تا چند روز دیگر، در یکی از همین روزهای گرم امرداد ماه است، که سالروز اعلام فرمان مشروطیت از جانب شاه قاجار فرا میرسد. البته در مورد مشروطیت، استعمار و دولتهای دست نشانده، دههها فرصت داشتند تا ما ایرانیان را «مغز شوئی» کنند. نباید فراموش کرد که در کتابهای تاریخ در دورة پهلوی، حداقل آنان که به «زینت» چاپ مزین شدند، راویان اخبار و مورخین رویدادها، چه بندبازیهای محیرالعقولی میکردند تا قاطرچی بیفرهنگی چون رضامیرپنج را به «نهضت مشروطة» ایران بچسبانند، و همزمان، رفرمهای استعماری «شاه و ملت» را نیز نشانهای از رشد «جنبش مشروطیت» به شمار آورند. ولی، پس از غائلة 22 بهمن، آخوندها راه بهتری در پیش گرفتند، و با عنوان اینکه اصولاً «انقلاب مشروطه متعلق به روحانیت بوده»، به حساب خود آب تربت بر سر کلیة مبارزات ملت ایران ریختند. ولی این امر که این جنبش چه بوده، و اهداف آن چهها میتوانسته باشد، گویا از نظر حاکمیتهای استعماری که اینک 80 سال است بر ما حاکماند، آنقدرها از اهمیت برخوردار نیست.
در تاریخ ایران شاید برخی جایز ندانند که اهمیت زیادی برای «جنبش مشروطیت» قائل شویم. ولی نباید فراموش کرد که این «نهضت» اولین نوع خود در تاریخ ایران است، که توانست تا حدودی به موفقیتهائی «پایدار» دست یابد. و پس از پیروزی «نهضت مشروطه» ـ یا هر آنچه میتواند «پیروزی» تلقی گردد ـ عملاً دیگر هیچ حاکمیتی در کشور ایران نتوانست مراجعه به «آراء عمومی» را ـ حداقل در ظاهر ـ یکسره بیارزش بنمایاند. رضامیرپنج و ژستهای قزاقمابانهاش در سخنرانیهای «ملی و میهنی»، که طی آن به کرات مجلس شورای ملی را «طویله» لقب میداد، و چند دهه بعد عربدههای جاهلفریب حاجروحالله، که در سخنانی «حکیمانه» ابراز میداشت: «اگر همه بگویند نه، من میگویم آری!» هیچکدام نتوانست به صورتی پایدار به «روح» حاکمیت ملی، برخاسته از جنبش مشروطه در قلب ایرانیان صدمهای وارد آورد. این جنبش، علیرغم تمام کاستیها، با وجود ندانمکاریها، و دستپاچگیهائی که دامنگیر رهبران آن شد، و معضلاتی که به دلیل عدم آمادگی آنان در راه به ثمر رساندن یک «نهضت ملی و فراگیر» ایجاد کرد، یک پیام پایدار و تاریخی برای ملت ایران به ارمغان آورد: «ملت و آراء ملی را نمیتوان تا ابد نادیده گرفت!»
هر چند ایرانیان در به کارگیری آرای عمومی خود، عموماً قربانی قالبهائی شدند که نهایتاً فضای سیاسی کشور را به سوی استبداد و ضدیت با حاکمیت واقعی مردم کشانده، هر چند که کارنامة «حاکمیت ملی و آزادیخواهی سیاسی» در ایران، امروز از سیاه هم سیاهتر مینماید، همین امروز وظیفة هر ایرانی است که «پیروزی» مشروطیت را پاس دارد، چرا که این جنبش در تاریخ ایران تنها جنبش «آزادیخواهی» ملت ما است. به همین دلیل است که دستهای استعمار، طی دههها بر مسیر تحولات این «جنبش» هزاران دروغ و بهتان نوشتهاند؛ مشروطهطلبان را «وابستگان» سفارت انگلیس خواندند، ستارخان و باقرخان را دائمالخمرهائی هرزه، بیسواد و بیسروپا لقب دادند، صوراسرافیلها «آخوند» شدند، و روحانیت مزور شیعه ـ طباطبائیها، خیابانیها و ... ـ به دروغ، شخصیتهای کلیدی این نهضت مردمی لقب گرفتند! ولی کسانی که نه در آینة استعمار که در بطن رأی و حکم نهائی تاریخ به کشور خود مینگرند، به خوبی میدانند که اگر جنبش مشروطه به بیراهه رفت و اگر «مشروعهای آخوندی» را جایگزین «استبدادی سنتی» کرد، قضاوت در مورد تاریخ ایران نه با عوامل استعمار که با ملت ایران است؛ قضاوت در احوال دیروز، با همانهائی است که امروز نیز علیرغم تندباد «استبداد» که بر این مردمان و بر این سرزمین میتازد، پشت خم نمیکنند و آرمانهایشان، هر چه باشد، قربانی مصلحتجوئیهای استعماری نخواهد شد.
نباید فراموش کنیم که اگر امروز، فریاد «توده فریب فاشیسم» در قالب نداهای «آزادیخواهانه» از قلب زندان اوین، و از زبان همانهائی به گوش میرسد که عمری ملت را در «فریبکدة» فاشیسم به زنجیر انداخته بودند، اگر امروز، «دوستان» و «همسفرههای» گذشته، در قالب نامههائی «افشاگرانه» دست همپالکیهای دیرین را اینچنین بیپروا رو میکنند، و اگر حاکمیت وابستة «آخوندی»، بیرمق از این سوی به آن سوی در جستجوی مفری برای رهائی از «حکم نهائی» تاریخ این ملت میدود، همه و همه فقط نشانهای از بیداری ما ایرانیان است. ما ایرانیانی، که در این کهن سرزمین هزاران دسیسة تاریخ را دیدهایم و تجربه کردهایم، ما ایرانیانی که اگر پای در هزارههائی پرمحنت فشردیم، هیچگاه فریب «جاعلانتاریخ» را نخوردیم. «پیروزی» نهضت مشروطیت بر ملت ایران مبارک باد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر