مدتی است که گروهی از معتقدان به بهائیت را در ایران دستگیر کردهاند. و این دستگیری چون بازداشتهای گذشته توجیهاتی «امنیتی» نیز به دنبال آورده. در تاریخ 31 اردیبهشت ماه سالجاری، بر اساس گزارش «بیبیسی»، غلامحسین الهام، سخنگوی دولت احمدینژاد در مورد دستگیری بهائیان چنین میگوید:
«تابلو کردن مقولهای به نام بهائیت سیاستی کهنه و زنگار گرفته است، هر کشوری باید از حوزة امنیتی خود دفاع کند.»
اتفاقاً ما هم دقیقاً به این اصل معتقدیم. و به همین دلیل است که برخورد حکومت اسلامی با ادیان و مذاهب را در کشور ایران به شدت محکوم میکنیم، چرا که دقیقاً در سایة همین نوع برخورد احمقانه و استعماری با اعتقادات افراد، و گروههای دینی است که زمینة مناسب جهت تبدیل مقولههائی چون بهائیت، تسنن، تصوف، یهودیت و ... به «تابلو» فراهم میشود! تابلوهائی تماماً در خدمت سیاستهای خارجی. ولی میباید از «حضرت» الهام که به قولی «حقوقدان» هم شدهاند بپرسیم، آیا شیعیگری خود یک تابلو نیست؟ آیا زمانیکه روحالله خمینی در نجف میهمان صدامحسین بود، و گروههای تروریستی «اسلامی» پس از انجام «عملیات» حضورشان رفته، کسب «تکلیف» میکردند، دولت شاهنشاهی نمیبایست در سطح جهان «تابلو» شدن و سوءاستفاده از اعتقادات شیعیان ایران را در چارچوب سیاستگذاریهای منطقهای محکوم میکرد؟ مسلماً اگر دولت شاهنشاهی از یک جو استقلال عمل برخوردار بود نه تنها این تحرکات را محکوم و حامیان آن را افشا میکرد، که دکان امثال روحالله در صحرای کربلا را نیز تخته کرده بود. حال چطور شده که دستگاه حکومت اسلامی که خود موجودیتاش را مدیون «تابلو» سازیهای استعماری است، از بهائیت عیبجوئی میکند؟
استفاده استعماری از پیشداوریها و تعصبات خشک و بیاساس تودههای ناآگاه، در کشور ایران تازگی ندارد. هم امروز نیز کم نیستند «فرهیختگانی» ایرانینما که در داخل و یا خارج از کشور فقط بر اساس همین «تعصبات» قرون وسطائی، میداندار سیاست ایران شدهاند. سخن گفتن از قرآن و اسلام، اعتقادات و آداب و رسوم جهت توجیه مواضع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یک حکومت، خصوصاً حکومتی که عملاً تبدیل به آینة تمام نمای نیازهای اقتصادی، مالی و سیاسی و استراتژیک قدرتهای بزرگ جهانی شده، همان تکیه بر پیشداوریهاست. از طرف دیگر، آنها که با تکیه بر همین قماش پیشداوری، خود را به اصطلاح در موضع «معماران» آیندة سیاسی کشور جا زدهاند، نه تنها فاشیست و عوامفریب که ابله نیز هستند. اینکه فردی خود را در پس پردة «مخالفخوانی» پنهان کند، استفادة وی را از اینگونه ابزار خطرناک اجتماعی که فقط زمینهساز تحرکات منطقستیز و پوپولیستی در سطح جامعه خواهد بود، توجیه نمیکند. توجیه سیاست بر اساس این به اصطلاح «اصول»، همان فاشیسم است، و بهتر است بعضیها به دنبال یال و دم و اشکم فاشیسم این ور آن ور نگردند، چرا که آب در کوزه و «ایشان» گرد جهان میگردند!
در همین راستا میباید عنوان کنیم که افرادی از قماش بنیصدر، ابراهیم یزدی، اعضاء نهضت آزادی و بسیاری از به اصطلاح «ملیون» که پای از اسلام و امام زمان پائینتر نمیگذارند، درست در خط فاشیسم اسلامی حاکم بر ایران هستند. در کنار اینان شاید دلیلی نداشته باشد که مواضع راستگرایان افراطی که عملکردهای «اسلامدوستانهشان» را طی 57 سال سلطنت پهلوی شاهد بودیم بار دیگر مورد بررسی قرار دهیم. بیدلیل نبود که «ملیون»، اعضاء ساواک و شهربانی و ارتش پهلوی، دست در دست حزب توده، از برقراری حکومت اسلامی «حمایت» کردند. و اگر حزب توده در این بدهبستانهای «دینی» جائی ندارد، در عوض با استفادة عوامفریبانه از واژة «کارگر»، «امت» را در گفتمان فاشیسم با این واژه جایگزین کرده. هیچکدام از این گروهها و جریانات، تعریف درست و روشنی از جامعه، سیاست کشور، اهداف اجتماعی و خصوصاً راهکارهای استراتژیک ارائه نمیدهند. به صراحت بگوئیم کاری با این حرفها ندارند. ولی میباید این اصل را قبول کرد که تکیه بر پیشداوریها در عمل بیش از آنچه به جامعه ضرر برساند دولت را فلج خواهد کرد؛ دولتی که میپندارد با تکیه بر ترهاتی از قماش «فرهنگملی»، «دین»، «آداب و رسوم» و غیره، بر جامعه اعمال حاکمیت میکند! به صراحت بگوئیم در سایة این ترهات نمیتوان اعمال حاکمیت کرد، نه در ایران و نه در هیچ کشور دیگری.
به طور مثال برخورد با معضل کودکان خیابانی را در تهران و شهرهای بزرگ در نظر میآوریم. این کودکان حق دارند از سرپرستی و مراقبت خانوادهای دلسوز برخوردار باشند، و زمانیکه چنین خانوادهای ندارند این وظیفة دولت است که سرپرستی مسئولانة این کودکان را با استفاده از بودجة ملی تأمین کند. رها کردن کودکان در خیابانها و کوچهها، نتیجهاش جز پرورش اوباش، و فراهم آوردن زمینة گسترش جرائم و مفاسد اجتماعی نیست. دولتی که امروز خود را نمایندة امامزمان بر روی زمین معرفی میکند، جهت چشم بستن بر این معضل اساسی، اسلام را وسیلة توجیه سیاستهای استعماری و ضدایرانی خود کرده. چرا که بر اساس این «دینمبین»، حق ولی بر اولاد غیرقابل فسخ است! در نتیجه، مددکاران اجتماعی که کودکانی را به دلیل تکدی در معابر تحت نظارت دولت قرار میدهند، در فردای همان روز زمانیکه فردی ـ اینجا مسئله کمی تخصصی خواهد شد ـ تحت عنوان ولی کودک، خود را به این دفاتر معرفی میکند، بچه را به «ولی» تحویل میدهند! تا بار دیگر «ولی» محترم، کودک را برای فروشندگی، گدائی و احیاناً دزدی و جیببری به معابر و خیابانهای بزرگ شهرهای «امام زمان» اعزام کند! این نمونه به صراحت نشان میدهد چگونه میتوان از یک «پیشداوری» اجتماعی و دینی، بهرهبرداری کامل استعماری جهت تخریب فضای شهری و سرکوب کودکان این کشور فراهم آورد. ولی اشتباه نکنیم، این پیشفرضها اگر امروز بر فضای نظریهپردازی سیاسی و اجتماعی کشور سنگینی میکند، به هیچ عنوان پدیدهای تصادفی نیست؛ اگر در بالا فاشیسم را در عمل نشان دادیم، این نیز نمونهای است کامل و تمام و کمال از سیاستهای استعماری.
همانطور که میبینیم، دولت استعماری بجای هزینه کردن بودجة کشور در مسیرهائی که نهایت امر «صلح اجتماعی» و هماهنگی در سطح جامعه فراهم میآورد، و ضمن تولید کار برای بسیاری از متخصصین علوم اجتماعی، روانشناسی، و ... میتواند به عنوان سدی در برابر تنشهای بیدلیل اجتماعی عمل کند، هم و غم خود را بر واردات خنزرپنزرهای ساخت سرمایهداران غربی از چین و ماچین کرده، تا از این راه هم ارز به دست آمده از تاراج نفت کشور سریعاً به اقتصاد غرب بازگردد، هم جیب مشتی تازهبهدوران رسیدة فاسد و آدمکش در داخل کشور پر شود. و چنین سیاستهائی همانطور که میبینیم با «تولید» اوباش شهری در هماهنگی کامل قرار دارد. به صراحت بگوئیم، سیاست استعماری دقیقاً میداند چه میکند، این نانخورهای استعمار از قماش عبدالحسین الهام هستند که در برابر میکروفونها منطقشان لنگ میزند و جفنگ میبافند!
میباید از جناب سخنگو پرسید، در شرایطی که دولت «امامزمان» تمامی امکانات مالی و اقتصادی کشور را در دست گرفته، و به فرمان «مقاممعظم» یا هر گوسالة زرین و مشعشع دیگری، امکان فعالیت به هیچ احدی در کشور نمیدهد، چرا خود رأساً در مسیرهای رفاهی و تولیدی سرمایهگذاری نمیکند؟ اگر این مملکت خراب شده قرار است «آباد» شود، چه کسانی میباید در این راه از خود مایه بگذارند؟ وقتی دولت گرفتاریهایش به بهائیگیری، تغییر مذهب میلیونها ایرانی، روضهخوانی، سینهزنی، مسجدسازی، تولید آخوند و هزار کثافتکاری دیگر محدود شده، تأمین رفاه مردم و «آبادانی» این مملکت هم حتماً در زمرة وظائف ارتش آمریکاست!
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر