جهت داغ کردن تنور یخزدة «انتخابات» حکومت اسلامی، دستاندرکاران چند روزی است که رزمایشهای آبکی
به صحنه میآورند. همانطور که بارها گفتهایم، موجودیت حکومت اسلامی در گرو این نوع «نمایشات»
است. و دقیقاً همینجاست دلیل پافشاری این
ساختار انسانستیز بر پدیدة «انتخابات!» این
مجموعة تبهکار زمانی میتواند در چارچوب تبلیغات شبکههای تبلیغاتی غرب خود را
نمایندة تام و تمام «ملت مسلمان ایران» معرفی نماید که خر لنگ اسلام انقلابی را از
پل صراط «انتخابات» گذرانده باشد. این
است دلیل جنجال پادوهای ایرانینمای آنگلوساکسونها پیرامون انتخابات «آزاد» و «غیرآزاد!» این
جماعت از هر رنگ و بوی و اقلیم سعی دارد با به کارگیری ترفندهای متفاوت خلقالله را
به هر قیمتی که شده به پای صندوقهای مارگیری شیوخ بفرستد. مسئله نیز به هیچ عنوان انتخاب این و یا آن
«شخصیت» رژیم نیست؛ هدف فقط به نمایش
گذاردن ازدحام «امت مسلمان» در برابر حوزههای رأیگیری است؛ جمعیتی که میباید برای رسانههای غرب به «ابزار»
تبدیل شود تا اینان بتوانند آن را به عنوان حضور «تودههای انقلابی» و حامیان بیقید
و شرط «ایدهآلها» و ارزشهای حکومت اسلامی به افکار عمومی در غرب حقنه کنند.
در راستای همین بازاریابیها برای حکومت جمکران است که رادیوفردا، رادیوئی که
در اروپا بر مردهریگ تشکیلات «رادیوآزاد» سر هم شده، و در
عمل بوق سازمان سیا در جمهوری چک به شمار میرود، لولوی گشت ارشاد را به صحنه آورده! رادیوفردا،
مورخ 22 فرودینماه 1392، با چاپ
عکس مکشمرگمائی از احمدیمقدم، چوبدار
مقام معظم مینویسد:
«گشت ارشاد از اول اردیبهشت به خیابانها باز میگردد!»
بله، اشتباه نکنیم، تشویق خلقالله به شرکت در «انتخابات» چاه
جمکران فقط با ترغیب و شیرینی و شیرینزبانی صورت نمیگیرد؛ چماق هم به کار گرفته خواهد شد. همین
فرداست که شاخکی از گروههای وابسته به جبهة واحد «لندن ـ لندن»، از درون حاکمیت خردرچمن اسلامی با اعتراض و
جار و جنجال خواهان «آزادی جوانان» شود!
خلاصه تبلیغات به راه خواهد افتاد که اگر آیتالله «ادراری» رئیس این «جمهور»
شوند، کسی مزاحم «جوانان» نخواهد شد؛ در
صورتیکه ریاست جمهوری حضرت حجتالاسلام «پشکنسب» نتیجهاش حضور سردار مقدم در
خیابانها و به سیخ کشیدن «جوانان» است! پس، ای
مردمان هالو! در «انتخابات» شرکت کنید تا
به سیخ نکشیمتان!
باید بگوئیم که این قماش پیامهای «سیاسی ـ
عقیدتی» دیرزمانی است که کاربرد خود را بخوبی در جامعة سرکوب شده و استبداد
زدة ایران به اثبات رسانده. راه دور هم نمیرویم. همان روزها که پیش از غائلة 22 بهمن 57، ساواک «آریامهر» با هی کردن لشوش و چماقدار به
خیابانها در واقع خلقالله را به «انقلاب» دعوت میکرد، و جماعت از وحشت آشوب به دامان «انقلاب» پناه
میبردند؛ همان روزها که ملت را از ترس «کمونیستها» به
زیر نعلین آخوند متعفن انداختند؛ همان
روزها که با سازماندهی آدمکشیهای خیابانی، ابوالحسن بنیصدر، فرزند معنوی «امام» را تنها
راه نجات از آشوب و درگیری خیابانی معرفی کردند؛
و ... «پیام» جز این نبود: یا به حاکمیت استعماری تمکین میکنید، یا به زیر ضربت چماقکشهای مکتبی استعمار خرد
و خاکشیر خواهید شد!
امروز هم رادیوفردا از زبان «سردار» جز این نمیگوید. ولی چه
بگوئیم که به صراحت میبینیم بر پوستین سیا و سردار دیگر پشمی باقی نمانده؛ هر چند،
هر آنچه از پوستین رفته بر چانة سردار چسبانده باشند! باید به
ایشان بگوئیم «برادر!» آن روزها که اوباش را دسته دسته گرفتند و قرار شد حلقآویزشان
کنی، آن روزها که عملة «خط امام» و شبکههای
سازمان سیا و «امآی 6» را در تهران و اصفهان و شیراز و ... گرفته و به دستت دادند
و گفتند به زندانشان بیانداز، خودت میدانستی
که اینان همکارانات هستند و تنها حامیان تو و امثال تو! پس
امروز هم بدان که سازمان سیا تفنگ خالی به دستت داده؛ تا
بجنبی همان پشم پوستین هم از ریشات میافتد.
ولی افسوس که کار ما به سردار ختم نمیشود! اگر
سردار، «خلق» را تهدید میکند تا نانی برای اربابان
آمریکائیاش به تنور چسبانده باشد، گروهی
از همکاران سردار، برای چسباندن همین نان به تنور یانکیها، «خلق» را تشویق میکنند! و سیل
این تشویقها از مسیل اصلاحطلبان، مجاهدین انقلاب، حزب توده و شرکاء به جریان اوفتاده. اینان
همچون شتر مست در دشت جادوئی «انتخابات» به اینسوی و آنسوی میدوند، کف بر دهان آورده و «انتخابات آزاد» میطلباند! لاتهای بیت رهبری هم راهش را خوب یاد گرفتهاند، و برای داغ کردن دکانشان مرتباً عربده میکشند، «انتخابات آزاد» رمز اغتشاش و براندازی است! یعنی
خلاصه، اگر میخواهید از شر علی خامنهای
و لشولوشهای بیت رهبری خلاص شوید بیائید «انتخابات آزاد» بکنیم!
در همین راستا، شاخة برونمرزی سازمان
مجاهدین انقلاب، کف بر دهان، «تحلیلی»
قلمی کرده که در سایت «امروز» منتشر شده!
در «تحلیل» کذا، خارج از ادبیات «انقلابی ـ ملائی» که رایحة تعفناش
مشام هر انسان آزادهای را میآزارد، با شایعات «ناب» و «الهی» روبرو میشویم. از آن جمله است «از ورود کاندیداهای خوب» به عرصة
انتخابات جلوگیری میکنند:
«مراکز اطلاعاتی و امنیتی [...] از برخی افراد قابل اعتماد برای ورود به عرصه
انتخابات با تابلو نیروهای منتقد از جمله اصلاحطلبی حمایت [می]کنند، و حتیالمقدور مانع ورود کاندیداهای نامطلوب به
عرصة رقابت انتخاباتی [می] شوند و ...»
به این مجاهدین قلمفرسا بگوئیم «برادر!» این داستانها که مال اوائل
انقلابتونه! خبر جدید چی آوردی؟ ما خبر جدید میخواهیم، تا بدانیم برای جمعآوری گشت ارشاد به کدام
«نامزد» باید رأی داد! تا ایشان حجاب
اجباری را لغو فرمایند؛ ملا را بفرستند به
مسجد و خلاصه به ایجاد مزاحمت برای «آدمها» پایان دهند. البته
ما مطبوعات آزاد هم میخواهیم، اتحادیة کارگری هم به همچنین، احزاب سیاسی هم اگر باشد خیلی خوب است، ادبیات و تئاتر و موسیقی و نقاشی را هم بدون
سانسور و آقا بالا سر میخواهیم، دولت مسئول و پاسخگو، و جمع کردن دستوپای قوموخویشبازی ملا و
پاسدار و سردار و را هم همینطور ... و خلاصه بگوئیم، زندگی
انسانی میخواهیم! ولی شما که به گواهی
سابقة درخشانتان با این حرفها کاری ندارید؛
چرا اینهمه برای «انتخابات» پستان به تنور چسباندهاید و بیانیه کودکستانی
صادر میکنید؟ دست از این مزخرفبافیها بردارید:
«مشکل حاکمیت با اصلاح طلبان سبز و باند احمدینژاد از یک جنس نیست. مشکل با اصلاح طلبان ناتوانی رویارویی با ایشان
در یک انتخابات آزاد و سالم است. اما مشکل
با باند احمدینژاد دلهره از شکست در انتخاباتی محدود به نامزدهای درون حاکمیت
است [...]»
این حاکمیت چه نوع خیار چنبری است که در هیچ جالیزی مثالاش پیدا نمیشود؟ شما که از همان روز اول، همه را از میدان به در کرده بودید؛ از چپ تا راست! مانده بود عملة فاشیسم که خودتان بودید و
دوستانتان، آنها را هم که امروز به اسم
سبز و باند احمدینژاد از «حاکمیت» جدا کردهاید؛ این
«حاکمیت» چیست که دیگر هیچ «یاری» ندارد،
و شما اینهمه از عملکرد آن به هراس افتادهاید؟ واقعیت را بگوئید! از روز
اول چیزی به اسم حاکمیت نبوده، و امروز هم
حاکمیتی در کار نیست. استعمار با کمک
امثال شما در مملکت حکومت به راه انداخت،
آب آسیاباش را هم شما با کمک حزب توده، امثال
رادیوفردا و بیبیسی و ... سازمان سیا تأمین کردید! حال به این پرسش منطقی میرسیم که اصولاً
جریانی به نام «مجاهدین انقلاب» انتخابات آزاد برای چه میخواهد؟ مگر زمانیکه ملت ایران را به زیر چماق گرفته
بودید و از «عطر اسلام» مست بودید، انتخابات آزاد میکردید که حالا کک به تنبانتان
افتاده؟ میخواهید «انتخابات آزاد» بکنید
تا چند تبصره به «قانون صیغه» اضافه شود، یا سن «تکلیف» دختربچهها از 9 سالگی به 10
سالگی تغییر کند؟ دست از مسخرگی و لاتبازی بردارید! اربابانتان
از این میدان بیرون افتادهاند، پس در
اینکشور دیگر جائی برای امثال شما نیست. ولی مگر استعمار دستبردار است؟!
سایت بیبیسی، در امتداد حمایت از «انتخابات»
حکومت اسلامی کاسة داغتر از آش شده و به خشتک خاتمی دخیل بسته: «خاتمی
میآید، یا نمیآید!» یادمان نرود که این خاتمی همان آخوندی است که
مخالفتاش را بارها و بارها با «دمکراسی» صریحاً اظهار داشته. حال باید،
نه از بیبیسی که از حاکمیت انگلستان پرسید به چه دلیل از یک مخالف
دمکراسی حمایت رسانهای به عمل میآورید؟
ما ملت ایران در چه مرحلهای از پستی و سرافکندگی باید قرار گرفته باشیم که
استعمارگران جهان دیگر به خودشان حتی زحمت «ظاهرسازی» هم نمیدهند؟ اگر در پایان جنگ اول جهانی یک قزاق را با
کودتا برتخت سلطنت نشاندند؛ اگر یک آخوند
دیوانه را با هیاهوی اوباش و لاتهای نانخورشان به «رهبر» انقلاب تبدیل کردند؛ حال میخواهند نوچة همان آخوند را روی بقیة
شیرینکاریهایشان به ما ملت بچپانند. بد نیست نگاهی به ماجرای «بانوی آهنین» و افلاس
جانشین ایشان بیاندازید! پف و نم را تمام کنید چرا که این انگلستان دیگر
آن بریتانیای «کبیر» نیست. هر چند حزب توده ازاین واقعیت تلخ بیخبر مانده، سر به زیر برف دارد و همچنان دم برطبل توخالی
انتخابات میکوبد!
بله حزب توده همچون دیگر میعادها در این میدان هم خوشرقصی میکند؛ تودهای جماعت اگر عقلاش به کاری نمیآید، چرا که عقلی ندارد، دهاناش برای جفنگگوئی همیشه باز است. به عنوان مثال، در سایت «راه توده»، مورخ 22 اسفندماه سالجاری، شاهد موضعگیریهای «انقلابی» این تشکیلات
هستیم:
«راه توده نه تنها به استقبال انتخابات 1388 رفت و از اسفندماه 1387 به میدان
آمدن میرحسین موسوی را پیش بینی کرد، بلکه
توانست نقش تودهای خود را، چه پیش از آن انتخابات و چه در دوران پس از
کودتائی که علیه رأی مردم در آن انتخابات صورت گرفت ایفاء کند.»
البته درک «ادبیات» حزب توده نیازمند شناخت کافی از ابعاد ایدئولوژیک این
جریان است. اینان به عنوان یک تشکل
استالینیست اصولاً با «انتخابات» کاری ندارند.
در قاموس اینان «رأی مردم»، مخالفت
با کودتا، و ... مسائلی از این دست
نیازمند تحلیل باقی میماند، چرا که
تودهایها اگر از کودتا «بد» میگویند،
80 سال است که از کودتای بلشویکها در مسکو حمایت ایدئولوژیک به عمل آوردهاند. پس همچون امثال بنیصدر و حاجسید جوادی
«مرحوم» و شرکاء رابطة حزب توده با کودتا و انتخابات، و پدیدههای مطبوعات و خصوصاً اتحادیههای
کارگری، رابطهای است جانبدارانه و
فاشیستی. خلاصه بگوئیم، برای حزب توده نیز همچون فاشیست جماعت ابزار
مختلف دمکراسی و انسانمحوری، یعنی انتخابات،
اتحادیهها و اصناف و شوراها و ...
فقط و فقط زمانی قابل قبول است که بتواند مورد استفادة تبلیغاتی و
سرکوبگرانة اینان قرار گیرد. در
غیراینصورت انتخابات «بورژوائی» میشود،
مطبوعات «ضدکارگری» است، و اتحادیهها
هم «کارفرمائی!»
در نتیجه، هنگام پرداختن به مواضع حزب
توده میباید در نظر داشت که هیاهوی «انتخابات» برای اینان به این جهت اهمیت پیدا
میکند که میتوانند از آن به عنوان «مشت نمونه خروار» جهت سرکوب فردیتها و به
ارزش گذاشتن اهداف «ضددمکراسی» ـ یا بهتر است بگوئیم ضددمکراتیک ـ استفاده کنند. البته
طی دوران جنگ سرد، از آنجا که بلشویکهای
مسکو در «ادبیات» مککارتیستهای آمریکا «دمکراتیک» خوانده میشدند، حضرات تودهای
خود را اشتباهاً «دمکرات» جا زدهاند. ولی
واژة «دمکرات» نیز در کلام اینان مفهومی واژگون یافته؛ آن نیست که باید باشد.
حال باید دید این جریان ضددمکراتیک،
که با «انتخابات» بر پایة استدلالات ایدئولوژیک خودش «مخالف» نیز هست، چرا پیشتر از آخوندی چون میرحسین موسوی، و «انتخابات» حمایت میکرد، و امروز هم طرفدار هاشمی رفسنجانی شده؟! پاسخ روشن است؛ حزب توده نیک میداند که «انتخابات» در حکومت
اسلامی راه بجائی نخواهد برد. در نتیجه،
چنین استنباط کرده که داغ کردن تنور این «انتخابات» فقط و فقط به فعال شدن
شبکههای «ضدانتخابات» و حامیان حکومتهای استبدادی منجر خواهد شد. همکاری
حزب کذا با «ابر» اطلاعاتی سازمان سیا به
این امید صورت میگیرد که قرعة تشکیل حکومت استبدادی اینبار، و پس از
گذشت 80 سال، به نام تودهایها اصابت کند!
جالب اینجاست که این همان موضعی است که
«سازمان مجاهدین خلق» نیز اتخاذ کرده.
رادیوفردا، مورخ 22 فروردین ماه سالجاری از قول «تشکیلات» رجوی
که جدیداً قرار شده در واشنگتن، در آستان
ارباب دفتر و دستک به راه اندازد، مینویسد:
«هیچ نشانهای دال بر ارادة حاکمیت برای تجدیدنظر در نحوة ادارة کشور و برگزاری
انتخابات آزاد و دموکراتیک به چشم نمیخورد.»
اینکه سازمان «آهنین پنجة» مجاهدین نیز چشم امید به «انتخابات آزاد» دوخته، جای خوشوقتی دارد، ولی
باید پرسید در کدام مقطع، در درون این
تشکیلات «انتخابات دمکراتیک» صورت گرفته و یا حق انتخاب اعضاء و کادرها مورد نظر
بوده، که اینک «پنجه آهنینها» میخواهند
چنین حق و حقوقی را به خارج از سازمان نیز منتقل کنند؟
حال پیشفرضهای حزب توده و دیگر چپنمایان در تحلیل مواضع پیرامون «انتخابات»
را رها میکنیم و به خیمة داخلیها باز میگردیم تا ببینیم برای این «گله»، بساط
انتخابات چه معنائی پیدا کرده. جماعتی که
پیرامون علیاکبر ولایتی، وزیر امور
خارجة بیت رهبری جمع شدهاند، همچون قاپبازانی
که پاتوقشان بنبستهای قلعة شهرنو بود،
معرکه گرفتهاند. یک روز گروه
«2+1» هستند، و روز دیگر جماعت «3+1»؛ بعضیها
با این گروه قاپ میریزند و بعضی دیگر به قاپزنهای بر خیابان میپیوندند. باری امروز
حضرت ولایتی، وزیرخارجة ابدمدت حکومت
اسلامی قاپی انداخت و فریاد برآورد که: «این
چه وضعی است که در سیاست خارجی داریم؟»
بله، به این میگویند برنامه انتخاباتی! باید
ایشان که «وزارتشان عین امامتشان» و حتماً عین طبابتشان است، با رأی «مردم»، رئیسجمهور شوند تا وزارت امور خارجه را «درست»
کنند، بقیه مسائل هم اهمیتی ندارد! خلاصه، فقط
مانده اینکه قاپزنها جیب خلقالله را در روز روشن بزنند، تا گروه «2+1»، یا صفر به علاوة صفر و یا هر آنچه اسماش میخواهد
باشد، ملت ایران را به دوران «نورانی امام خمینی» بازگرداند! حال
ببینیم در خیمة احمدینژاد چه میگذرد؟
جناح احمدینژاد نیز همچون دیگر مقامات جمکران، پست و منزلتاش را «ابدی» و «الهی» میخواهد، و شرایطاش با رقبا آنقدرها تفاوتی ندارد. اینان
جهت حفظ ریاستجمهوری چاه جمکران در ید دوستان و خودیها هر عملی را جائز میدانند. روز گذشته، احمدینژاد به حواریون مقام معظم پریده و میگوید:
«به شما چه ربطی دارد که چه کسی بیاید یا نیاید؟!»
منبع: بیبیسی و رادیوفردا، 22 فروردینماه 1392
جناب احمدی نژاد شاید یادشان رفته که «امام خمینی» فرموده بودند، «اگر همه بگویند آره، من میگویم نه، و حق هم با من است!» بله،
آن روزهای خوش که عموسام باد در بادبان اینان میانداخت و در برابر ملت
غارت شده و سرکوب شدة ایران با این جانوران وحشی نمایش روحوضی قدرت و شجاعت به صحنه
میآورد، کجا بودند احمدینژادها؟ حالا که عموسام در منطقه «سینهخیز» شده، مقام معظم یک رأی بیشتر ندارند، رئیسجمهور هم به تندروها میگوید «از علی آموز
اخلاص عمل»، از رهبر یاد بگیرید!
به شما چه ربطی دارد، که مشائی بیاید
یا نیاید؟! میآید و چشمتان کور تحت
عنوان حمایت از «آزادی» گشت ارشاد را جمع میکند، و توی سر هاشمی میزند. و اینجوری
چند سال دیگر ملت ایران را سرکار میگذارند، تا ببینند سینهخیز ارباب به خواست قادر متعال چه
وقت به کونخیزک و «چاردست وپا» تبدیل خواهد شد!
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر