سیاست جهانی بازیهای عجیبی دارد. یک روز شاهد موضعگیریهای شداد و غلاظ یک قدرت منطقهای هستیم، و روز دیگر، همان کشور را در جبهة سازشی سیاسی با رقبائی مییابیم که پیشتر مورد خطاب و عتاب بودهاند! این امر شاید یکی از ویژگیهای جهان سیاست است که نیازها پیوسته در حال تغییر باشند، و از اینرو روابط میان حاکمیتها همیشه در نوعی نوسان غوطهور شود. این ویژگی که از دیرباز، حتی طی دوران باستان بر دنیای سیاست حاکم بوده، امروز ابعادی وسیع یافته؛ جنگ سرد که به دو اردوگاه «شرقی» و «غربی» نوعی «نظارت» عالیه بر مسائل جهانی اهداء کرده بود، از میان رفته است، و بشریت دست در دست حاکمیتهای «پساجنگسرد»، امروز پای در میدانی کاملاً ناآشنا گذارده. اگر علم فیزیک و بحثهائی در ریاضیات، در توجیه عکسالعملهای غیرقابل پیشبینی در بطن یک نظام محدود از «متغیرها»، بالاجبار نظریة «کائو» را مطرح کرد، امروز میباید از آنان که در بحثهای سیاسی، اقتصادی و مالی صاحبنظراند، خواستار شویم که سخن از نظریة «کائو» در علوم سیاسی نیز به میان آورند.
به طور مثال با نگاهی به شرایط ایران به صراحت درمییابیم که در سیاست جاری، کشور ایران، در بطن یک نظریة مشخص «کائو» فرو افتاده. واقعیات سیاسی کشور ایران را در این مقال از نظر دور نخواهیم داشت، ولی نمیتوانیم این مسئله را نادیده بگیریم که دولت فعلی، بر اساس تبلیغات رسانههای رسمی، نمایندة اکثریت رأیدهندگان کشور معرفی میشود، و حتی مخالفاناش آنرا «نزدیک» به محافل تصمیمگیری رئوس هرم سیاسی حکومت اسلامی میدانند، ولی همین دولت خود عملاً از ادارة امور عاجز مانده. در جهان واقعیات، سیاست ایران از دیرباز ـ شاید حتی پیش از غائلة 28 مرداد 1332 ـ به چرخ پنجم ارابة الزامات مالی چندملیتیهای نفتی تبدیل شده بود؛ در این راستا، فضای کشور ایران دهههاست که عملاً از پدیدهای به نام «سیاست» عاری است. در دوران سلطنت، سیاست از آن دربار بود، و پس از 22 بهمن، سیاست در کوی و برزن به زور چاقو و زنجیر «اعمال» شده است. نه خبرنگاری داریم، نه روزنامهای؛ نه سیاستمداری، نه حزبی و نه دستهای؛ پدیدهای به نام مسئولیت سیاسی نیز ابداً در میان نیست، و صراحتاً بگوئیم، با در نظر گرفتن تمامی آنچه در بالا آمد، «مشروعیت» سیاسی نیز در کار نخواهد بود.
ایران یک کشور استعمارزده است، و استعمار بر محدودههای جغرافیائی، مالی و نظامیاش حکومت میکند. آنچه گفته شد، هر چند میتواند بر بسیاری وطندوستان سنگین آید، بازتابی از قبول موجودیت همان «متغیرهای» محدودی است که در بحث «کائو» به آنها اشاره شد؛ به عبارت دیگر در سیاست ایران چند عامل شناخته شده وجود دارد که «متغیرهای» نظام سیاسی به شمار میآیند، ولی در نوع خود کاملاً محدوداند: «عمال سیاست خارجی»، «نظام رسانهای وابسته به محافل استعماری»، «بنیادهای خلقالساعه و بیریشه»، «شبکههای فساد مالی، اداری و نظامی که تماماً تحت نظارت اجنبی اداره میشوند»، و ... اینها همان متغیرهای «محدود» ما در بحث سیاست امروزی کشوراند؛ زمانی که در سطور بالا سخن از «واقعگرائی» به میان آمد، مقصود آن بود که چشم بر «حضور»، «عملکرد» و «محدودة فعالیتهای» این متغیرها نخواهیم بست، و اینکه اگر شرایط امروز را به بحث میکشیم، مقصود رساندن خواننده به استقلالی خیالی در جهانی خیالیتر نیست؛ سخن از «کائو»، در بطن همین «وابستگی» به میان میآوریم.
در شرایط امروز شاهدیم که سرمایهداری «غرب»، که در نظام «متغیرهای» معاصر کشور ایران، از مهمترین مجموعة «متغیرهای» تعیینکننده برخوردار است، خود به درستی نمیداند با معضل نوینی که پایان جنگسرد به ارمغان آورده، در بطن آسیای جنوب غربی چگونه باید برخورد کند. گزینههای غرب بسیارند، ولی در این شرایط، صرف برخورداری از گزینههای متعدد، به هیچ عنوان نشانة برخورداری از دامنة عملکردهای وسیعتر نیست. «غرب» با استفادة بیش از اندازه از «اسلامگرائی» در راه مبارزه با مارکسیسم، خود و متحدان منطقهای خود را درگیر بحرانی کرده که اینک نمیتواند از آن خارج شود. سخن از بیرون رفتن نیروهای نظامی آمریکا در میان است ـ بیبیسی سه طرح نظامی را علناً اعلام کرده: تجزیة عراق، خروج آنی نیروهای غربی از عراق و یا عقبنشینی تدریجی از اینکشور!
با نیمنگاهی به این «سه گزینه»، به صراحت میتوان دریافت که عملاً «گزینهای» در میان نیست! چرا که از نظر تاریخی، سیاستی در این وسعت، نمیباید «گزینههای» متعددی داشته باشد؛ «سیاست» در چنین محدودههای گستردهای میباید از پیش «مشخص» و «معین» باشد. ولی امروز ارائة گزینههای متعدد به این معناست که، آمریکا همه کار میتواند صورت دهد، ولی نهایت امر هیچکار نخواهد کرد. چرا که اتخاذ هر گزینه، بازتابی به همراه خواهد آورد که در چارچوب «کائوئی» که از دههها پیش بر منطقه تحمیل شده، نتیجهاش به هیچ عنوان نمیتواند قابل پیشبینی باشد! سرنوشت عراق از سرنوشت افغانستان، ایران، ترکیه، اسرائیل، و ... جدا نیست. دیوارههائی که طی 50 سال جنگ سرد به آمریکا، و به طور کلی به غرب، اجازه میدادند «سرنوشتها» را در این منطقه جدا از یکدیگر رقم زنند، امروز از هم فروپاشیده. عقبنشینی یا جنگ در عراق، پافشاری یا تسلیم هر کدام بازتابی خواهد داشت، ولی هر بازتاب کاملاً «غیرقابل پیشبینی» باقی خواهد ماند.
مدیریت منطقه، خصوصاً از منظر «اسلامی» اینک برای ایالات متحد «دردسر» آفرین شده، و بیجهت نیست که شاهد نزدیک شدن هر چه بیشتر حکومت اسلامی به مسکو میشویم. جهان اسلام، که در نوع خود یکی از مجموعه «کائوهای» غیرقابل پیشبینی سیاست جهانی امروز است، دیروز از سوی آمریکا بر علیة روسیه مورد استفاده قرار گرفت، و امروز آمریکائیان با «خواهش و تمنا» آن را به دامان روسیه میاندازند. اینبار، در کمال تعجب شاهدیم که رسانههای رسمی روسیه از «سیاسی» کردن و یا «نظامی» کردن مسئلة هستهای در ایران بسیار «ناخرسند» شدهاند، و در ملاقات اخیر با رایس، وزیر امورخارجة روسیه، شدیداً از اینکه به سوی فروپاشی حکومت ایران گام برداشته شود، ابراز نارضایتی میکند. اگر این «فرض» را با این «واقعیت» هماهنگ کنیم که حکومت ایران دستنشاندة استعمار غرب است، نتیجهگیری بسیار ساده میشود: حتی روسیه نیز در این نظام «کائو» دست و پایش را گم کرده!
ولی در بطن نظریة «کائو» نوعی نتیجة «پیشبینی» شده نیز میتواند متصور باشد، چرا که «انگیزه» ـ عاملی که بالفرض تحرک را ایجاد میکند ـ حداقل در چارچوبی نظری میباید بر محور آنچه کائو «جاذب» تعریف کرده، بازتاب یابد. و «جاذب» ـ آنچه متغیرها را به سوی خود میکشاند ـ در بحث امروز ما بهرهوری از حمایت قدرتهای بزرگ از جانب دولتهای دست نشانده است. عملکرد دولت ایران در همین راستا کاملاً قابل پیشبینی است؛ خزیدن به زیر چتر حمایت یک قدرت ـ منطقهای یا جهانی ـ جهت حفظ موجودیت خود. عکسالعملی کاملاً «منطقی»!
ولی همانطور که در بالا آمد، تمام آنچه گفته شد فقط در بطن یک نظام «محدود» از «متغیرها» عملی است. جهان امروز، حداقل در منطقة خاورمیانه، آسیای مرکزی و خلیجفارس میباید به حکم تاریخ، «متغیر» دیگری و «جاذب» دیگری را نیز تجربه کند: متغیری به نام «افکار عمومی» و جاذبی به نام «مشروعیت سیاسی»! اینها همان عواملیاند که استعمار، بهرهگیری از آنان را در روند مسائل سیاسی منطقه به مدت 80 سال به تعلیق در آورده بود. خلاصه بگوئیم، منطقه نیازمند «کائوئی» نوین است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر