با شکلگیری سیاستهای زیرجلکی، و گام
به گام دولت «نامعلوم» ملاحسن روحانی، شاهد موضعگیریهای کسانی بر علیه این «دولت
نامرئی» هستیم که تا دیروز خواستار پست وزارت شده بودند. به طور مثال علی مطهری، که از قدیمالایام از جمله منتقدان پروپاقرص
دولت احمدینژاد، اصلاحطلبان و حتی برخی
اصولگرایان بوده، هنگام معرفی روحانی به عنوان رئیسجمهور «منتخب»
آناً پایاش به مصاحبهها باز شد و ابراز علاقه کرد که وزیر «ارشاد» بشود! ولی گویا بوی کباب بیجهت مشامشان را آزار داده
بود، چرا که به سرعت بر علیه «دولت نامرئی» تیغ از
میان برکشیده و خواستار برخورد «شدید» با بدحجابی شدهاند. ایشان حتی «دولت نامرئی» را نصیحت هم میکنند
که پای در مسیر احمدینژاد نگذارد و کار را به اباحیگری و عدم برخورد با
«بدحجابی» نکشاند!
خلاصه، از ظواهر امر چنین بر میآید که دولت ملاحسن دولتی
خواهد بود با همان استخوانبندی قدیم، و
به احتمال زیاد متشکل از همان باندهائی که سه دهه است قدرت را بین خود و «برادرانشان»
تقسیم کردهاند. ولی جالبتر اینکه، از
قضای روزگار مشکلاتی هم که این دولت «قدیمی» برای ما ملت به ارمغان خواهد آورد، همان مشکلات «قدیم» خواهد بود! مشکلاتی از قماش برخوردهای فراقانونی
خیابانی، هیاهوی لاتولوتها بر علیه
«اباحیگری»، مداخله در زندگی خصوصی
شهروندان، و نهایت باز کردن پای لاتها
به معادلات خیابانی که نتیجهای جز هرجومرج و قانونشکنی به بار نخواهد آورد. و این
همان «صورتبندی» جادوئیای بود که ملاممد خاتمی، تحت نظارت انگلستان طی 8 سال دنبال کرد، تا نتیجة مطلوب یعنی دولت لباسشخصیهای احمدینژاد
را به دنبال «اصلاحات» خود برای ما ملت به ارمغان بیاورد.
خلاصه بگوئیم، آنچه امروز در مصر در جریان
اوفتاده، و یا آنچه در سوریه تحت عنوان
«نبرد» خیابانی و «تقابل» تروریستها با دولت قانونی و غیره میبینیم، در عمل،
خارج از هر گونه اغراقگوئی همان است که در تهران و شهرهای بزرگ کشورمان
اتفاق میافتد. با این تفاوت که در ایران
هیچ تشکلی در برابر اسلامگرایان وجود ندارد،
این ملت ایران است که بدون سلاح،
بدون پشتیبان، و بدون سازماندهی
مناسب و شایسته میباید با دست خالی در برابر فوج اسلامگرائی استعماری
بایستد! باید در برابر کسانی بایستد که با
توسل به اوباش و لاتبازیهای «عمدی»، حوادث خیابانی را به دست خود به وجود خواهند
آورد تا در صحنة روابط اجتماعی، پوپولیسم اسلامگرا و فاشیست و وابسته همیشه به
قولی «دستبالا» را داشته باشد.
منصفانه بگوئیم، دادن اجازة تجدید
چاپ به چند کتاب ترجمه که پیشتر نیز جملگی توسط ممیزان «مثله» شدهاند، و به راه انداختن چند سایت «خبری» به ریاست چند
رأس بچهآخوند متنفذ را «بازسازی» فضای سیاسی کشور نمیخوانند. هووچو پیرامون «جوانانی» که در فلان محله
«روابط غیرشرعی» و میهمانیهای «مختلط» به راه انداختهاند، و یا
علم کردن دوبارة «بدحجابی» و خوشحجابی نیز نمیتواند مسئلة سرکوب اجتماعی و
فرهنگی آخوند را در این مملکت ماستمالی کند.
ولی همین «سروصداهای» سیاسینما کفایت خواهد کرد تا محافل وابسته و نوکران
اجنبی بار دیگر علم «وا اسلاما!» را در کشور هوا کرده، برای سرکوب ملت ایران، دینپناهی
مشتی لاتولوت را توجیه نمایند و لشکرکشی خیابانی را تبدیل به مشکل ملت ایران
کنند. ولی اینها مسائل ملت ایران
نیست؛ این حکومت مسخرة آخوند است که از
این نوع به اصطلاح «مسائل» قصد ساخت و پرداخت شاهکلیدی جهت دستیابی به «فتحالفتوح»
بینالمللیاش ساخته!
سئوال امروز این است. پاسخ این گزافهگویان، این وطنفروشان، این جرثومههای نکبت و ادبار که اکثرشان حتی
ایرانی هم نیستند، و از ورای مرزها جهت
سرکوب و غارت ما ملت سوار بر اشتر اجنبی پای به این مملکت گذاردهاند، چیست و چگونه میباید در برابرشان ایستاد؟ در مصر،
ارتش اینکشور به همین اوباش چند ساعتی فرصت داده تا موضع خود را در برابر
تحولات اجتماعی روشن کنند؛ نمیدانیم که تکلیف این وحشیگری «دینی» در مصر
به کجا خواهد کشید. در سوریه، دولت
لائیک بعث با این اوباش که از حمایت سپاهپاسداران، شیخکهای خلیجفارس و لندن و پاریس بهره میگیرند
شهر به شهر و کوچه به کوچه میجنگد، و
نهایت امر نتیجة این جنگ نیز هنوز روشن نشده.
در تونس اوباش اسلامگرا دستهایشان
به خون نمایندگان مجلس و ملت رنگین شده، ملت تونس برای اعتراض به این وقاحت، بزرگترین
اعتصاب ملی تاریخ کشور را سازمان داده و خواستار پایان یافتن کار دولت
اسلامگراست. ولی در ایران میدان عمل سخت بسته و ناهمگون مینماید.
در داخل کشور همه چیز و همه کس سرکوب شدهاند. جز
عربدة آخوند «خوب» و آخوند «بد» هیچ به گوش نمیرسد. تو گوئی ایرانی میباید فقط نفیر نفرتانگیز
آخوند بشنود! و در خارج کشور، سالهاست که وابستگان و نانخورهای حکومت
اسلامی در ظاهر «احزاب چپگرا»، شخصیتهای
ادبی، سیاسی، هنری و ...
با حمایت مالی سفارتخانهها، داستان
تعریف و تمجید از این آخوند و آن آخوند به راه انداختهاند؛ هم نان
اجنبی میجوند و هم زیرجلکی آب به آسیاب «انقلاب اسلامی» و حکومت آخوندهای «خوب»
میریزند. در همین خارج از مرزها، سالهاست
که شاهد فعالیت شبکة «شیخوشاه» هستیم.
شبکهای که هَّم و غم خود را بر این داشته تا دل پاسدارجماعت را به دست
آورد، و شاه و شیخ را در اذهان این عقبافتادگان
و عملههای فاشیسم، طوری «طاق» زند که
هنگام لزوم با کودتائی ننگین بار دیگر همین شبکه بتواند خود را بر سرنوشت ملت
ایران حاکم نگاه دارد. در غربت خارج از مرزها، سالهاست که نادانی، خوشخیالی و بیبضاعتی نظری، سیاسی و فرهنگی، همان چند تن ایرانی را که به قولی هنوز بخیة
بواسیرشان ده تا نشده، آنچنان منکوب و
مبهوت هیاهوی رسانهای و صحنهآرائیهای استعماری کرده که از قلم و زبانشان تحلیلی، کلامی،
نتیجهگیریای فراتر از آنچه بیبیسی
و رادیوفردا برای ما ملت میپسندند نمیشنویم.
جغد شوم سکوت، خودباختگی و
«کنفورمیسم» آنچنان سایهاش بر سر این ملت سنگین شده که هیچ صدائی در اعتراض به
صحنهآرائی یک حاکمیت استعماری، و به
بیرون کشیدن یک آخوند ساواکی به نام «ریاستجمهور» منتخب از صندوقهای مارگیری به
گوش نمیرسد. به صراحت بگوئیم، آنان که این ره میپیمایند بدانند که این راه به
ترکستان است. آگاهیهای ملی و شناخت
مسائل کشور از قلم و ذهن و زبان ایرانی بیرون خواهد ریخت. این
ادعای آخوند است که چارة کار را یا در آن چاه لعنتی میجوید و یا در لابلای قرآن و
نهجالبلاغه. میدان سیاست کشور را در این
مقطع نمیباید به دست هیاهو و مغلطههای شبکة «آخوند خوب» و «آخوند بد» سپرد. چنین وانهادگیای باختی است سیاسی و غیرقابل
جبران؛ باختی که میدان را در اختیار ایرانستیزانِ انسانستیز
قرار خواهد داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر