روحالله حسینیان یکی از ساواکیهای شناخته شدة حکومت اسلامی، در نشستی در دانشکدة حقوق و علوم سیاسی که عملاً توسط اوباش حزبالله و بسیج «اشغال» شده، افاضاتی فرمودهاند که قابل بررسی است. ایشان ادعا دارند که در وزارت کشور در دورة محمدخاتمی ستادی جهت ایجاد بحران و گسترش هیاهوی 18 تیر ایجاد شده بود! ستادی که به قول ایشان قصد داشت این بحران را هر بیشتر دامنهدار کند. البته ما از ماهها پیش این مطالب را عنوان کردهایم، و اگر همچون حاجحسینیان ساواکی نیستیم و دسترسی به مدارک، اسناد و اطلاعات طبقهبندی شدة امنیتی نداریم، به صراحت میگوئیم و گفتهایم که بحران 18 تیرماه عملاً جریانی جهت فروپاشاندن حکومت اسلامی و جایگزینی آن با یک فاشیسم تازهنفس بود.
ولی سخنرانی یک ساواکی شناخته شده، با تحلیلی واقعی از شرایط سیاست کشور فاصلة بسیار زیادی دارد. حاجحسینیان که خود یکی از عمال ساواک و عملههای محافل آدمکشی و سرکوب غرب در ایران هستند، مسلماً دست اربابان عزیزتر از جانشان را رو نخواهند کرد. از همین رو «افشاگریهای» دوآتشة ایشان در باب «بحران 18 تیرماه» در همین مقطع یک باره «یخ» میزند! معلوم نیست این «مقام» امنیتی که عمری را به سرکوب و شکنجة مردم این مملکت و پروندهسازی برای جوانان، در خدمت بیگانه گذرانده، چرا از جزئیات این به اصطلاح «ستاد» سخنی به میان نمیآورند؟ اگر این «ستاد» وجود خارجی دارد، پس مسئولین و آتشبیاراناش را هم میباید به مردم معرفی کرد، و اگر موجودیت این «ستاد» فقط بستگی به «الهامات» محفلی داشته، و هر زمان که حاجآقا تشخیص میدهند، آفتابی میشود، وظیفة مردم ایران است که جواب دندان شکنی خدمت حجتالاسلام تقدیم کنند. اینکه نویسندة این سطور از ماهها پیش بحران 18 تیر را یک برنامة اجنبی جهت براندازی تحلیل، و حتی عوامل داخلی و خارجی آنرا نیز تا آنجا که برایش امکان داشته به نام معرفی کرده، نشان میدهد که «پروژة» 18تیر مفتضحتر از آن است که حاجحسینیان در مقام یک ساواکی «باسابقه» بخواهند در بارة آن «افشاگری» کنند. خلاصه بگوئیم، آنچه عیان است چه حاجت به بیان است؟ ولی حاجحسینیان دست بردار نیستند، و فارس نیوز از قول ایشان میگوید:
«در معاونت وزارت كشور دولت اصلاحات ستادي بود كه سعي ميكرد مسائل كوي دانشگاه را دامن زده و با تحريك و راهنمائي برخي، اين غائله را طولاني كند.»
البته سخنران «محترم»، در تأئید مواضع «عوامفریبانة» دانشجو نمایان «خط امام» نیز سخنانی ایراد کرده، اعلام فرمودهاند:
«من از اين اقدام شجاعانه [تسخیر سفارت آمریکا] كه حفاظي براي انقلاب بود قاطعانه دفاع ميكنم اما برخي از اين دانشجويان كه بعدها به دوم خرداد پيوستند، ابراز پشيماني كرده و با همان گروگانها به مذاكره نشسته و با يكديگر نوشيدني خوردند.»
اینکه با گروهی «نوشیدنی» بخورید، اصولاً عملی غیراسلامی است، خصوصاً که بهتر بود ایشان نوع «نوشیدنی» را هم مشخص میکردند! مقصودشان حتما همان عرقهای وارداتی سپاه پاسداران است که به قیمت خون پدرشان به مردم قالب میکنند! اگر از مبحث «شیرین» نوشیدنی «خوردن» بگذریم، نمایندة ساواک جمکران در دانشکدة حقوق و علوم سیاسی علاقة زیادی به شر و ور گوئی و جفنگبافی از خود نشان دادهاند. اگر از اقدام «شجاعانة» مشتی کودتاچی وابسته به غرب حمایت میکنیم، میباید تبعات این حمایت را نیز به جان بخریم. زمانیکه اوباشی از قبیل عباس عبدی، اصغرزاده، محمدرضا خاتمی، و ... با تأئیدات قبلی و مستقیم ایالات متحد، از دیوار سفارت آمریکا بالا میروند، تا با تزریق «چپنمائی»، در مقام سیاستگذاری، یک کشور را عملاً به دست سیاستبازهای کاخسفید واگذارند، آقای حسینیان از «اقداماتشان» حمایت میکنند، و این لاتبازیها را «حفاظی» برای «انقلاب» میخوانند! ما با ایشان کاملاً همعقیده هستیم، آنچه حسینیان «انقلاب» میخواند، در واقع یک کودتای سازمان یافته توسط ژنرال هویزر بود، و جهت گسترش «چپنمائی» و آدرسعوضی دادن به مردم، نیازمند همین «حفاظها» هم میشد. در واقع اگر این «حفاظها» وجود نمیداشت، روحالله خمینی جرأت نمیکرد از قم به تهران اسبابکشی کند! ولی گویا آقای حسینیان فقط قسمت «خوب» نوکری برای اجنبی را قبول میکنند، چرا که وقتی همین اوباش، به دلیل فروپاشیهای سیاسی در منطقه، جهت استقرار یک کودتای جدید در عملیاتشان «شکست» خوردند ـ پروژة «اصلاحات» ـ دیگر حاجحسینیان از «اقدامات شجاعانة» آنان حمایت نمیکند. حاجحسینیان از آندسته چارپایان است که هم از آخور میخورند و هم از توبره! بستگی دارد که کدام یک پرمایهتر به نظر آید!
شاهد بودیم که سعید امامی به قتل رسید تا حضرت حسینیان از وی در سخنرانی خود «حمایت» به عمل آورند. و امروز که علناً ارتباط سعید امامی، همسر وی و درینجفآبادی با سازمان سیا آفتابی شده، و همکار شناختة شده و سابق آقای حسینیان، عبدالله شهبازی داستان بهائیزاده بودن حجتالاسلام را هم به گنجینة «سوابق» درخشان ایشان اضافه کرده، حضرت حجتالاسلام دست پیش گرفتهاند که پس نیافتند. اگر سعید امامی اینقدر دوستداشتنی بود، معرف اصلی وی در وزارت اطلاعات یعنی «حجاریان» را چرا عامل کودتا میخوانید؟ ما که میدانیم در میان عوامل و نوکران سیاست خارجی روابط از پیش تعیین شده. سعید امامی از همان توبره میخورد که حجاریان به آن آویزان بود، و اگر حسینیان باند حجاریان را ـ این باند عملاً تمامی گروه دانشجویان خط امام و شخص خوئینیها را شامل میشود ـ مورد مؤاخذه قرار میدهند، چرا از سعید امامی دفاع میکنند؟ جواب ساده است؛ در میان بنجلهای حکومت اسلامی، خصوصاً زبالههائی که برای استماع سخنرانی امثال حسینیان دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه «سابق» تهران را اشغال میکنند، سعید امامی سمبل نوعی «حرکت» امنیتی بر علیه «اصلاحات» شده! فراموش نکنیم، زمانیکه در فضای سیاستبازیهای داخلی، اصلاحات «به آب گوزید»، جبهة جدید ساواکیهای آمریکائی آناً طرح خروج از بحران را از چنته بیرون کشید: «ضداصلاحات»!
بیدلیل نبود که 8 سال حکومت محمدخاتمی به جفنگگوئی گذشت. از یک طرف وی را سمبل حرکتی مردمی با تکیه بر 22 میلیون آراء معرفی میکردند، و از طرف دیگر همانها که جسد متعفن این ساواکی وابسته را از صندوقخانة استعمار بیرون کشیده، تبدیل به ریاست جمهور فرهیختة حکومت اسلامی کرده بودند، قادر نبودند برنامة واقعی خود، استقرار یک حکومت کودتائی جدید را به منصة ظهور برسانند. پروژة «ضداصلاحات» از همان روزها به دست عوامل سیاست خارجی در کشور رقم خورد، و همانطور که امروز به صراحت میبینیم تمامی جناحهای حکومت اسلامی، از حسینیان گرفته تا عبدالله شهبازی، مقام معظم، پورمحمدی، احمدینژاد و حتی شخص خاتمی و رفسنجانی و کروبی در این صف «نوبت» گرفتهاند! نوبت جهت بر عهده گرفتن نقشی در این «نمایشنامة» جدید! امروز «ضداصلاحات» بودن در بطن تشکیلات و سازمانهای خلقالساعة حکومت استعماری اسلامی خود تبدیل به نوعی «ارزش» شده!
البته آنچه از اهمیت برخوردار است موضعگیریهای مشتی خودفروخته و اجنبیپرست عمامهای و کلاهی نیست. واقعیات استراتژیک منطقه نشان میدهد که علیرغم تمامی تلاشهای نوکران آمریکا در ایران، روزهای خوش سرکوب مردم و پرکردن جیب غرب دیگر سپری شده. حکومت جمکران با توسری و اردنگی نهایت امر به همان نقطهای خواهد رفت که شرایط نوین استراتژیک الزامی میکند. طرح تضمین امنیتی روسیه که در مطالب پیشین مورد بررسی قرار دادیم، و تاکنون تمامی دربانها و پیشخدمتهای محافل سرمایهداری غربی در حکومت جمکران مخالفتهای شدید خود را با آن «ابراز» کردهاند، تا چند صباح دیگر تبدیل به اصلی استراتژیک و غیرقابل تردید در روند موجودیت حکومت جمکران خواهد شد. تمامی رنگوروغنی که مقاممعظم، و دیگر نانخورهای امپریالیسم آمریکا به جسد نیمهجان یانکیها در منطقه میمالند، نمیتواند برای این جسد رو به تلاشی جلال و جبروتی به همراه آورد. ولی چه بگوئیم، که نوکران غرب در ایران طی این سه دهه، آنقدر هیاهوی مبارزه با آمریکا را سر دادهاند که خود نیز قضیه را «جدی» گرفتهاند؛ در دوران بلوای ملی کردن نفت نیز پیام سفیر انگلستان به فرستادة ویژة آمریکا در تهران این بود: «مصدق این قضیه را خیلی جدی گرفته!» بله غربیها بخوبی میدانند زمانیکه با استفاده از مجاری اقتصادی، سیاسی و خصوصاً امنیتی، در آستین یک جنگیر خانه به دوش خراسانی و یا یک روضهخوان مافنگی رفسنجان فوت میکنند، جلال و جبروت خیالی، واقعیتر از آن مینماید که این اوباش، ساختگی بودنش را قبول داشته باشند!
در حکایات آمده، صیفیکاری برای حمایت از مزرعهاش یک مترسک درست کرده بود. در اینکار آنقدر جد و جهد به خرج داد و این مترسک را آنقدر بزرگ و وحشتناک درست کرد، که نهایتاً شبهنگام خود نیز میترسید برای آبیاری به مزرعه پای بگذارد. عالمی به او میگوید:
ـ از چه میترسی؟ مترسک یک عروسک پارچهای است!
صیفیکار جواب میدهد:
ـ ای عالم علوم ربانی! این را تو میدانی، مترسک که نمیداند!
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر