پس از هیاهوی فراوان، اگر نگوئیم
مضحک، پیرامون «آمدن» و «نیامدن» این و
آن چهرة سرنوشتساز به میدان انتخابات حکومت اسلامی، نهایت امر دو نامزدی که میتوانند در ساختار
حکومت به پست ریاست جمهوری جمکران «نائل» آیند،
یعنی اسفندیار رحیم مشائی و حجتالاسلام رفسنجانی نیز در آخرین دقایق ثبتنام
قانونی، به قول معروف «آمدند!»
و همزمان با حضور «سرنوشتساز» این
نامزدها، هاشمی رفسنجانی آناً در آغوش
«اوپوزیسیون» برونمرزی فروافتاد! بله، بسیاری از نانخورهای حکومت اسلامی که از دیرباز
در فراسوی مرزها دکان و دفتر و دستکی جهت «مبارزات» باز کردهاند، هر کدام به بهانهای و به ترفندی به حمایت
مستقیم و یا غیرمستقیم از این آخوند وحشی و سرکوبگر نشستهاند! پارتیزانهای «اکبرشاه» کم نیستند؛ از چپ به اصطلاح افراطی گرفته تا راست
شاهنشاهی، همه نان و گوشتی از «اکبرشاه»
زیر دندان گذاشتهاند. نمونهها فراوان است و اشارة به یک یک آنها فقط
اتلاف وقت خواهد بود، چرا که اینان هیچ
نقشی در سرنوشت ایران بازی نخواهند کرد،
دادوفریادشان هم فقط برای دریافت «سهیمة» بیشتر است.
ولی جالبتر از دکانداران ایرانینمای «مغربزمین»، موضعگیری گروههائی است که در داخل، طی لاتبازیهائی که به «جنبش سبز» موسوم شده
بود، مهر مخالفت با «استبداد ولایت فقیه»
بر پیشانی خود کوبیدهاند. به طور مثال،
جبهة مشارکت و سازمان مجاهدین
انقلاب، دو شبکة استعماری که اولی
جدیدالتأسیس است و دومی از همان نخستین روزهای کودتای 22 بهمن 57 در خدمت «انقلاب اسلامی»
و امام و ولایتفقیه به آدمکشی و جنایت مشغول شده، هر دو ابراز امیدواری میکنند که «آقای» هاشمی
کار مملکت را رو به راه بفرمایند و رادیوفردا هم امیدواری را اینچنین بازتاب میدهد:
«به گزارش سایت نوروز، جبهه مشارکت در
بیانیه خود، انتخابات ریاست جمهوری پیش رو
را فرصتی تاریخی برای برگزاری انتخابات سالم، آزاد و رقابتی دانسته است.»
منبع: رادیوفردا، 25 اردیبهشتماه 1392
با خواندن این چند سطر شاید آنان که هنوز به یبوست مزمن سیاسی دچارند، دوزاری قناسشان بالاخره بیافتد و مقصود ملا و
بچهملا را از انتخابات «سالم، آزاد و
رقابتی» دریابند. بله، انتخابات آزاد برای اینان به این معناست که
آقای هاشمی باز هم شبکة «موتورسوارها» را به اسم نیروهای «خودسر» سر چهاراهها به
جان رهگذران بیاندازد؛ با ایجاد شبکههای مالی و تجاری در امارات و ترکیه، بجای
ایجاد رابطة مستقیم، مسئولانه و اقتصادی
با کشورها و شرکتها ملت ایران را به خرید اجناس قاچاق در دوبی و ترکیه بیاندازد. و یا اینکه،
ضمن بازسازی شبکة «برادران» آنها
را به جان ایران و ایرانی بیاندازد؛ جیب بعضیها را پر کند تا اینان نیز از او و
وابستگاناش در یک تشکیلات سیاسی سرکوبگر و فاشیست حمایت اجرائی به عمل
آورند، و ... اینهاست هدف امثال خاتمی، مشارکتچیها و مجاهدین انقلاب از «انتخابات
آزاد!» اگر یبوستتان برطرف شد، یادتان نرود که سیفون را هم باید بکشید!
بعد از آنکه چند روز پیش، ملاممد خاتمی،
جنایتکار و سانسورچی و تبلیغاتچی ولایت فقیه، در پاسخ به مطالبات دمکراتیک ملت ایران، در گزارش بیبیسی، «هاشمی رفسنجانی را بهترین گزینه» معرفی کرده
بود، آنها که همچون مشارکتچیها و لات و
اوباش مجاهدین انقلاب خیلی از خاتمی تندتر و «اصلاحطلبتر» هم هستند، یک به یک انگشتری حضرت رفسنجانی را میبوسند و
با صدای بیصدا فریاد میکنند: «گور بابای ملت ایران! ما میخواهیم به دوران نورانی امام خمینی و حزب
فقط حزبالله خودمان باز گردیم!» و
رادیوفردا هم مطالبات «برحق» سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را بازتاب میدهد:
«در چنین شرایطی ورود [...] رفسنجانی به عنوان چهرهای فراجناحی به عرصه رقابتهای
انتخاباتی میتواند [...] امید به توقف روندهای فاجعهآفرین کنونی و امکان بهبود
اوضاع را تقویت کند. ایشان در شرایط کنونی
از معدود شخصیتهایی است که میتواند نقطه تعادلی برای همبستگی و همسویی همه نیروهایی
باشد[...]»
همان منبع!
همانطور که میبینیم، «لُب کلام» این
بزرگواران مجاهد چیزی نیست جز «وحدت کلمه» یا
«همبستگی و همسوئی همة نیروها!» ولی باید پرسید «کدام نیروها!؟» آنها که بیش از سه دهه است به عناوین مختلف
زمینهساز سرکوب ملت ایران، برباد رفتن
ذخائر طبیعی، فروپاشانی بافت طبقاتی و
شهری و روستائی و ... شدهاند، حال باید «همسوئی»
هم داشته باشند تا تا حضرتعالی باز هم در باغات مصادره شدة شمال شهر تهران با ننهجانتان
«مفاتیح» بخوانید؟ دریدگی،
وحشیگری، بیمسئولیتی و جفنگبافی بیش از
این هم امکانپذیر است؟ در شرایطی که مملکت
نیازمند برنامهریزی و برخورد مسئولانه با مسائل مبتلا به فرد فرد مردم شده، این حضرات بجای ارائة برنامه میخواهند با
هیاهوی خیابانی به پوچگوئیهائی از قماش «وحدت کلمة» دوران روحالله خمینی باز
گردند!
خلاصه، نگرانی ابوابجمعی حکومت
اسلامی را در این مقطع میباید درست «درک» کرد،
دچار «هول و ولا» و سوءتعبیر هم نشد.
این حضرات که پس از 34 سال کشتوکشتار و «انقلاببازی» امروز جملگی ته چاه خلا
گرفتار آمدهاند، نه جهت توجیه وحشیگریهایشان
حرفی برای گفتن دارند، و نه نتیجة اعمالشان
را در هیچ منطق و فلسفهای میتوانند توجیه کنند.
وحشت این جانوران آدمکش از این است که کاخ پوشالی آرمانهای «اسلامیشان»
از پای بست فرو ریزد و اینان به همان زبالهدان تاریخ، که در آغاز هیاهوی خیابانی 22 بهمن 57 همه را
به آنجا حوالت میدادند سرازیر شوند. «وحدت همة نیروها» از اینجاست که در ادبیات لاتهای
مجاهدین انقلاب «رسوخ» کرده.
ولی برای این «برادران انقلابی» خبر بسیار بدی داریم. فروپاشی ساختارهای «جنگسرد» یک شوخی روزنامهنگارانه
نیست؛ یک واقعیت «کلان ـ استراتژیک»، نظامی و نهایت امر مالی و اقتصادی است که چهرة
سیاست معاصر را بکلی دیگرگون خواهد کرد. این تغییرات آغاز شده، و خلاصه بگوئیم، تازه اول کار است. اینکه
در کاخسفید، رئیس جمهور آمریکا رسماً از
بازگشت اسرائیل به مرزهای 1967 سخن بگوید؛
اینکه رژیم انگلیسی بعث سوریه نتواند با کودتا، لاتبازی و نعلوارونه زدن کارساز اوباش
اسلامگرائی بشود که در برنامة لندن قرار بود «حکومت» را تحویل بگیرند؛ اینکه
آتاترکیهای فکلکراواتی و مهر بر پیشانی اینچنین لنگشان در کردستان به هوا برود؛
و
... پیامدهائی دارد که «انتخابات» فرمایشی
و نمایشی در یک حکومت دستنشانده شاید از جمله بیاهمیتترین و پیشپاافتادهترینهایاش
باشد.
به تمامی دستاندرکاران این «انتخابات» بگوئیم، گز نکرده جر دادهاید؛ مسائل پیرامون کشور ایران به مراتب پیچیدهتر
از آن است که میپندارید. به آخوند و بچهآخوند هم که خواهان بازگشت به
دوران نورانی امام خمینی است میگوئیم، در
این خیال خام دست و پا بزن و «باش» که اینبار صبح دولتات در اعماق زبالهدان
تاریخ میدمد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر