۴/۲۰/۱۳۹۲

جمکرانی‌ها و مصر!


 

پس از گذشت چند روز از کودتای ارتش مصر بر علیه حکومت اخوان‌المسلمین،  شرایط نوین استراتژیک به تدریج از ابهام خارج شده،  مهره‌های سیاست منطقه‌ای هر یک در ویترین قدرت‌های بزرگ،  جایگاه «ویژة» خود را به دست می‌آورد.   مصر به صراحت از «الهامات بهاری» که بر اساس آن «اسلام سیاسی» مهم‌ترین‌ عامل در تعیین سرنوشت ملت‌ها به شمار می‌رفت فاصله گرفته،  و دخالت ارتش مصر برای پایان دادن به بحران،  پیام مشخصی ارسال می‌کند:  دوران «بهاربازی» در مصر به پایان رسیده!   در کشور سوریه،  دیگر جبهة مهم منطقه،  اسلامگرائی به سرعت از صحنة سیاست خارج می‌شود،  و پای در میدان «تروریسم» می‌گذارد!   تلاش‌های آتلانتیست‌ها نیز جهت بازگرداندن اسلامگرائی سوری به حیطة «فعالیت‌ سیاسی» در عمل با شکست مفتضحانه‌ای روبرو شده.    

 

در شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس نیز تغییرات چشم‌گیر است.   هیئت حاکمة قطر با خلاصی از «شر» شیخ پیشین که لکة «همکاری» با اسلامگرایان سوری را مشکل می‌توانست از چهره‌ بزداید،  در عمل پای در نوعی «تولد نوین» گذاشته.   از سوی دیگر امارات،   عربستان و خصوصاً کویت،  جملگی به دامان ارتش مصر آویخته‌اند،  به این امید که با توسل به محور نوینی که ایالات متحد به ناچار با تکیه بر مصر «پسابهاری» خواهد ساخت،   خود را از طوفان‌های منطقه‌ای تا حد امکان محفوظ نگاه دارند.  

 

ولی در این میان افلاس ایران و ترکیه از همه بیشتر است؛   هر دو در انزوا قرار گرفته‌اند. حکومت آتاترکی‌های اسلامگرا که پیش از جنبش «تمرد» مصر،  جهت توجیه سیاست‌های داخلی خود در تقابل مستقیم با مسکو،  چشم امید به مصر اسلامی دوخته بود،   از مهم‌ترین تکیه‌گاه ایدئولوژیک منطقه‌ای خود یعنی حکومت به اصطلاح «انتخابی» اخوان‌المسلمین محروم مانده.   به عبارت دیگر،   باند «اردوغان ـ گل»،  لُژنشین‌های محفل اخوان‌المسلمین،   رفیق گرمابه و گلستان‌شان را از دست داده.   و در این میانه،  مخالفت رسمی آنکارا با «کودتا»  که از حمایت ضمنی ارتش ناتو برخوردار شده،  به تضادی بنیادین در  داخل مرزها دامن خواهد زد.   خلاصه،  اگر دولت ترکیه همچنان بر طبل مخالفت با کودتای مصر بکوبد و ‌کار را به موضع‌گیری سیاسی برساند،   ارتش ترکیه  ـ‌  مهم‌ترین اهرم سیاستگزاری داخلی ـ   مستقیماً در برابر تبلیغات دولت اسلامگرا قرار خواهد گرفت!   تقابلی که در همینجا به صورت خلاصه بگوئیم،‌  نه به نفع دولت است و نه به نفع ارتش!  

 

از سوی دیگر،  در جبهة جنوب ترکیه،   شکست اسلامگرائی در سوریه دیگر شک و شبهه‌ای ندارد.   شکستی که دیر یا زود شبکة خبرسازی جهانی ناچار خواهد شد آن را بازتاب دهد.  و پس از انعکاس جهانی این شکست،    مرزهای جنوبی ترکیه عملاً از کنترل آنکارا خارج می‌شود،  و این آغازی است بر آنچه ما «طغیان» کردها می‌خوانیم.

 

منظور ما از «طغیان کردها» چیزی نیست جز پای گذاشتن تحولات ترکیه،  ایران،  سوریه و به احتمال بسیار زیاد عراق،  در مسیر تحکیم حکومت‌های لائیک.   به عبارت دیگر،  با فروپاشی سد اسلامگرائی در سوریه،  می‌باید منتظر ورود نگرش لائیک بعثی‌های سوری به درون ترکیه باشیم.  ورودی که به فروپاشانی دیواره‌های امنیتی‌ای خواهد انجامید که از سال‌های دور توسط ارتش ترکیه در جنوب اینکشور ساخته شده‌،   و امروز آن را با حمایت ارتش عراق،   سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ... مستحکم کرده‌اند! 

 

پر واضح است که چنین شرایطی برای حکومت اسلامی جمکران یک فاجعه باشد.  در واقع،   در میان دولت‌های منطقه،  این حکومت اسلامی است که در امتداد تحولات گستردة مصر،   بیشترین ضربه را متحمل خواهد شد.   تهران که سعی می‌کرد با تکیه بر «ریش‌وپشم»،‌   از مُرسی تصویر «اسلامگرائی» ناب به خورد خلق‌الله بدهد،   و به قدرت رسیدن «پشم» را در مصر،  خصوصاً از طریق مراجعه به آراء عمومی بهترین وسیله جهت گسترش تبلیغات سیاسی خود کرده بود،   اینک در برابر دو «صورت مسئله» قرار گرفته.   مسائلی که در عمل حل هیچکدام از آن‌ها میسر نیست،   و نهایت امر در چارچوب روال عادی به بهبود وضعیت جمکران در ارتباط با جهان خارج و مسائل داخلی نیز کمکی نخواهد کرد.  

 

اگر تهران با آنچه «کودتا» می‌خواند،   از در سازش درآید،  مستقیماً در کنار ارتش آمریکا،  سازمان ناتو و خصوصاً عربستان و قطر قرار گرفته،   و روابط‌اش با مسکو تیره خواهد شد.  تیره شدن روابط «مسکو ـ تهران»،   جز افزایش میزان باج‌های کلان به دیگر بازیکنان منطقه‌ای هیچ نتیجه‌ای به بار نخواهد آورد.   و اما،   در صورتیکه جمکران از بساط مُرسی که در عمل شاخة سیاست دوم آمریکا در مصر است،  حمایت کند،  در کنار اسلامگرایان ترکیه قرار می‌گیرد.  گروهی که سرنوشت‌شان را بالاتر به تفصیل تشریح کرده‌ایم،  و مسلماً در چنین وضعیتی پس از فروپاشانی دکان اردوغان،  سقف دکان علی خامنه‌ای نیز فرو خواهد ریخت!

 

به همین دلیل است که جمکرانی‌ها از هر گروه و قماش،  در برابر «رخداد» کودتای مصر،   همزمان بر چند «سیخ و سنگ» متفاوت می‌کوبند؛   اینهمه به این امید واهی که «گشایشی» در کار آید!  ولی در چنین شرایطی مشکل می‌توان «گشایش» پیش‌بینی کرد.  در این مسیر شاهدیم که تمایل به انزوا در تهران شدت گرفته.   گروهی رسماً دست به «انتقادات سازنده» از مُرسی می‌زنند،   تا از این راه کودتای شیعی‌مسلکان را در ایران در سال 1357،   به عنوان تنها راه «رهائی» به ارزش بگذارند!   هم اینان مُرسی را نه در مقام سمبل یک «سیاست» شکست خوردة غرب در مصر،  که به عنوان «فردی ضعیف» به باد انتقاد می‌گیرند،  و این «تز» را در افکار «جمکرانی‌جماعت» تزریق می‌کنند که مُرسی فقط به دلیل عمل «ضعیف» در برابر مخالفان،   زمینة‌ کودتای ارتش را فراهم آورده است!  همان صحنه‌ای که بدون در نظر گرفتن اهداف درازمدت انگلستان و آمریکا در ایران،   سال‌های سال از بحران مصدق‌السلطنه برای ملت ایران ساخته بودند!

 

البته،  امروز اینان خود نیز می‌دانند که سخنان‌شان پیرامون تحولات مصر،  از پایه و اساس «چرند» است.   هدف جمکرانی‌ها این است که در افکار عمومی ایرانیان،‌  ریشه‌های سیاسی شیعی‌مسلکان جمکرانی با فعالیت‌های خوان‌المسلمین در مصر در ترادف قرار نگیرد.   به عبارت دیگر،  دولت تهران سعی دارد در برابر «ترادف» بین دو «انقلاب اسلامی» مصر و ایران،‌  سدی «تبلیغاتی» به وجود آورد!   

 

ولی در عمل،   این ارتش و دولت آمریکا بود که مُرسی را در مصر به قدرت رساند؛  همانطور که ارتش شاهنشاهی نیز با تأئید سفارت آمریکا،  خمینی را به ایران آورد.  در مورد ایندو مطلب،‌  به هیچ عنوان از منظر تاریخنگاری نمی‌توان حدس و گمانة دیگری روا داشت.    

 

طی تاریخ معاصر کشور شاهدیم که،  فعالیت‌های «اسلامی» حکومت جمکران از ابتدا بر این محور تکیه کرد که «ثابت» کند،  با آخوندبازی و کثافت‌کاری‌های فقیهی و مذهبی،‌   بهتر از ارتش خواهد توانست منافع آمریکا را در ایران تأمین نماید!   و دیدیم که واشنگتن نیز طی اینمدت بخوبی در اینمورد «مُجاب» شده است!   وگرنه در دوران «جنگ سرد»،‌  یکسره کردن  کار جمکران،  حتی در حد مُرسی هم نبود.   و امروز نیز به دلیل تغییراتی که در منطقه به قوع پیوسته،   «کودتای» ارتش و سپاه بر علیه ملایان فقط در گروی تأئید ضمنی مسکو اوفتاده و بس.   همین «واقعیت‌ها» است که توسط شبکة تبلیغاتی آخوندها «قلب» می‌شود. شبکه‌ای که بخوبی این مواضع را می‌شناسد،  و به خاطر دور کردن آن‌ها از افکار عمومی،‌  سعی دارد پیرامون تحولات در مصر به «سیخ و سنگ» بکوبد!    

 

ولی بر اساس اسنادی که در دست است،   مُرسی سال‌ها در ایالات متحد زندگی می‌کرد،  و در تأسیسات دولتی اینکشور نیز فعالیت حرفه‌ای داشت!   مسلماً چنین فردی که همزمان به جریان انگلیسی «اخوان‌المسلمین» نیز وابسته بوده،   نمی‌توانست پس از فعالیت‌های حرفه‌ای در دفاتر دولتی آمریکا،  بدون همکاری شبکه‌های اطلاعاتی غرب به قاهره آمده،   «رئیس جمهور» انقلاب اسلامی بشود!   ارتباط آقای خمینی،   رهبر انقلاب اسلامی،   با شبکة بانکی دوران شاهنشاهی،‌  و زندگی وی به عنوان «میهمان» صدام حسین در عراق نیز فقط می‌تواند از دید نابینایان پنهان بماند؛   و شاید به همین دلیل است که،  برخی جمکرانی‌ها در اینمورد دست به کار «بِکری» زده‌اند.   

 

به طور خلاصه بگوئیم،   برنامة رودرروئی جمکران با بحران اخیر منطقه‌ای که در عمل آخرین برگ‌های زندگی حکومت ملائی را بازی می‌کند،  در چند نکته خلاصه ‌شده.   در گام نخست،  اینان با دوری جستن از اردوغان و گروه‌های وابسته به اخوان‌المسلمین در سوریه و ترکیه وانمود می‌کنند که با جریانات لائیک ترک و لائیسیتة حزب بعث سوری مخالفتی ندارند!   خلاصه،  در اینکشورها جمکران با مخالفت‌های خیابانی و «برحق» خود را هم‌جوار و هم‌سو نشان می‌دهد!   تا از این راه،  به خیال خود بتواند در سنگر برندگان دست بالا را داشته باشد.   از سوی دیگر،  جمکرانی‌ها در مصر چند سیاست همزمان را به پیش می‌برند که از همراهی «ضمنی» با کودتا آغاز شده،  به مخالفت با مُرسی،  و تَغّیر با وی به دلیل «سازشکاری» و «اعتماد» به آمریکا امتداد می‌یابد،   و نهایت امر کار را بجائی می‌کشاند که شبکة سوم تبلیغاتی ملائی خواهان کنار آمدن اخوان‌المسلمین با کودتاچیان می‌شود: 

 

«جامعه مدرسین حوزه علمیه قم:  درگیری‌های مصری ـ مصری،  ثمری جز خشنودی صهیونیست‌ها ندارد»

منبع:  فارس‌،  20 تیرماه 1392

 

البته این نوع خیرخواهی‌های مزورانه برای «جهان اسلام» ریشه در وابستگی جمکرانی به سیاست‌های ایالات متحد دارد،‌   چرا که اگر حکومت جمکران وابستگی‌ای به آمریکا نمی‌داشت اینهمه دلواپسی پیرامون سرنوشت مصر چه دلیلی می‌توانست داشته باشد؟  این همان مصری بود که طی 34 سال گذشته «انقلاب اسلامی» با آن قطع رابطه کرده بود،   به چه دلیل امروز مصر اینهمه «اهمیت» پیدا کرده؟   در واقع جریانات مصر از این جهت مهم شده که سرنوشت اسلام‌گرائی و حکومت‌های دین‌فروش امروز در اینکشور «رقم» می‌خورد و اگر آمریکا نتواند بین کودتای ارتش،  اخوان‌المسلمین،  جریانات لائیک و قبطی‌ها  ـ  اعلیحضرت جمال عبدالناصر را به تحقیر قبطی می‌خواندند ـ‌   ارتباطی سیاسی و اندام‌وار به وجود آورد،  کار بحران مصر خیلی بیش از این‌ها بالا خواهد گرفت.   

 

        

 

 

 

 

هیچ نظری موجود نیست: