![](http://photos1.blogger.com/blogger/356/2170/320/poutine_1.jpg)
مسائل متعددی این روزها در جریان است. اعلام حکم اعدام صدام حسین، مذاکرات «پنهان» آمریکا با «مخالفان» حکومت در عراق، سفرهای خاتمی و جایزهباران کردن عوامل حکومت اسلامی از طرف محافل «ادبی»، «علمی»، «روزنامهنگاری» را شاهدیم، و مدتهاست که اصلی اساسی و بنیادین «تحتالشعاع» اینهمه قرار گرفته: آیندة ایران و ایرانیان! بله، همانطور که در وبلاگ روز پیش گفته شد، صدام حسین را ممکن است در بارگاه منافع امپریالیسم، چون یک گوسفند فربه «ذبح» کنند؛ آقای خاتمی، همانطور که در وبلاگهای پیشتر عنوان شد، ممکن است نه تنها یک «دکترای افتخاری» که چندین و چند «دکترا» هم بگیرند، خانم عبادی و جوایز و مدارج ایشان نیز، شکر ایزد، از نظر هیچکس دور نمانده، پس نهایت امر دور از انتظار نخواهد بود اگر، در آیندهای بسیار نزدیک شاهد باشیم که «کلیة» جوایز فرهنگی، هنری، ادبی، سیاسی و ... در سطح جهان، از طرف محافل «معلومالحالی» که رایحة نفت، و رنگ سبز و دلفریب دلار دیوانهشان کرده، همگی به عمله و اکرة حکومت اسلامی ارزانی شود؛ ولی در این میان بهرة ملت ایران از این حاتمبخشیها چه خواهد بود؟
به صراحت بگوئیم، در این چارچوب و با در نظر گرفتن این شرایط، که هر لحظه سایهاش بر مسائل جهانی سنگینتر میشود، نمیباید آیندة ملتها را ترسیم کرد، چرا که انتظار «معجزهای» از این «امامزادهها» داشتن خبط است و خطا! امروز حداقل بر گروه وسیعی از هممیهنان ما روشن شده که «غرب» همکار حکومت اسلامی است، همکاری یک شرکت آلمانی برای «فیلترینگ» سایتهای اینترنتی فقط مشت نمونة خروار است؛ این قبیل همکاریها که نهایت امر، از درخت حکومت اسلامی تنها میوة آن، غارت و چپاول ملت ایران را نصیب «غرب» خواهد کرد، نتیجة 80 سال سرمایهگذاری بنیادهای غرب در راه چپاول ملت ایران است.
امروز باز هم به صراحت میدانیم که هر چند «شرق»، مستقیماً دستی در تحکیم پایههای این حاکمیت ندارد ـ سوابق استعماریاش در منطقه شاید این اجازه را به او نداده ـ اگر منافعاش حکم کند، نه تنها با «غرب» همداستان خواهد شد، که در چپاول، دست کمی از «یانکیها» نخواهد داشت. بحران عراق و جنگ ناجوانمردانهای که در «ظاهر» صرفاً آمریکا و انگلستان بر عراق تحمیل کردهاند، ولی در عمل تمامی قدرتهای منطقه، کشورهای صنعتی اروپای غربی، ژاپن و چین نیز بر سر سفرة آن به «چرا» مشغولاند، بهترین شاهد بر این مدعاست که ملتها نمیتوانند بدون همکاریهای منطقهای، بدون نزدیک شدن به همسایگان و پایهریزی اتحادهای سیاسی میان ملتهای منطقه، امیدی هر چند کوچک به صلاح و فلاح داشته باشند. ایرانی، امروز نه جهت خودنمائی یا پیروی از «مدروز» که، صرفاً برای حفظ موجودیت خود نیازمند ملتهای همسایه است.
امروز ما از همسایگی یک ملت قدرتمند: ملت روسیه برخورداریم. این همسایه دیگر در بند تبلیغات بولشویسم دولتی نیست؛ و مشکلاتی که بحران «جنگسرد»، طی 60 سال بر شانههای ملتهای منطقه فرو افکنده بود، امروز از میان برداشته شده. به علاوه، حضور ارتش آمریکا در مرزهای جنوبی کشور فقط تابلوئی رنگ و رو رفته از دیپلماسی «قایقهای توپدار» است، دیپلماسی دوران آقائی امپراتوری «سابقاً» جهانی انگلستان؛ عمر این «لشکرکشیها» هر روز بیش از پیش به پایان خود نزدیک میشود. روابط اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حتی استراتژیک، امروز، علیرغم گسترش وسیع روابط و ارتباطات جهانی، به مراتب بیشتر در بند ابعاد جغرافیائی قرار دارد تا در گذشتهها؛ امروز ملتهای همجوار، ملتهای همسایه، همفرهنگ و یا برخوردار از ریشههای مشترک فرهنگی و تاریخی، بیش از گذشته به یکدیگر نزدیک خواهند شد. این دیگر «خواست» این یا آن «محفل» نخواهد بود، این نزدیکیها، این مراودات امروز حکمی است تاریخی!
هانتینگتن و نظریة «مضحک» جنگ تمدنهایش را میباید برای همیشه به دست فراموشی سپرد؛ جنگی در میان نخواهد بود. یا اگر جنگی در میان باشد، «ملتها» درآن حضور نخواهند داشت. ولی یک اصل را نباید فراموش کنیم، دیوارهای سنگین «جنگسرد» میان ملتهای این منطقه را فقط مردم همین منطقه میتوانند فرو ریزند.
سیاست بنیادهای مالی «غرب» در منطقة خاورمیانه کاملاً روشن است. وحشت این بنیادها از این است که روزی مجبور خواهند شد این منطقة وسیع را علیرغم 150 سال سابقة استعماری ترک کرده، در پناهگاههای طبیعی خود مقام گزینند، مقامی که خود به آنان پناهی نخواهد داد، چرا که ملتهای غرب نیز آمادة مبارزه با این «بنیادهای» چپاول شدهاند. دلیل اصلی حضور ارتش آمریکا در افغانستان و عراق، و دلیل اساسی تهدیدهای نظامی علیه ملت ایران ـ و نه حاکمیت ایران ـ همین است.
در چند سال اخیر، مسائل جهانی بر محوری متمرکز شد که شاید «بدترین» صورتبندی موجود را در اختیار ملتهای منطقه قرار داد؛ روسیهای فروپاشیده، در بند فقر که هر دم دسیسههای بنیادهای غرب میتوانست حتی موجودیت مرزهایش را نیز به زیر سئوال برد؛ «این روسیه» در همسایگی ما قرار گرفت، و امروز اینکشور در حاکمیتی فرو غلطیده که صراحتاً بگوئیم، یک «دیکتاتوری» نظامی بیش نیست.
این دیکتاتوری نظامی شاید تنها راه نجات حاکمیت سابقاً «بولشویک» روسی، و حفظ بقای قدرتی مرکزی بود. بنیادهای «نظامی ـ صنعتی» آمریکا به دلیل همکاری نزدیک با «این روسیه»، عراق را «جایزه» گرفتند، هر چند که عراق هدیهای شد بس «زهرآگین» و «خونین»! ولی به آینده با اطمینان نگاه کنیم، چرا که مقاومت ملت عراق نشان داد که «اینروسیه»، و این آمریکای «نئوکانها»، دیر بازی دوام نخواهند آورد. به ملتها ایمان داشته باشیم؛ شرایط اینچنین باقی نخواهد ماند، ملتها نهایت امر نقش خود را ایفا خواهند کرد، چرا که هم فروپاشی نئوکانها در آمریکا دور نیست، و هم سازماندهی یک مجموعة دولتی «دمکراتیک» و انسانی در روسیه نمیتواند آنقدرها دور از انتظار باشد. در چنین میعادگاهی است که حضور همة ملتهای منطقه دست در دست ملت ایران میتواند تاریخ استعماری این منطقه را دگرگون کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر