روزهاست که حکومت اسلامی در برابر تحولات مصر، ترکیه و خصوصاً سوریه، در تخالف با ریشههای ساختاری و سیاسی خود موضعگیری
میکند. اطلاعیههای «رسمی» تشکیلات
مختلف این حکومت که به مناسبتهای متفاوت پیرامون تحولات فوق صادر شده، جملگی
نارسا و بیمعنا مینماید، هر چند در مرحلة
تحلیل «هدفدار» و مغرضانه است. بارها در وبلاگهای پیشین گفتهایم که تصور
همراهی «احتمالی» حکومت اسلامی با تحولات مصر، سوریه و ترکیه دور از ذهن مینماید. و اینهمه به چند دلیل.
نخست اینکه، فراموش نکنیم، حکومت اسلامی یک مجموعة کودتائی و دستنشانده
است و چنین ساختاری فینفسه، همچون دیگر
ساختارهای دستساز، از تحولات هراس
دارد. برای این نوع حکومتها سکون، رکود،
جزمیت و فروهشتگی نهایت مطلوب است.
و به صراحت دیدیم که همین «حکومت»
با تمامی هیاهو و هلمنمبارزطلبیهائی که طی سالیان دراز به خورد ملت ایران داده
بود، چگونه در برابر مخالفنمایان «سبز»
دستوپایاش را گم کرد و کار را عملاً به یک مینیکودتای «نصفه ـ نیمه» و الکن
کشاند. چگونه میتوان تصور کرد که چنین
مجموعة پوشالی و بیبنیادی بتواند با هجمة افکار عمومی بر علیه حکومتهائی در یک
منطقة کلیدی همچون خاورمیانه همراهی نشان دهد؟
دیگر آنکه، جنبشهائی که در سه کشور
مصر، ترکیه و سوریه در جریان اوفتاده
جملگی از سوی ساختارهای غیرمذهبی است که با حمایت بخش عمدهای از افکار عمومی در
صدد مقابله با نگرش «حکومت مذهبی» برآمدهاند.
چگونه میتوان تصور کرد که حکومت ملایان جمکرانی، به صرف حضور چند علوی، آنهم
لائیک در جبهة دولت سوریه، و یا چند شیعیمسلک لائیک در میان مخالفان اردوغان، و ...
با این «جنبشهای ملی» و ضدتئوکراتیک همگام باشد؟
و نهایت امر اینکه، تحولات سه کشور فوق جملگی از منبع مخالفت مسکو با گسترشطلبیهای
«لندن ـ واشنگتن» تغذیه میشود. به طور مثال، در ترکیه،
این محور «ترکیه ـ برزیل» است که مورد تهاجم استراتژیک قرار گرفته. و
یادمان نرفته که دولت احمدینژاد نیز پیرامون «برنامة هستهای» تمایل زیادی جهت
قرار گرفتن در مسیر همین محور از خود نشان میداد. در سوریه،
این ساختار دفاع منطقهای است که مسکو خود را موظف به حمایت از دولت بعث در
برابر آمریکا کرده. و نهایت امر در
مصر، این سنت برقراری حاکمیتهای دستنشاندة
انگلستان جهت کنترل آبراه سوئز است که به زیر سئوال رفته. در چنین
هیهاتی مشکل میتوان نقشی برای حکومت جمکران قائل شد. حکومتی که هنوز جوهر «رضایتنامة» ارتش شاهنشاهی
و ساواک پای «قانون اساسی» آن خشک نشده!
ولی از آنجا که ماهیت حاکمیت اسلامی با دروغ پیوندی ناگسستنی دارد، عناصر مزور
و احمق نیز در رأس و بدنة امورش بسیارند.
و یکی از همین «نوابغ» جهان اسلام کسی نیست جز فیروزآبادی،
«ژنرال صحرای کربلا!» این «ژنرال پیش از این» زبانزد همگان است، و جمکرانیها هم از بزدلی و ترسوئیاش داستانها
ساختهاند، و گویا به هزاران بهانه از
شرکت در «نبرد مقدس» اسلام و مسلمین برضد «صدام کافر» طفره رفته بود. این
ژنرال «فراری» از جنگ، امروز با سخناناش «بند»
مقام معظم، حماسة بزرگ «حسن فوتبال» و
«پرستیز» حکومت جمکران را به آب داده! فیلد مارشال فیروزآبادی پس از آنکه یکبار دیگر
«مچ» آمریکا را به حساب خودش «باز» کرده،
چنین نتیجه میگیرد که تمامی این تحولات ـ
ترکیه، مصر و سوریه ـ به دلیل تمایل آمریکا به آشوبافکنی در منطقه به
راه افتاده. از اینرو حضرت ژنرال پس از
طرح این ادعای «جالب»، برای پیروزی اسلام بر آمریکا «نسخهای» مطلا
نوشتهاند:
«[...] مردم مسلمان و برادر ترکیه پشت سر رهبران انقلابی خود قرار گیرند و
مردم برادر و انقلابی مصر نیز پشت سر مُرسی رئیسجمهور انقلابی و منتخب ملت صف
بکشند، ملتهای مسلمان بایستی همچون ملت
مسلمان سوریه قاطعانه از رهبران انقلابی و امتحان داده خود حمایت کنند[...]»
منبع: فارس، دوشنبه 10 تیرماه سالجاری
همانطور که میبینیم، ژنرال آنقدر با
برنجهای وارداتی «آمریکائی» چلوکباب میل کردهاند که «دود کباب» بکلی چشمان شهلایشان
را تیره و تار کرده. ایشان اصلاً کاری ندارند که حکومتهای ترکیه و
مصر، در تخالف با دولت لائیک سوریه حرکت میکنند! حداقل روند مسائل نشان میدهد که، حمایت رسمی و «مسلحانة» دولت ترکیه از اوباش
اسلامگرای ارسالی آمریکا به سوریه، و حمایت رسمی محمد مُرسی از همین اوباش را
نمیتوان در یک تحلیل فراگیر با منافع دولت بعث سوریه همسو تلقی کرد. ولی فیروزآبادی
همچنانکه «ظواهر» برجستهاش بخوبی نشان میدهد،
بیشتر گرفتار دیگپلوست، تا
مسائل دماغی!
ما نیز در همینجا مطلب امروز را درز میگیریم و یادآور میشویم، حمایتهای «ظاهری» و رسانهای جمکرانیان از
تحرکات منطقهای، همانطور که جفنگبافیهای «ژنرال» به صراحت نشان میدهد، پایه و اساسی نداشته و ندارد. این نیز حکایت حمایت دولت شاهنشاهی از کودتای
محمد ترکی در افغانستان بود. پس از کودتای
ترکی در افغانستان، در شرایطی که واحدهای گارد جاویدان در مرزهای
افغانستان دست به آشوب بر علیه دولت مرکزی زده بودند، دولت
«آریامهری» دومین دولت جهان بود که پس از اتحادشوروی حکومت ترکی را در اینکشور به
رسمیت شناخت! پر واضح است که این «شناسائی»
فقط و فقط از ترس بلشویکها بود! آنها که آن روزگاران را به یاد دارند، مسلماً
این روزگاران را نیز فراموش نخواهند کرد!
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر