امروز «دکترین» اوباما در مورد بحران افغانستان و ارتباط ایالات متحد با آنچه طالبان خوانده میشود، رسماً از زبان وی در سطح جهان اعلام شد. همانطور که پیشتر حدس میزدیم، از نظر اصولی این «دکترین» تفاوت زیادی با موضعگیریهای دولت جمهوریخواه ندارد. طالبان و القاعده هنوز گروههائی متخاصم و بسیار «جنگجو» معرفی میشوند که به دلائلی کاملاً نامعلوم کارآئی خود را علیرغم «عدم حمایت» کاخ سفید از این ایدئولوژی حفظ کردهاند! در نتیجه اینان در «گفتمان» کاخ سفید هنوز قادراند به راحتی «امنیت» ایالات متحد را به خطر اندازند!
باراک اوباما با تکیه بر این «دکترین» پایهای نتیجه میگیرد که حضور نظامی آمریکا در افغانستان ارتباط کامل و تنگاتنگ با امنیت کشورهای غربی و آنچه وی «جهان آزاد» مینامد پیدا کرده! در ضمن سخنان «دمکراسیدوست» که توسط جرج بوش در مورد افغانستان مرتباً مورد تأئید قرار میگرفت، در گفتمان اوباما از قالب زبانی خود یعنی «دمکراسی» خارج شده به «قوالبی» مبهم و موهوم نقل مکان میکند. در این چارچوب آمریکا از دولت و انتخابات در افغانستان حمایت کرده، مبارزه با فساد، تجارت مواد مخدر، و ... و مبارزه با همة نابسامانیها را در رأس سیاستهای خود قرار میدهد! البته هیچ دولتی، چه دستنشانده و چه مستقل، از تجارت مواد مخدر و فساد اداری حمایت علنی صورت نمیدهد؛ میباید پرسید عوامل این فساد و تباهی را آقای اوباما با توسل به چه ابزاری میخواهند از میان بردارند؟
اینجاست که سخنان آقای اوباما بعد واقعی بحران را به نمایش میگذارد. رئیس جمهور ایالات متحد به صراحت گریبان کشور پاکستان را میگیرد و به طور ضمنی آینده و صلح جهانی را منوط به برخورد دولت پاکستان با مسائل منطقهای میکند! اینکه دولت پاکستان در شرایطی قرار داشته باشد که چنین سهم مهمی از صلح جهانی را بر دوش گیرد جای تعجب دارد. ولی آقای اوباما از این خلاصه نتیجه میگیرند که میباید به پاکستان «کمک» کرد. و در راه همین «کمک» برای مبارزه با القاعده، قرار میشود ایشان طرحی به کنگره ارائه کنند، که برای اینکشور طی 5 سال آینده هر سال 1.5 میلیارد دلار کمک مالی «تأمین» شود!
البته در اینمورد آقای اوباما دقیقاً پای در مسیر مردمفریبی گذارده. میدانیم که بر اساس آنچه «بحران اقتصادی» نام گرفته، بسیاری از کشورها از ارز کافی جهت حضور در صحنة تجارت جهانی برخوردار نیستند. پاکستان نیز به احتمال زیاد یکی از همین کشورهاست. و در شرایطی که دولت روسیه جهت حفظ حضور اوکراین در صحنة بازارهای جهانی، علیرغم اختلافات عمیق سیاسی میان دو پایتخت صدها میلیون دلار اعتبار ارزی به «کییف» میدهد، «تقاضای» آقای اوباما از کنگره جهت ارائة 1.5 میلیارد دلار کمک که برای حمایت از حکومت دستنشاندة آمریکا و مسلماً فقط به صورت «اعتبار» بانکی در اختیار اسلامآباد قرار خواهد گرفت، یک توهین مستقیم به ملت پاکستان تلقی میشود.
میدانیم که القاعده همان سازمان «آیاسآی» در بطن ارتش پاکستان است که توسط سازمان سیا بر اساس دکترینهای ضدروسی و ضدهندی از همان سالهای «خوش» جنگسرد پایهریزی شده؛ سرنوشت القاعده برخلاف سخنان مردفریب آقای اوباما بیش از آنچه در آستین دولت پاکستان باشد زیر نگین انگشتری ریاست جمهور ایالات متحد است. اگر آمریکا بر اساس نیازها و الزامات استراتژیک خود نمیتواند دست از «اسلامراستین» بشوید مشکل را بیجهت به گردن پاکستان نیاندازد. از طرف دیگر، دولتی که در واشنگتن طی چند روز گذشته فقط برای «نجات» یک شرکت بیمة آمریکائی به نام «ای.آی.جی» 150 میلیارد دلار نقدینگی در اختیار مدیران ورشکستة آن قرار داده، بهتر است برای ارسال 1.5 میلیارد دلار کمک، آنهم فقط «کمک اعتباری» به دولتی که سرنوشت جنگ و صلح جهانی را بر دوش آن گذاشته، به همان مردم دنیا که وکیل مدافعشان نیز هست، چند کلمه توضیح دهد! این «شوخی» بیمزه چه نوع حمایتی از صلح جهانی میتواند تلقی شود؟
با این وجود آقای «سعید جواد» سفیر کبیر افغانستان در واشنگتن در برابر سخنان اوباما بلافاصله عکسالعمل نشان داده و اظهار میدارد:
«گروهی از مسئولان افغان طی سفر اخیر به آمریکا از حضور وسیعتر نیروهای نظامی ایالات متحد در اینکشور و سازماندهی به نیروهای امنیتی و انتظامی حمایت کرده بودند. [سخنان اوباما] نظرات این گروه را بخوبی منعکس میکند.»
در اینکه آقای اوباما نظرات گروهی را بخوبی منعکس میکنند شکی نیست، ولی اینکه گروه مذکور «مسئولان افغان» باشد جای بحث دارد. به هر تقدیر آقای «حسین حقی»، سفیرکبیر پاکستان در واشنگتن نیز از سخنان آقای اوباما «تقدیر» کردهاند! هر چند ایشان بررسی رسمی اظهارات اوباما را به بعد موکول میکنند، در محل اعلام میدارند که:
«این امر که دولت اوباما به صورتی پایهای مواضع خود را در مورد منطقة ما مورد تجدید نظر قرار داده بسیار مثبت است.»
ولی ما با در نظر گرفتن شرایط منطقه و آنچه آقای اوباما گفتهاند، «تغییر» موضع کذا را اصولاً نمیبینیم. مگر اینکه آقای اوباما به سفرای افغانستان و پاکستان مطالبی اظهار کرده باشند که در سخنرانیشان به آن اشارهای نشده. به هر تقدیر گفتمان دولت جدید ایالات متحد خارج از آنچه «کلام» رایج دیپلماتیک میباید تلقی شود، پیام جدیدی در رابطه با بحرانهای افغانستان و پاکستان به همراه نیاورد. با این وجود شاید لازم باشد ابعادی از این بیانات را که از آنها به عنوان ابعاد پنهان نام خواهیم برد، در همینجا تحلیل کنیم.
همانطور که پیشتر نیز گفتیم، سر فصل مسائل اساسی به صورتی دست نخورده محفوظ مانده؛ و این مسائل در کمال تأسف آنقدرها که رسانهها ادعا دارند از جمله «واضحات» تاریخ معاصر نیست. به طور مثال، اوباما حضور ارتش ایالات متحد در افغانستان و حوادث 11 سپتامبر در شهر نیویورک را بار دیگر در ارتباطی تنگاتنگ قرار میدهد! ارتباطی که بیشتر بر پایة هیاهوی رسانهای شکل گرفته تا کارآئی واقعی طالبان افغان و اعضاء القاعده. آنان که انتظار برخوردی واقعبینانهتر با مسائل جهان را طی حکومت اوباما در سر میپروراندند، مستقیماً دریافتند که این نوع برخورد در شرایط فعلی غیرقابل تصور مینماید. با این وجود، اینکه چند روستائی و خشکفکر مذهبی از کوهپایههای افغانستان، و شاید از برخی دانشگاههای آمریکا، آنهم فقط با سوخت دو هواپیمای مسافربری دست به چنین عملیاتی در شهر نیویورک بزنند، عقل سلیم را به چالش میطلبد. برجهای دو قلو تا چندین طبقه زیرزمین چند هفته در آتش میسوخت! علیرغم تمامی هیاهوی تبلیغاتیای که به راه افتاده اگر چنین عملیاتی امکانپذیر است، چرا بجای جتهای جنگده و موشکهای مخربی که در جنگها فقط چند طبقة یک ساختمان را خراب میکنند، سازمان آتلانتیک شمالی از جتهای مسافربری بوئینگ استفاده نمیکند؟
خارج از این بعد «مردمفریب» که عملاً سخنان اوباما را در کل و مجموع تحت تأثیر خود قرار داده بود، ابعاد «عوامگرایانة» دیگری نیز در این سخنرانی میبینیم. نخست اینکه اوباما باز هم بر حضور ناتو در «نبرد با القاعده» در افغانستان در صحنة تبلیغات رسانهای تأکید میکند. این سخنان مسلماً در ارتباط با گردهمائی روزهای 3 و 4 ماه آوریل آینده در مرز فرانسه و آلمان ایراد شده! گفته میشود در این گردهمائی که تمامی اعضاء ناتو حضور به هم میرسانند، اوباما تقاضای همکاری بیشتری از همپیمانان اروپائی خود در افغانستان مطرح خواهد کرد. البته با آنچه در بالا آمد، ژستهای دیپلماتیک اوباما از مفهوم ویژهای برخوردار خواهد شد. میدانیم که آمریکا مدتهاست با استفادة کاربردی و مقطعی از آنچه «تروریسم» میخواند، چه در دورة جرج بوش و چه امروز سعی دارد تسلط نظامی و استراتژیک خود را بر اروپای غربی و برخی مناطق اروپای شرقی تحمیل کند.
ولی شاهد بودیم که رئیس دولت کشور چک که ریاست ادواری اتحادیة اروپا را بر عهده داشت، هفتة گذشته در برابر پارلمان اروپا به شدت از نظریة «اقتصادی» حاکم بر دولت اوباما انتقاد کرد! به عقیدة وی سیاست اقتصادی اوباما که همان تزریق بیدریغ نقدینگی بدون پشتوانه در بنیادهای مالی است، جهان را به «جهنم» رهنمون خواهد شد! با این وجود فراموش نکنیم، همین رئیس دولت راستگرای چک، که به دلیل نبود اکثریت پارلمانی امروز استعفای خود را تقدیم کرده، از طرفداران پرشور نصب سپردفاعی آمریکا در کشور خود بود! «چرخش» ایشان فقط نشان میدهد که آمریکا دیگر قادر نیست از مواضع به دست آمده در اروپای شرقی در برابر نفوذ روسیه حمایت کند. حال میباید پرسید، اگر اروپا در برابر سیاستهای اقتصادی آمریکا، همانطور که سخنان ریاست ادواری اتحادیه نشان داد، آنهم به دلیل ضعف شدید واشنگتن، اینچنین به شدت موضعگیری کرده، امروز تحت فشار قرار دادن همین اروپا، صرفاً با تکیه بر «گفتمان» به عاریه گرفته شده از «جنگ سرد» و تحت عنوان «مبارزه با القاعده»، آیا گزینهای قابل دسترس مینماید؟
تا آنجا که به سرنوشت «دفتر» القاعده و طالبان مربوط میشود، این امر در ارتباط با سیاستهای بزرگ منطقهای و در رأس آنان هند و روسیه مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت. و در چنین هنگامهای واشنگتن به احتمال زیاد میباید به یک پرسش جامع در سطح جهانی پاسخ گوید: این چه نوع سازمان «تروریستی» است که زمانی در جنگ با اتحاد شوروی «متحد» آمریکا میشود، و امروز در ظاهر تبدیل به معضلی برای صلح جهانی شده؟ در ثانی چرا سیاستمداران آمریکا منابع تغذیة مالی و لوژیستیک چنین سازمان «جهانگستری» را که به ادعای منابع اطلاعاتی آقای اوباما میرود تا دست به عملیاتی جدید بر علیه ایالات متحد در خاک اینکشور بزند، به صراحت معرفی نمیکنند؟
همانطور که سخنرانی آقای اوباما امروز نشان داد، سخن گفتن از «صلح جهانی» در برابر دوربین تلویزیونها کار سادهای است؛ آنچه مهم است، و مسلماً بسیار نیز مشکل، عقب راندن سازمانها، تشکیلات و خصوصاً سیاستهائی است که در عمل صلح را به خطر میاندازند. بر خلاف آنچه دیپلماتها با در نظر گرفتن «ادب دیپلماتیک» عنوان کردهاند، سخنان امروز اوباما هیچ بعد جدیدی ارائه نمیدهد، صرفاً امتدادی است بر ندانمکاری و «چهکنمهای» دولت بوش در ارتباط با بنبستهای آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی. ولی سخنان امروز اوباما نشان داد که حداقل در چارچوب استراتژیهای سرکوب، تحمیل و چپاول که سالهاست از جانب واشنگتن سازماندهی شده، عمر سازمان «القاعده» هنوز به پایان نرسیده است!
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر