سرعت انتشار خبر حملات «فرضی» ارتش اسرائیل علیه «اهداف» سوری در شبکههای
خبری به صراحت تعمد در غوغاسازی را آشکارکرد.
جالب اینجاست که این هیاهوی کر کننده پس از چند
ساعت با همان سرعت از صحنة خبرسازی جهانی رخت بر بست! خلاصه باید گفت، دوران آشوبسازی محافل جنگطلب، حداقل در خاورمیانه دیگر سپری شده. بله، همچون میعاد جنگ 33 روزه، اینبار نیز ارتش اسرائیل، از آتشافروزان اصلی منطقه، در
چنگال سیاست هوشمندانهتری گرفتار آمد. برنامههای حاکمیت اسرائیل برای جنگسازی و
منوط کردن مذاکرات صلح به «پیشرفت» این یا آن پروندة گویا «مهمتر» نیز نقش بر آب
شد.
در شرایطی که بوقهای زنگزدة جمکران به عادت همیشگی نعرة «یاجنگ! یامسلمانا!» به آسمان برده بودند، نخستوزیر اسرائیل که گویا از این «حملات» بیخبر
بود با دستپاچگی دست در دست محمود عباس
صحنة «جنگ رسانهای» را ترک کرده، برای یک
دیدار 5 روزه راهی چین شد! نتانیاهو به پکن رفت تا سیاست نوین منطقهای، دیکته شده از جانب واشنگتن و مسکو را اینبار از
زبان رئیسجمهور چین بشنود! همان سیاستی
که سالها پیش طی نخستین دیدار نتانیاهو از واشنگتن از سوی اوباما مطرح شد: بازگشت
به مرزهای سال 1967!
این «بازگشت» کابوس «اصولگرایان» اسرائیل است چرا که سرنگونی اصولگرایان «انقلاب
اسلامی» را نیز در پی خواهد آورد. همان اوباشی که طی سه دهة اخیر با سوءاستفاده از
احساسات و تعصبات تودههای تحریک شده کشورهای منطقه را به آشوب کشاندهاند، و با سرکوب و کشتار ملتها ثروتهای منطقه را
«گِردهبُر» در اختیار اربابان انگلیسیشان میگذارند. همانها
که در کلام جغد جماران اهداف انقلاب اسلامی را «دُر» مییافتند و در خیابانها عربدة
«صدای صلح و سازش خاموش باید گردد» سر میدادند.
ولی اطمینان داریم که همین اوباش پس از نابودی انبارهای «فتنهسازی» و اسلامگرائیشان در سوریه، «صلحدوست» از آب درخواهند آمد. دیگر جای عربدهکشی باقی نمانده، و اینان باید چند مسئله را از نزدیک بررسی
کرده، تبعات آن را قبول کنند.
نخست اینکه، در ابعاد سیاست خارجی، حتی اگر دولت سوریه از هم فروپاشد، دولتی اسلامگرا و در مسیر سیاستهای واشنگتن در
این سرزمین به قدرت نخواهد رسید. در
نتیجه، بیت رهبری بیدلیل شکمش را برای
«بیداری اسلامی» صابون زده. در همین
راستا، روابط ایران و ترکیه نیز پای در
مسیر تحولات بسیار پیچیدهای خواهد گذارد؛ ترکیه
به دلیل وابستگی به منابع مالی و نظامی «سازمان ناتو» قادر نیست از کنار تحولات
عظیم سوریه بیتفاوت بگذرد. و به استنباط ما، در چنین شرایطی، عکسالعمل ترکیه هر چه باشد به انزوای هر چه
بیشتر آنکارا در مراودات منطقهای و فراهم آمدن زمینة سقوط آتاترکیها منجر خواهد
شد.
ولی آنچه در سوریه رخداد، به سیاست
داخلی در ایران نیز ضربهای هولناک وارد خواهد کرد. در این
شرایط نمایش تکراری و مسخرة «انتخابات» حکومت اسلامی نمیتواند هیچ معنا و مفهومی
داشته باشد. به همین دلیل نیز گروهی از
درون هیئت حاکمه قصد داشت «انتخابات» را به تعویق اندازد، تا به حساب خود در شرایط بهتری که متضمن تأمین
«مشروعیت» سیاسی بیشتری میشد خلقالله را دم صندوقها به صف کند. برنامهای
که صد البته، به دلیل فشار استراتژی نوین
بر حاکمیت آمریکا، مستقیماً از سوی علی
خامنهای مردود اعلام شد! به عبارت دیگر
یانکیها که پیشتر، در مسیر بازارگرمی برای ولایت فقیه، سناریوی انتخاب نخستوزیر از سوی مجلس را نیز
مطرح کرده بودند ناچار شدند علی خامنهای را از سوراخ بیرون کشیده، عقبنشینیشان را از زبان «رهبر جهان اسلام»
اعلام کنند:
«آیتالله خامنهای: کسی نخواهد توانست زمان انتخابات را به تعویق بیاندازند»
منبع: رادیوفردا، مورخ 16 اردیبهشتماه 1392
بله درکمال تأسف هیچکس نمیتواند این انتخابات را به تعویق اندازد و خامنهای
بخوبی میداند که احدی برای ریختن ورقپاره در این صندوقها تجمع نخواهد کرد. تقلبهای رایج پیرامون برگزاری «انتخابات»، همان مانورهای تبلیغاتی که منجر به هیاهوی پوچ
بر سر حاکمیت نمونة «ملاممد خاتمی» شد، و در سال 1388 کشور را به دامان هیجانات مسخرة
جنبش فاشیستی سبز فروانداخت نیز دیگر قابل تکرار نیست. خلاصه، ملتها را از یک سوراخ نمیتوان هزار بار گزید. ولی در
شرایطی که راه بحرانسازی منطقهای بر جمکرانیها بسته شده؛ در وضعیتی که استراتژی منطقهای قدرتهای بزرگ
راه هیجانسازی و پوچبافی را نیز در داخل بر این حکومت بسته و در منطقه همکاران
اسلامگرا و ریشوپشمیهایشان را یکی پس از دیگری به بنبست رهنمون میشود، این «انتخابات» استخوانی شده در گلوی حکومت
«عدل علی!»
بیدلیل نیست که از هماکنون زوزة کفتارها اوج گرفته. همانها که سایتهای وابسته به حکومت اسلامی، مقالاتشان
را به رنگ و بوی «خوش» مخالفنمائی تزهیب کرده و به چاپ میرسانند. مقالاتی که در آن مرتباً دم از «مشروعیت
انتخابات» زده میشود! بله، «مشروعیت انتخابات» را فراموش نکنیم و بدانیم
که «انتخابات»مفهوم نوینی یافته! انتخابات در قاموس اینان یعنی، مطالبة
«حقوق» و خیلی چیزهای دیگر:
«همه
سرکوبگران در جمهوری اسلامی از مردم میترسند [...] دفاع از انتخابات، دفاع از یکی از اصول دموکراسی است [...]
در شرایط فعلی [...] شرکت در انتخابات به معنای رأی دادن به یک کاندیدا نیست بلکه
به معنای حضور مردم برای مطالبه حقوق خود است [...] برای نشان دادن این نکته به
حکومت است که آنها به پستوهای سکوت نخزیدهاند[...]»
این است تأکیدات «دکتر بهروز بهبودی» در مطلبی که گویا نیوز آن را تحت عنوان «آیا
مردم باید تنها بیننده درگیری کرکسها باشند؟» منتشر کرده.
نخست بگوئیم، تجربة تاریخی نشان داده
که فاشیسم در تمامی انواع خود، چه در اروپا و چه در کشورهای جهان سوم، هیچگاه نتوانسته مستقلاً و با تکیه بر ساختارهای
تشکیلاتی خود قدرت را به دست گیرد. فاشیسم عارضهای است که در مقام یک سیالة بیشکل
و مبهم جهت به دست گرفتن قدرت، پیوسته با گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی «ائتلاف»
میکند. و این همان روندی است که طی سه
دهة اخیر در ایران نیز بازتولید شده. در
نتیجه، مبارزه با فاشیسم در جامعهای چون ایران که طی
سدة اخیر تحت سلطة فاشیسم زندگی کرده، نیازمندبرخوردی دقیق و موشکافانه است. اظهاراتی از قماش «مردم به صحنه بیایند، تا حکومت بترسد» نه تنها الگوی مناسبی ارائه نخواهد
داد که در عمل میانبری است برای فرو انداختن جامعه در دامان فاشیسمی نوین.
از اینرو باید به آقای «دکتر» تبریک بگوئیم! استراتژی
ایشان بینهایت «خردمندانه» است؛ «فرستادن ملت ایران به فرمان علی خامنهای پای
صندوقهای رأی برای ترساندن همان علی خامنهای!»
وقتی میگوئیم، گروهی یا تعمد
دارند و یا ناشیانه در زورق حکومت اسلامی نشسته و برای بقای ولایتفقیه پارو میزنند
بیدلیل حرفی نزدهایم. چرا ایشان نمیفرمایند
برای مبارزة هر چه بیشتر با حکومت اسلامی، «مردم» زمانیکه به صندوقهای رأی میرسند با
فریاد «خامنهای! خامنهای! تو رهبر
جهانی!» رأیشان را به صندوق بیاندازند که
علی خامنهای بیشتر بترسد؟!
باری در همینجا بگوئیم، دوران پارو
زدن در زورق حکومت اسلامی نه فقط برای آنان که
در غربت نان حکومت میجوند، که
برای همان ملایان جمکران نیز به پایان رسیده. و آنانکه این روزها برای فرستادن ملت ایران به
پای صندوقهای خودفروشی و تکریم به ارباب دین جوهر قلم هزینه میکنند، در فردای اینکشور حرف زیادی برای گفتن نخواهند
داشت.
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر