عمال حکومت امام زمان رحمانیپور و علی زمانی، دو جوان ایرانی را که پیش از بحرانسازیهای عوامل «جنبش سبز» فقط به دلیل مخالفت با حکومت اسلامی بازداشت شده بودند، در زندان اعدام کردند! و این یکی از نخستین بازتابهای صریح و ضد ایرانیای است که عملیات خودفروختگان «جنبش سبز» برای ملت ایران به ارمغان آورده. شاهدیم که حکومت اسلامی در شرایط فعلی به هیچ عنوان عوامل و آتشبیاران معرکة جنبش سبز را به چوبة دار نمیسپارد؛ سرکوب واقعی فقط شامل حال مخالفان اصلی این خیمهشببازی و خلیفهگری هزارة سوم خواهد شد؛ اعدام رحمانیپور و علیزمانی نمونههائی از همین «رهیافت» استعماری است که اوباش طرفدار جنبشسبز در رادیوفردا، بیبیسی و صدای آمریکا برای ملت ایران به ارمغان آوردند.
هیاهوی موسوی و کروبی در همین چارچوب و صرفاً جهت به دست دادن همین نوع «ثمرات» سیاسی به راه افتاد. به همین دلیل از تمامی هموطنان خواستیم که از پای گذاشتن در این گرداب متعفن که نخست تحت عنوان «خط امام» و «بازگشت به ارزشهای صدر انقلاب» توسط ساواکیهای شناخته شده از قماش بهزاد نبوی، موسوی و خصوصاً عوامل حزب شریفة توده افتتاح شده بود، اجتناب کنند. میبینیم که امروز مرداب کذا به آرامی تبدیل به جریانی سیال شده، از سوسیالیسم و دمکراسی گرفته تا سکولاریسم و هر نوع «ایسم» که میتوان متصور بود در آن جای گرفته! خلاصه بگوئیم چنین سیال همهکارهای، همچون خیمهشببازیهای 22 بهمن 57، همه چیز خواهد بود، جز دمکراسی و آزادیخواهی.
در نخستین ساعاتی که آشوبها به راه افتاد گفتیم که سیرک هیاهوی خیابانی را استعمار، آنهم با توسل به مهرههای شناخته شدة سرکوبگر بیجهت بر پا نمیکند. گفتیم که در پس اینهمه «حسننیت» ظاهری و خوشوبش با «تودههای مردم»، کاسهها زیر نیمکاسه پنهان مانده. ولی نفرت از حکومت اسلامی، نفرتی که همین حکومت عمداً و به فرمان اجنبی همه روزه به آن دامن میزند کار خود را کرد. همانطور که «اعدامهای» اخیر میباید دو دروغ بیشرمانه را در افکار عمومی ملت ایران «تثبیت» کند: نخست اینکه حکومت اسلامی با جنبش سبز «مخالف» است؛ سبزها را میکشد! و دیگر اینکه واشنگتن و لندن، طرفداران آزادی، طرفدار همان «جنبش سبز» هستند! البته در اینکه جنبش کذا را «ام. آی. 6» به راه انداخته و لندن واشنگتن از آن حمایت میکنند، و دولت احمدینژاد وظیفه دارد که جادهصافکن آن باشد، حداقل ما تردیدی نداریم، ولی اینکه این «جنبش» آزادیخواه باشد مطلب دیگری است. به عقیدة ما هواداران سبزها بجای مجاب کردن مخالفانشان، بهتر است به مطالبات «مبهم» فعلی و سابقة درخشان «رهبران» این جریان سیاسی نگاه عمیقتری بیاندازند. به آقای موسوی که در زندانهایش از همین «اعدامها» کم ندیدیم، و به آقای کروبی که بساط شیادی و دزدیهایش دیگر پنهانکاری بر نمیدارد، و یا به آقای خاتمی که خود بنیانگزار روزنامة کیهان اسلامی و بازداشتگاه کهریزک هستند! اینها همگی کسانیاند که نه تنها امروز، که سی سال پیش نیز با تکیه بر ابهامی «جمعی شده» جایگاه واقعی خود را ترک کرده، با مزدوری به جبهة آزادیخواهی نقل مکان کرده بودند.
«امید» در قلب انسانها راه میگشاید. هر چه انسانها محرومتر و سرکوبشدهتر، نیروی امید در آنها واقعیتر و جدیتر پای میگیرد! آنچنان واقعی و جدی که نهایتاً راه به «واهی» و «مبهم» خواهد برد. به وادی «واهیگرائی» و تن دادن به اوهام و خرافه؛ به وادی امید بستن به رهائی از چنگال استعمار، آنهم با توسل به راهکارهای نوکران شناخته شدة استعمار! یادمان نرفته سخنان خمینی دجال را: «بکشید ما را، اسلام زنده میشود!» بله، بکشید صدوقیها را، بکشید مدنیها و دستغیبها را، بکشید ... هر چه کشته شود میدان برای خمینی دجال گشودهتر خواهد شد! کجای کارید؟! آنان که امثال خمینی برایشان آفتابه به مبال میبردند، آنروزها در محراب حکومت اسلامی همین دجال، شهید راه خمینی میشدند! افتخار از این بیشتر؟
ولی کم نیستند آنان که به دام فریب چنین سرابهائی گرفتار میشوند! عملکردشان اینک در برابرمان قرار دارد: کشتار جوانانی که هیچ ارتباطی با بساط انتخابات مردهخوران جمکران نیز نداشتند، و اصولاً اگر اخبار این «اعدامها» صحت داشته باشد، قرار هم نبوده اعدام شوند! ولی تحت عنوان «کنترل فضای امنیتی»، به دست قاصدان مرگ و به دستور مستقیم استعمار ایندو جوان را از میان جمع «برمیگزینند»، به دار میآویزند، و در بوق و کرنای رادیوهای بیگانه و بیگانهپرست سرنوشتشان را «مشت نمونه خرواری» میکنند برای دیگران! و در نماز مسخرهای که مشتی اوباش در زمین چمن دانشگاه اشغال شدة تهران هم امروز برگزار میکنند، جنتی، آدمکش حکومت امام زمان با صدای رسا اعلام میکند:
« دو نفر را اعدام کردید، دستتان درد نکند!»
رادیوفردا، 29 ژانویه 2010
برای آنها که نفرت را بر میگزینند، و راهی میدان واهیگرائیها خواهند شد، و یا برای آنان که بیم و هراس بر خود حاکم کرده، در خانهها پناه خواهند گرفت، پیام چنین عملیاتی کاملاً روشن است. خلاصه استعمار به ما ملت ایران میگوید، «چه تفاوتی دارد؟ هر چه کنید فقط یک نتیجه خواهد داشت!» دستگاه وحشتپرور استعمار قصد آن دارد که قطبی کردن فضای سیاست کشور را به هر طریق ممکن عملی کند، و در چارچوب همین «پولاریزاسیونهاست» که انسانها از معیارهای انسانی پای برون گذاشته، اسیر دست اوهام، خرافه، خشونت و ترس با انسانیت خود بیگانه میشوند! و این است هدف واقعی از بحرانسازی عمدی در کشورهای استعمارزده.
امروز سنای مخوف ایالات متحد، مرکز تجمع نمایندگان بینالملل آدمکشی، تحریم فروش بنزین به حکومت جمکران را به تصویب رساند! واقعاً که خندهدار است، حکومت جمکران که علیرغم مالکیت بر دومین منابع شناخته شدة «نفت خام» جهان برای تأمین بنزین مورد نیاز کشور اینچنین به تنبان عموسام آویزان میشود، اینهمه هارتوپورت برای چه به راه انداخته؟ اصولاً چنین حکومت مفلوکی که قادر به تأمین بنزین مملکت نیست، این قدرت عمل در زمینههای سیاسی و مالی و نظامی و امنیتی را از کجا میآورد؟ این سئوالی است که همان آقایان سناتورهای واشنگتنی میباید جوابش را به ملت ایران بدهند. ما که میگوئیم این حکومت نوکر خودشان است، آدرس عوضی به ملت ایران ندهید!
حکومت مفلوک و مسخرة جمکران در روابط بینالمللی تبدیل به بهترین بهانه جهت توجیه سیاستهای جنگافروزانة ایالات متحد شده. به طور مثال شاهدیم که مدتهاست باراک اوباما قصد ارسال دهها هزار تفنگچی تازهنفس آمریکائی به افغانستان را دارد. چنین تهاجم نظامی به کشوری در مرزهای هند و چین و در حوضة نفوذ مستقیم کرملین مسلماً ورای ادعاهای خندهدار «مبارزه با تروریسم» از ابعاد دیگری در سیاستگزاریهای استراتژیک برخوردار میشود. طبیعی است در چنین شرایطی قدرتهای منطقهای در همسایگی افغانستان در برابر این اشغال نظامی نتوانند سکوت اختیار کنند. با این وجود ایالات متحد برای توجیه سیاستهای جنگافروزانه و اشغالگرانة خود «جنگ زرگری عموسام با روضهخوانها» را بهانه کرده!
خانم هیلاری کلنیتن پس از چندین روز درگیری مسلحانه در مرزهای جنوبی کرة شمالی بین نیروهای چین، و دو کره، که در آن به ادعای دولت چین یک آمریکائی نیز دستگیر شده، در «رادیوفردا» میفرمایند:
«چين برای حمایت از تحریم علیه ايران زير فشار قرار خواهد گرفت!»
رادیوفردا، 29 ژانویه 2010
الهی «بیل» فدات شه! سخنان خانم کلینتن در واقع بازتابی است از دعوای دولت اوباما با محافل داخلی. دعوائی که ترکش آن به میانة میدان سیاست خاوردور افتاده! اوباما میخواهد افغانستان را اشغال کند، و این اشغال هیچ ارتباطی با طالبانزدائی نیز نداشته باشد. دیدیم که در کنفرانس کذا در مورد افغانستان دولت علیاحضرت ملکه، از زبان گوردون براون مستقیماً خواهان تسلیح طالبان و تبدیل اینان به ارتش رسمی افغانستان میشود! ولی از طرف دیگر محافلی در داخل آمریکا، پیشتر با روسیه و چین و خصوصاً با هند در مورد طالبانزدائی، پس از حوادث 11 سپتامبر به توافق رسیدهاند! حال که دعوا «بیخ» پیدا کرده، خانم کلینتن حکومت مفلوک جمکران، یعنی همان نوکران شناخته شدة سازمان سیا را از کیسه بیرون میکشد، و اینها را مسئول تیرگی روابط واشنگتن و پکن معرفی میکند!
رادیوفردا، شاخک سازمان سیا با گذاشتن این «خبر» روی آنتنها همان میکند که طی چند سال گذشته صورت داده: زدن نعل وارونه! به بیان دیگر، معرفی حکومت اسلامی به عنوان یک حکومت ضدآمریکائی؛ و تبرئة دولت آمریکا از مسئولیت مستقیم در تحمیل شرایط هولناک سیاسی و نظامی بر ملت ایران! نهایت امر واشنگتن «درباغسبز» را هم به «خلقالناس» و «خوشباورها» نشان میدهد: چه نشستهاید که آمریکا برای شما و «دمکراسی» شما با چین هم درگیر خواهد شد! البته از آنجا که از قدیم گفتهاند: «بیمایه فطیر است!» این دادوفریاد هم نهایت امر به خبر «فروش سلاح» به تایوان منجر میشود:
«دولت واشنگتن رسماً کنگرة ایالات متحد را در جریان نخستین پروژههای فروش جنگافزار به تایوان قرار داد، پروژههائی که بالغ بر بیش از 6 میلیارد دلار میشود و شامل 60 هلیکوپتر بلاکهاوک با موشکهای ضدموشک پاتریوت است! و [...]»
منبع: رویترز، 29 ژانویه 2010
آنان که از بحرانسازیهای آمریکا بین چین و تایوان آگاهی دارند، به صراحت میبینند که چگونه آمریکا با استفاده از «جنگزرگری» خود با جمکران، بدون آنکه اهداف واقعی و جنگافروزانهاش در سطح جهانی و در افکارعمومی علنی شود، چین را مورد تهدید قرار میدهد که تایوان از تیرگی روابط واشنگتن و پکن وحشتزده شده مجبور به خرید جنگافزار از آمریکا شود. و با توسل به این شگردها، دولت اوباما میتواند توازن تجارت خارجی آمریکا را به سوی پنتاگون و دکانهای اسلحهسازی منحرف کند! اینجاست که نقش واقعی حکومت اسلامی در ساختار سیاستگزاریهای مالی و اقتصادی غرب به صراحت علنی میشود. و آنچه در بالا آمد فقط یک نمونة کوچک بود. این روند «محمدی» همه روزه و در سطوح مختلف رسانهای قابل پیگیری است. این مختصر را جهت اطلاع آندسته «کلهپوکهائی» در این وبلاگ گنجاندیم که در ورقپارهها و سایتشکستههایشان مرتباً مستقیم و یا غیرمستقیم از نقش «دمکراتیک» ایالات متحد در سیاستهای داخلی ایران «قدردانی» به عمل میآورند.
به استنباط ما نقش حکومت اسلامی در منطقه دیگر به پایان خود نزدیک میشود. چه جمکرانیها در کنفرانسهائی از قماش «لندن در 8 بهمنماه» شرکت کنند، و چه عدم شرکت خود را نشانة «استقلال» حکومت اسلامی از سیاستهای بینالمللی در مورد افغانستان معرفی نمایند، یک اصل کلی غیرقابل تردید است: دست حکومت اسلامی «رو» شده. آمریکا دیگر نمیتواند با تکیه بر ابزار جمکران، به آتشافروزیهایش جهت چپاول ملتها و دولتهای جهان سوم امتداد دهد. واشنگتن مشکل میتواند به ادامة این بازی «بازنده» رضایت دهد، و دلیل لاتبازیهای اصلاحطلبان و «سبزها» و بازگذاشتن دست این اوباش از طرف نیروهای انتظامی در بحرانآفرینی شهری در همین مختصر نهفته. ولی چه کنیم که بساط آمریکا و حکومت اسلامی، حکایت همان خیک شیره شده.
در حکایات آمده دو مرد در کنار رودخانه نشسته بودند که از دور خیک شیرهای بر آب نمایان میشود. پس یکی از آنان به امواج خروشان رودخانه زده خود را به خیک میرساند! از بد روزگار خیک کذا خرس درندهای بود! خرس گریبان مرد طمعکار را سخت میگیرد. مرد دیگر که از دور شاهد صحنه است، بیخبر از همه جا فریاد برمیآورد، خیک را رها کن، غرق میشوی! طمع کار فریاد میزند، من خیک را رها کردهام، خیک شیره مرا رها نمیکند!
اینهم حکایت حکومت اسلامی و کاخسفید شده. آمریکائیها سعی داشتند تا با تکیه بر لاتولوتها و آدمکشان دهة 1360، یک بازسازی در حکومت اسلامی صورت دهند، باشد که این حکومت بیش از اینها به منافع غرب خدمت کند؛ ولی «خیک» کذا بدجور ریششان را گرفته و رها نمیکند! به احتمال زیاد دست در دست همین «خیک» به آبشار مرگ در منطقه پای خواهند گذاشت. در چنین گیروداری است که تونی بلر، نخست وزیر جنایتکار انگلستان، که با اعزام دهها هزار نظامی به عراق صدها هزار تن عراقی را آواره و قربانی کرده، امروز در یک دادگاه نمایشی که عملاً جهت تبرئة حاکمیت انگلستان، تحت عنوان «رسیدگی» به مسئلة جنگ عراق برگزار شده، رسماً ایران را نیز همچون عراق یک خطر تروریستی جدی معرفی میکند! خلاصه بجای پاسخگوئی به اتهامات وارده، بلر نیز ترجیح داده، همچون هیلاری کلینتن به خیک شیرهای آویزان شود که بر امواج متلاطم رودخانه در حال بالا و پائین رفتن است! ولی از بد روزگار این خیک نه از آن خیکهاست! قاعدتاً بلر هم عین آمریکائیها در آغوش همین خیک شیره به آبشار نیستی خواهد رسید.
هیاهوی موسوی و کروبی در همین چارچوب و صرفاً جهت به دست دادن همین نوع «ثمرات» سیاسی به راه افتاد. به همین دلیل از تمامی هموطنان خواستیم که از پای گذاشتن در این گرداب متعفن که نخست تحت عنوان «خط امام» و «بازگشت به ارزشهای صدر انقلاب» توسط ساواکیهای شناخته شده از قماش بهزاد نبوی، موسوی و خصوصاً عوامل حزب شریفة توده افتتاح شده بود، اجتناب کنند. میبینیم که امروز مرداب کذا به آرامی تبدیل به جریانی سیال شده، از سوسیالیسم و دمکراسی گرفته تا سکولاریسم و هر نوع «ایسم» که میتوان متصور بود در آن جای گرفته! خلاصه بگوئیم چنین سیال همهکارهای، همچون خیمهشببازیهای 22 بهمن 57، همه چیز خواهد بود، جز دمکراسی و آزادیخواهی.
در نخستین ساعاتی که آشوبها به راه افتاد گفتیم که سیرک هیاهوی خیابانی را استعمار، آنهم با توسل به مهرههای شناخته شدة سرکوبگر بیجهت بر پا نمیکند. گفتیم که در پس اینهمه «حسننیت» ظاهری و خوشوبش با «تودههای مردم»، کاسهها زیر نیمکاسه پنهان مانده. ولی نفرت از حکومت اسلامی، نفرتی که همین حکومت عمداً و به فرمان اجنبی همه روزه به آن دامن میزند کار خود را کرد. همانطور که «اعدامهای» اخیر میباید دو دروغ بیشرمانه را در افکار عمومی ملت ایران «تثبیت» کند: نخست اینکه حکومت اسلامی با جنبش سبز «مخالف» است؛ سبزها را میکشد! و دیگر اینکه واشنگتن و لندن، طرفداران آزادی، طرفدار همان «جنبش سبز» هستند! البته در اینکه جنبش کذا را «ام. آی. 6» به راه انداخته و لندن واشنگتن از آن حمایت میکنند، و دولت احمدینژاد وظیفه دارد که جادهصافکن آن باشد، حداقل ما تردیدی نداریم، ولی اینکه این «جنبش» آزادیخواه باشد مطلب دیگری است. به عقیدة ما هواداران سبزها بجای مجاب کردن مخالفانشان، بهتر است به مطالبات «مبهم» فعلی و سابقة درخشان «رهبران» این جریان سیاسی نگاه عمیقتری بیاندازند. به آقای موسوی که در زندانهایش از همین «اعدامها» کم ندیدیم، و به آقای کروبی که بساط شیادی و دزدیهایش دیگر پنهانکاری بر نمیدارد، و یا به آقای خاتمی که خود بنیانگزار روزنامة کیهان اسلامی و بازداشتگاه کهریزک هستند! اینها همگی کسانیاند که نه تنها امروز، که سی سال پیش نیز با تکیه بر ابهامی «جمعی شده» جایگاه واقعی خود را ترک کرده، با مزدوری به جبهة آزادیخواهی نقل مکان کرده بودند.
«امید» در قلب انسانها راه میگشاید. هر چه انسانها محرومتر و سرکوبشدهتر، نیروی امید در آنها واقعیتر و جدیتر پای میگیرد! آنچنان واقعی و جدی که نهایتاً راه به «واهی» و «مبهم» خواهد برد. به وادی «واهیگرائی» و تن دادن به اوهام و خرافه؛ به وادی امید بستن به رهائی از چنگال استعمار، آنهم با توسل به راهکارهای نوکران شناخته شدة استعمار! یادمان نرفته سخنان خمینی دجال را: «بکشید ما را، اسلام زنده میشود!» بله، بکشید صدوقیها را، بکشید مدنیها و دستغیبها را، بکشید ... هر چه کشته شود میدان برای خمینی دجال گشودهتر خواهد شد! کجای کارید؟! آنان که امثال خمینی برایشان آفتابه به مبال میبردند، آنروزها در محراب حکومت اسلامی همین دجال، شهید راه خمینی میشدند! افتخار از این بیشتر؟
ولی کم نیستند آنان که به دام فریب چنین سرابهائی گرفتار میشوند! عملکردشان اینک در برابرمان قرار دارد: کشتار جوانانی که هیچ ارتباطی با بساط انتخابات مردهخوران جمکران نیز نداشتند، و اصولاً اگر اخبار این «اعدامها» صحت داشته باشد، قرار هم نبوده اعدام شوند! ولی تحت عنوان «کنترل فضای امنیتی»، به دست قاصدان مرگ و به دستور مستقیم استعمار ایندو جوان را از میان جمع «برمیگزینند»، به دار میآویزند، و در بوق و کرنای رادیوهای بیگانه و بیگانهپرست سرنوشتشان را «مشت نمونه خرواری» میکنند برای دیگران! و در نماز مسخرهای که مشتی اوباش در زمین چمن دانشگاه اشغال شدة تهران هم امروز برگزار میکنند، جنتی، آدمکش حکومت امام زمان با صدای رسا اعلام میکند:
« دو نفر را اعدام کردید، دستتان درد نکند!»
رادیوفردا، 29 ژانویه 2010
برای آنها که نفرت را بر میگزینند، و راهی میدان واهیگرائیها خواهند شد، و یا برای آنان که بیم و هراس بر خود حاکم کرده، در خانهها پناه خواهند گرفت، پیام چنین عملیاتی کاملاً روشن است. خلاصه استعمار به ما ملت ایران میگوید، «چه تفاوتی دارد؟ هر چه کنید فقط یک نتیجه خواهد داشت!» دستگاه وحشتپرور استعمار قصد آن دارد که قطبی کردن فضای سیاست کشور را به هر طریق ممکن عملی کند، و در چارچوب همین «پولاریزاسیونهاست» که انسانها از معیارهای انسانی پای برون گذاشته، اسیر دست اوهام، خرافه، خشونت و ترس با انسانیت خود بیگانه میشوند! و این است هدف واقعی از بحرانسازی عمدی در کشورهای استعمارزده.
امروز سنای مخوف ایالات متحد، مرکز تجمع نمایندگان بینالملل آدمکشی، تحریم فروش بنزین به حکومت جمکران را به تصویب رساند! واقعاً که خندهدار است، حکومت جمکران که علیرغم مالکیت بر دومین منابع شناخته شدة «نفت خام» جهان برای تأمین بنزین مورد نیاز کشور اینچنین به تنبان عموسام آویزان میشود، اینهمه هارتوپورت برای چه به راه انداخته؟ اصولاً چنین حکومت مفلوکی که قادر به تأمین بنزین مملکت نیست، این قدرت عمل در زمینههای سیاسی و مالی و نظامی و امنیتی را از کجا میآورد؟ این سئوالی است که همان آقایان سناتورهای واشنگتنی میباید جوابش را به ملت ایران بدهند. ما که میگوئیم این حکومت نوکر خودشان است، آدرس عوضی به ملت ایران ندهید!
حکومت مفلوک و مسخرة جمکران در روابط بینالمللی تبدیل به بهترین بهانه جهت توجیه سیاستهای جنگافروزانة ایالات متحد شده. به طور مثال شاهدیم که مدتهاست باراک اوباما قصد ارسال دهها هزار تفنگچی تازهنفس آمریکائی به افغانستان را دارد. چنین تهاجم نظامی به کشوری در مرزهای هند و چین و در حوضة نفوذ مستقیم کرملین مسلماً ورای ادعاهای خندهدار «مبارزه با تروریسم» از ابعاد دیگری در سیاستگزاریهای استراتژیک برخوردار میشود. طبیعی است در چنین شرایطی قدرتهای منطقهای در همسایگی افغانستان در برابر این اشغال نظامی نتوانند سکوت اختیار کنند. با این وجود ایالات متحد برای توجیه سیاستهای جنگافروزانه و اشغالگرانة خود «جنگ زرگری عموسام با روضهخوانها» را بهانه کرده!
خانم هیلاری کلنیتن پس از چندین روز درگیری مسلحانه در مرزهای جنوبی کرة شمالی بین نیروهای چین، و دو کره، که در آن به ادعای دولت چین یک آمریکائی نیز دستگیر شده، در «رادیوفردا» میفرمایند:
«چين برای حمایت از تحریم علیه ايران زير فشار قرار خواهد گرفت!»
رادیوفردا، 29 ژانویه 2010
الهی «بیل» فدات شه! سخنان خانم کلینتن در واقع بازتابی است از دعوای دولت اوباما با محافل داخلی. دعوائی که ترکش آن به میانة میدان سیاست خاوردور افتاده! اوباما میخواهد افغانستان را اشغال کند، و این اشغال هیچ ارتباطی با طالبانزدائی نیز نداشته باشد. دیدیم که در کنفرانس کذا در مورد افغانستان دولت علیاحضرت ملکه، از زبان گوردون براون مستقیماً خواهان تسلیح طالبان و تبدیل اینان به ارتش رسمی افغانستان میشود! ولی از طرف دیگر محافلی در داخل آمریکا، پیشتر با روسیه و چین و خصوصاً با هند در مورد طالبانزدائی، پس از حوادث 11 سپتامبر به توافق رسیدهاند! حال که دعوا «بیخ» پیدا کرده، خانم کلینتن حکومت مفلوک جمکران، یعنی همان نوکران شناخته شدة سازمان سیا را از کیسه بیرون میکشد، و اینها را مسئول تیرگی روابط واشنگتن و پکن معرفی میکند!
رادیوفردا، شاخک سازمان سیا با گذاشتن این «خبر» روی آنتنها همان میکند که طی چند سال گذشته صورت داده: زدن نعل وارونه! به بیان دیگر، معرفی حکومت اسلامی به عنوان یک حکومت ضدآمریکائی؛ و تبرئة دولت آمریکا از مسئولیت مستقیم در تحمیل شرایط هولناک سیاسی و نظامی بر ملت ایران! نهایت امر واشنگتن «درباغسبز» را هم به «خلقالناس» و «خوشباورها» نشان میدهد: چه نشستهاید که آمریکا برای شما و «دمکراسی» شما با چین هم درگیر خواهد شد! البته از آنجا که از قدیم گفتهاند: «بیمایه فطیر است!» این دادوفریاد هم نهایت امر به خبر «فروش سلاح» به تایوان منجر میشود:
«دولت واشنگتن رسماً کنگرة ایالات متحد را در جریان نخستین پروژههای فروش جنگافزار به تایوان قرار داد، پروژههائی که بالغ بر بیش از 6 میلیارد دلار میشود و شامل 60 هلیکوپتر بلاکهاوک با موشکهای ضدموشک پاتریوت است! و [...]»
منبع: رویترز، 29 ژانویه 2010
آنان که از بحرانسازیهای آمریکا بین چین و تایوان آگاهی دارند، به صراحت میبینند که چگونه آمریکا با استفاده از «جنگزرگری» خود با جمکران، بدون آنکه اهداف واقعی و جنگافروزانهاش در سطح جهانی و در افکارعمومی علنی شود، چین را مورد تهدید قرار میدهد که تایوان از تیرگی روابط واشنگتن و پکن وحشتزده شده مجبور به خرید جنگافزار از آمریکا شود. و با توسل به این شگردها، دولت اوباما میتواند توازن تجارت خارجی آمریکا را به سوی پنتاگون و دکانهای اسلحهسازی منحرف کند! اینجاست که نقش واقعی حکومت اسلامی در ساختار سیاستگزاریهای مالی و اقتصادی غرب به صراحت علنی میشود. و آنچه در بالا آمد فقط یک نمونة کوچک بود. این روند «محمدی» همه روزه و در سطوح مختلف رسانهای قابل پیگیری است. این مختصر را جهت اطلاع آندسته «کلهپوکهائی» در این وبلاگ گنجاندیم که در ورقپارهها و سایتشکستههایشان مرتباً مستقیم و یا غیرمستقیم از نقش «دمکراتیک» ایالات متحد در سیاستهای داخلی ایران «قدردانی» به عمل میآورند.
به استنباط ما نقش حکومت اسلامی در منطقه دیگر به پایان خود نزدیک میشود. چه جمکرانیها در کنفرانسهائی از قماش «لندن در 8 بهمنماه» شرکت کنند، و چه عدم شرکت خود را نشانة «استقلال» حکومت اسلامی از سیاستهای بینالمللی در مورد افغانستان معرفی نمایند، یک اصل کلی غیرقابل تردید است: دست حکومت اسلامی «رو» شده. آمریکا دیگر نمیتواند با تکیه بر ابزار جمکران، به آتشافروزیهایش جهت چپاول ملتها و دولتهای جهان سوم امتداد دهد. واشنگتن مشکل میتواند به ادامة این بازی «بازنده» رضایت دهد، و دلیل لاتبازیهای اصلاحطلبان و «سبزها» و بازگذاشتن دست این اوباش از طرف نیروهای انتظامی در بحرانآفرینی شهری در همین مختصر نهفته. ولی چه کنیم که بساط آمریکا و حکومت اسلامی، حکایت همان خیک شیره شده.
در حکایات آمده دو مرد در کنار رودخانه نشسته بودند که از دور خیک شیرهای بر آب نمایان میشود. پس یکی از آنان به امواج خروشان رودخانه زده خود را به خیک میرساند! از بد روزگار خیک کذا خرس درندهای بود! خرس گریبان مرد طمعکار را سخت میگیرد. مرد دیگر که از دور شاهد صحنه است، بیخبر از همه جا فریاد برمیآورد، خیک را رها کن، غرق میشوی! طمع کار فریاد میزند، من خیک را رها کردهام، خیک شیره مرا رها نمیکند!
اینهم حکایت حکومت اسلامی و کاخسفید شده. آمریکائیها سعی داشتند تا با تکیه بر لاتولوتها و آدمکشان دهة 1360، یک بازسازی در حکومت اسلامی صورت دهند، باشد که این حکومت بیش از اینها به منافع غرب خدمت کند؛ ولی «خیک» کذا بدجور ریششان را گرفته و رها نمیکند! به احتمال زیاد دست در دست همین «خیک» به آبشار مرگ در منطقه پای خواهند گذاشت. در چنین گیروداری است که تونی بلر، نخست وزیر جنایتکار انگلستان، که با اعزام دهها هزار نظامی به عراق صدها هزار تن عراقی را آواره و قربانی کرده، امروز در یک دادگاه نمایشی که عملاً جهت تبرئة حاکمیت انگلستان، تحت عنوان «رسیدگی» به مسئلة جنگ عراق برگزار شده، رسماً ایران را نیز همچون عراق یک خطر تروریستی جدی معرفی میکند! خلاصه بجای پاسخگوئی به اتهامات وارده، بلر نیز ترجیح داده، همچون هیلاری کلینتن به خیک شیرهای آویزان شود که بر امواج متلاطم رودخانه در حال بالا و پائین رفتن است! ولی از بد روزگار این خیک نه از آن خیکهاست! قاعدتاً بلر هم عین آمریکائیها در آغوش همین خیک شیره به آبشار نیستی خواهد رسید.
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر