زمانیکه عنوان کردیم، تحریم این شبهانتخابات یکی از مهمترین تصمیمات ملت ایران طی سه دهة گذشته است، اغراقی در میان نبود. ما همچنان معتقدیم که تحریم سراسری این مضحکه میباید با تمام قدرت و در تمامی سطوح جامعه مورد دفاع قرار گیرد. از روز نخست دلائل این تحریم کم نبوده، ولی همانطور که شاهدیم روند جریانات به صراحت نشان میدهد که این دلائل هر روز بیشتر و بیشتر میشود. شرایط فعلی این اصل کلی را در برابر ملت ایران قرار داده که فرو افتادن در بازی «سیاسی ـ تبلیغاتی» حکومت اسلامی و اربابانش، برای ما ملت فقط یک باخت همه جانبه خواهد بود.
برخلاف آنها که با تکیه بر توجیهاتی گاه «ظاهرالصلاح» حضور مردم در برابر حوزهها را تبلیغ میکنند، ما معتقدیم که اصولاً این نوع برخورد با مسئله، در شرایط فعلی فقط یک همکاری غیرقابل تردید با بنیادهای رژیم است. رژیمی که به دلیل عملکردهای خود طی سه دهة گذشته دیگر محلی جهت توجیه موجودیت خود ندارد. با این وجود، برنامههای جنبش لائیک فقط میتواند در همگامی با تحرکات جامعة ایران تدوین شود. ما بر خلاف طرفداران حکومت اسلامی و احزاب «آهنین» و پیشساخته، یک طرح «اسلام انسانساز» از پیش در جیب نگذاشتهایم و دور دنیا هم مبلغ آن نشدهایم. قصد تحمیل هیچ نوع نگرش، دین و مرامی را نیز بر مردم ایران نداریم. در نخستین گام فقط و فقط به آزادی قلم و بیان تکیه خواهد شد. ما معتقدیم اگر این آزادی در جامعة ایران نهادینه شود برای بسیاری از مشکلات اجتماعی میتوان راهحلی ملموس و عملی ارائه داد.
امروز خبرگزاریها از «نامة» هاشمی بهرمانی به علی خامنهای «گزارش» دادهاند! اینکه دو «کبوتر عشق» در حکومت اسلامی، اینک در ملاءعام با یکدیگر نامهنگاری هم بکنند، دیگر از آن حکایات است. آقای هاشمی رفسنجانی از سی سال پیش در مقامات بالای این حکومت جا خوش کرده؛ یکی از عوامل کودتای 22 بهمن بوده، سایه این موجود منحوس در تمامی آدمکشیها و تحولات استعماری که پس از سقوط رژیم سلطنت در ایران تا به امروز توسط مهرههای سازمان سیا و دیگر همکارانشان در کشورمان به راه افتاده، قابل تشخیص است. چه شده که حال ریش بزی مقام معظم را حبلالمتین یافته؟
در ثانی مقام معظم حکومت اسلامی، که ما ایشان را از دیرباز «رهبر مستأصل» نام گذاشته بودیم، چه شده که در برابر تحرکات و قدرتنمائیهای یک پسرک فالانژ و بیسروپا تا به این حد دست و پای مبارکشان را گم کردهاند؟ ایشان که در تبلیغات حکومت اسلامی «رهبر شیعیان جهان» معرفی میشوند چرا با یک «دستخط»، از همان ترهاتپرانیهای متداول حجج اسلام، در این حکومت «تئوکراتیک» مسخره جلوی اعمال احمدینژاد را نمیگیرند؟ با دنبال کردن سیر تحولات جامعه طی سه دهة گذشته ناظر بیمرض و بیغرض به این نتیجة اصلی و اساسی خواهد رسید که جبهة واحدی توسط هاشمی، خامنهای، حزب توده و دیگر همکاران قدیمی اینان به صورت کاذب در برابر احمدینژاد گشوده شده.
این است واقعیت هیاهوی تبلیغاتی جهت شرکت در انتخابات و «مقاومت» در برابر احمدینژاد! و نه آنچه قلم به مزدان در بوقهای حماقتپرور تبلیغات رسانهای به خورد مردم ایران میدهند. آقای خامنهای به هیچ عنوان نمیتواند با یاران دیرینه و همسفرة چپاولها و آدمکشیهایش یعنی هاشمی بهرمانی، میرحسین موسوی، ناطقنوری، و ... در تضاد قرار گیرد؛ خلاصه میگوئیم، خامنهای بر همان «موج سبزی» نشسته که اوباش حزب توده امروز برایش آتشگردانی میکنند.
از روزی که یک پسرک بیسروپا به نام محمود احمدینژاد از صندوقهای مارگیری امامزمان بیرون کشیده شد، پروژة «میرپنجسازی» به صراحت در افق سیاسی حکومت اسلامی به چشم میخورد. اینکه مشتی آدمکش حرفهای از قماش موسوی، خامنهای و هاشمی که عمری را به چپاول و وطنفروشی و خودفروشی گذراندهاند در برابر یک خانه شاگرد بیمقدار که خودشان نان و کبابش را میدهند اینچنین سر تعظیم فرود آورند، فقط و فقط یادآور خضوع و خشوع امثال فرمانفرما در برابر میرپنج است. ولی در اینجا قصد تاریخنگاری در میان نیست، خلاصه میگوئیم، اگر میرپنج توی سر فرمانفرما میزد و این مردک با میلیاردها ثروت خود مهمترین حامی میرپنج میشد و حتی جان پسر ارشدش را در زندان فدای جلادان میرپنج میکرد، فقط به این دلیل بوده که هر دوی اینان نوکران یک ارباب واحد بودند: دربار انگلستان! هیچ دلیل تاریخی، اجتماعی و نظامی و سیاسی غیر از وابستگی و نوکرصفتی بر این رفتار نمیتوان یافت. این نمونة یک «رفتار سیاسی» شد که تمامی صاحبان جاه و مقام در ایران از آن یک به یک پیروی کردند. نخست فرمانفرما را به زیر پا انداختند، تا نوبت به تیمورتاشها، سردار اسعدها، و ... در نوبتهای بعدی برسد. و این سیر «نخبهزدائی» تا آخرین روزی که رژیم سلطنتی در چهار دیواری کاخ نیاوران نفس نفس میزد، در تمامی ابعاد خود دنبال شد، و نتیجة «مبارک» و «میمون» آن نیز چیزی نبود جز «رهبری» کشور ایران توسط حاج روحالله یکی از نوکران شناخته شدة همان انگلستان!
ما بر اساس همین تحلیل کلی از تاریخ معاصر کشور کودتای 22 بهمن را دنبالة رژیم پهلوی اول میدانیم. و معتقدیم که بازگشت به روح انقلاب مشروطه یکی از مهمترین مراحل در تصفیة آلام و پریشانیهائی است که ملت ایران همه روزه متحمل میشود. به همین دلیل نیز نه از پروژة «میرپنجسازی» امام زمان جمکرانی حمایت میکنیم، و نه حاضریم آراء خود را در کنار آراء اوباشی از قماش هاشمی و موسوی و خامنهای به صندوق «موج سبز» و دیگر اصلاحطلبان بیاندازیم. تحریم این صحنة انسانستیز تنها عملی است که میتواند در مسیر تاریخ آیندة کشور خود را توجیه کند.
امروز روند مسائل به صراحت نشان میدهد که محمود احمدینژاد با حمایت محافل استعماری به سرعت تبدیل به یک «بت» روحانیستیز نیز شده! بتی که با تکیه بر عملکرد هولناک مشتی روضهخوان میتواند بر موج نفرت عمومی از آخوند جماعت سوار شده، ملت را به قربانگاه نظامهای استعماری بفرستد. این مردک دیگر نیازی به روحانیون نخواهد داشت، و دلیل نامهنگاری هاشمی رفسنجانی به خامنهای فقط همین است.
حال میباید از «نخبگان» و به اصطلاح «سیاستشناسان» که ملت ایران را به شرکت در این خیمهشببازی مهوع دعوت میکنند پرسید، منافع ملت ایران را چگونه میتوانید در تأمین حاشیة امن برای امثال هاشمی، موسوی و خامنهای ببینید؟ منافع ملت ایران را چگونه میتوان در ارتباط با موجوداتی رقم زد که اینک به دلیل کج شدن مسیر حرکت اربابانشان همچون فرمانفرما توسری میخورند و صدایشان هم در نمیآید؟ حال میخواهید میرحسین موسوی را که سالها و سالها در کنار امام عزیزش برنامة «ناز و گوز» اسلامی داشت، به ریاست جمهوری جمکران برسانید؟ این حضرت آقا که در یک مناظرة احمقانه نمیتواند از پس یک لات بیسروپا برآید، در مقام ریاست جمهوری چه غلطی خواهد کرد؟ باز هم برنامة تئاتر «خاتمی خوب است، خامنهای بد است»، برای ما ملت پیشبینی کردهاید؟
بعضی مبلغان شرکت در انتخابات عنوان میکنند که تحریمکنندگان «برنامه» ندارند! چه خوب! برنامة شما چیست؟ تأمین مشروعیت برای کسانیکه امروز از یک لات توسری میخورند؟ کسانیکه برای حفظ مواضع احمقانهاشان نالان و گریان دست گدائی حمایت سیاسی به سوی موجود مفلوکی چون خامنهای دراز کردهاند؟ مگر آقایان موسوی و رفسنجانی و اخیراً 50 تن از آیات عظام به «مقام معظم» نامه نمینویسند که جلوی احمدینژاد را بگیرید؟ این موجودات مفلوک و توسریخور میخواهند در این ساختار سرکوبگر فردا با رأی مردم «ریاست قوة مجریه» را نیز تحویل بگیرند؟ این است برنامة مشعشعانة شما؟
جالبتر اینکه هر چه این اوباش احمق نامهنگاری میکنند، و در بارگاه «رهبری» گریه و زاری به راه میاندازند؛ احمدینژاد بیش از پیش در نقش لولوی کوچولوی «فریبکار» خود بهتر جا میافتد! و به دلیل نفرتی که این آخوندکها و بچهآخوندها و کلاهیهای حکومت جمکران طی این سی سال در اذهان ملت ایجاد کردهاند، فقط محبوبیت وی بیشتر میشود! این است برنامة «واقعی» شما! برنامة شما کشاندن مردم این کشور به میدان بازی استعماریای است که بوقهای تبلیغاتچیهای «بیبیسی»، صدایآمریکا، رادیوفردا، و دیگر وقوقصاحابهای نانخور محافل غرب برای ملت ایران به پا کردهاند.
کدام دسته از فدائیان «شرکت در این انتخابات» فردا در برابر تاریخ ایران میتواند از موضعگیری خود دفاع کند؟ به صراحت میگوئیم، اینان «دفاعیهای» ندارند، همانها هستند که در کرة ماه عکس خمینی میدیدند، همانها هستند که در گروگانگیری شرکت کردند یا «هورا» کشیدند، همانها هستند که با بدحجابی مبارزات «ضدامپریالیستی» میفرمودند، اینها فرزندان و بازماندگان همانها هستند که پس از انقلاب بلشویکها در روسیه آتشبیاران معرکة انگلستان و بعدها آمریکا بر فراز چاههای نفت خلیجفارس شدند. خلاصه میگوئیم، اینها از سیرة همان وطنفروشاناند، از قماش فرمانفرماها، تیمورتاشها و ... که بجای شلیک یک گلوله در سر میرپنج، پیشخدمت این قاطرچی لات و آخوندنواز شده بودند.
ولی ملت ایران اجازه نخواهد داد که بار دیگر برگهای تاریخ این سرزمین در مسیر باد و طوفانی ورق بخورد که استعمار در راه منافع خود در کشورمان به راه میاندازد. ارادة ملت ایران در برخورد با محافل استعماری نهایت امر سقف این تئاتر مضحک و احمقفریب را بر سر هواداران و صحنهگردانان «انتخابات» جمکران خراب خواهد کرد. و دیری نخواهد گذشت که هواداران این به اصطلاح «انتخابات» با نامههای «چه کنم؟ چه کنم؟» به گدائی به درگاه ملت ایران بیایند! ولی از هم امروز بگوئیم که این «موضعگیری» و این «سنگر نجات» دیگر از دست امثال شما خارج شده. شما میمانید و مسئولیتی که در برابر ملت ایران به دلیل حمایت از پروژههای استعماری بر عهده گرفتهاید.
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر