در خردادماه سالجاری ملت ایران شاهد رخداد بسیار مهمی بود؛ در این میعاد فردی را از تیرة ایادی و اوباش
حکومت اسلامی تحت عنوان «رئیسجمهور» منتخب از صندوقها بیرون کشیدند، و تا هم امروز عوامل چپ و راست جهت توجیه
موضوعیت و موقعیت وی در مقام «منتخب» محبوب ملت ایران فضای سیاسی کشور را با جنجال
اشغال کردهاند. حسن فریدون «معروف» به
روحانی، که از نخستین روزهای استقرار فاشیسم
اسلامی از چماقداران آشکار و پنهان حکومت استعماری جمکران بوده، در این میعاد با قولوقرارهای پوچ و «پُرآبوتاب»
پای به میدانی گذارد، که در آن مقام معظم
جمکرانیها نیز به قول خودشان مهندسی فرموده بودند!
البته «مهندسی» علی خامنهای مفاهیم گستردهای میتواند داشته باشد؛ در این وبلاگ فرصتی جهت بررسی آن فراهم نیامده.
مهندسی
در یک استبداد ملائی، که پس از کودتای
ننگین 22 بهمن 57، بنیاد حاکمیت خود را با تکیه بر ضربات چماق اوباشان پیراهن مشکی و
لاتولوتها به شهروندان کشور سازماندهی کرده، و جامعه را در این مسیر «استعمارپرستی» دههها
به عقب بازگردانده بود، چهها میتوانست باشد؟ چگونه
یک حاکمیت پوشالی و دستنشانده، که تحت عنوان «مبارزه» با سلطة امپریالیسم
آمریکا سبعیتی قرونوسطائی بر روزمرة ملت ایران حاکم کرده، با این «مهندسی» اینک میخواهد به قول خودش
«نرمش قهرمانانه» هم بکند؟ بر آنها که ندانستند و هیچ نگفتند حَرَجی نیست، که
بلاهت و حماقت خود عظیمترین مجازات است.
ولی تکلیف آنها که دانستند و لب تر نکردند، و یا همچون بسیاری گروههای ظاهراً «سیاسی»، و در
واقع نانخور استعمار، دست به خوشرقصی برای «برنامة» فرضی حسن فریدون
زدهاند، حکایت جداگانه است.
این نرمش «لعنتی» که امروز از تودهایهای به قول جمکرانیها «محارب» گرفته، تا
اوباشان دارودستة «مجاهدین انقلاب»، و
اصلاحطلبهای لندننشین و نیویورکدوست و غیره جملگی برایاش سرودست میشکنند، و جماعت
«اصولگرای» داخلی برای به امضاء رساندن عضویتشان در این «جریان میمون» دم در اتاق
«وزرای» حسن فریدون صف کشیدهاند چه صیغهای است که هنوز رخسارش از «حجاب» بیرون
نزده؟ اگر آخوند به صیغه «زیرچادر» علاقه دارد، ما ملت اهل صیغه و چادر نیستیم. «جنس» را باید بینیم، اگر
خوشمان آمد پیشنهاد میدهیم! بله، و این
است راه و رسم دنیای متمدن، دوست
ندارید؟ بروید به صحرای کربلا وردست امام
حسین.
از دو سال پیش در مطالب همین وبلاگ،
پیرامون تحولات سوریه نوشته بودیم که توفان مسخرهای که تحت عنوان
«بهارعرب» به راه انداختهاند، پشت
دروازههای دمشق فروکش خواهد کرد. همچنین
از میان رفتن زمینة بحرانسازیهای «نبرد ملایان با آمریکا» را به عنوان یکی از
پیامدهای پایان این «توفان» عنوان کرده بودیم. در
نتیجه، تا اینجای قضیه را حتی پیش از آنچه
رخ دهد نوشته بودیم، مسئلة مهم و
اساسی، برخلاف آنچه «سیاسینماها» عنوان
میکنند، «مسیر» حکومت اسلامی نیست، این مسیر روشن است. پیگیری منافع اجنبی، برای این حکومت دستنشانده بهترین «نقشة راه»
به شمار میرود. هر گاه مسیر این حضرات را «گم» کردید، به منافع غرب نگاه کنید، مسیرشان را آناً باز خواهید یافت. خلاصه
بگوئیم، بر خلاف افاضات تودهای
جماعت، مجاهد مسلکها، اصولگراها و اصلاحطلبها، مسئله و مشکل امروز ملت ایران به هیچ عنوان
مسیر «حکومت اسلامی» نیست؛ این مسیر
همانطور که گفتیم روشن است. مسئلة ما
تغییر مسیر این حکومت از وابستگی به استعمار،
به حرکت در مسیر منافع ملی است.
اینکه حسن فریدون با اوباما حرف زده؛
اینکه ظریف، وزیر امورخارجة چاه
جمکران برای کاترین اشتون قمیش میآید؛
اینکه یکی جانشین یکی دیگر در شورای تشخیص مصلحت شده؛ اینکه «نظر» محمد صاد و علی عین در مورد حکومت
چه بوده، منافع ملی ما را تأمین نخواهد
کرد. هفتهها پس از تحویل گرفتن دولت توسط
حسن فریدون به صراحت میبینیم که هیچ تغییر اساسی در اصول و روابط کلی حکومت
اسلامی به وجود نیامده. این حکومت همچنان
به اعدامهای دستجمعی، بحران سازی با
میرحسین و کروبی، توقیف روزنامههای «خودی»، معرفی افراد مجرم و خاطی به عنوان وزرای
پیشنهادی دولت به مجلس، به زیر پای
گذاردن مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر، بیتوجهی
به مقاولهنامههای بینالمللی و ... ادامه میدهد، ولی از
آنجا که حسن فریدون خفقان گرفته، «سیاسیها»
بیسروصدا بودن ایشان را «نشان» برنامهریزیهای گستردة «دولت منتخب» میدانند! حال آنکه با در نظر گرفتن روند مسائل، «برنامهای» در کار نیست!
آمریکا مجبور شده در برابر روسیه عقب بنشیند، حسن فریدون را آوردهاند تا عقبنشینی آمریکا
را در ایران «بزک» کند. همین و بس! این
سئوال پیش میآید که اگر قضیه به همین مختصر ختم میشود، پس هیاهوی «حمایت» این محفل و آن محفل از «دولت
منتخب» و هشدار در مورد مخالفان «فرضی» دولت کذا چه معنائی دارد؟ باید
قبول کرد که در پس این «حمایتها» و «هشدارها» اهداف دیگری خوابیده، اهدافی که بیشتر بازتاب منافع محفلی است، و الزاماً با منافع ملی ایرانیان ارتباطی
ندارد.
اگر کمی دقت به خرج دهیم، میبینیم
که هیاهوی «حمایتها» و «هشدارها» که از سوی این حضرات هر از گاه به آسمان میرود،
بازتولید
همان شرایط دوران محمد خاتمی است. یعنی
زمینهسازی برای ارائة تصویر گزافه از برنامة فرضی دولت، و نهایت امر توجیه در جا زدن دولت به دلیل
«مخالفت» تندروها. از همان شهریورماه
1320، عملکرد این جماعت از منظر تاریخی
مسیر مشخصی را دنبال کرده. اینان هر تحول
در سیاستهای جهانی را فینفسه «تحولی مثبت» در شرایط کشور ایران «جا» زدهاند! به طور
مثال، لاتبازیهای مصدقالسلطنه و پامنبریهای
انگلیسی ایشان، از منظر این گروه «مبارزه با امپریالیسم
انگلستان» بود! در صورتیکه همان روزها فقط
الاغ ملانصرالدین نمیدانست که قضیه بیشتر جابجائی استراتژیهای انگلیس با آمریکاست، و کتاب معروف «میراثخوار استعمار» به قلم دکتر
بهار این بُعد از مسائل را بخوبی نشان داده. و چرا راه دور برویم، یادمان نرفته که تا همین چند سال پیش این حضرات
چه سینهای برای «مواضع ضدامپریالیستی» امام خمینی چاک میدادند! آیا روحالله خمینی که ما دیدیم و یاوهگوئیهایاش
را شنیدیم، اصلاً «مواضعی» داشت که
ضدامپریالیست باشد؟
خلاصه بگوئیم، به استنباط ما، این
افراد و گروهها، با در نظر گرفتن سابقة سیاسی و عملکردهای پیشینشان، حزب و گروه سیاسی ایرانی نیستند؛ عوامل
سیاستهای خارجیاند. در عمل، زمانیکه یک سیاست قدرتمند جهانی مواضعی اتخاذ
میکند، و پیامدهای این سیاست تغییرات
غیرقابل اجتناب در کشور ایران به وجود میآورد،
این حضرات سعی میکنند با بزک این «تغییرات»، آنها را تحت عنوان مواضع
«مترقی» هیئت حاکمه ایران به خورد خلقالله بدهند و از حکومت پوشالی تصویر قدرقدرت
ارائه کنند. عمل اینان در واقع نوعی بازاریابی استعماری است
که منافع خارجی را به صورت پایدار به تحولات داخلی «پیوند» میزند. و چرا راه دور برویم، به دلیل هیاهوئی که همین بازاریابهای استعمار
در داخل و خارج از مرزها به راه انداختهاند،
امروز کمتر کسی در داخل جویای این واقعیت
میشود که چه شده علی خامنهای نرمش «قهرمانانه» کرده؟ چه شده که رهبر کوردل چاه جمکران دست از عربدههای
«مرگ بر آمریکا» برداشته و میخواهد از حسن فریدون و باند «آمریکادوستها» حمایت
کند؟
به طور مثال، زمانیکه محمدرضا پهلوی
انقلاب سفید به راه انداخت، هماینان از
مواضع «پیشرو» دربار حمایت کردند. و این
«حمایت» آنقدر بالا گرفت که گروهی از ساواکیهای دربار، تمایلات کمونیستی اعلیحضرت را مشاهده فرموده
بودند! کسی نمیگفت که پشت پردة اصلاحات
ارضی نابودی ساختارهای سنتی مقاوم در برابر آخوندیسم و دربارکودتائی نشسته، کسی نمیگفت که ارتباط بحران خلیجخوکها، و بر چیدن بیسروصدای موشکهای سازمان آتلانتیک
شمالی از ترکیه، و کودتاهای ترکیه و
یونان با این «مواضع پیشرو» چیست؟ کسی
نپرسید، اگر هم پرسید جوابی نگرفت که بداند
دولت کندی به چه دلیل قصد رفرم در رژیم شاه را دارد؟ ولی این «حضرات» آنقدر از مواضع پیشرو دربار
حمایت کردند، که سالها بعد «مخالفت» با
رفرمهای پهلوی دوم، همچون مخالفت با کشف
حجاب رضاشاهی، تبدیل به نوعی ایدئولوژی
سیاسی شد! جالب است! بر پایة یک تبلیغات «پوچ»، از «پوچ» دیگری ایدئولوژی ساختند!
زمانیکه از برخورد با واقعیات اجتماعی،
سیاسی، اقتصادی و مالی کشور سخن میگوئیم،
مقصود این نیست که به طور مثال،
دفاتر آمار سر هم بندی شدة وزارتکشور جمکران را برگ به برگ مورد «بررسی»
قرار دهیم. مسئلة ما این است که در ساختار
ضدانسانی و ضدایرانی وزارت کشور تجدیدنظر به عمل آید. پر واضح است که این نوع تجدیدنظر نمیتواند از
طریق عواملی صورت گیرد، که خود از جمله
منتفعان عملکردهای غیرانسانی این وزارتخانه هستند. به همین دلیل نیز ما باند حسن فریدون، و ایادی
و اوباشان «دور و نزدیک» ایشان را مردود میدانیم. چه
اینان برچسبهای مارکسیست و سوسیالیست داشته باشند، و چه خود را لیبرال و دمکرات جا بزنند.
سیاست در کشور ایران یکی از پیچیدهترین مسائل معاصر است، در این مورد حداقل نویسندة این سطور هیچ
تردیدی ندارد. موضع استراتژیک ایران،
اشراف بر شاهرگهای ارتباطی انرژی جهانی،
مرکزیت فرهنگی و تاریخی ایران در قلب خاورمیانه و آسیای مرکزی، و ... از جمله مسائلی است که با معضلات کشور
پیوند یافته. و فروپاشی اتحاد شوروی در
شمال ایران، این معضلات را به مراتب
پیچیدهتر کرد. اینک روسیه قصد دارد با اعمال سیاستهای منطقهای حداکثر نفوذ ممکن را
در خاک ایران به دست آورد. و
آمریکا، که در عمل ارباب حکومت اسلامی است، در صدد است که به هر طریق ممکن حیطة منافع خود
را دستنخورده نگاه دارد. تقابل این دو
نیرو، هر چند تا به این مرحله «صلحآمیز»
باقی مانده، ایران را در عمل تبدیل به
جولانگاه سیاستهای بزرگ جهانی کرده. جولانگاهی که بحرانسازی در آن از جمله مسائل
عادی و روزمره است.
با این وجود، شرایط نوینی که در جهان
به وجود آمده از چند لایة مثبت و غیرقابل تردید برخودار میشود، و مثبتترین لایة این شرایط مسلماًمنزوی شدن
احزاب و گروههای راستافراطی است. حذف
این گروهها در اروپا، آفریقا و حتی در
خاورمیانه، از صحنة سیاسی کشورها، نوید روزهای بهتری را میدهد، چرا که امثال روحالله خمینی، میرپنج و صدام حسین و ضیاءالحق و اردوغان در
دامان هماینان پرورش یافتهاند. ولی
منزوی شدن این گروهها ارتباطی با دولت «منتخب» روحانی ندارد.
و قرار دادن سیاستهای امثال حسن فریدون در مقام بردارهای «حامل» این
تحولات، به استنباط ما زدن سرنا از سر
گشادش است. شاید بر روی کاغذپارههای محافل و احزاب، دادههای
سیاسی چنین حکم کند که ملتهای ضعیف از سیاستهای قدرتمند «پیروی» نمایند. بله، ولی ما
به عنوان یک ایرانی هیچ دلیلی نمیبینیم که منافع ملی ما بازیچة یک استراتژی بینالمللی
باقی بماند، و تحت عنوان فعالیت سیاسی عدهای با وقاحت سعی
کنند نتیجة هولناکی را که این نوع بازیها برای ایرانیان به ارمغان خواهد
آورد، از هم امروز «بزک» نمایند. خلاصه کلام، ما
کودتای 28 مرداد، انقلاب «شاه و ملت»، و کودتای ننگین 22 بهمن 57 را توطئة یانکیجماعت
میدانیم؛ و در برابر تلاشهای ضدایرانیای
که سعی دارد امثال محمد خاتمی، حسنفریدون، و موسوی «آپلود شده» را به عنوان قهرمانان ملی
به خورد ملت ایران بدهد میایستیم.
بیبرنامگی دولت حسن فریدون از هم امروز روشن است، آنها که سعی دارند برای این قافلة ساواکیهای
ریش و پشمدار روی سایتها «برنامه» بنویسند فراموش نکنند که دوران نوین دادههای
نوین نیز دارد. و در این میانه، سیاست یک کشور را نمیتوان در یک «کنفورمیسم»
مسخرة ملائی خلاصه کرد. شجاعت سیاسی، نگرش عمیق اجتماعی، و برنامهریزیهای مالی و اقتصادی از مهمترین
نقشهائی است که یک سیاستمدار میباید ایفا کند.
حسن فریدون مرد این میدان نیست، و با تبلیغات و داستانسرائی نمیتوان از پیزی
افندی «رستم صولت» ساخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر