۴/۱۰/۱۳۸۷

خنس و کنس!


از شما چه پنهان نویسندة این وبلاگ مدت‌ها بود که در چم و خم «ادبیات» گستردة ملایان دست و پا می‌زد. فراموش نکنیم که جماعت آخوند پس از به قدرت رسیدن نادرشاه افشار پایه‌های قدرت سیاسی را تحویل «دربار» داد و خود به شمردن مسکوکات طلا و نقره پرداخته، و طی یکصدوپنجاه سال گذشته، ضمن تدوین آداب کو...‌شوئی، غسل جنابت و جماع، «ادبیات» گسترده‌ای نیز از خود به زبان «نیمه‌فارسی» بر جای گذاشته!‌ ادبیاتی آغشته به آیات قرآنی که معنا و مفهوم آن حتی برای عرب‌زبانان هم آنقدرها «روشن» نیست. بله، ملت‌های عرب‌زبان، بر خلاف آنچه هم‌مینهان ما معمولاً فکر می‌کنند، به هیچ عنوان دسترسی مستقیم و بلاواسطه به آیات قرآنی ندارند؛ زبان عربی که در قرآن استفاده شده، با زبان عربی‌ای که ملت‌ها با آن آشنای‌اند از زمین تا آسمان تفاوت دارد. خلاصة مطلب ما که شناختی از این بساط نداریم، آن‌ها که آشنا هستند مسلماً «چیزهائی» از این آیات دستگیرشان شده، یا حداقل چنین ادعائی دارند. ولی دیروز که مطلبی در سایت مجاهدین خلق می‌خواندم دیدم، ای دل غافل! اگر زبان فارسی مجاهدین را درست نمی‌فهمم، با زبان عربی‌شان کاملاً آشنا هستم! و به خودم بسیار امیدوار شدم.

همانطور که می‌دانیم پریروز یک همایش «ملی ـ مردمی ـ مذهبی ـ چریکی» به رهبری «مسعود» و ریاست جمهوری «مریم»، در یکی از قراء اطراف شهر پاریس به راه افتاده بود. و چندین نمایندة مجالس قانونگذاری اروپا و غیره نیز در آن حضور به هم رسانده بودند!‌ سایت رسمی سازمان مجاهدین خلق از این گردهمائی «بزرگ» گزارشی تهیه کرده. البته عکس‌ها خیلی تاریک بود و به طور مثال نمی‌توانستیم درست بفهمیم شمار 70 هزار شرکت کننده را چگونه تخمین زده‌اند. هر چند فرانس پرس به کمک‌شان آمده و شمار شرکت کنندگان را ده‌هاهزار گزارش کرده بود!‌ اینکه ده‌ها هزار ایرانی در یکی از قراء اطراف شهر پاریس جمع شده، به سخنان «پرزیدنت مریم» گوش فرا دهند، از نظر سیاسی در شرایط فعلی غیرممکن است. خلاصه می‌گوئیم، ملت ایران در غربت آنقدر بدبختی و دوندگی و گرفتاری دارد که 70 هزار نفرشان را نمی‌توان به هیچ بهانه‌ای در یک جا جمع کرد. امروز حتی نمازهای جمعه‌ای که حضرات آخوندها برگزار می‌کنند، و جماعت را با اتوبوس‌های ادارات به محل می‌آورند، فقط به دلیل «سوءاستفادة» دستگاه‌های دولتی و حکومتی از قدرت‌های اداری، نظامی، مالی و امنیتی امکانپذیر می‌شود!‌ خلاصه بگوئیم مردم بیکار نیستند که به دستور این و آن، چه جمعه‌ها و چه در روزهای دیگری، عین گلة گاو بروند و به چرت‌وپرت‌های افرادی گوش کنند که معمولاً چند صد نفر هم طرفدار ندارند.

در ثانی «جنبشی» که قادر است در این وانفسا، به قول خود «بیش از هفتاد هزار نفر» را در یک کشور خارجی به دور «مسعود و مریم» جمع کند، می‌باید جهت تنظیم گزارشات تصویری، فیلم‌برداری و انعکاس چنین تجمع عظیمی از امکانات فراوان نیز برخوردار باشد. برای یک جنبش خارج از کشور، همایشی 70 هزار نفری به هیچ عنوان شوخی نیست؛ ولی همانطور که می‌توان حدس زد هیچگونه پیش‌بینی‌ای جهت پوشش خبری و ارائة یک گزارش تصویری و روشن و حرفه‌ای، که از طریق آن بتوان ابعاد چنین همایش «غول‌آسائی» را به نمایش گذارد صورت نگرفته؛ گویا عده‌ای از همین «70هزار نفر» کذا با دوربین‌های عکاسی «آماتور» چند تا عکس گرفته‌اند که آن‌ها را هم چسبانده‌اند توی سایت مجاهدین! این عمل فقط نشان می‌دهد که هم آن همایش «70 هزار نفر» ساختگی است، و هم اینکه اصولاً برنامه‌ای قابل توجه از نظر سیاسی بر محور مجاهدین نه از طرف خود اینان و نه از طرف «صاحبان دم» پیش‌بینی نشده!‌ خلاصه اگر بعضی‌ها فکر می‌کنند که همه چیز را می‌توان با تکیه بر «تبلیغات» صرف به خورد مردم داد، در همینجا بگوئیم دیگر آن ممه را لولو برده! البته اهمیت «تبلیغات» در این دوره از زندگی بشر بر کسی پوشیده نیست، ولی «تبلیغات»، بدون «توجیهات»، از طرف مردم فقط «جفنگ‌گوئی» تلقی خواهد شد.

اما یک اصل را نمی‌باید فراموش کرد: خلق‌الله برداشت درستی از «ارقام» و «آمار» در ذهن ندارند. و اینگونه است که تبلیغات درست انگشت بر «جهل» عمومی می‌گذارد. به طور مثال، یکی از «گنده‌گوزی‌های»‌ ائمة جماعت در حکومت اسلامی برگزاری نماز معروف عیدفطر در یکی از مناطق شمال شرقی تهران، درست پیش از آغاز بلواهای اسلامی است. شیپورهای تبلیغاتی حکومت اسلامی عنوان می‌کنند که، در این به اصطلاح نماز جماعت بیش از یک میلیون نمازگزار شرکت داشته! افرادی که با «ارقام» و آمار ارتباط مستقیم و ملموس ندارند، نمی‌توانند درک کنند که جمعیتی متشکل از یک میلیون نفر در یک منطقة محدود شهری چه حجمی از ترافیک، رفت و آمد، و بحران‌های متفاوت و مختلف به همراه می‌آورد. در ثانی، اگر برای هر یک از این نمازگزاران به یک متر مربع فضا احتیاج داشته باشیم، فضائی متشکل از یک میلیون متر مربع را در کدام منطقه از شمال شهر تهران پیدا کرده‌اند که این جماعت را به قول خودشان در آن جای دهند؟ یک میلیون متر مربع، مربعی است که یک کیلومتر طول و یک کیلومتر عرض دارد! جهت بررسی ابعاد چنین «تجمعی» باید عنوان کنیم که طی این به اصطلاح نمازجماعت که حداقل سه ساعت به طول می‌انجامد، اگر از هر ده نفر یک نفر در ساعت نیازمند یک لیوان آب به حجم 300 سانتی‌گراد باشد ـ یک لیوان عادی آب ـ ‌ در این به اصطلاح «زمین» بایر می‌باید در هر ساعت یکصدهزار لیوان آب توزیع شود؛ و به همین مقدار می‌باید نیازهای این جمعیت عظیم را جهت «توالت»، دستشوئی، درمانگاه برای حملات قلبی، استفراغ، گرمازدگی، و ... پیش‌بینی کرد! و این فهرست فقط یکی از ابعاد چندگانة بحرانی را نشان می‌دهد که تجمع سه ساعته یک میلیون نفر در یک منطقة محدود می‌تواند به همراه آورد. حال شاید برای بسیاری از هموطنان ما گوشه‌ای کوچک از مزخرف‌گوئی‌های بوق‌های تبلیغاتی آشکار شده باشد.

اگر به موضوع همایش «بزرگ» مجاهدین بازگردیم، از آنجا که به احتمال زیاد ساواکی‌های جمکران با استفاده از «فوتبال دوستی» اوباش خیابانی، مسابقات جام ملت‌های اروپا را حتماً تا بیخ به خورد ملت ایران داده‌اند، می‌توان گفت که بازی فینال همین جام، در برابر 70 هزار تن برگزار شد! همان تعدادی که بر اساس تبلیغات رسانه‌ها، گویا برای دیدار مریم جان به قراء اطراف پاریس رفته‌اند! با نگاهی به جمعیت حاضر در این استادیوم می‌توان حدس زد که چه «همایشی» و در چه ابعادی در اطراف پاریس صورت گرفته! و در کشور فرانسه که جمع شدن 5 سر ماهیگیر و کارگر هفته‌ها موضوع بحث در رادیو و تلویزیون می‌شود، رسانه‌های مختلف اینکشور، در برابر چنین «همایش» عظیمی هیچیک به خود زحمت پوشش نداده‌!‌

همانطور که مشاهده می‌شود، وقتی ملتی را «خر» تصور کنیم، راه خرکردن را هم «درست» می‌بینیم؛ ولی ملت ایران خر نیست! و اگر دیروز به دلیل سانسور گسترده و سرکوب ساواک شاهنشاهی، با سر به درون چاه نکبت آخوندیسم فرو افتاد، امروز نمی‌باید چنین رفتاری را از طرف سازمان‌هائی که ادعای برقراری حکومت قانونی دارند بپذیرد. خلاصه کنیم، دروغ گفتن و مزخرفات به خورد ملت دادن در حد یک تشکیلات جدی و آینده‌نگر نیست. از بررسی ابعاد سیاسی این به اصطلاح گردهمائی صرفنظر می‌کنیم، چرا که به نظر می‌آید، این بساط نیز همچون قدرتنمائی‌های فرضی علی‌لاریجانی بر آب رفته، و حامیان آن از هم اکنون سعی در یافتن آلترناتیوها دارند. هر چند که در مورد مجاهدین خلق پیشتر در همین وبلاگ نوشته‌ایم که این جریان اگر آینده‌ای هم داشته باشد، نمی‌تواند آن را هنگام خروج ملت ایران از آخوندیسم به دست آورد؛ یک ملت پس از تحمل سه دهه سرکوب آخوند تحت عنوان «اسلام»، پای به میدانی نخواهد گذاشت که سرکوب «اسلامی» را تحت عنوان نیات والای یک سازمان بر او تحمیل کنند.

به همین دلیل از بررسی دقایق «روشنگرانه‌ای» که در سخنان و یادداشت‌های سایت مجاهدین از این گردهمائی «غول‌آسا» ارائه شده خودداری می‌کنیم. ولی از آنجا که بهتر است مطلب را در مزاح و شوخی به پایان بریم، در یکی از نخستین جملات این گزارش چنین آمده:

« بله، آخوندها باید بروند، فلا اقسم بالخنس الجوار الكنس والیل اذا عسعس و الصبح اذا تنفس»

نویسنده هم قسمت اول را فهمید ولی از قسمت دوم فقط چند واژه به نظرش «آشنا» آمد که سعی کرد با آن نیز جمله‌ای به زبان آدمیزاد بسازد، و با خود بگوید؛

«بله، آخوندها باید بروند، این قسم خنس، در جوار کنس، از سر صبح تا آخر شب، با عسس راه تنفس ما را بسته!»






...

هیچ نظری موجود نیست: