از تهران خبر میرسد که گروههائی متشکل از نیروهای انتظامی، دادستانی و بازرسان وزارت کار از امروز (شنبه) به «شناسائی» مراکز فعالیت اتباع خارجی «نفوذ» کرده، کارگران «غیرقانونی» افغان را تحت تعقیب پلیس قرار میدهند، دستگیر کرده و به افغانستان اخراج میکنند! خواندن این خبر، لرزه بر اندام هر انسانی میاندازد؛ چگونه یکی از «مهاجرترین» ملتهای جهان که طی 28 سال گذشته بیش از 7 میلیون آواره، مهاجر، فراری و ... به جامعة جهانی «تقدیم» کرده، در درون مرزهای خود با «آوارگان» ملتهای دیگر رفتاری اینچنین «حیوانی» میتواند داشته باشد؟ از آنان که در اتاقهای گرم و نرم خود چنین قوانینی وضع میکنند باید پرسید، چه کسی از روی میل و رغبت، و با رضای خاطر، میهن خود را به مقصد مکانی ناشناخته و نامأنوس ترک گفته، که اینک در حکومت بیآبروی اسلامی، حکومتی که عملاً فاقد قوانین «کار» و «کارگری» است، و کارگر در بطن آن خود را در دورة جهالت صدر اسلام مییابد، پلیس میباید اجازه یابد که کارگر را تحت تعقیب نیز قرار دهد؟
اگر به این خبر «بیاهمیت»، چند خبر دیگر را نیز همزمان اضافه کنیم، برخورد رسانهای و تبلیغاتی حاکمیت اسلامی را بهتر درک خواهیم کرد. چرا که در راستای همین «خبررسانیها» مطلع میشویم که پس از خروج وزیر «رفاه» از کابینة «مهرورزی»، وزیر «تعاون» نیز پست خود را رها کرده، کابینة احمدینژاد را ترک میکند. به هیچ عنوان تصادفی نیست که امروز شاهد خروج وزرائی از این کابینه باشیم که فرضاً ارتباط انداموارتری میباید با برنامههای «اجتماعی» همین دولت داشته باشند! دولتی که با شعاری دهان پر کن: «آوردن پول نفت بر سر سفرة ملت»، کار خود را شروع کرد! دولتی که رسماً گرانی را امروز «شایعه» معرفی میکند، و در یک بعد از ظهر پائیزی بناگاه تصمیم میگیرد بدون هیچگونه تشریفات اداری، پیشبینیهای تشکیلاتی و برخوردهائی قانونمند، 4 روز تمام مملکت را به «تعطیل» کشاند! ایندولت در هنگام دست یازدیدن به چنین «ترکتازیهائی»، که در واقع خودشیرینی در بارگاه محافل «اسلامگرای» آمریکائی باید تحلیل شود، و در راستای به ارزش گزاردن «جشن» عید فطر در تقابل با عید نوروز صورت میگیرد، ظاهراً یک «عامل» کوچک را کاملاً فراموش کرده: ملت ایران را!
هماهنگی این «رخدادها» به هیچ عنوان اتفاقی نیست، و باز هم اتفاقی نیست که در همین گیرودار، فریاد بگیر بگیر «افغانیها» از دهان همین هیئت دولت بیرون میآید. بله، جناب آقای احمدینژاد! مشکلات کشور ایران، همین چند کارگر و کشاورز آوارة افغانی بودند که برای فرار از جنگی که ابرقدرتهای منطقه در خانه و کاشانهاشان به راه انداختهاند در حلبیآبادها، حاشیههای شهری و کارگاههای نجاری، بدون بهرهوری از هیچگونه پوشش درمانی، بیمة سوانح کاری، بازنشستگی، و ... مشغول جان کندن در «بهشتاسلامی» جنابعالی و رهبر «عالیقدر» شما هستند! با گرفتن این چند «خاطی»، مشکلات اینکشور هم حل خواهد شد، و شما میتوانید بار دیگر در برابر دوربینهای تلویزیون «اسلامپناهاتان» به ملت ایران بگوئید: «مرغ گران نشده!»
ایرانیان صبر «کبیر» دارند، یعنی هر ملتی بجای ما بود با این پیشینة تاریخی بلااجبار، همان صبر کبیر را پیشه میکرد. شوارتزنگر، هنرپیشهای که فرماندار ایالت کالیفرنیا شده، در مصاحبهای ابراز داشته، «اگر در صدد دوز و کلک به ایرانی باشید، به صورتی حرفهای با شما برخورد خواهد کرد!» بیدلیل نیست که امروز پس از گذشت 28 سال از «برکت» این حکومت، تمام ملت ایران از «اطلاعاتیهای رژیم» گرفته، تا مسلماً نزدیکترین افراد به شخص «رهبر» در این «پوسیده حاکمیت» همگان انقلابی شدهاند. گویا خدمة جان بر کف این حاکمیت هم قصد آن دارند که به قول آقای «شوارتزنگر» به صورتی حرفهای «عمل» کنند! ولی آقای شوارتزنگر ایرانی نیست و نمیداند که، «ایرانی در ارتباط با ایرانی، خیلی خوب میداند که اگر به دوز و کلک متوسل شده باشد، جزایش چیست!»
به ایندولت «ابد مدت» که فقط جهت سر و سامان دادن به امور ارتش آمریکا در خاک عراق کاخ ریاست حکومت اسلامی را به قدوم خود مزین کرده باید گفت، «دست از سر آوارگان بخت برگشتة افغان بردارید!» با این مانورهای بچگانه نمیتوانید واقعیات اجتماعی اینکشور را از چشم شهروند ایرانی پنهان نگاه دارید؛ افغانی بینوا اگر چه به نظام اقتصادی «اسلامی» شما، به خود شما و امثال شما خدمت کرده، و اگر «بیمزد» و یا «کممزد» در کارگاههایتان جان کنده و کار کرده تا «خر» اسلام شما از پل بگذرد، نخواهد توانست واقعاً حق شما و دوستانتان را کف دستتان بگذارد؛ برای اینکار باید بیائید سراغ ما ایرانیان، ما که حقتان را همانطور که «شوارتزنگر» میگوید، «واقعاً» کف دستتان میگذاریم. ولی از آنجا که گذار پوست به دباغخانه است، اگر روزی برای «گدائی» سوراخ موشی روی به همین افغانستان آوردید و پناهی خواستید، رفتار امروزتان را با «افغانیها» از یاد مبرید، چرا که در فرهنگ ما ایرانیها، «فراموشکاری» جزایش از همه چیز شدیدتر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر