مشکل میتوان به صراحت تأئید کرد که در شهر مرزی قصیر، در کشور سوریه چه میگذرد. این شهر به عنوان یکی از مهمترین مناطق
استراتژیک مرزی «سوریه ـ لبنان» ماهها تحت کنترل اوباش جهادی قرار داشت.
اکثر اعضای لشکر جهادیون اتباع بیگانهاند
که سلاح، پول و حمایتهای لوژیستیک را از
محافل مختلف غرب، شیخنشینهای خلیجفارس،
سلطاننشین اردن و... دریافت میدارند. اینان به گزارش رسانههای غرب، در شهر
القصیر «امالقراء» مسلمانی بر پا کرده بودند!
ولی امروز از آنچه «قطرهچکان» نظام رسانهای غرب در اختیارمان قرار میدهد،
چنین میتوان استنباط کرد که نه تنها کار
این اوباش اسلامگرا که کار دیگر جهادیون خونآشام و «امالقرائیون» نیز تمام است. بهتر بگوئیم، این حداقل
انتظاری است که ما از آینده داریم. آیندهای
که در آن ملتهای منطقه بجای لولیدن زیر «بیرق» لاتهای دست پروردة پلیس نژادپرست
اروپائی در حومههای مخروبة برلین، پاریس
و لندن، زندگی انسانیتری در نظر خواهد
داشت.
برای آنکه «قصیر» از دست اراذل آزاد شود،
میبایست یک ملکه را از دربار هلند
اخراج میکردند؛ یک پاپ را از واتیکان بیرون
میانداختند؛ و دهها ساعت مذاکرات «مسکو
ـ واشنگتن» پشت درهای بسته صورت میگرفت! بله،
این حادثة مهمتر از آن است که در ظاهر مینماید. ولی اگر به فروریختن «کاخ» جهادیون در قصیر، لکنتزبان
نواز شریف، اسلامگرای خونریز پاکستانی را
نیز اضافه کنیم، و هر دو را در کنار بنبست
«انتخاباتی» اوباش جمکرانی به تحلیل کشانیم، قضیه به مراتب شیرینتر از اینها میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر