در کمال تأسف شرایط حضور و فعالیت واقعی مردم در این انتخابات فراهم نشده، و با اینهمه شاهدیم که گروههائی برای شرکت در همین «شبهانتخابات» سر و دست میشکنند. میباید عنوان کرد که اگر عدمشرکت در این انتخابات را به عنوان یک استراتژی مشخص معرفی میکنیم برای اینکار دلائلی نیز داریم. این دلائل هم از ابعاد داخلی برخوردار است، و هم امروز که سیاست قدرتهای بزرگ در منطقه در حال شکلگیری است میتوان به صراحت دید که عدم شرکت در این نمایشات تنها راه تضمین موضع ملت ایران به عنوان یک عامل تصمیمگیرنده در صورتبندیهای منطقهای میتواند باشد. در همینجا به گروههای سیاسی که خود را به عناوین مختلف خارج از حیطة سیاسی حکومت اسلامی معرفی میکنند میباید گوشزد کنیم که در صورت شرکت در انتخابات حکومت اسلامی، مشکل میتوانند در آیندة منطقه جایگاهی برای خود بیابند. در توضیح این مطالب نیازمند گشودن سرفصلهائی در بحث استراتژیک و داخلی هستیم.
نخست میباید برای چندمین بار نگاهی به نامزدهای تأئید شده از سوی شورای نگهبان بیاندازیم. به غیر از احمدینژاد که رئیس جمهور فعلی حکومت اسلامی است، شورای نگهبان سه نفر دیگر را مورد «تأئید» قرار داده. از این میان محسن رضائی و میرحسین موسوی فقط میتوانند در حد یک رئیس جمهور «داخلی» فعال باشند. آقای رضائی از طرف پلیس بینالملل تحت تعقیب است و حکم بازداشت وی به صورت رسمی صادر شده. ایشان مسلماً در صحنة بینالملل هیچگونه حضوری نخواهند داشت. از طرف دیگر میرحسین موسوی به دلیل جنایاتی که طی دوران صدارتاش در زندانها اعمال شده در صورت تکیه بر مسند ریاست جمهوری حکومت اسلامی سریعاً از جانب مقامات حامی «حقوقبشر» در سطح جهانی مورد حمله قرار خواهد گرفت، و حضور وی در بسیاری از مجامع بینالمللی منتفی است. در نتیجه برداشت ما از عمل شورای نگهبان و تأئید صلاحیت ایندو نامزد این است که شورای فوق اینان را فقط جهت گرم کردن بازار انتخابات بیرون کشیده.
حکومت اسلامی در شرایط فعلی منطقاً نمیباید حضور یک رئیس جمهور «جانی» و یا «تحتتعقیب» را نیز به فهرست «محبوبیتهای» جهانی خود بیافزاید. این حکومت در شرایط طبیعی قاعدتاً میباید به سوی تحصیل یک مشروعیت جهانی گام بردارد، نه اینکه خود را در مسیر عکس قرار دهد. به هر تقدیر، در صورت بیرون کشیده شدن هر کدام از ایندو فرد از صندوقهای رأیگیری، این ملت ایران است که در سطح جهانی درگیر مسائل عدیدهای خواهد شد. چرا که حضور اینان در مقام ریاست جمهور اگر برای ملت ایجاد سرشکستگی میکند، همزمان رژیم را در تمامیتاش در برابر قدرتهای خارجی بیش از پیش تضعیف خواهد کرد، و از این مفر باجخواهی قدرتهای منطقهای و جهانی از ملت ایران سادهتر، سهلتر و گستردهتر میشود. از اینرو، در همینجا میتوان این «فرض» کلی را مطرح کرد که حضور ایندو فرد در مسابقات انتخاباتی حکومت اسلامی، اگر اینان به عنوان نامزدهائی مطرح شوند که امکان پیروزی دارند، فقط به این دلیل خواهد بود که این طرح از جانب برخی محافل «مقرون به صرفه» تحلیل شده. محافلی که قرار نیست منافع ملی ایرانیان را مد نظر قرار دهند.
از طرف دیگر شورای نگهبان صلاحیت مهدی کروبی را نیز مورد تأئید قرار داده، و شاهدیم که گروهی از جناحهای به اصطلاح «اصلاحطلب» به این فرد تمایل دارند. ولی در شرایطی که حکومت پاکستان به دلیل تغییرات وسیع استراتژیک در منطقه خود را مجبور میبیند که با حمایت آمریکا و دیگر کشورها در مرزهای داخلی جنگی بر علیه «اسلامگرائی» به راه بیاندازد، قرار دادن یک روحانی در رأس قوة مجریة حکومت اسلامی آنقدرها منطقی به نظر نمیآید. اینجا نیز حکومت فعلی منطقاً میباید تلاش داشته باشد تا «اسلامگرائی» دولتی را تا حد امکان، حداقل در سطوح بینالمللی به تدریج به پشت صحنة سیاست حکومت اسلامی سوق دهد، نه اینکه با بیرون کشیدن یک روحانی و قرار دادن وی در بوق و کرنا و در برابر دوربین خبرنگاران، در سطح جهان عملاً حکومت را بیش از پیش ضربهپذیر کند.
در صورت بیرون کشیدن نام کروبی از صندوقهای رأیگیری برداشت ما این است که همچون نمونة موسوی و رضائی، دستهائی قصد به انزوا کشاندن کشور ایران و باجخواهی هر چه بیشتر از مردم را دارند. چرا که امثال کروبی، به دلیل روحانی بودن امکان مانورسیاسی گسترده در شرایط فعلی در سطح منطقه نخواهند داشت.
همانطور که تحلیل بالا نشان میدهد، شورای نگهبان عملاً با تأئید این چهار نامزد بخصوص، مهر تأئید حکومت اسلامی را جهت انتخاب دوبارة احمدینژاد به مقام ریاست جمهوری از پیش در دفتر خود به ثبت رسانده. به هر تقدیر با وجود آنکه هر گونه تغییری نیز میتواند قابل پیشبینی باشد، همانطور که در بالا گفتیم، با در نظر گرفتن بنبستهای سیاسی، تشکیلاتی و حتی قانونی، انتصاب دیگر نامزدها به مقام ریاست جمهوری نیز تغییر مثبتی در مسائل کشور به همراه نخواهد آورد. و در چارچوب همین استدلال است که ما از هممینهان میخواهیم از شرکت در این نمایشات خودداری کنند.
البته حکومت اسلامی نیز از مسائلی که در بالا آوردیم کاملاً آگاه است، و به همین دلیل گروههای سازمان یافتهای را در سطوح مختلف اجتماعی، حرفهای، تبلیغاتی و خصوصاً رسانهای بسیج کرده، تا تحت عنوان «مبارزه با احمدینژاد» مردم را بر علیه علی خامنهای تحریک نمایند، و همچون «حماسة دوم خرداد» به پای صندوقهای رأی بفرستند. ولی ملت ایران این تجربه را در دورة سیدمحمد خاتمی از سر گذرانده. از حضور 8 سالة خاتمی در رأس قوة مجریه مردم فقط به این «نتیجه» رسیدند که ایشان، مقام ریاست جمهوری در حکومت اسلامی را در حد یک «تدارکاتچی» تقلیل داده، به این ترتیب در قبال مسائل کشور رسماً از ریاست جمهوری سلب مسئولیت میکنند.
ولی امروز، برخلاف نمونة دوم خرداد، پروژة دیگری در دست تهیه است؛ همانطور که گفتیم حکومت در تمامیتاش احمدینژاد را بار دیگر مورد تأئید قرار داده؛ این مسئله در مورد خاتمی وجود نداشت. بازیهای دیگری که امروز پیشبینی شده فقط برای پر کردن صحنة نمایشات تبلیغاتی حکومت اسلامی است. البته ما در این بحث انتظار نداریم گروههائی از قبیل نهضتآزادی، حزبتوده، شاخة اکثریت، مشارکتچیها و ... از استدلالهای ما استقبال کنند. به هر تقدیر این گروهها نشان دادهاند که مواضع خود را نه بر اساس یک تحلیل منطقی و حتی تاریخی که در چارچوب منافع گروهی خود اتخاذ میکنند. عملی که طی سی سال گذشته همیشه از جانب این گروهها صورت گرفته. ولی در همینجا بگوئیم، آنها که عنوان میکنند با شرکت در این «انتخابات» راستافراطی یک گام به عقب برمیدارد، این امر را نادیده میگیرند که استدلالشان خارج از هر گونه خبط و اشتباه، بر یک اصل کلی تکیه کرده، و آنهم احترام حکومت اسلامی به آراء مردم است!
ولی برخلاف اینان، ما از حکومتی که همین چند روز پیش به مناسبت روز جهانی کارگر چندین و چند کارگر را به زندان انداخت و هنوز نیز از سرنوشتشان کسی اطلاع ندارد، منطقاً انتظار نداریم که به آراء عمومی «احترام» هم بگذارد. همانطور که در بالا گفتیم گروههای فوقالذکر تحت شعار مبارزه با «دیکتاتوری اسلامی» در عمل آب به آسیاب این حکومت میریزند. نخست برای نمایشات شهری و رسانهای این حکومت ملت را به سیاهیلشکر آخوند و پاسدار در برابر حوزههای رأیگیری تبدیل میکنند، و آخرالامر حکومتی را که در عمل کلیة حقوق انسانی، شهروندی و قانونی افراد را همه روزه لگدمال میکند، حکومتی معرفی میکنند که به «آراء مردم» احترام نیز میگذارد! به صراحت بگوئیم، اگر شما دشمن دیکتاتور هستید، دوستان دیکتاتور کیانند؟
ولی پیشتر نیز گفتیم که برنامههای حکومت اسلامی در سرکوب ملت ایران از انسجام خوبی برخوردار است! اگر این حکومت عرضة توزیع مایحتاج عمومی و نفت و بنزین و ادارة مسائل کشور را ندارد، در عوض در زمینة سرکوب و فراهم آوردن زمینة سرکوب استاد است. به همین دلیل از هم اکنون گروههائی به راه افتادهاند تا همزمان با استفاده از سیاهیلشکرهائی که «مخالفنمایان» برایشان تأمین خواهند کرد، بیرون کشیدن نهائی احمدینژاد را از صندوقها به گردن «تحریم کنندگان» بیاندازند! خلاصه این استدلال را فراگیر کنند که، این حکومت اسلامی نیست که احمدینژاد را به مقام ریاست جمهوری رسانده، تقصیر از «مخالفان» است! پر واضح است که این نوع معرکهگیری بیشرمانه را فاشیسم اسلامی با تکیه بر موضعگیری «مخالفنمایانی» به مرحلة اجرا گذارده که در تبلیغاتشان «انتخاب» موسوی را گامی مثبت در راه دستیابی به «دمکراسی» معرفی کردهاند!
خلاصه بگوئیم در نمایشات انتخاباتی حکومت اسلامی اصل بر آن شده که در عمل با یک تیر چندین و چند نشان بزنند، و بتوانند تا حد امکان در جبهة مخالفان نیز شکاف ایجاد کنند. به عقیدة ما اینجاست که میباید به صورتی جدی پای به صحنه گذاشت.
همانطور که در وبلاگ «بزنگاه رویاروئی» پیشتر مطرح کردهایم، امروز جامعه به مرحلة رویاروئی مستقیم با فاشیسم رسیده. آنان که طی 8 دهه با زدن نعلوارونه هم در کابینههای راستافراطی شرکت کردند، هم در بلواهای امثال مصدقالسلطنه آتشبیار معرکة استعمار شدند، هم آخوند را ضدامپریالیست دیدند و هم جنگ را «پدیدهای مترقی» تحلیل کردند، امروز دیگر نمیتوانند به همان سیاق گذشته ادامه دهند. حکومت اسلامی در ایران به زور سرنیزة استعمار برقرار شده، و با تکیه بر همان سرنیزه نیز در قدرت باقی مانده. انتخابات در این حکومت، انتخابات جمهوری پنجم فرانسه و یا حزبکارگر در انگلستان نیست. ملت ایران نخست میباید تکلیف خود را با یک نظریة فاشیست و انسانستیز که به صراحت تاریخ معاصر کشور را طی 80 سال گذشته آلوده کرده روشن کند، تا بعد بتواند از شیوههای ممکن در همیاری و همکاریهای ملی، قومی، سیاسی و منطقهای سخن به میان آورد. تا روشن شدن تکلیف این فاشیسم استعماری، صدور بیانیه در جهت تأئید نمایشات حکومت اسلامی فقط خیانت به ملت ایران تلقی خواهد شد، نام دیگری بر آن نمیتوان گذاشت.
...
۲ نظر:
سلام
تحلیل شخصی من این بود که دوره احمدی نژاد رو به اتمام است به دلیل جنجال هایی که خود حکومت با راه انداخت مانند کردان یا پول گمشده نفت یا سخنرانی پالیز دار.من فکر میکردم پوست خربزه دارد به زیر پای این آقا در هر حال گذاشته میشود منتها همرام آن رای ملت هم جمع خواهد شد و چه بهتر از اینکه مهره بعدی به ظاهر با رای قاطع ملت سر کار بیاید.
من یک شوال دارم.شما میگویید این رژیم قصد کسب مشروعیت دارد و مطمئنا نه در برابر مردم.پس در برابر کی؟
به فرص که در جامعه غرب کسب مشروعیت نکند،از چه کسی صدایی در خواهد آمد؟
سئوال جالبی است. و اتفاقا قسمتی از سئوال شما در وبلاگ بعدی جواب داه شده. و می توانید به مطالب «چماق و دیگر هیچ» مراجعه فرمائید. به هر تقدیر کسب مشروعیت از جانب یک رژیم از طرف محافل حامی آن حائز اهمیت است. این مسئله میتواند همانطور که در وبلاگ جدید آورده ام در مذاکرات قدرتهای بزرگ و سیاستگزاری در منطقه تعیین کننده باشد. مسلماً همانطور که میفرمائید شهروندان غرب به اینکه این حکومت مشروعیت دارد یا خیر علاقهای نشان نخواهند داد. مسئله این است که تبلیغات سیاسی که بر محور این حکومت در غرب به راه میافتد تا کجا میتواند از این مسئله استفاده کند. تحلیل بنده هم این است که اگر ملت ایران به صورتی قاطعانه در برابر این تبلیغات قد علم کند و از حق خود در رد یک انتخابات تحمیلی دفاع کند، غرب نهایت امر مجبور به عقبنشینیهائی خواهد شد. و این بر ما ایرانیان است که از چنین عقبنشینیهائی استفادة کامل صورت دهیم. موفق باشید
ارسال یک نظر