امروز انگولکچی خبردار شد که در دانشگاه زنجان، به قول مشقاسم افرادی «بیناموسی» میکنند! البته همانطور که میدانیم زنجانیها از هموطنان ترکزبان ما به شمار میروند و خیلی هم «غیرتیاند»! خلاصه از این مسائل ناراحت میشوند و «رگ زنجانیشان» باد کرده، مشتها را گره میکنند و با فریاد «کوپهیوقلی، کوپهیوقلی» خواستار رسیدگی مقاممعظم به این «جنایت جنسی» میشوند. البته انگولکچی اطلاع درستی از چند و چون مسائل ندارد، فقط به اخبار رسانهها تکیه میکند، ولی با در نظر گرفتن فضای «اسلام راستین» که مثل بختک بر سر مردم ایران فرو افتاده میتوان حدس زد که جریان خیلی باید «داغ» باشد. اصولاً این شهر زنجان خواص عجیبی دارد.
در زمان قدیم، یعنی دوران شاهشهید و شاهبازی، از صنایع «ملی» در زنجان هنوز چند کارگاه ریختهگری باقی مانده بود. البته این کارگاهها با همکاری سازمان سیا و برنامهریزیهای دقیق دولتهای بعدی به تدریج از ریشه سوخت و خدا را شکر نابود شد! ولی این کارگاههای ریختهگری، زمانیکه در قید حیات بودند، کار بسیار جالبی میکردند: با فلزات ریختهگری چاقو میساختند! چاقوهای عادی و ضامندار، بسیار زیبا با دستههای صدفی! این «تولیدات» فقط یک اشکال داشت، همانطور که میدانیم تیغة چاقو باید «فولادی» باشد، در غیر اینصورت «تق» از میان دو نیم میشود. و سرنوشت چاقوسازی و صنعت چاقوسازی شهر باستانی زنجان هم به سرنوشت خود چاقوها دچار شد؛ «تق» از میان دو نیم شد و رفت پیکارش! بعدها در شهر زنجان دانشگاه باز کردند، البته بعدها یعنی خیلی بعدها! چون زنجانیها وقتی چاقو میساختند سرشان به کارشان بود؛ بعداً که بیکار شدند، رفتند دانشگاه! و انگولکچی معتقد است که حضرت معاون دانشگاه قبلاً به احتمال زیاد در کار چاقوسازی بودهاند!
البته امثال و حکم با واژة «چاقو» کم نداریم! «چاقو دستهاش را نمیبرد»، «صد تا چاقو میسازه که یکیش دسته نداره»، و ... از این نمونههاست. همانطور که میبینیم چاقو همیشه با «دسته» در ارتباطی تنگاتنگ قرار میگیرد. انگولکچی، در مقام کارشناس امور زنجان، بالاجبار مدتی را هم به بررسی در امور صنعت چاقوسازی گذارنده، و به این نتیجه رسیده که جناب معاون دانشگاه فقط میخواستهاند قدرت دستة چاقوی زنجانی را «آزمایش» کنند. چرا که تیغة چاقو مدتهاست «بهوت افسرده» شده، و در صورت استفاده عین همان چاقوهای خوب و قدیمی «زنجانی» آناً میگوید «تق»، و از میان دو نیم میشود! ولی همانطور که میدانیم امروز «تیغه» و «دسته» با هم در ارتباطاند، و آنچه بحران دانشگاهی ایران را به دنبال آورده همین «ارتباط» نامیمون باید باشد!
وقتی آقای سولانا با یک «بستة پیشنهادی» میآیند و آنرا هیچوقت «باز» نمیکنند؛ انتظار دارید معاونت اسلامی دانشگاه زنجان، اگر به دختران «متخلف»، «بسته» پیشنهاد میکنند، در جا آنرا باز کنند؟ شاید ایشان هم میخواستند ادای آقای سولانا را در بیاورند، ولی از آنجا که زنجانیها با امور دیپلماتیک آشنائی ندارند کار را همانطور که در صنایع چاقوسازی انجام میدادند، دنبال کردهاند. معاونت، بجای «بستة پیشنهادی»، «دستة پیشنهادی» را داده به طرف! اینکه داد و فریاد ندارد! دختر «متخلف» هم جواب داده، «من دختر گیلانام، آشفته و حیرانام»، و خلاصه «بوشو، بوشو تو رو نخوام»! مرده شور خودت را ببرند با آن «دستة» صدفی، و «تیغة» ریختگی!
ولی یکی از سایتهای کاملاً اسلامی به نام «برنانیوز»، که به احتمال زیاد زیر نظر ریاست دانشگاه زنجان اداره میشود، میگوید اگر فیلم گرفتهاند، و ضبطصوت گذاشتهاند، برای این بوده که این بساط را از پیش برنامهریزی کردهاند! خلاصه به خواننده تفهیم میکند که اگر «معاونت»، اختیار اسلامی از دست داده و «دسته» را در طبق اخلاص گذاشته، گناه از دانشجوی دختر است که افسار وی را اینچنین در چنگول زنانگی خود گرفتار آورده! بله، داستان همان است که همیشه بود، حوای اغواگر و بابا «آدم» مخلص و سادهدل! انگولکچی هم معتقد است که این برنامه از پیش آماده شده، اصلاً از صدر اسلام این برنامه به همین صورت ادامه داشته، و معاونت دانشگاه امکان ندارد در ملاءعام «دستة پیشنهادی» را با اینهمه سخاوت به دانشجویان ارائه کند. خلاصه بگوئیم، اگر معاونت میدانست که ضبطصوت هست و فیلم و اینها، اصلاً بجای پیشنهاد «دسته» یک بستة کتابدعا خدمت ملت ایران تقدیم میکرد، ایشان هم مثل پالیزدار «بازی» خوردهاند، و این «بازی» حسابی تخمهای مبارکشان را لای سنگ گذاشته!
اصولاً مدتی است که برنامه «مچگیری» در امور جنسی در کشور باب شده! سردار لخت و عور میگیرند، چندتائی نمایندة مجلس گرفتهاند، قبلاً هم مهاجرانی را در محضر اسلام دراز کردند، و امروز هم رفتهاند سراغ «فرهیختگان» دانشگاهیشان! این خیلی خوب است. ما امیدواریم که «امت» از این عملیات جنسی حمایت کند. گفتهاند که چند نفر از دانشجویان حتی رئیس دانشگاه زنجان را به خاطر «اهانت جنسی» که معاون ایشان به یکی از دختران زینب روا داشته، کتک زدهاند! انگولکچی خیلی خوشحال شد! و امیدوار است که هر چه زودتر مردم همة مسئولان را کتک بزنند، و چاقوسازهائی که این سی ساله مرتب چاقوی بیدسته به ملت دادهاند، کتک مفصلی بخورند. خصوصاً که چاقوهایشان به مفت هم گران است!
امروز یک دخترخانم شیک و شوخ و شنگ سوار آسانسور شد، و تا انگولکچی را دید گفت، «من میگم آلمان اطریش رو میزنه!» انگولکچی با تعجب گفت، «مگر دیوانه شده، چرا میزنه؟» دخترخانم جواب داد، «فوتبال رو میگم!» وقتی هم دید که انگولکچی هنوز حیران و متعجب است گفت، «شما فوتبال نگاه نمیکنید؟» فکر کرده بود انگولکچی وقت برای فوتبال نگاه کردن دارد. ولی انگولکچی به ایشان گفت، «من فقط فوتبال ایران را نگاه میکنم!» دخترجوان با تأسف سری تکان داد و گفت: «ایران؟!» بله! هنوز فوتبال ما را ندیدهاند، تا قدر چاقوهای زنجانمان را بدانند!
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر