۱۱/۱۴/۱۴۰۳

تکنوفاشیسم و ترامپیسم!

 

 

طی چند روزی که دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور پای به کاخ‌سفید گذاشته،  چشم‌انداز برخوردهای هیئت‌دولت جدید ایالات متحد با مسائل داخلی و خارجی جهانیان را در حیرت فرو برده!  هر چند دریدگی و توحش از قدیم‌الایام پایه‌واساس «رفتار اجتماعی» در آمریکا بوده،   در دوران فعلی،  گویا سعی براین است تا این توحش به صورتی کاملاً عریان و خارج از چارچوب هنجارهای دیپلماتیک و سیاسی،  در پوشش «مضحکه» به مراودات داخلی و خارجی ایالات‌متحد پای بگذارد.   خلاصه صورتبندی ویژه‌ای به میدان آمده؛   ترامپ متحدان‌اش را به صور مختلف مرتباً تهدید می‌کند،  تا به خیال خود ابزاری جهت کنترل مخالفان داخلی و خارجی‌اش به دست آورد!   ولی می‌باید اذعان داشت که شیوۀ برخورد دولت آمریکا با مسائل جهانی چندان هم «نوآورانه» نیست.   بریتانیا و پروژۀ «برکسیت» در واقع آغازگر این شیوۀ «نوآورانه» بود،  هر چند پس از گذشت پنج سال،  آنچنان در خیمۀ «برکسیت» شکست اوفتاده که همچون شیر صدر مشروطۀ‌ خودمان،  دیگر نه سر دارد و نه یال،  و نه دم و نه اشکم!    

 

در مطلب امروز نخست یک بررسی شتابزده از طرفداران داخلی و خارجی ترامپ ارائه می‌دهیم.   بررسی‌ای که برخورد کج‌دارومریض روسیه و چین با ترامپیسم را نیز شامل خواهد شد.  سپس ایدئولوژی‌ای را که در قفای ترامپیسم نهفته تا حدودی می‌شکافیم،  و نیم‌نگاهی نیز به آیندۀ آن می‌‌اندازیم.   پس برویم به سراغ طرفداران داخلی و خارجی ترامپ.

 

در این مرحله به ریشه‌یابی در مورد الهامات «گله‌های عوام» و حامیان قشری ترامپ،  یا اعضاء قشر «پروفاند آمریک» نمی‌پردازیم.   بررسی ما بیشتر متوجه طیف سیاست‌بازان طرفدار ترامپ در میدان سیاست داخلی آمریکا خواهد بود.   از آن‌هائی سخن می‌گوئیم که در سیاست‌های گذشتۀ اینکشور،   شاید خود را از جمله حذف‌شدگان میدان حاکمیت به شمار می‌آورده‌اند.  مقصود راستگرایان افراطی‌ای است که تا حال نتوانسته‌اند در ساختار احزاب راستگرا،  خصوصاً حزب جمهوریخواه،   نقشی را که در انتظارش بوده‌اند بر عهده گیرند.   ظاهراً این حضرات که به دلائلی خود را از جمله محرومان و مطرودان کشور می‌بینند،  در ترامپیسم بارقۀ امیدی «الهی» مشاهده کرده‌اند!   با این وجود،  نمونه‌های متناقض نیز فراوان است.   شاهدیم که به طور مثال،  فردی چون رابرت اف. کندی،  عضو «قبیلۀ» دمکرات‌های کندی‌ نیز در صف طرفداران دونالد ترامپ قرار گرفته،   و دست‌دردست یک کاسب‌کار یهودی به نام زوکربرگ قصد دارد با افرادی همچون «پیت هِکسِت» ـ  وزیر دفاع دستگاه ترامپ ـ  همراهی کند!  و فراموش نکنیم که هکست نه صرفاً یهودستیز،   که در تقابل و دشمنی‌ بی‌قیدوشرط با نظرات حزب دمکرات آمریکاست،  و خصوصاً‌ جهان‌شمولیت نگرش‌های‌ این حزب را به طور کلی به زیر سئوال می‌برد!

 

ازین گذشته چگونه می‌توان پذیرفت که چنین فردی با آنهمه خالکوبی‌های ضدیهود و «نئونازی» بر سینه و شانه و گردنش،  و خصوصاً بدون هیچ سابقۀ نظامی،  می‌باید به عنوان وزیر دفاع،  مسئولیت ارتشی را تقبل کند که قسمت اعظم نیروهای عملیاتی‌اش ـ  پیاده‌نظام،  توپخانه،  نیروهای زرهی و ... ـ  را رنگین‌پوستان تشکیل داده‌اند؟!  خلاصه در طیف سیاست‌‌پیشه‌گان داخلی که «مجذوب» ترامپ شده‌اند،   آش‌درهم جوشی را می‌یابیم با خواص جادوئی؛ ‌ یک قطره‌اش فیل را هم ضربه‌ فنی می‌کند.  

 

ولی آش کذا خارج از آمریکا و برای سیاست‌بازان خارجی‌ ‌به مراتب پرملاط‌تر می‌شود،  یک وجب روغن هم روی آن می‌نشیند.   تعارفی در کار نیست!  در سراسر جهان،   شبکه‌های فاشیست و بازماندگان نازیسم در اروپا،   راستگرایان افراطی و حامیان نظریۀ استبداد،   از سلطنت‌طلبان و استالینیست‌ها گرفته تا گرگ‌های خاکستری ترک،   از جدائی‌طلبان آسیای مرکزی گرفته تا بومیان جنگل‌های آمازون،  و حتی بازماندگان احزاب بعث و شاخه‌هائی از اسلامگرایان را نیز می‌توان در میان حامیان خارجی ترامپ مشاهده کرد!   به عبارت دیگر،   در عرصۀ بین‌المللی،  آش کذا حکایت آجیل‌مشکل‌گشا پیدا کرده. 

 

خلاصه بگوئیم،  در سراسر جهان،   تمامی جریاناتی که به دور از حاکمیت قرار گرفته‌اند،   و استبداد را در ویراست‌های چپ‌گرایانه و یا راست‌گرایانه‌اش مورد تأئید بی‌قیدوشرط قرار می‌دهند،  در رکاب ترامپ‌ آمادۀ جان فشانی‌اند.   البته در این میانه،  ‌ شاهد نقش مبهم و خصوصاً متناقض از سوی دولت‌های روسیه،  چین و هند نیز هستیم.   دولت‌هائی که جملگی در قلب نوعی استبداد سازمان‌یافته عمل می‌کنند.   روسیه توسط شبکۀ پلیس امنیتی یعنی «اف.‌اس.ب» اداره می‌شود؛   چین در چنگ حزب مالک‌الرقاب مائوئیست روزگار می‌گذراند،   و امروز دولت هند نیز به تدریج از الگوی دمکراسی سنتی‌اش خارج شده،  به نوعی استبداد هندو روی آورده.   ولی جالب اینجاست که این دولت‌ها،   برخلاف الگوئی که بالاتر ارائه دادیم،   نه در کنار ترامپ که در مقابل‌اش قرار گرفته‌اند!   نتیجتاً این نمونه‌های متفاوت ثابت می‌کند که نئوفاشیسم مطلوب ترامپیسم،   نه یک ایدئولوژی فراگیر و برخوردار از مفاهیم جهان‌شمول،  که صرفاً بازتابی است کاسبکارانه از منافع مالی و مقطعی هیئت‌حاکمۀ ایالات‌متحد.      

 

حال اگر در این مرحله به تصویری که از دولت فعلی آمریکا ارائه دادیم نقش شبکۀ «تکنوفاشیست‌ها» را نیز بیافزائیم،  قضیه روشن‌تر خواهد شد.   این تکنوفاشیست‌ها از قماش ایلان ماسک،   مارک زوکربرگ،  سُندار پیچای،   جف بزوس و ...  در واقع نمایندگان «کلان‌شبکه‌های» مالی آمریکا به شمار می‌روند.   البته رسانه‌های گلوبالیست ترجیح می‌دهند از اینان تصویر «میلیاردرهای حامی» ترامپ ارائه دهند،  هر چند این حضرات در واقع کارمندان حقوق‌بگیر کلان‌شبکه‌های مالی آمریکا هستند.  امروز وظیفۀ اصلی «تکنوفاشیست‌ها» تزهیب فاشیسم ترامپ است.   

 

گویا قرار شده از طریق فعالیت‌های فنی،  آینده‌نگری‌های تکنولوژیک،  گشودن چشم‌اندازهای تجاری و ارتباطات دیجیتال و ... در داخل و خارج از مرزهای ایالات‌متحد،  این افراد نگرش بدوی ترامپیسم را به زینت مقبولیت و  جهان‌شمولیت علم و تکنولوژی بیارایند،   و این بدویت را در بسته بندی «حرکتی پیشرو» به عوام‌الناس حقنه کنند.   حرکتی پیشرو که رهبری‌اش را ترامپ بر عهده گرفته!  

 

در این مرحله شایسته است نیم‌نگاهی نیز به ریشه‌های ایدئولوژیک و تاریخی ترامپیسم بیاندازیم،   شاید درک تحولات جهانی از این طریق باز هم سهل‌تر شود.    تاریخ به ما گوشزد می‌کند که از اواسط سدۀ 1800 میلادی جهان غرب پای در تحولاتی شگفت‌انگیز گذارد.  شکل‌گیری سرمایه‌داری در نخستین ویراست‌های‌اش در انگلستان،  آمریکا و فرانسه شرایطی ایجاد کرد که ساختار فئودال اروپا فروپاشید.  و این فروپاشی همزمان،  هم به ایده‌هائی پیرامون اجتماعی‌ات و سوسیالیسم میدان داد،   و هم زمینه‌ساز فردگرائی و دمکراسی شد.   نیازی نیست بگوئیم که سوسیالیسم فروریخت،  و برندۀ اصلی فردگرائی و دمکراسی بود.   در نتیجه نظام سرمایه‌داری صرفاً به این دلیل که جایگزینی نیافت همچنان حاکم بر سرنوشت ملت‌ها باقی ماند،   هر چند همچنانکه شاهدیم قادر به ادارۀ مسائل جهان امروز نیست.   

 

این است ریشۀ بحرانی که پس از فروپاشی اتحادشوروی در جهان سرمایه‌داری شروع به رشد و نمو کرد.   بحرانی که به تدریج سرمایه‌داری را به سوی فاشیسم،  نژادپرستی،  دیرینه‌ستائی و نهایت امر به زیر سئوال بردن خدمات اجتماعی،  هم‌یاری میان ملت‌ها،  حمایت از کودکان و زنان،   مقابله با استبداد و فاشیسم،  و ... و دیگر پیشرفت‌ها و دستاوردهائی کشاند که انسانیت معاصر طی قرن بیستم به آن‌ها دست یافته بود.                 

 

به دلائلی که در این مختصر قادر به تحلیل‌شان نخواهیم بود،   بحران اقتصادی و عقیدتی‌ای که پس از سقوط اتحاد شوروی به همراه آمد،   طبقۀ متوسط را در غرب به شدت متزلزل کرد.  و این طبقۀ متوسط از دیرباز زیربنای سیاسی نظام سرمایه‌داری جهت حفظ سیطره‌اش بر جوامع انسانی بوده است.   به این ترتیب سازوکار سرمایه‌داری در برابر مشکلات عمده‌ فلج شد!  و فلج سیستم،  به انباشت بی‌رویۀ نقدینگی در دست محافل معدود میدان داد.   فقر گستردۀ توده‌ها که نتیجۀ منطقی این انباشت بی‌رویه‌ بود،   به تدریج جوامع صنعتی سرمایه‌داری را از بازتولید روابط اجتماعی،  تولیدی و فرهنگی‌شان بازداشت.   نتیجتاً سرمایه‌داری غرب در سکون قرار گرفته،  خود را در خطر می‌بیند،   به همین دلیل نیز به دنبال «مجرم» می‌گردد.   

 

یک روز ولادیمیر پوتین مجرم است،  روز دیگر دولت چین؛   یک روز مهاجر و آوارۀ جهان سومی مجرم می‌شود،   روز دیگر یهودی سرگردان!   زمانی تقصیر مسلمانان است،   و روزگاری دیگر مشکل بر گردن مکزیکی‌ها می‌افتد!   خلاصه بگوئیم،  وحشت از فروپاشی دژ سرمایه‌داری،   نه صرفاً آمریکا که تمامی محافل سرمایه‌سالار را در سراسر جهان متزلزل کرده.  و در قلب این بحران،   دولت‌ها همچون آغازین سال‌های قرن بیستم میلادی،  پای به مجادلات نظامی و امنیتی گذارده،   آماده‌اند تا به جان یکدیگر بیفتند.   

 

از سوی دیگر،   این بحران به دلیل اوج‌گیری قدرت نظامی،  فنی و اقتصادی چین،   و تمرد مسکو از سر سپردن به فرامین غرب،  واشنگتن را بیش از پیش مضطرب می‌کند!   «ترامپ 2»  پاسخی است،   هر چند نامناسب به همین وحشت و تزلزل!   ولی مشکل بتوان خروجی‌ای قابل اعتنا برای‌ این «پاسخ» نابجا پیش‌بینی کرد.   نعره‌های انتقام‌جویانۀ سفیدپوست مرفهی که شاهد زوال قدرت خویش است،   و «مجرم» معرفی کردن این و آن صرفاً تلاشی است بی‌آینده جهت بازسازی آنچه دیریازود می‌باید فروریزد،  و جای خود را به روابطی نوین بسپارد.   به صراحت بگوئیم،  ترامپیسم همچنانکه نمونۀ برکسیت به صراحت نشان داد،   نه شروع یک تحول سازنده و درسی برای آیندگان،   که صرفاً آغازی است بر یک فروپاشی.