدباقر قالیباف که یکی از مقامات «جنگ‌دیدۀ» دولت ملائی به شمار می‌رود،  سه امتیاز ویژه دارد.  نخست اینکه ‌به دلیل حضور چندین ساله در هیبت «جناب تیمسار»،  هم با تفنگ‌چی‌های سپاه پاسداران روابط گرم و نرمی برقرار کرده،   هم با چماق‌کش‌های دستگاه‌ امنیتی،  انتظامی و اطلاعاتی!  دیگر آنکه،  از فیلتر شهرداری تهران گذشته و به همین دلیل با شبکۀ لفت‌ولیس‌،  حساب‌ساز و لات‌ولوت‌های دستگاه دولت نیز در ارتباط نزدیک بوده است.  و از این رو سال‌هاست که قالیباف را در رأس مجلسک ملایان هم می‌یابیم!  در نتیجه، به صراحت بگوئیم،  قالیباف نامزد «دستگاه سرکوب» است و از سوی تمامی جناح‌های فاسد دولتی و سرکوبگران تشکیلات ولایت‌فقیه مورد حمایت قرار خواهد گرفت!

 

حال نیم‌نگاهی به پزشکیان بیاندازیم که «رئیس فراکسیون ترک‌زبانان» مجلسک جمکران بوده،‌  و از جمله «فرهیختگان» نظام ولایت‌فقیه نیز محسوب می‌شود؛   پزشک متخصص و جراح قلب!  ایشان که نزدیک به 70 بهار از عمر پربارشان می‌گذرد به صورت خودبه‌خود نزد عوام‌الناس نقش «پدرمعنوی» ایفا خواهند نمود!   این «پدرمعنوی»،   هم در گلۀ اصلاح‌طلب‌ها ‌اینجا و آنجا ‌پریده و جای دوست‌ودشمن نشان ‌داده،  هم در مقام مسلمانی تندرو و دوآتشه مورد تأئید برخی اصولگرایان قرار ‌گرفته واز همه مهم‌تر «داغدار» هم هست.  خلاصه «نشان از 3 سو دارد این نیک پی!»   از این گذشته،  سال‌ها است که پزشکیان با جایگاه «نامزدی در انتخابات ریاست‌جمهوری» مرتباً «ور» ‌رفته؛   بعضی اوقات رد صلاحیت ‌شده،  و برخی اوقات انصراف ‌داده!‌   ظریفی می‌گفت،  این «بابا» در خلوت مدت‌هاست که ردای ریاست جمهوری بر دوش انداخته؛   انشالله که گربه است!  

 

حال ببینیم دستگاه ملایان با ایندو فرد «صلاحیت‌دار» چه برنامه‌ای پیش‌پای ملت خواهد گذارد.   به صراحت بگوئیم،  هیچ انتظاری نداشته باشید!   هر کدام از اینان که سر از صندوق‌ها بیرون آورد،   اصل و اساس حکومت ملائی،   به عبارت ساده‌تر،  سانسور،  سرکوب،  چپاول توسط بانک‌های غربی،   زن‌ستیزی،  تفکیک‌جنسیتی،  عرعر و روضه و ...  و خلاصه همۀ آنچه علی خامنه‌ای بارها «اهداف والای انقلاب» خوانده،  سرجای‌اش باقی خواهد ماند.   به عبارت ساده‌تر،   وضعیت ملت هیچ تغییری نمی‌کند؛   همین آش آبکی «انقلاب اسلامی» خواهد بود و همین کاسه شکستۀ ولی‌فقیه.   پس بجای بررسی «سیاست‌های» ایندو چهرۀ تاریخ‌ساز چه بهتر که ببینیم سیاست خارجی ـ   بخوانیم آمریکا و انگلستان ـ  با بیرون کشیدن این حضرات از صندوق‌ها چه اهدافی دنبال خواهد کرد.

 

همانطور که در وبلاگ‌های پیشین نیز گفته‌ایم،  رئیسی،  رئیس جمهور «شهید» نظام ولائی مزیت بالائی داشت؛  با تی‌شرت روسیه و چین،   دست در دست امیر عبدالهیان در زمین آمریکا توپ می‌زد!   خلاصه ایندو آنقدر اینور و آنور دویدند که ارباب هم از دست‌شان ذله شد؛   ترتیباتی فراهم آمد تا‌ هردوی‌شان با «بل هلیکوپتر» به آب بگوزند.   حال باید دید اگر «تیمسارسرلشکر» قالیباف از صندوق‌ها بیرون بیاید چه خواهد کرد؟  پر واضح است!  نخستین اقدام ایشان تلاش «علنی» جهت نزدیک شدن به پایتخت‌های غربی خواهد بود.  و چه نشسته‌اید که از هم‌اکنون «شایعه پراکنی» پیرامون روابط نزدیک قالیباف با جمبول و عموسام ورد زبان محافلی شده که در واقع با حمایت دول‌ غربی زمینه‌سازان برنامه‌های دولتی در ایران شده‌اند.   سایت «ایران‌وایر» از روابط گرم «تیمسار» با محافل غربی سخن به میان می‌آورد:

 

«یک دیپلمات اروپائی که نمی‌خواهد نامش فاش شود،   می‌گوید افرادی که خود را مشاوران محمدباقر قالیباف معرفی می‌کنند،   طی دو هفته گذشته با دیپلمات‌ها و مقامات اروپائی و آمریکائی تماس گرفته‌اند.  [...]  استدلال آن‌ها این است که ایران پس از مرگ خامنه‌ای به یک مرد قدرتمند نیاز دارد و آن مرد قدرتمند قالیباف است.»

منبع:  سایت گویا،  برگرفته از ایران‌وایر،   10 ژوئن 2024

 

البته «ایران وایر» با انتشار این مبهمات در واقع سیاست مطلوب کارفرمایان‌اش یعنی دولت‌ انگلستان و دولتک کانادا را اعلام می‌کند.   و این «پرده‌دری» نشان می‌دهد که،  انتظارات از جناب تیمسار «قالیباف» چیست!   همانطور که میرپنج در انتظار نوازش محبت‌آمیز انگلستان در دکۀ سیدضیاء جا خوش کرده بود،   قالیباف هم در دکان علی‌ روضه‌خوان در انتظارست.  وی نیک می‌داند که ولی‌فقیه مردنی است؛   ایران هم «بالا کشیدنی!»  خلاصه اگر قالیباف را از صندوق‌ها بیرون آورند حکومت اسلامی تحت زعامت ایشان تلاش خواهد داشت تا سیاست روسیه و چین را رسماً و علناً دور زده،   مستقیماً سر از دکان عموسام در بیاورد!  پر واضح است که به این ترتیب آیندۀ سیاسی قالیباف منوط به مواضعی خواهد شد که روسیه و چین،   طی چند هفتۀ آینده در تقابل با استراتژی غرب در منطقۀ خاورمیانه اتخاذ می‌کنند.         

 

ولی اگر موضع جناب «تیمسارِ» توپ و تفنگ ندیده،   نیازمند شایعه‌پراکنی و میدان‌داری امثال «ایران‌وایر» باشد،  پزشکیان،   «پدرمعنوی» اقشارِ گاه اصلاح‌طلب و گاه اصولگرا،   و به ویژه وکیل مدافع «اقشار ترک زبان» اهداف‌اش کاملاً روشن است؛   نیازی به رفع شبهات هم ندارد.  چرا که اگر گلۀ اصلاح‌طلب در حکومت اسلامی همیشه مُبلغ پروسۀ ساخت‌وپاخت علنی و یا زیرمیزی ویژه‌ای با غرب بوده،   در دوران حسن روحانی تجربه‌اش به بن‌بست دوران ترامپ کشیده شد.   از اینرو بازتولید پروسۀ دیرین اصلاح‌طلبان امکان‌پذیر نیست.   به همین دلیل پزشکیان مستقیما پای در این پروسه نخواهد گذارد.   به استنباط ما،  وی در صورت دستیابی به مقام شامخ ریاست جمهوری جمکرانی‌ها،  همچون پیش‌کسوت‌اش محمد خاتمی،  تحت حمایت‌ موضعی جناح اصولگرا دست‌اندرکار بحران‌سازی در جامعه خواهد شد.  به علاوه،  دلبستگی وی به «ترک‌زبانی‌» می‌تواند حتی تیغ تهدید تجزیۀ کشور را نیز زیر گلوی ملت بگذارد.  به همین دلیل وی به مراتب بهتر از خاتمی خواهد توانست با زدن به نعل و به میخ یک بحران ملی در سطح کشور به راه اندازد.   درگیری‌های شهری،  آشفتگی در روند امور مسائل جاری،  تهدیدات تجزیه‌طلبانه،  و ...  همگی در رأس برنامه‌های وی قرار خواهد گرفت.  و اینهمه به این امید که ارباب آمریکائی‌اش بتواند با یک کودتای «حیات‌بخش» و «نازنازی» هم قشر ملا را از گزند تیغ خشم ملت به ساحل امن رهنمون شده،   امنیت سرمایه‌گزاری‌های آمریکا را در منطقه تأمین کند،   و هم گلیم اسلام راستین را از آب‌های گل‌آلود منطقه بیرون بکشد!    

 

البته تا اینجا سخن ما مربوط به عملیات نامزدهای «صلاحیت‌دار»،  در هنگام بازی در زمین مطالبات آتلانتیسم بود،  ولی همانطور که می‌دانیم مدت‌هاست که آتلانتیسم دیگر تنها قدرت جهانی نیست؛  روسیه،  چین و هند هم سروکله‌شان پیدا شده!    بله،   پس از طی پروسه‌ای طولانی،  امروز شاهدیم که پایتخت‌های دیگری نیز جز واشنگتن حرفی برای گفتن پیدا کرده‌اند.   و مسلماً به دلیل موضع جغرافیائی ایران در مرزهای روسیه و همجواری‌های‌اش با دیگر قدرت‌ها حرف این پایتخت‌های نیز در تعیین خط سیر سیاست کشور تأثیر خواهد گذارد.  همانطور که شاهد بودیم،   طی سال‌هائی که گذشت،   ملایان تلاش زیادی به خرج داده‌اند تا وابستگی‌شان به سیاست‌های غرب آشکار نشود،  و نمونه‌های این تلاش فراوان است. 

 

به طور مثال،  اتخاذ مواضع گنگ و نامشخص از سوی حکومت اسلامی در قبال اشغال افغانستان توسط ارتش آمریکا،   اگر در جهان سیاست نوعی «خونسردی» انقلابی توصیف شد،  در واقع به خودی‌خود نشاندهندۀ همراهی کامل بیت‌رهبری با سیاست‌های واشنگتن بوده.   از سوی دیگر،  در کشورهای عراق و سوریه نیز،  ملایان تحت عنوان مخالفت با اشغال‌گران دست به بازی‌هائی زدند که در محاسبات‌شان گویا‌ «حساب شده‌» تلقی می‌‌شد.   البته پر واضح است که بازی اینان‌ تماماً بازتاب مطالبات منطقه‌ای آمریکا باشد،  ولی مسکو نیز در ایندو کشور به صورت مقطعی از ملایان حمایت کرد،  چرا که اینان حین ایفای نقش «مخالف آمریکا»،   در مقاطعی مجبور می‌شدند که در عمل از مواضع روسیه حمایت کنند.   با این وجود،  فراموش نکنیم،   آن زمان که در ایندو کشور دست آمریکا به صورت علنی از آستین عوامل حکومت ملایان بیرون ‌زد،  موضع‌گیری روسیه شدید و قاطعانه بود؛   بهترین نمونۀ این برخورد قاطعانه سرنوشت سردار سلیمانی است!   واکنش روسیه به بحران‌سازی ملایان در عراق چنان شدید بود که حکومت اسلامی ناچار شد پس از کسب رُخصت از ارباب آمریکائی،   سر بریدۀ‌ قاسم سلیمانی و همپالکی عراقی‌اش را در طبق اخلاص بگذارد!   ولی نمونه‌ها در ایندو کشور،  خصوصاً طی چند سال اخیر به مراتب بیش از این‌هاست. 

 

در واقع،‌  پس از چشیدن طعم تلخ جام زهر در عراق و سوریه بود که جمکران تلاش کرد از طریق اصلاح‌طلبان هر چه بیشتر به آمریکا نزدیک شده،  با کسب حمایت آمریکا خطرات مسکو را در قبال سیاست‌های منطقه‌ای‌اش تقلیل دهد.   ولی این تلاش به اهداف تعیین‌شده نرسید؛   کار خراب‌تر شد.    اینجا بود که پروژۀ یک حکومت صددرصد «حزب‌اللهی» و مورد تأئید بیت علی خامنه‌ای،  در ساحت «مقدس» ابراهیم رئیسی ظاهر می‌شود.  مهم‌ترین ویژگی دولت رئیسی این است که هیچ «شخصیت سیاسی» در آن حضور ندارد؛    نه رئیس‌جمهور،  نه اعضای کابینه هیچکدام شخصیت سیاسی ندارند؛   جملگی نقش تدارکات‌چی ایفا می‌کنند و گوش به فرمان‌اند!   

 

برنامۀ دولت رئیسی این بود که محاسبات «حساب‌شدۀ» کذا را در زمینۀ منافع آمریکا تحت نظارت بیت‌رهبری دنبال کند.  و امروز شاهدیم که این سناریو در اوکراین،  آذربایجان و ارمنستان به روی صحنه رفته است.   با این تفاوت که،   اگر در سوریه و عراق ملایان می‌توانستند از چماق «دین ‌نبی» جهت توجیه سرکوب و کشتار مخالفان‌شان بهره‌گیری کنند،  در قفقاز و اوکراین این عملیات آنقدرها امکانپذیر نیست.   به همین دلیل رئیسی کارت «همکاری‌های» اقتصادی بیرون کشید و نقش دلال شرکت‌های آمریکائی را در این مناطق بر عهده گرفت.   این «نقش» همانطور که دیدیم در سانحۀ سقوط هلیکوپتر به نقطۀ پایانی خود رسید و ملایان ماندند و هزار سودا!       

 

در این چارچوب است که می‌باید نقش رئیس‌جمهور آیندۀ «بیت‌رهبری» را در ایران مورد بررسی قرار داد.  چرا که،  از یک‌سو،  اگر نزدیک شدن امثال قالیباف به پایتخت‌های غربی برای مسکو نگران‌کننده است،   می‌تواند همزمان شاهرگی جهت ارتباطات مالی،  صنعتی و اقتصادی با بلوک غرب در مرزهای جنوبی روسیه فراهم آورد.    شاهرگی که در تقلیل وزنۀ بحران اقتصادی‌ جنگ در اوکراین،  تأثیر مثبت خواهد داشت.   ولی از سوی دیگر،  در صورت پیروزی پزشکیان نیز،‌  هیاهوئی که اصلاح‌طلبان به صورت اجتناب‌ناپذیر در سطح کشور به راه خواهند انداخت می‌تواند شاهراه‌های نوینی در سیاست‌های متمایل به شرق در ایران بگشاید،  چرا که بر خلاف دوران آیزونهاور مرحوم،   فروپاشی‌ها الزاماً منافع غرب را در ایران بازتاب نخواهد داد. 

 

این بررسی کوتاه را در همین نقطه به پایان می‌بریم،  ولی اشاره به یک اصل کلی نیز الزامی است.   انتخابات ریاست‌جمهوری در هر کشوری،   ورای تمامی زمینه‌ها و الزامات‌اش ـ  آزادی مطبوعات و رسانه‌ها،  حضور احزاب،  برنامه‌های مشخص سیاسی و ... ـ  می‌باید در ارتباط با منافع عالیۀ کشور مورد بررسی قرار گیرد.  و همانطور که به صورت شتابزده در بالا آوردیم،   چنین منافعی در انتخابات ریاست جمهوری فعلی به هیچ عنوان قابل رویت نیست.   شاید بهترین عکس‌العمل در چنین میعادی تحریم مراسم نخاله‌گان و عدم‌شرکت در آن است.  گزینه‌ای که خود نیز نیازمند هماهنگی، آگاهی و برنامه‌ریزی است.