در این پست به دو پیام ارسال شده پاسخ میدهیم
ناشناس گفت...
Your articles are disjointed subjects strung together with no cohesion or inter-connection between lines or subjects. Basically, you are against everything. What you want is nothing; nothing at all, but status quo. No solutions or goals presented, just criticism for the sake of being cute. well, it ain't workin. No substance, no plans, no suggestions, no ideas for the future; just bitching and sarcasm. Loser.
جواب ما:
البته همة خوانندگان این حق را دارند که از متنهای اینجانب انتقاد کنند. اصلاً این وبلاگ و ارتباط ما با اینترنت برای
همین «انتقادها» ایجاد شده. انتقاد نه
باعث ناراحتی ما خواهد شد و نه زمینهساز دلسردی فرضی! با این
وجود، سعی باید بر این باشد که مسائل را
تا حد امکان با واقعبینی مورد بررسی قرار داد.
نخستین مسئلهای که خوانندة ارجمند به آن اشاره کردهاند این است که مطالب
وبلاگ ما بیارتباطاند و به قول معروف «سرهمبندی» شده است. از سوی دیگر،
ایشان میفرمایند که این مطالب بدون ارتباط را ما در کنار یکدیگر به هم
«کوک» زدهایم. شاید هم انتقاد ایشان درست باشد؛ راستش
را بخواهید نویسندة این وبلاگ ادعائی ندارد. ولی یک پرسش مطرح میشود. در
جامعهای که فیلسوفان و نظریهپردازاناش تا به این حد که همگی آگاهایم «باسواد»
و «باکمال» هستند، جای تعجب باقی است که چرا اینهمه «انتظارات» از
یک وبلاگنویس ساده و کمادعا در میان میآید؟
مطلب دوم خوانندة گرامی این است که به طور کلی ما با همه چیز مخالفایم. ولی در
همینجا بگوئیم که ما به هیچ عنوان با همه چیز مخالف نیستیم. ما با آنچه در فضای سیاست ایران تبدیل به عناصر
«اصلی» و «پایهای» شده و تماماً دستاور یک سلسله روابط ناسالم استعماری است
مخالفایم، و راستش را بخواهید در این مخالفتمان هم بسیار ثابت
قدمایم. چرا که توانستهایم هم از منظر
منافع شخصی و هم از نظر نگرش فلسفی و سیاسی از «گلهای» که استعمار در ایران تحت
عنوان نظریهپرداز، سیاستمدار، نویسنده و فیلسوف و غیره سر هم کرده جدا شده، نگرشی نوین،
فردی و خصوصاً انسانمحور به روند مسائل کشور داشته باشیم. و در این روند مسلم است که نانخورهای محافل و
اوباش و اراذل و لاتولوتهائی که عمری را به انتظار عکس امام در کرة ماه ایستاده
بودند، و اینک فقط با قسم به سر «آقا» در واشنگتن ویسکی
میل میفرمایند از ریخت ما بیزار باشند. این درست است،
و هیچ مشکلی هم برای ما ایجاد نمیکند.
حداقل ما قبول داریم که در جامعة ایران و خصوصاً
در میان آنها که سر و کلهشان در طیف سیاستباز و نظریهپرداز و جایزهبگیر و
سخنران و ... باز شده بیشتر دشمن خونی داشته باشیم، تا
دوست. اصلاً هم از این مطلب ناراحت نیستیم.
مطلب سومی که خوانندة گرامی مطرح کردهاند این است که هیچ راهحل، هدف و روشی در این مطالب ارائه نمیشود، فقط «حفظ شرایط فعلی» هدف نویسنده است و
«خوشمزگی!» باید خدمتشان بگوئیم که اینجا
را هم «گز نکرده جر دادهاید.» ما در این وبلاگ، آنزمان که موضعگیری یک ایرانی لازم و اساسی بود
بیش از هر کس دیگری «راهحل» و «اهداف» ارائه دادیم. اگر شما نخواندهاید مسئلة دیگری است.
به طور مثال، در مورد «انتخابات»
اخیر ما صریحاً هممیهنان را به عدم شرکت «فعال» در نمایشات روحوضی دعوت کردیم، در
شرایطی که بسیاری گروهها همه روزه سنگ «شرکت فعال» در انتخابات به سینه میزدند. یا از هممیهنانما
خواستیم تا پای در تبلیغات «جنگ هستهای» و اوباشگری دولتهای غرب نگذارند، در
وضعیتی که اغلب سایتهای فارسیزبان «نگرانی» از مسئلة هستهای را برای ملت ایران
«علم» کرده بودند. از هممیهنانما
خواستیم تا توجه زیادی به شایعة «جنگ» در ایران نکنند، در شرایطی که در آنزمان مزخرفات سازمان سیا
مبنی بر حملة اسرائیل به ایران و داستان و حکایاتی از این قبیل «نقل محفل» نظریهپردازان
هوشمند و «روشنگر» کشور شده بود. و این نمونهها فراوان است.
از قضای روزگار بسیاری مطالب مطرح شده در این وبلاگ، طی
روند جریانات و رخدادها به صراحت حقانیت خود را نیز نشان داد. و در
مقام مقایسه با «تحلیلگران» هوشمند و زبردستی که از راه «تحلیل» نان میخورند، ما به
مراتب به واقعیتهای سیاسی نزدیکتر بودیم. حال اگر
خوانندهای به این نتیجه رسیده که ما «اهداف» را مشخص نکردهایم شاید دلیل آن باشد
که ایشان به زبان فارسی تسلط ندارند؛ این
اشکال دیگر از ما نیست. «خوشمزگی» هم از قضای روزگار قسمتی از زندگی
نویسندة این وبلاگ است، اگر روضهخوانی ترجیح میدهید پای منبر خامنهای
همیشه برای شما جا هست.
در آخر نیز اضافه کردهاید که من یک «بازندهام!» بله،
اگر ما بازنده نبودیم که قلادة شما و امثال شما را میگرفتیم و به رقصتان
میانداختیم. همانطور که امام خمینی و
بقیه امثال شما را رقصاندند، خوب هم
رقصاندند. «بازنده» هم که نبودند؛ «برنده» بودند. ولی ما
نمیخواهیم به قیمت سواری گرفتن از امثال شما «برندة» این مسابقة خرسواری بشویم؛ برندگی
از آن شما که هم خوب تحلیل میکنید، هم از فارسی نویسی عاجزید، و همزمان
برای آیندة ملت فارسیزبان ایران خشتکتان را بدون اسم و مشخصات و نگرش سیاسی و
غیره روی وبلاگ کسی پاره کردهاید که بیش از یکهزار و صد مقالة تحلیلی پیرامون
مسائل جاری کشور نوشته و در اکثر مواقع روند رشد مسائل و رخدادها به نگرش او با
صراحت تمام «حق» داده.
حال اگر میخواهید از «بازنده» سخن به میان آورید این «راه و این چاه!»
سعید سامان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر