آیا برای گذشتن از سد یک حاکمیت فاشیست میتوان صرفاً به دنبالهروی از تحولات بسنده کرد؟ این سئوالی است که امروز هزاران ایرانی که در خیابانهای تهران و دیگر شهرها و شهرستانها بر علیه استبداد مذهبی دست به تظاهرات زدهاند میباید از خود بپرسند. «انتخابات» حکومت اسلامی از پیش روندی مشخص داشت؛ پیروزی احمدینژاد با آن درصد بالای رأی کاملاً قابل پیشبینی بود، و در همینجا بگوئیم، در حکومت اسلامی چنین نتایجی به هیچ عنوان جدید و خارج از تصور نیست. اگر امروز دستگاه تبلیغاتی غرب و نانخورهای «دمکراتنمای» آن بوقهای خود را در مسیر تمایلات «آزادیخوانة» خلق ایران قرار دادهاند، در همین حکومت اسلامی آقای میرحسین موسوی در مقام نخست وزیر دوبار آقای خامنهای را با همین نوع تقلبها و با بیش از 90 درصد آراء به مقام ریاست جمهوری رسانده. چرا ایشان آن روزها با بوق و کرنا در میدان آزادی تظاهرات به راه نمیانداختند؟ چرا آراء ملت ایران، در چشم امثال میرحسین موسوی، یکباره و فقط پس از گذشت سیسال اینچنین «ارزشمند» و «گرانقدر» شده؟ اینها سئوالاتی است که در جشنها و بیخودیهای اجتماعی و سیاسی در کمال تأسف کمتر کسی از خود میپرسد؛ هر چند به عقیدة ما این سئوالات از جشنها بسیار مهمتر و سرنوشتسازترند. این سئوالات نه جشنها، که اهداف و مسیر حرکت آنها را روشن میکند.
در اینکه در بطن حاکمیت دستنشاندة اسلامی، که پس از یک کودتای هولناک در 22 بهمن قدرت سیاسی را به دست گرفت، شکافی عظیم به وجود آمده هیچ تردیدی نیست. بر پایة مشاهدات، باند هاشمی رفسنجانی اینک به صراحت در برابر گروه «پادگانیها و رهبر» موضعگیری کرده! و این شکاف امروز باعث شد که در مخالفت علنی با اطلاعیة رسمی وزارتکشور جمکران، صدها هزار تن از مردم ناراضی کشور در خیابانها تجمع کرده، فریاد «مرگ بر دیکتاتور» سر دهند. فریادی که میباید ابعاد آنرا شناخت و به آن احترام گذاشت چرا که از قلب تودههای مردم برمیخیزد. با اینهمه مردم شاید فراموش کرده بودند برای استماع سخنان افرادی به خیابان آمدهاند که خود از عمال صاحب نفوذ در همین نظام دیکتاتوری جمکراناند: میرحسین موسوی، کروبی، خاتمی، و ...!
میرحسین موسوی به هیچ عنوان یک دمکرات نیست. وی اصولاً اعتقادی به دمکراسی و آراء عمومی ندارد. اگر به چنین مسائلی معتقد میبود، در شرایطی که همین گروههای لباسشخصی مجلس و آراء عمومی را عملاً به تعطیل کشانده بودند، به عنوان نخست وزیر جنگ در کنار روحالله خمینی قرار نمیگرفت و حاضر نمیشد همزبان با امثال اسدالله لاجوردی و صیاد شیرازی شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» سر دهد. میرحسین موسوی، کروبی و دیگر همکاران اینان در بطن جنبش اصلاحطلبی جمکران به همان میزان به دمکراسی، آراء مردم و حقوقبشر ارج مینهند که علی خامنهای و احمدینژاد. ملت ایران میباید از منظر سیاسی بر آنچه در شرف تکوین است اشراف خود را حفظ کند. در غیراینصورت باز هم سیاستهای جاری با وجهالمصالحه قرار دادن تودههای مردم «خر خود را از پل خواهد گذراند»، و مطالبات و الهامات تودهها به کنجی خاکآلوده در گنجة نمور تاریخ سپرده خواهد شد.
در کمال تأسف این روزها شاهدیم که تمامی شرایط لازم توسط دستهائی «نامرئی» فراهم میآید تا همان «اشراف بر مسائل» را از تودههای مردم، ناراضیان، جوانان و دیگر قشرهای اجتماعی دریغ کند. کشور ایران عملاً در مسیر یک بلوای تبلیغاتی قرار گرفته. بلوائی که یک بار دیگر توسط شبکة رسانههای بینالمللی به راه افتاده و مسلماً همچون دیگر بلواهای تاریخ معاصر ایران هدف نهائیاش سرکوب و چپاول ملت ایران خواهد بود؛ در چنین هیاهوهائی هدف دیگری نمیباید جستجو کرد.
تحولات در کشور ایران، پس از سه دهه سکون مرگبار بار دیگر سرعت و شدت گرفته؛ دولت سرکوب و کودتا که طی سه دهه در سکوت کامل به قتلعام مردم و چپاول کشور در بارگاه اربابان ینگهدنیائی مشغول بوده، امروز توسط رفتار و کردار گردانهائی به بنبست میافتد که طی این مدت آتشبیاران معرکة سرکوب ملت و حفظ این حاکمیت بودهاند. اخبار سرکوب ملت ایران هولناک است؛ دیشب طی حملات سازمان یافتة عمال حکومت و حمله به خوابگاه دانشجویان در تهران پنج دانشجو توسط اوباش انصارحزبالله به قتل رسیدهاند! مسئولان واقعی این جنایات چه کسانی هستند؟
ملت بزرگ ایران! نگذارید که اینبار نیز همچون تجربة تلخ 22 بهمن 57، سیاستگذاران خارجی با تکیه بر اجساد جوانان شما و احساسات ملتهب مردم، آتشگردانان معرکهای شوند که نهایت امر تودههای مردم از آن هیچ نصیبی نخواهند برد. از هم امروز در برابر آنان که تقاضای بهرهبرداری از حمایتهای مردمی دارند مطالباتتان را به صورت علنی، منطقی و ملموس مطرح کنید. از هم امروز بخواهید که عاملان جنایاتی را که طی این چند روزه در سطح کشور صورت گرفته، به مردم معرفی کنند و به چنگ عدالت فرواندازند. از هم امروز از آنها که وعدة «مردمسالاری» در ماهها و سالها و دهههای آینده میدهند بخواهید که این مردمسالاری را از هم اینک آغاز کنند. و با تسلیم اوباشی که دانشجویان، جوانان، عابران، زنان و مردم این کشور را آزادانه تحت آزار و تهاجم قرار دادهاند به دادگاهها و مراجع ذیصلاح حسن نیت خود را به اثبات برسانند. از نامزدهای «آزادیخواه» به صراحت بخواهید که فرماندهان نیروهای انتظامی را به دلیل بیلیاقتی و عدم کفایت که چنین تعرضاتی را به حیثیت و امنیت شهروندان روا داشته، از کار بر کنار کرده، پرندههایشان را به دادگاههای صالحه ارجاع کنند. این است «دمکراسی»، و این است آنچه میباید در یک دمکراسی صورت گیرد: حضور واقعی مردم در کنار مردم، در پناه قانونی انسانمحور و در خدمت آرامش و امنیت شهروند.
هم میهنان! شرکت در تظاهرات و اعتراضات سیاسی حق شماست، ولی آنچه شما بیشتر به آن محق هستید، برخورداری از یک حاکمیت انسانی است. از کسانیکه امروز میخواهند با آراء شما منتخبین ملت بزرگ ایران باشند بخواهید که بر سانسور مطبوعات، تحدید آزادی انتشارات، قطع رذیلانة شبکة تلفن همراه و اینترنت در کشور نقطة پایان بگذارند. برخورداری از ارتباطات در جهانی که متمدن معرفی میشود یک حق اساسی و غیرقابل تردید به شمار میرود. نگذارید آنان که امروز قصد بهرهبرداری از رأی اعتماد شما را دارند با ملت ایران برخوردی ناشایست، دور از شأن و اربابمسلکانه داشته باشند.
در شرایط حساس فعلی برخورداری از ارتباطات میتواند بر بسیاری از بحرانهای ساختگی که توسط اوباش و چماقداران حکومت سازمان داده شده نقطة پایان گذارد. میتواند پایانی باشد بر بسیاری قتلها و قتلعامها و ضربوشتمها! مردم نمیباید از این حق خود عدول کنند.
ما ایرانیان در میان کشورهای جهان سوم از مهمترین گنجینههای مبارزاتی بر علیه نظامهای استبدادی برخورداریم. تکرار جملة معروف «ایرانی یکصد و پنجاه سال برای دستیابی به دمکراسی نبرد کرده»، اگر مشکلگشای امروز ما نباشد، یادآور یک اصل کلی و غیرقابل تردید خواهد بود، یکصدوپنجاه سال است که ما شکست میخوریم! شاید وقت آن رسیده باشد که مردم ایران، خارج از تمامی گرایشات سیاسی، نظریهپردازی و محظورات محفلی، موضوع آزادیهای سیاسی و حقوق شهروندی را به صورتی جدی در بحثهای خود بگنجانند؛ تجربه نشان داده که بدون وجود آزادیهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... خصوصاً حقوق شهروندی، ملتها نمیتوانند تحت هیچ نوع رژیم سیاسی به آرامش و صلح اجتماعی دست یابند. امروز وظیفة ماست که این حقوق و آزادیها را به صراحت مطرح کرده، خواستار گنجاندن آنها در قانون اساسی کشور و اجرایشان شویم.
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر