در وبلاگ امروز دو مطلب را مورد نظر قرار میدهیم. نخست نگاهی خواهیم داشت به بررسی «فارین پالیسی» از مصاف احمدینژاد و علی خامنهای. سپس ضمن بررسی سیاست خارجی ایالات متحد در برابر پدیدهای به نام «تروریسم اسلامی»، سعی بر ارائة تنگناها و گزینههای واشنگتن خواهیم داشت، در برخورد با آنچه رسانههای غرب از آن به عنوان «اسلامگرائی» یاد میکنند. پس ابتدا به سراغ «فارین پالیسی» برویم. نشریة معروف «فارین پالیسی» که مواضع هیئت حاکمة ایالات متحد را در چارچوبی «علمینما» و ظاهراً «آکادمیک» منعکس میکند، این هفته دست به بررسی بحران قدرت در قلب حکومت اسلامی زده. زمینة اصلی تحلیل ما بخشی از این بررسی است که سایت «رادیوفردا»، مورخ 22 اردیبهشتماه 1390، آن را به فارسی برگردانده. آرامش و عبده، دو «پژوهشگر» بنیاد «سنچری» این مطلب را تهیه کردهاند و ما فقط به بررسی شتابزدة آن اکتفا میکنیم. در واقع مهمترین مطلب این «پژوهش» اشاره به این اصل کلی است که حکومت روحانی جماعت در ایران به نفع غرب است: «شايد اين برخلاف انتظار و فرضيههای موجود باشد ولی بقای آيتالله خامنهای و تسلط تشکيلات روحانيت در حکومت ايران به نفع غرب است.» اتفاقاً به هیچ عنوان برخلاف «انتظار» نیست. ما از دیرباز، بدون آنکه حقوقهای چنددههزاردلاری به حسابمان واریز شود این مسئله را در مطالب متعدد عنوان کرده بودیم که، در شرایط فعلی، غرب دست از آخوند نخواهد شست. ولی مهم این است که اینک «پژوهشگران» نشریة به اصطلاح «معتبر» فارین پالیسی این امر را به عنوان سیاست هیئت حاکمة کنونی ایالات متحد مطرح میکنند. حال ببینیم زمانیکه این هیئت حاکمه که ادعای طرفداریاش از «دمکراسی» گوش فلک را کرده، با زبانی «الکن» و «علمینما» حمایت سیاسی خود را از حکومت روحانیون بر جامعة ایران «علنی» میکند، بازتاب اعلام چنین موضع مسخرهای در فضای سیاست جهانی و خصوصاً در داخل مرزهای ایران چه خواهد بود؟ ولی شاید بهتر است کمی هم در این میان ریشهیابی کنیم. چرا که اگر در زمینة همکاری آمریکا با اسلامگرائی، از همراهیهای «حیاتی» ارتش شاهنشاهی با اسلامگرایان «صدرانقلاب» در بررسیهای سیاسی «فاکتور» بگیریم، حداقل میباید بپذیریم که پس از آغاز خیمهشببازیهای ملاممد خاتمی، ایالات متحد و شرکایاش در اروپای غربی و آسیا عملاً در کنار آخوندها نشستند. حمایت علنی واشنگتن از پدیدة مفتضح وانسان ستیزی به نام «جنبش سبز» هیچ نیست، جز حمایت مستقیم از آخوند. تمام کسانیکه به نحوی از انحاء خود را در رأس این به اصطلاح «جنبش آزادیخواهانه» جا زدهاند از جمله نخستین و مهمترین همکاران روحالله خمینی و دارودستة آدمکشان «صدرانقلاباند!» در این مجال، جائی برای پرسش و پاسخ نیست؛ زمانیکه ایالات متحد دیگر نمیتوانست با زدن نعلوارونه و «دشمن» نمایاندن حکومت اسلامی زمینة سرکوب ملت ایران و توجیه یک حکومت ضدبشری را فراهم آورد، بحران سیاسی به قلب حکومت ملایان نفوذ کرد و جواب واشنگتن به این معضل همان بود که دیدیم: خیمهشببازی خاتمی، و سپس بحرانسازی «جنبش سبز»! اینهمه برای آنکه ما ایرانیان قبول کنیم که مشتی آخوند و بچهآخوند خودفروخته که دستهایشان تا به آرنج به خون ملت ایران آغشته است، اینک دگردیسی یافته و طرفدار دمکراسی شدهاند، و فقط به دلیل همین دگردیسی است که واشنگتن از اینان حمایت میکند! جالب اینکه در مقالة «فارین پالیسی» دقیقاً همین خط «خررنگکن» به نحو دیگری توسط سازمان سیا ترسیم میشود. حضرات میگویند اگر روحانی حکومت نکند، نظامیان زمام امور را به دست میگیرند و اوضاع بدتر میشود: «گزينه ديگر [حکومت غیرروحانیون] يک حاکميت به شدت نظامی شده خواهد بود که کنترل آن به دست سپاه پاسداران میافتد و اين حالت بسيار بدتر از شرايط موجود است.» عبارت «به شدت نظامی شده» را داشته باشید تا برسیم به اوضاع آمریکای لاتین که در آن بدون استثناء حکومتهای نظامی و «به شدت نظامی» از حمایت آمریکا برخوردارند. بله، شبکة تبلیغاتی عموسام همیشه جای شکرش را برای ملتها باقی میگذارد؛ بین «بد» و «بدتر» اینان همیشه حامیان «بد» هستند! حال آنکه «بد» در واقع از «بدتر» به مراتب بدتر است! ولی باید پرسید، به چه دلیل «نظامیتر» شدن حکومت اسلامی امروز منافع غرب را به خطر میاندازد؟ مگر حکومتهای فعلی در منطقه، و حتی در ایران «اسلامی» تا به حال نظامی نبودهاند؟ روزی که صدها چماقکش «حزبالله» با حمایت شبکة لاتهای ساواک و ارتش شاهنشاهی، ملت ایران را در خیابانها سرکوب میکردند، نام این حکومت چه بوده؟ حتماً «حکومت اسلامی و مردمی»؟! چه شده که امروز «نظامی» شدن حکومت در ایران اسلامزده برای غرب خطرناک شده؟ نظامیان جمکران چه خطری برای پایتختهای غربی دارند که ما طی 33 سال از آن هیچ نشانهای ندیدیم؟ دهههاست که نظامیان بر ترکیه، پاکستان، مصر، و ... و خصوصاً بر همین لیبی رسماً حکومت میکنند، هیچگاه نشنیدیم که واشنگتن از حکومت «نظامیان» بهراسد! پس میباید قبول کرد در پس پردة این بساطی که «نظامیگری» لقب گرفته، مسائل دیگری نهفته که اینچنین آب به لانة مورچگان انداخته. امروز ملت ایران تحت سلطة یک حکومت روحانینما، و مشتی اوباش و لاتولوت در چارچوب سیاستهای استراتژیک غرب اداره میشود؛ ثروتهایاش به چپاول میرود؛ سرمایههای مادی و معنویاش به همراه نخبگان واقعی ایران به مراکز مالی و بانکها و بنیادهای پژوهشی غرب ارسال میشود؛ و همین غرب ادعا دارد که اگر آقای احمدینژاد قدرت بگیرد، خیلی خطرناک خواهد شد! باید پرسید، خطر برای کیست؟ با این مقدمه فقط میتوان چنین نتیجه گرفت که منافع ملت ایران با شما اشتراکی ندارد، آنچه برای شما خطرناک است الزاماً برای ملت ایران نمیتواند خطر به شمار آید. خلاصه بگوئیم، وضعیت کشور برای ایرانیان بدتر از امروز مشکل میتواند پیشبینی شود؛ مگر اینکه بخواهید ملت ایران را به بمب و موشک ببندید، و این گزینه نیز به دلیل همسایگی ایران با روسیه فعلاً روی میز مذاکرات قرار نگرفته! در غیراینصورت سالها پیش بجای تلف کردن نیروی انسانی و وقت و «دلار»، بجای حمله به کوهوکمرهای افغانستان به تهران حمله کرده بودید، از کشته پشته میساختید؛ و البته اینبار نیز فقط به دلیل حمایت از دمکراسی! اینکه امروز نشریة «معتبر» هیئت حاکمة ایالات متحد، ادامة حکومت ملا بر ملت ایران را توصیه میکند، فقط به این دلیل است که در شرایط فعلی نمیتوانند ایران را همچون لیبی و عراق و افغانستان به موشک ببندند؛ در نتیجه، «پشک» علی خامنهای و مکارم شیرازی و ملاممد خاتمی را سرمة چشم کرده و آنرا برای ما ملت تجویز میکنند. ولی شاید بهتر باشد که هیئت حاکمة ایالات متحد به همان «پشکهائی» که در بحران اصلاحات و جنبش سبز از دهان «روحانیت» جمع کرده و به دانشگاهها و مؤسسات آمریکا فرستاده با دقت بیشتری نگاه کند. مسیر حرکت تاریخی ملت ایران آن نیست که «متخصصان» فارینپالیسی «توصیه» و یا ترسیم میکنند. اگر زیاده از حد به دامان علی خامنهای و دیگر روحانیون دخیل ببندید، نه تنها پشکل امثال حاجفرج و پاسدار اکبر که نهایت امر «کمیز» سیدعلی و ملاممد را هم میباید زیر زبانتان گذاشته عمری مزمزه کنید. اگر آمریکا «برچسب» حمایت از حکومت اسلامی را در ایران بر پیشانی بگذارد، این لکة ننگ هرگز از چهرة عموسام پاک نخواهد شد. حال که به «چهرة» عموسام رسیدیم، نگاهی داشته باشیم به گیسوان «شبقفام» حضرتاش در پرتو تغییرات منطقهای؛ خصوصاً زمانیکه دیگر به قول باراک اوباما، «بنلادن مرده!» البته این واقعه خصوصاً زمانیکه به صورت رسمی ده سال پس از وقوع اعلام میشود، فقط «مرگ» بن لادن نیست! به قول معروف « این «تو بمیری، دیگه از اون تو بمیریها نیس!» در شرایط استراتژیک نوین، «مرگ» بنلادن به مفهوم حذف دیپلماتیک دو کشور عربستان سعودی و پاکستان در دادههائی است که سیاستهای اعمال شده توسط ارتش آمریکا در پروسة اشغال افغانستان و عراق را شامل میشود. از طرف دیگر، «مرگ» بنلادن، همانطور که پیشتر نیز گفته بودیم، در کشور ایران به معنای فروپاشی مجسمة حماقتی است به نام «ولایت فقیه». دقیقاً به همین دلیل است که میبینیم ورقپارة فارینپالیسی برای ملاجماعت در کشور ایران ماتم گرفته و سینة «حسینی» میزند. البته مطلب پیچیده است؛ سعی میکنیم سادهترش کنیم. در نتیجه به آئینة تاریخ جهان مینگریم. فلسفة وجودی کشوری به نام پاکستان از روزی شکل گرفت که استعمار انگلستان در آسیای مرکزی، جهت قطع ارتباط زمینی بین «انقلاب هند» و اتحاد شوروی سابق نیازمند بحرانی به نام کشمیر اسلامی شد. کشمیر منطقهای است مسلماننشین، و از شواهد و قرائن چنین برمیآید که تمامی هم و غم اقوام ساکن این سرزمین گویا الحاق به کشور «خوشبخت» پاکستان باشد! ولی با نیمنگاهی به نقشة جغرافیا درمییابیم که طی دوران حاکمیت بلشویکها در مسکو، اگر انقلاب هند میتوانست از طریق قزاقستان به سرزمینهای اتحاد شوروی متصل شود، نقشة استراتژیک آسیای مرکزی و جنوبی، حداقل تا آنجا که به منافع لندن مربوط میشد بکلی فرو میپاشید. به همین دلیل آژانسهای انگلیس در منطقة مسلماننشین غرب هندوستان فردی به نام محمدعلی جناح را علم کردند تا به قول خودشان «پاکها» از «نجسها» جدا شوند. ولی پس از انقلاب چین، بار دیگر مسئلة خطر امتداد محدودة نفوذ شوروی سابق به سرزمینهای جنوب مسئلهساز شد؛ اینبار در قالب همکاریهای احتمالی پکن و مسکو! و در واقع به همین دلیل بود که آمریکا، و به طور کلی پایتختهای اروپا از وقوع جنگهای کره و ویتنام حمایت گستردهای صورت دادند، هر چند در هر دو جنگ بازندة اصلی «اعلام» شدند. این جنگها در عمل فرصتی ایجاد کرد تا با انزوای بیشتر اتحاد شوروی، پکن را به سوی غرب، یا بهتر بگوئیم، به سوی محافل غربی که در پاکستان و دیگر کشورهای منطقه حکومت میکردند برانند. سفر چند روزه و «پرهیاهوی» شهبانوی ایران به پکن به همراه امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت، و «استقبال» افسانهای مائوئیستها از اینان و همچنین حضور ورزشکاران چین در مسابقات آسیائی تهران در عمل «دنبالیچهای» بود بر روند کشاندن پکن به سوی محافل وابسته به غرب. باید اذعان کنیم که این برنامه با موفقیت کامل به مورد اجرا درآمد، و آنچه امروز «معجزة» اقتصادی چین میخوانند در عمل میوة نکبتبار همین سیاست سرکوبگر است. اما پس از جنگ ویتنام مسئلة جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی در مناطق آسیای مرکزی معضل بزرگی ایجاد کرد. تهدیدات مستقیم مسکو بر علیه دولتهای دستنشانده در اسلامآباد که از دورة خروشچف آغاز شد، در سالهای پایانی جنگ ویتنام ابعاد نگرانکنندهای یافت و غرب را به هراس افکند. با این وجود، جهت برخورد با این معضلات، غرب جز تکیه بر چین مائوئیست و چند دولت پوشالی و دستنشانده از قماش آریامهر و آتاترکیهای ترکیه و شیخکهای کویت و عربستان چیزی در چنته نداشت. اینجا بود که مسئلهای به نام «اسلام سیاسی» پای به معادلات منطقه گذاشت. و برخلاف آنچه خوشخیالها به هم بافتهاند، مسئله به هیچ عنوان ارتباطی با تمایلات حقطلبانة ملتها نداشته و ندارد. مسئله این بود که چگونه در برابر نفوذ شوروی سدی غیرقابل عبور در منطقه ایجاد کنند. این سد سکندر ایجاد شد و همانطور که دیدیم بر تاریخچة بلشویسم نیز نقطة پایان گذاشت. ولی در پایان کار، یعنی زمانیکه دیگر اتحاد شوروی وجود خارجی نداشت، نه تنها مشکل غرب «حل» نشده بود، که نابودی بلشویسم شاخی به نام «فدراسیون روسیه» را هم در جیب پایتختهای غرب گذاشت! جهت خروج از همین بنبست بود که با ادامة اسلامگرائی، غرب بساط «بنلادن» و «ملاعمر» را علم کرد. این بساط تنها راه جهت حفظ برتری بر مسکو، دهلینو و پکن در منطقة آسیای مرکزی تلقی میشد. جریان بنلادن از دو کانال «سنتی» که از دیرباز ایجاد شده بود مورد حمایت غرب قرار میگرفت. کانال نخست «مالی» بود، و از طریق تزریق دلارهای نفتی در شبکة «تسلیحاتی ـ صنعتی»، پایتختهای غرب میتوانستند به هزینة کشورهای صادرکنندة نفت، گردانهائی در افغانستان و پاکستان جهت رویاروئی با نفوذ «فدراسیون روسیه» در آسیای مرکزی سازماندهی کنند. این شبکه همان بود که طی دوران «جنگ مقدس» در افغانستان فعال شده بود. شبکة دیگر، که آنهم «سنتی» و مربوط به دوران جنگ سرد میشد، به حمایتهای پشت جبهة حکومت اسلامی از سیاستهای واشنگتن در دیگر کشورهای مسلماننشین مربوط بود. در این چارچوب تهران «اسلامزده» میبایست با حمایت از اوباش وابسته به آمریکا در دیگر مناطق مسلماننشین، هم زمینة صادرات و واردات موادمخدر، سلاح و برده را برای شبکة بنلادن فراهم آورد، و هم با تکیه بر مضحکهای به نام «انقلاب اسلامی» به توجیه مواضع مورد نظر غرب در منطقه، تحت عنوان «مواضع انقلابی» و خصوصاً «دینی» در اذهان خوشباورها دامن زند. کار این شبکه، که یکی از مهمترین عناصر آن به نام علیاکبر ولایتی اینک مشاور مقام معظم در امور بینالمللی است، چنان بالا گرفت که در برخی کشورها، از جمله در انگلستان و کانادا، گروههای اوباش تحت نظارت دولتهای مرکزی از مهاجران مسلمان مالیاتی تحت عنوان «مالیات جهاد» دریافت میکردند! برکناری مفتضحانة منوچهر متکی که ما از آن تحت عنوان فروپاشی «آفریکن کانکشن» سخن گفتیم، در عمل شبکة جنایتکاری را که علیاکبر ولایتی پایهریزی کرده بود در هم ریخت. اینک که شبکة جنایتکار ولایتی از میان رفته و عناصر وابسته به آن یک به یک حذف میشوند، ایالات متحد دیگر امیدی به ادامة همکاری با اراذل حکومت اسلامی نمیتواند داشته باشد، به همین دلیل سعی دارد که از طریق تحمیل شخصیتهای «روحانی» به ملت ایران حداقل شبکة «پلیسی ـ امنیتی» دوران جنگسرد را دست نخورده نگاه دارد؛ و این بود دلیل «مخالفت» مقام معظم با جابجائی مصلحی که ابتدا در «رادیوفردا» مطرح شد! از طرف دیگر، حمایتهای جانانة فرماندهان «سپاه» از ولیفقیه نیز دلیلی جز آنچه مطرح کردیم نخواهد داشت، اینان خود را در خطر میبینند، چرا که دیگر قادر به خدمت به ارباب نیستند. جالب اینکه این صحنه با سکوت کامل اصلاحطلبان، «ملی ـ مذهبیها» و سبزها توأم شده! اینهمه اگر نخواهیم از حمایتهای مستقیم «فارین پالیسی» از «روحانیون» سخن بگوئیم. بله، به قول اوباما «بنلادن مرده!» در نتیجه، این شبکة هولناک و انسانستیز که توسط جانیان حرفهای سازمانهای اطلاعاتی غرب پایهریزی شده بود میباید از فرق سر تا نوک پنجة پای خود را با مسائل جدید منطقهای هماهنگ نماید، به همین دلیل عقبنشینی سیاستهای سنتی و ضدمسکو که در پاکستان «رسم سیاستگزاری» به شمار میرود، امروز الزامی شده، و آقای زرداری، رئیس جمهور این کشور به مدت 4 روز برای دیدار به مسکو تشریف بردهاند. تقارن زمانی این سفر با «قتل رسانهای» بنلادن به هیچ عنوان اتفاقی نیست. کشور ایران همانطور که میبینیم در قلب این تحولات قرار گرفته. با عقبنشستن پاکستان از سیاستهای «ضد مسکو»، حمایتهای اسلامآباد از طالبان در افغانستان میباید به نقطة پایانی خود برسد. به عبارت دیگر، طالبانیسم در افغانستان که تا به حال به دستور واشنگتن و از طریق کمک مالی عربستان و دیگر شیخنشینها عملیاتی شده بود، میباید سقوط کند. به این معنا که غرب جهت «هزینه» کردن درآمدهای نفتی کشورهای نفتخیز منطقه میباید راه دیگری بیابد. جالب اینکه راه جدید میباید الزاماً از تلاقی با منافع مالی و نفتی مسکو نیز اجتناب کند! ولی اتخاذ «راه جدید» ـ این راه هر چه باشد تفاوتی نخواهد کرد ـ به صورتی غیرقابل ترمیم انزوای هر چه بیشتر عربستان و شیخنشینها را نیز در میان کشورهای خاورمیانه به همراه خواهد داشت. چرا که اینان طی دهههای اخیر از طریق تزریق دلارهای نفتی برای خود تکیهگاه منطقهای تأمین میکردهاند. اینجاست که به دلائل برخوردهای «جنگاورانة» اخیر حکومت اسلامی با سیاستهای شیخنشینها پی میبریم! خلاصه بگوئیم، هر دو گروه تلاش دارند با فرار به جلو، موجودیت سیاسی فعلی خود را به نوعی «توجیه منطقهای» در چارچوب منافع غرب تبدیل کنند، هر چند در شرایط فعلی این عمل غیرممکن بنماید. نسخة پیدیاف ـ گوگل نسخة پیدیاف ـ گوگل(بارگیری) نسخة پیدیاف ـ سکریبد نسخة پیدیاف ـ فایلدن نسخة پیدیاف ـ تینکفری نسخة پیدیاف ـ باکسنت نسخة پیدیاف ـ کلمهئو نسخة پیدیاف ـ داکستاپ نسخة پیدیاف ـ هیوجدرایو نسخة پیدیاف ـ مدیافایر نسخة پیدیاف ـ دیوشیر نسخة پیدیاف ـ پیبیورکس نسخة پیدیاف ـ ستورگیت فیلترشکنهای جدید13مه2011 surfdish.tk
glitteryproxy.tk
highwayham.info
arimba.info
imperturbable.tk
redbearproxy.tk
filterwipe.tk
redfilterproxy.info
filteringcontentproxy.info
extrahide.tk
renewhideip.tk
just-proxy.tk
hidecloud.tk
opentoproxy.tk
getthisallforfreenow5.tk
proxystay.tk
houseproxy.tk
online-school.tk
iwebfilteringproxy.info
filterlesscontent.info
proxyaccessweb.tk
frontlinerproxy.tk
rivios.tk
binaryproxyoptions.tk
dogdogways.tk
traderonline.tk
californproxy.tk
solidmarketproxy.tk
surfclinic.tk
unblokwebtrak.co.cc
investorbig.com
themobileforex.tk
surfresort.tk
dragonsurf.info
epicsurf.info
foxysurf.tk
hotsurfers.tk
freevpnfree.info
quantumcode.info
mailproxyanonymous.info
brokersbreakup.tk
home—refinance.info
fastorca.tk
spreadsurf.tk
bodywish.tk
materviewunblok.co.cc
theforexproxy.tk
speedprox.co.cc
valueproxy.tk
tunnel-unblocker.info
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر