۳/۲۶/۱۳۹۲

پهلوی روحانی!


 

همزمان با «انتخابات» جمکران و بیرون کشیدن نام حسن روحانی به عنوان رئیس قوة مجریه از صندوق‌ها،  شاهد چند رخداد جالب بودیم.   نخست اینکه بعضی سایت‌های خیلی «پرطرفدار» فارسی‌زبان به یک‌باره از روی شبکة اینترنت غیب شدند،   یا فعالیت‌شان به حداقل رسید!   سپس سایت نووستی،  مورخ 16 ژوئن 2013،‌  از دیدار «نابهنگام» رئیس فدراسیون روسیه با دیوید کامرون در لندن خبر داد.   خبری که در دیگر رسانه‌ها انتشار نیافت و ... و اینک رسانه‌ها از صدور فرمان انحلال پارلمان کویت خبر می‌دهند.  اینهمه در شرایطی که رجب اردوغان،  پس از روزها بلاتکلیفی در برابر اشغال «پارک گزی» در اعتراض به اسلامی کردن ترکیه،   اینبار «بدون کراوات» و با یقة دریدة «اسلامی ـ عقیدتی» در جمع اخوان‌المسلمین ترک حضور به هم رسانده،  برای «نبرد با دشمن» اعلام آمادگی می‌کند!   

 

ولی از همه مهم‌تر دو مصاحبة «گرم و دلپذیر» نیز به این مجموعه اضافه شده.   مصاحبة رضا پهلوی،  با تلویزیون «راشیا تودی»،  که توسط شبکة‌ «یوتوب»،  در تاریخ 13 ژوئن سالجاری در دسترس عموم قرار گرفت،   و مصاحبة نخست‌وزیر انگلستان در یک «گوشة دنج»‌  ـ  محل اقامت یا دفتر نخست‌وزیری در 10 داونینگ استریت ـ  با علی شیخ‌الاسلامی، ‌  معروف به «علی می»،   خبرنگار ایرانی‌تبار یورونیوز!   مصاحبه‌ای که به موضوعاتی «غیرایرانی» اختصاص یافت،‌  ولی در ساعات پرمخاطب،  چندین و چند بار بر روی شبکة‌ این تلویزیون «بازپخش»‌ شد! 

 

هر چند نمی‌خواهیم به قول معروف «گوز را به شقیقه» وصل کنیم،  ولی در دنیای سیاست این همزمانی‌ها نمی‌تواند بی‌دلیل باشد؛   حتی اگر در مقطع فعلی دلیل آن را به صراحت نبینیم.   اینکه انگلستان به باقی ماندن در بازی استراتژیک ایران علاقة وافری از خود نشان می‌دهد جای بحث و گفتگو نیست.   منافع نفتی،  مالی و سیاسی انگلیس در ایران از دوران میرپنج رقم خورده و تقریباً تمامی بنیادهای سیاسی،  نظامی و امنیتی کشورمان تحت تأثیر حضور علنی و یا پنهان انگلستان شکل گرفته.  حتی نقش آمریکا که پس از 28 مرداد «کلیدی» شده بود نیز با تکیه بر شالوده‌هائی اجرائی شده که توسط انگلستان در اختیار واشنگتن قرار گرفت.  در نتیجه «انتخابات» اخیر،  با تمامی نقشی که در تعیین استراتژی‌های آتی خواهد داشت،  ‌منطقاً  از سیاست انگستان تأثیر فراوان پذیرفته. 

 

در این مقطع،  پس از عدم موفقیت لندن در جلب همکاری مسکو با پروژة «اسلام ایرانی» و باند احمدی‌نژاد،   به استنباط ما انگلستان با بیرون کشیدن حسن روحانی،  موضع‌ ستیزه‌جویانه‌ای در برابر روسیه اتخاذ کرده.  سیاستی که در کویت نیز با انحلال پارلمان زمینة تقویت مواضع تمامیت‌خواهانة‌ «امیر» یا بهتر بگوئیم تقویت مواضع لندن را به دنبال آورد.  همین خط سیاسی را نیز در ترکیه می‌بینیم؛  اعلان جنگ اردوغان به تروریست‌هائی که «پارک گزی» را اشغال کرده‌اند!   

 

سیاست روسیه طی سال‌های اخیر در کشورهائی که همچون ایران عملاً تحت نظارت انگلستان اداره می‌شوند،  حمایت از دولت‌های «بی‌وجهه» و مفلوک بوده!   دولت‌هائی از قماش احمدی‌نژاد،  حمید کرزای،  محمد مرسی،  و غیره.  سیاستی که با اشغال پارک گزی در ترکیه و بلاتکلیفی اردوغان می‌رفت تا گریبان آتاترکی‌های آنکارا را نیز بگیرد.   در قلب این سیاست چند عامل بسیار هوشمندانه می‌توان بازشناخت.   به طور مثال،   چنین دولت‌هائی به دلیل نبود حمایت واقعی توده‌ها بسیار صدمه‌پذیرند؛   «هی» کردن نیروهای موجود در این ساختارها توسط انگلستان بر علیه منافع روسیه کار بسیار مشکلی‌ می‌شود،  و نتیجتاً تأثیرگذاری مسکو بر روابط این دولت‌ها با دیگر دول کار نسبتاً ساده‌ای است.    دوم اینکه،‌  دولت‌های بی‌وجهه برای اربابان‌شان نیز جز بی‌آبروئی تحصیل نخواهند کرد،   و ادامة سیطرة انگلیس بر این کشورها حتی برای لندن نیز «مشکل‌آفرین» می‌شود.   این صورتبندی «برد ـ برد» که طی چند سال گذشته به منافع مسکو پاسخ «مناسب» داده بود،   گویا با «انتخابات» اخیر ایران و بیرون کشیدن حسن روحانی از صندوق‌ها «موضوعیت‌اش» را از دست داده.  

 

دعوت از رضاپهلوی جهت مصاحبة تلویزیونی با «راشیا تودی»،   مصاحبه‌ای که نه بر تشریح مواضع سیاسی «شورای ملی ایران» که بر بن‌بست‌های سیاسی سلطنت‌طلبان در ارتباط با غرب تمرکز داشت،   به استنباط ما پاسخ روسیه است به لندن.   کلیپ این مصاحبه  در «فیس‌بوک» شورای ملی ایران،  کامنت‌های بسیار جالبی به همراه آورد که به مجیزگوئی از آمریکا و  لیچارگوئی به روسیه و سیاست‌های اینکشور محدود مانده.   به عبارت دیگر،  کامنت‌گزاران شورای کذا از مواضعی حمایت می‌کنند که هنوز بازتاب دعواهای «جنگ سرد»‌ است!   اینان فراموش کرده‌اند که در شرایط کنونی،   بدون هماهنگی با سیاست‌های مسکو به هیچ عنوان نمی‌توان در تهران دست به سیاستگزاری زد.

 

ولی از آنجا که سیاست‌های بزرگ و جهانی همیشه «الف» و «ضدالف»‌ را همزمان تولید می‌کنند؛   انگلستان نیز همزمان باد در بادبان روحانی و پهلوی انداخته.   حملة راشیا تودی به پهلوی نیز در واقع جوابی است به «عاقبت‌اندیشی‌های» انگلستان پیرامون همین سیاست.  این پیامی است که روسیه،‌  نه به رضا پهلوی و اعضای «شاه‌الله»‌ که به اربابان‌شان در لندن می‌دهد!  به عبارت دیگر،  حال که لندن کارت نهائی و غائی و سرنوشت‌سازش یعنی حسن روحانی را بیرون کشیده،  روسیه هم یادآوری می‌کند که اگر پافشاری در این مسیر ادامه یابد،   هدف بعدی مسکو محفل «شیخ‌وشاه» در تمامیت‌اش خواهد بود. ‌ محفلی که طی سال‌های اخیر لندن برای «کسب وجهه» دوبارة‌ آن سرمایه‌گزاری‌های «کلانی» کرده.    

 

در این مقطع از بررسی چند و چون مصاحبة‌ رضا پهلوی خودداری می‌کنیم،   شاید در فرصت دیگری به این مصاحبه بپردازیم،   چرا که مهم‌تر از تحلیل «بن‌بست‌های» سیاسی شورای ملی ایران،  بررسی مواضع آتی لندن در ایران خواهد بود.   و از قضای روزگار عکس‌العمل تند روسیه و کشیده شدن این دعوا به ترکیه و کویت،  به صراحت نشان می‌دهد که تحلیل ما در وبلاگ «برای پیروزی» چندان هم از مرحله پرت نبوده.   

 

در وبلاگ مذکور،  استنباط ما از «انتخاب» حسن روحانی به مقام «شامخ» ریاست جمهوری جمکران این بود که در کوتاه‌مدت علی خامنه‌ای «پیروز» این بساط خواهد بود؛   هر چند ادامة این پیروزی در میانمدت برای حکومت اسلامی غیرممکن است.   و اینک به صراحت می‌بینیم که موضع‌گیری سیاست‌های جهانی دقیقاً پیرامون همین «محور» انجام شده.   مسکو در مرزهای جنوبی‌اش انگشت بر مسئله‌ای گذاشته که حساسیت بی‌نهایت لندن را برمی‌انگیزد،  و از طریق حمله به «ضدالف» سیاست «الف» انگلستان را هدف گرفته،‌  لندن نیز همچون قهرمانان بدن‌سازی با باد انداختن در عضلات‌اش،  به صور مختلف سعی می‌کند در برابر مسکو قدرتنمائی کند!‌

 

ولی روند مسائل نشان می‌دهد که اینبار لندن نخواهد توانست جهت حفظ آبروی باند «اصلاح‌طلبی» ـ  هر چند حسن روحانی هیچگاه در میان اینان نبوده ـ  از طریق دامن زدن به آشوب‌های خیابانی و درگیری‌های «بیخ‌دیواری» برای نوچه‌های‌اش «آیندة سیاسی» تأمین کند.   این عملی بود که طی دوران فضاحت‌بار «اصلاح‌طلبی»،   از طریق ملاممد خاتمی و عوامل وابسته به او به مورد اجرا گذاشته می‌شد،   ولی امروز مشکل می‌توان به آن دوران «شیرین» بازگشت.  در نتیجه،  بی‌عملی و بی‌‌سیاستی‌های حسن روحانی که طی روزهای آینده به صراحت خود را نشان خواهد داد،   زمینه‌ای می‌شود جهت بی‌آبروئی بیشتر مجموعة حکومت اسلامی.   ولی در اینکه کدام «گزینه» پس از پروسة «بی‌آبروئی» جای این حکومت خواهد نشست،‌  حداقل بین آنان که سیاستگزاران اصلی‌اند،‌  همانطور که می‌بینیم توافق و هماهنگی‌ای دیده نمی‌شود.   

 

           

 

هیچ نظری موجود نیست: