۹/۲۳/۱۳۹۱

کودتای کدخدا!



 

آندسته از هم‌میهنان که تحولات «جهان عرب» را دنبال می‌کنند،   مسلماً در جریان‌اند که در مصر و سوریه،‌   موانع ایجاد شده در برابر خطوط «سیاسی ـ استراتژیک» آمریکا و انگلستان هر روز ابعاد وسیع‌تری به خود می‌گیرد. گذشته از مسائل مبتلا به لیبی،  تونس،  فلسطین و اسرائیل،  بحران‌های سیاسی مصر و سوریه،  نشان شکافی است که جناح‌های مختلف حاکمیت‌ در ایالات متحد و انگلستان در آن فروافتاده‌اند.  جهت بررسی این «شکاف» نخست نگاهی داشته باشیم به مصر!

 

«انتخابات» ریاست جمهوری مصر،  همانطورکه شاهد بودیم فردی اسلامگرا و محفل‌نشین را از میان تل موهومی به نام «انجمن اخوان‌المسلین» بیرون کشیده،‌   تحت عنوان ریاست جمهور «منتخب» به ملت مصر تحویل داد.   تا اینجا،  سیاست غرب همان بود که پیشتر نیز در کشور خودمان به اجرا در آمده بود؛   به قدرت رساندن اوباش اسلامگرا تحت عنوان شخصیت‌های محبوب و انقلابی و مردمی! 

 

ولی این سناریو در مصر با مشکلات جدی روبرو شد،   در نتیجه،   ایالات متحد بالاجبار از پشت سر آقای مرسی،   رئیس جمهور محبوب و «مسلمان» خود را کنار کشیده،   ایشان را در برابر «افکار عمومی» قرار داد.  ولی در کشوری که 40 سال،   در چارچوب منافع غرب،  تحت حاکمیت بی‌قید و شرط «دادگاه‌های نظامی» اداره شده،   مشکل می‌توان از پدیده‌ای به نام «افکارعمومی» سخن به میان آورد.   «مردم» در این نوع کشورها آینة تمام نمای مطالبات فاشیست‌ها هستند؛   توده‌های تحریک شده،   عصبی،  از همه جا رانده و آمادة «جانفشانی!»‌   به همین دلیل،   هم آقای مرسی ردای کربلائی به تن کرد و آ‌مادة شهادت شد،   و هم به اصطلاح «مخالفان‌اش!» 

 

ولی مشکلی که ایالات متحد در مصر با آن روبرو شده،‌   به دلیل نبود پدیده‌ای به نام «افکار عمومی»،‌  غیر قابل حل باقی مانده.   از طریق مراجعه به آرای عمومی نمی‌توان مشکل را حل کرد.   واشنگتن هم حاضر نیست با استفاده از ابزارهای نوینی که تغییرات سیاسی می‌تواند به ارمغان آورد ادارة امور را به دست گیرد.   در نتیجه،  عملکرد آمریکا روشن بود؛  مراجعه به ارتش!   همان ارتشی که طی دوران سیاه «ریاست» حسنی مبارک،‌  با برخورداری از کمک‌های بلاعوض ایالات متحد،  به سازمانی «فراقانونی» تبدیل شده بود،   اینک  در جایگاه کدخدا قرار گرفته،   و طرف‌های درگیر را به «مذاکره» دعوت می‌کند! 

 

‌این «ژست» شبه‌دمکراتیک‌ فقط یک معنا دارد،  ارتش مصر اسب خود را به قصد ایفای نقش «داور»‌ زین کرده،   همان ‌نقشی که طی سال‌های جنگ سرد ارتش ترکیه ایفا می‌کرد.   ولی نه تنها در مصر که حتی در ترکیه نیز ارتش دیگر نمی‌تواند پای در چنین نقش‌آفرینی‌ها‌ئی بگذارد.   حال این سئوال مطرح می‌شود که قصد حضرات از این مانورها چیست؟  به استنباط ما سیاست بین‌المللی آمریکا،   به دلیل آشفتگی‌های درونی و تحولات جهانی دچار از هم‌گسیختگی شده،  و آنچه در مصر می‌بینیم فقط مشتی است نمونة خروار.   

 

با این وجود،  حال که به ارتش مصر رسیدیم بهتر است در احوال این ارتش کند و کاوی بکنیم.  اطلاعیة ارتش مصر مبنی بر «ضرورت مذاکره بین طرف‌های درگیر»،  همان «اعلام بیطرفی» است که طی بلوای روح‌الله خمینی از زبان امثال قره‌باغی و فردوست می‌شنیدیم!    این تذکر از سوی ارتش مصر به این مفهوم است که تشکل مذکور که عملاً تمامی ساختارهای اجتماعی،  سیاسی،  مالی، ‌ اقتصادی و حتی حقوقی کشور را تحت نظارت خود قرار داده،‌  پیرامون آیندة مصر هیچ «گزینه‌ای» ندارد!   به صراحت بگوئیم،  چنین ادعائی دروغ است.  «اعلام بیطرفی» از سوی نظامی جماعت فقط یک معنا دارد:‌  تمایل به کودتا و سرکوب جهت به مقصد رساندن سیاست‌هائی که نان و تفنگ‌ به دست‌اش داده. 

 

در یک جامعة بهنجار،‌  ارتش همچون دیگر ساختارهای موجود از جریانات سیاسی،  الهامات طبقات مختلف اجتماعی،   تمایلات محافل،   و ... ملهم می‌شود؛  مسائل و مشکلات کشور پشت در پادگان متوقف نمی‌ماند!    در هر کشوری چنین «توقفی» پیش آید،   بدانیم و آگاه باشیم که همچون نمونة ترکیه،  ارتش دست‌نشانده و بی‌اختیار است.   تشکیلاتی است استعماری که  بجای هدف گرفتن متجاوزان،  سرنیزه‌‌‌اش در داخل کشور سینة ملت را هدف قرار داده.

 

حال این سئوال مطرح می‌‌شود که در برابر موج توحش اسلامگرائی که اخوان‌المسلمین،  سلفی‌ها و جیره خواران بنگاه‌های تبلیغاتی غرب در مصر به راه انداخته‌اند،  چرا تشکل ارتش که به دلیل برخورداری از صدها میلیون دلار حمایت‌های فرامرزی،‌  عملاً در جایگاه فراقانونی نشسته،‌  از خود سلب مسئولیت می‌کند؟  پاسخ روشن است،   محافل حاکم در پایتخت‌های غربی با این «ژست‌ها» می‌خواهند چنین وانمود ‌کنند که به نوکران یونیفورم‌پوش‌شان در مصر «مأموریت» ویژه‌ای نداده‌اند!  باید بر هوش و ذکاوت غربی‌ها «صدآفرین» گفت!   ولی همانطور که از قدیم و ندیم گفته‌اند،   بوزینه را برای نجاری نمی‌فرستند.  وظیفة ارتش واسطگی بین جریانات سیاسی نیست؛  خلاصه دوران این ژست‌ها دیگر به سر آمده. 

      

ارتش مصر اگر خواهان تحولات دمکراتیک در جامعه‌ است،  نمی‌تواند در برابر اسلامگرائی،  حاکمیت نگرش‌های زن‌ستیز،  میدان دادن به کودک‌بارگی،  و فراهم آوردن زمینة فرهنگ‌ستیزی و سرکوب ملت مصر،   نقش آقای هالو را بازی کند.   «بی‌طرفی» ارتش در برابر تحولات «سیاسی ـ  اجتماعی» اگر در شرایط دمکراتیک یک کشور وظیفه‌ای است ملی،‌   در قبال رشد و تحول محافل سرکوبگر،   ضددمکراتیک،  و مخالفان قسم خوردة مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر به هیچ عنوان نمی‌تواند نشانة تمدن و احترام به آراء عمومی تلقی شود.    این نوع «بی‌طرفی» نیروهای مسلح ـ  مانند «بیطرفی» ‌ارتش شاهنشاهی در برابر رشد آخوندپرستی در واقع خودفروختگی و بی‌مسئولیتی در قبال سرنوشت کشور است.   

 

ولی برخلاف نمونة ضدانسانی «انقلاب اسلامی» آخوندها در ایران،  به دلیل تغییرات گستردة استراتژیک،   حنای ارتش مصر در راه ایفای این نوع نقش‌ها دیگر رنگی نخواهد داشت.   هم‌یاری‌ سرمایه‌داری آمریکا پیرامون «بی‌طرفی» ارتش مصر،   اینبار آتشی خواهد شد که دودش فقط به چشم آمریکا می‌رود.   این همان آتشی است که دامن هیئت حاکمة ایالات متحد را پیرامون مسائل سوریه هم گرفته. 

 

طی چند روز گذشته،   بیانات مقامات رسمی آمریکا و هم‌تایان غربی‌شان پیرامون مسائل سوریه ضد و نقیض و غیرقابل تحلیل شده.   باراک اوباما،  رئیس جمهور ایالات متحد در اطلاعیه‌ای از شورشیان اسلامگرا که ملیت‌شان نیز روشن نیست،   تحت عنوان «تنها نمایندگان» ملت سوریه نام برد.   سرگئی لاوروف،  وزیر امورخارجة روسیه نیز در مصاحبه‌اش،  مواضع کاخ سفید را «اعلان جنگ» به دولت سوریه دانست!   همزمان کاشف به عمل آمد که دولت ژاپن نیروهای مسلح «بازدارندة» خود را از بلندی‌های جولان فراخوانده.   سپس خبر رسیدکه موشک کرة شمالی با موفقیت به فضا پرتاب شد.  این موشک همة عملیاتی را که پیشتر در نظام رسانه‌ای جهان غیرممکن معرفی می‌شد،  به انجام رساند! 

 

چیزی نگذشت که پرواز جنگندة‌  نیروی هوائی چین بر فراز جزایر «سنکاکو» خون ژاپنی‌ها را به جوش آورد.  و اما در این گیرودار،  فرماندهان سازمان آتلانتیک شمالی به دیدار همتایان روسی خود در مسکو آمده‌اند!  سایت نووستی‌، مورخ 13 دسامبر 2012،   گزارش می‌دهد که «کنود بارتلز» رئیس هیئت اعزامی سازمان ناتو به «کوشه‌لف»،  همتای روس خود اطمینان داده که این سازمان بر علیه سوریه وارد عملیات نظامی نخواهد شد:  

 

«به عقیدة آقای کوشه‌لف،  ‌اظهارات کنود بارتلز با مواضع وزیر امور خارجة آمریکا و همتایان غربی‌اش پیرامون مسائل سوریه در تضاد قرار گرفته[...]»    

           

با توجه به نقش کلیدی مذاکرات نظامی «روسیه ـ‌ ناتو» پیرامون مسائل مهم جهانی و سخنان رئیس هیئت اعزامی سازمان ناتو به مسکو فقط و فقط یک نتیجه در دست خواهد بود؛   دولت ایالات متحد عملاً ابتر شده.   اظهارات باراک اوباما و همتایان غربی‌اش پیرامون مسائل  سوریه،  بحران مصر،  ترکیه و خصوصاً نقش غرب در مسائل ایران فقط و فقط جنبة تزئینی پیدا کرده.  پس از پایان جنگ دوم جهانی،  تاکنون  چنین تناقض‌گوئی‌ای در محافل غرب دیده نشده بود،  و شاید این تناقضات بهترین نشانة پایان دوران «جنگ سرد» باشد.   

 

 ...


هیچ نظری موجود نیست: