امسال در آخرین جمعة ماه رمضان، باز هم بساط روز قدس در ایران به راه افتاد و
گروههای نانخور حکومت اسلامی جهت
«گرامیداشت» این روز «جهانی» دست به عربدهجوئی در خیابانها زدند. اینکه مراسم لشکرکشی خیابانی، در
راستای «اهداف» برگزارکنندگان مراسم کذا،
و در جهت تحقق به اصطلاح «آرمانهای والای» ملتها چه نتایجی میتواند به
بار آورد، جای بحث فراوان است. چرا که،
به راه انداختن این مراسم توسط دولت سرکوبگر و دست نشاندة جمکران، افکار
عمومی ایرانیان را بر علیه اهداف و مطالبات این قماش تظاهرات بسیج خواهد کرد. و در واقع،
برگزاری این مراسم مهوع به مثابه
فروپاشاندن روغنی است بر آتش نفرتهای سیاسی، قومی و
مذهبی.
این نوع تظاهرات تاکنون برای حقوق ملت فلسطین نتیجهای نداشته و به دلیل
ارتباط تنگاتنگ سیاستهای دولت دستنشانده و مستبد اسلامی با این تجمعات، ملت ایران
را نیز نسبت به سرنوشت دیگر ملتها آگاهتر و حساستر نکرده. شعارهای «مرگ و نفی» طرفداران «جنبش سبز» ـ مرگ بر روسیه و چین؛ نه غزه،
نه لبنان و غیره ـ شاهدی است بر این مدعا. روشنتر بگوئیم، این
تظاهرات مضحک نیز همچون نمازهای چمنزار جمعه تبدیل به نمادی از استبداد سیاسی شده
و جهت سیلان سیلاب نارضایتیها و مخالفتها با حکومت، مرکزیتی
سیاسی و ضدعقیدتی ایجاد نموده. اینهاست نتایج
واقعی و غیرقابل تردید برگزاری چنین تجمعاتی در ایران.
البته آنها که در مراکز تصمیمگیریهای استراتژیک جهانی، در «تینکتنکها» نسخة برگزاری این مسخرهبازی
را همه ساله برای حکومت اسلامی میپیچیند بخوبی از این ابعاد مخرب آگاهی
دارند. مسئله اینجاست که این مضحکهها
ـ نمازهای جمعة فرمایشی، تظاهرات روز قدس، بزرگداشت «تسخیر» سفارت آمریکا در تهران، و ... ـ
هر کدام ابزاری خواهد شد جهت تحکیم
پایههای یک حکومت «موقت» استبدادی بر ملت ایران، و نهایت
امر تعیین کنندة مسیر تبلیغات حکومت «جانشین.»
حکومتی که میباید چند صباح دیگر
جای این عجوزة زهوار در رفته را
بگیرد. خلاصه بگوئیم، این بساط ابزاری است جهت انباشت نفرت کافی ـ برای ایجاد شکاف هر چه بیشتر بین حکومت و ملت ـ که همزمان خطمشی حکومت «فرمایشی» آینده را نیز
تعیین خواهد کرد! حکومتی که در آن مخالفت
«رادیکال» با فلسطین و لبنان و ... به مرکزیت «ایدئولوژیک» تبدیل میشود.
در راستای همین روند استعماری است که در این روز «سرنوشتساز»، لغزپرانیهای ملاحسن روحانی، رئیس جمهور «منتخب» بیترهبری را نیز شاهد بودیم. ایشان که در تبلیغات اینترنتی لاتولوتهای
نانخور سفارتخانهها به اصطلاح «مدبر و معتدل و اصولی» شدهاند، و گویا برخلاف دیگر حجتالاسلامهای حکومتی
قرار است «کار بزرگ» کرده و «گنده، گنده»
بگ...زند، «روز من درآوردی» قدس را به
عنوان «حق تاریخی» به شبکة تحمیق افکار عمومی تحویل دادند. و در
تاریخ 4 اوت 2013، خبرگزاری فرانسه
اظهارات ابلهانة ایشان را به این شرح منعکس کرد:
«[...] به هر حال [اشغال فلسطین] زخمی است که در قلب جهان اسلام نشسته. و این روز برای این است که یادآور شویم، ملتهای مسلمان حق تاریخی خود را فراموش
نخواهند کرد[...]»
همچنانکه میبینیم حسن روحانی که فرضاًً قرار بود نقش رهبر «دولت تدبیر» را
ایفا کند، دقیقاً پای در همان لجنزاری گذاشته
که پیشتر احمدینژاد، موسوی، خامنهای و ... و خمینی در آن جفتک انداختهاند. به مجریان تبلیغات حکومت اسلامی این نکته را
یادآور شویم که عبارت ابلهانة «حق تاریخی» از منظر حقوقی مردود شناخته میشود و
صرفاً ابزاری است جهت مردمفریبی و غوغاسالاری.
چرا که، اگر بخواهیم باب «حق
تاریخی» را بگشائیم، هر ملت و جماعت و
قبیلهای خواهد توانست برای اهداف سیاسی،
مطالبات استراتژیک و گاه امپریالیستی و غیرة خود یک «حق تاریخی» پیدا کند. حق تاریخی ایران بر قفقاز، ارمنستان،
طاق کسری، هرات و ... و نهایت امر
حق تاریخی اسپانیا بر کالیفرنیا و تگزاس،
و حق بغداد بر اصفهان و شیراز و ... و این قافله پایانی نخواهد داشت.
روند خلق این نوع «حقوق تاریخی» بسیار ساده است. چند
ورقپاره از روایات و حکایات شبهمورخان را از پستو بیرون کشیده، محتوایشان را به صورت «ایدئولوژیک» توجیه میکنند
ـ عملی که از هر بچه محصلی برمیآید ـ به این ترتیب «حق تاریخی» نیز به «اثبات» خواهد
رسید!
ولی در حکومت اسلامی که اصولاً «علم تاریخ»، در پنجة توجیهات محفلی و مطالبات مادی قشر آخوند
به مالیخولیا و اوهام تبدیل شده، و به دور از مسیر علمی و منطقی خود در عمق جنفگزار
تقدسبافی دست و پا میزند، آقای روحانی،
رئیس جمهور منتخب و معتدل و مدبر و مخترع «فوتبال اسلامی» از کدام «تاریخ»
سخن میگویند؟ این همان تاریخی نیست که خطبة عریض و طویل
سربریدة امام حسین با دست بریدة حضرت عباس را کلمه به کلمه «بازگو» میکند؟ این همان «تاریخی» نیست که حضور جنوپری و
فرشته را در محضر اینحضرت و آنحضرت به «اثبات» میرساند؟ اگر ملا حسن از این «تاریخ» در روز قدس سخن
گفته، حرفهایشان هم «صحت» دارد. «سرزمین» فلسطین و قدس «مقدس» در همین «تاریخ»
پشت قبالة ننة ملتهای مسلمان افتاده! تاریخی
که بر اساس بیاساس آن حضرت فاطمه از رحم مادر
60 ساله در جزیرهالعرب چشم به جهان میگشاید، و هر
چند مدفناش هم مانند مبداءاش نیست در جهان است، اینحضرت موهوم مادر حسن و حسین
خواهد بود؛ پرواضح که «قدس» هم در همین چارچوب بیدروپیکر و
توهمات به مسلمانان تعلق دارد.
ولی به آقای روحانی و به ویژه به اربابانشان بگوئیم؛ تاریخی
که شما در «مونولوگ» مضحک توجیه شیعیمسلکی از بالای منبر روخوانی میکنید، «تاریخ» نیست؛
کسشعربافی است. در این قماش «بافندگی»، تمایلات و تعلقات و «خداجوئی» و حق و حقوق فرضی
مذاهب بجای مادیات «تاریخ» و برخورد غیرجانبدارانة مورخ با مستندات و مشهودات نشسته. هر
قبیلهای میتواند از این نوع تاریخنویسیها داشته باشد. و در عمل،
آنچه شما «صهیونیسم» میخوانید، ناناش را دقیقاً از قِبَل همین نوع «تاریخنگاریهای»
محفلی به تنور چسبانده. آنها نیز با
توسل به همین جنفگیات «مقدس» ادعا دارند که پیغمبرشان «ارض موعود» را از خدا برای قوم
برتر «اجاره» کرده تا در آن به قولی به شکوفائی «یهوهای» دست یابند.
ولی جنایاتی که با اشغال سرزمینهای فلسطین صورت گرفته، هیچ
ارتباطی با «حق تاریخی» یهودی و مسلمان ندارد.
شهر بیتالمقدس، همچون بسیاری از
شهرهای تاریخی جهان، طی چند صد سال بین
ملتها، دولتها و مذاهب مختلف دست به
دست شده. اگر قرار باشد هر کسی برای دورهای
که این شهر تحت استیلایاش بوده یک کتابخانه «ادعانامه» بنویسد کار ملتهای منطقه
در جنگ و درگیری خلاصه خواهد شد. و از
قضای روزگار این همان است که حامیان دولت اسرائیل میجویند.
بله، اشتباه نکنیم،
وقتی میگوئیم حکومت اسرائیل و لاتسالاری جمکران انگشتهای یک دست
واحدند، هیچ اغراقی در کار نیست. یکی میبرد، آن دیگری میدوزد! ملاحسن
روز «جهانی قدس» ترهات میبافد تا نتانیاهو بتواند در مسیر مذاکرات صلح و بازگشت
غیرقابل مذاکره به مرزهای 1967 سنگاندازی کند.
ملاحسن از آنهاست که دیر آمده، زود
هم آردش را بیخته و غربالش آویخته. ایشان اصلاً کاری ندارند که فضای اجتماعی و
سیاسی و خصوصاً استراتژیک منطقه به طور کلی تغییر کرده. آن زمان که لاتهائی از قماش میرحسین
موسوی، خامنهای، رفسنجانی و ... هنوز به مرض جنون پیری دچار
نشده بودند و وغوغصاحابشان باد در بادبان سفینة عموسام میانداخت، ملاحسن ساواکی تشریف داشتند. زیرجلکی فرمان بگیر و ببند صادر میکردند، حق خون میگرفتند، و مال این و آن میربودند. اکنون
که ادعای «قدس عزیز» در عمل به جوک و شوخی بیمزة خیابانی تبدیل شده، ملاحسن عبایاش را عین چادر زهرا خانوم جمع
کرده، رفته بالای منبر و از آن بالا برایمان
از «حق تاریخی» سخن به میان میآورد. چه خبر شده؟ عزیزجون بیا پائین! این تنور یخزدهتر از آن است که نان ارباب را
به آن بچسبانی! در شرایطی که رئیس جمهور
ایالات متحد رسماً از بازگشت اسرائیل به مرزهای 1967 حمایت به عمل آورده، و دولت اسرائیل عملاً ابتر شده و مجبور است
پای به مذاکرات واقعی صلح بگذارد، کسشعرهای
نوکر سازمان ناتو در تهران فقط آب به دهان اصولگرایان یهودی خواهد انداخت، همانها که حاکمیتشان در مجلس و دولت اسرائیل
به شدت دچار متزلزل شده.
ولی باید بگوئیم، دولت «تدبیر و تقوی» و شخص ملاحسن کارشان را
خیلی خوب آغاز کردهاند. به عقیدة ما اگر
ترشی زیاد نخورند، و همینطور ادامه دهند، طی 4 سال آینده ملت ایران را به قلههای
«مرتفع» رشد و رفاه رهنمون خواهند شد. پس به ملاحسن یادآوری کنیم، در شرایطی که برای «آزادی قدس عزیز» در این روز
«مبارک» آب به دهانت انداختهای جوانان ایران
برای فرار از سلاخخانة جمکران به کشتیشکستة قاچاقچیان انسان پناه میبرند و اگر
در آبهای سواحل اندونزی غرق نشوند، دولت
جنایتکار استرالیا آنها را به قفس میاندازد. از این گذشته،
در داخل مرزها، ایرانیان با فقر
و گرسنگی و آوارگی دست و پنجه نرم میکنند. خلاصه،
جنابعالی اگر خیلی مرد تشریف دارید،
بجای ایفای نقش «پهلوان ننه» و للة یهوه، به میدان واقعیات اجتماعی ایران پای بگذارید. اینهمه،
اگر اعتبار و رفاه و آسایش و شکوفائی ملت ایران در برنامة دولت حضرتعالی محلی
از اعراب داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر