روزی که رونالد ریگان به مقام ریاست
جمهوری ایالاتمتحد دست یافت بعضیها در جهان خندیدند و برخی دیگر، به حال مردم آمریکا گریستند. دلیل هم روشن بود؛ یک بازیگر دستچندم هولیوود، جانشین جرج واشنگتن شده بود! خنده و
گریه هم داشت. ولی رونالد ریگان در دوران
تصدی ریاست جمهوریآنقدرها جای خنده باقی نگذاشت؛ کار فقط به گریه برگزار شد. دستگاه ریگان همراه با تاچریسم انگلیسی در داخل، با
فروپاشاندن تمامی امکانات اتحادیههای کارگری و قوانین کار، پدر مردم آمریکا را در آورد؛ در خارج
هم دست به جنگفروشی، تجاوز و کشتار ملتها زد. در واقع،
آنچه امروز «مصائب» مردم آمریکا عنوان میشود، جملگی ارثیة شوم دستگاه ریگان است. همچنین تاخت و تاز اسلامگرایان در اروپا، آسیا و به ویژه در خاورمیانه نیز مردهریگ
ریگانیسم به شمار میرود.
امروز آمریکا، حداقل در رسانهها از دوران ریگان فاصله گرفته؛
جهان نیز به زندگی با میراث دستگاه ریگان
عادت کرده. خلاصه، اگر
اتحاد شوروی دیگر وجود ندارد، و ماشین
توجیهسازی سیاستهای ایالاتمتحد «گیرپاژ» کرده، در داخل نیز اثری از آثار اتحادیههای کارگری و
قوانین «دستوپاگیر» کار باقی نمانده؛
خاطر مبارک پاشنهآهنیها مکدر نمیشود! خلاصه برای مشاهدة تبعات فجایع دوران رونالد
ریگان، میبایست چند دهه انتظار میکشیدیم، تا برسیم به دوران دونالد ترامپ. البته اگر بررسی «شاهکارهای» جهانی ترامپ خارج
از لطف نیست، جهت پرهیز از اطالة کلام، به
«کمدی موزیکال» ایشان در مورد ایران اکتفا خواهیم کرد.
از روزی که ترامپ پای به کاخ سفید
گذارده، ایران در مرکز سیاستهای اعلام
شدة ایالاتمتحد قرار گرفته. کاخسفید
مرتباً چند شعار تبلیغاتی را در مورد ایران تکرار میکند؛ خواهان دمکراسی است، مجیز ایرانیان و فرهنگ کهن ایران زمین را میگوید، و همزمان با تحریم اقتصادی ملت ایران، زندگی را
برای ایرانیان دشوار میکند، و آب به آسیاب تندروترین جریانات حکومت اسلامی
میریزد! بله، ترامپ در عرصه شعار یک گام به جلو برمیدارد؛ در عرصه واقعیت نیز چند گام به عقب میرود! چند
جریان سیاسی را که در داخل و خارج در آبنمک خوابانده به روی صحنه میکشاند؛ از برخی سیاستهای حکومت اسلامی برای حفظ ظاهر،
انتقاد میکند؛ زبان به تهدید میگشاید، هر چند با تهران در حال مذاکرات پنهانی است! شاهد
بودیم که هفتة گذشته پس از تبادل جاسوسان لو رفتة یانکیها با انواع شیعیشان، دونالد ترامپ رسماً اعلام کرد که، «میتوانیم با هم به تفاهم برسیم!» حال این سئوال مطرح میشود که هدف آمریکا از این
سناریوی خردرچمنی که به روی صحنه آورده چیست؟
در مطالب پیشین نوشته بودیم که دکترین
واقعی ایالاتمتحد در دوران ترامپ همان «نبود دکترین» است. دولت آمریکا مرتباً اینجا و آنجا سرک میکشد تا
ببیند کجا میتوان چند دلار بیشتر کاسبی کرد.
جماعتی هم که در راه اقتداء به ایندولت در داخل و خارج پستانهای پشمالویشان
را به تنور چسباندهاند، به مصداق «نگاه
به دست ننه کن، مثل ننه غربیله کن» شیوة «نبود
دکترین» را عیناً دنبال میکنند، به امید
اینکه آبقنات کذا روز و روزگاری سیرابشان کند.
در داخل ایران، یک دولت «اصلاحطلب» داریم که تا خرخره در
گندوکثافتی که همراهیاش با دونالد ترامپ به راه انداخته گرفتار آمده. یک جماعت اصولگرا هم هستند که سعی دارند با
مصالحی که از فضولات اصلاحطلبان به دست آمده برای خودشان، باز هم در مسیر مطالبات ترامپ «کاخ حاکمیت»
بسازند! مقام معظم حکومت اسلامی را هم نباید فراموش
کرد؛ ایشان عین پاندول ساعت دیواری ننهبزرگها، مرتباً از اینسوی به آنسوی در نوساناند. یک روز از جمله «نرمتنانی» به شمار میروند که
نرمشهای سرنوشتساز میکنند، و روز دیگر
«سختتن» شده، عین کلینتایستوود در وسترن
سپاگتیهای هولیوود، از لولة طپانچه پلاسیدهشان فقط سرب مذاب بیرون
میزند.
ولی خوب، از خارجنشینها هم باید چند کلام بگوئیم. این جماعت «منتظرالدوله» که در راه به ثمر
رساندن «آرمانها» گیسشان را در خارج کشور سفید کردهاند، هر چند فرزندانشان به فارسی سخن نمیگویند، و خودشان هم اصلاً کاری با مسائل و معضلات
ایرانیان ندارند، مرتباً اینور و آنور جیغوویغ
به راه میاندازند که کجا نشستهاید «انقلابه!»
یا رضاپهلوی میآید؛ یا مسعود رجوی
از قبر بلند میشود؛ یا احسان طبری برایمان
آخرین کتاباش را به چاپ میرساند و ... و خلاصه بهوش هستند و از ملت میخواهند به
گوش باشد که «شاه برمیگردد!» بله،
جنگ زرگری پهلوانان محفل نفرتفروش شیخوشاه سخت مغلوبه شده، و در داخل و خارج صدای چکاچک شمشیرهای سیلیکونیشان
گوش موش را کر میکند؛ در رسانهها از
کشته پشتهها میسازد!
در این میانه، خبرگزاریهای غرب که جملگی نانخورهای حاکمیت
آمریکا به شمار میروند، با استفاده از خفقان
مصلحتی حکومت ملایان، هر روز داستان نوینی
از کشتار در نیزار، بمباران در چمنزار، سرکوب در خیابان، قتلعام روی پشتبام، تجاوز در زیرزمین، ضربوشتم پشت فرمان اتوموبیل، و ... مخابره میکنند تا هموطنان مبارز در
جریان آخرین «رخدادهای کشور» قرار گیرند! ولی در واقع هیچ «خبر موثقی» در دست نیست؛ کار به صحنهآرائی کشیده. خلاصه آخرین پرده از نمایش یانکیها در
ایران، یعنی «کودتای بنزین» از جمله همان
عملیات استعماریای است که پیشتر آمریکا در ایران و در دیگر کشورها نیز به راه
انداخته بود.
این نوع عملیات را به صورت شماتیک میتوان
اینچنین خلاصه کرد: آمریکا با اهرمهای
استعماریاش در دولت دستنشانده ناگهان یک «قانون» به تصویب میرساند، و همزمان در هیاهوئی که توسط اوباش حکومتی جهت
اعتراض به قانون کذا به راه میاندازد، چند رهگذر از همهجابیخبر را به ضرب گلوله به
قتل میرساند. در دنبالة این صحنهسازیها، «رخداد» کذا در شبکة خبرسازی جهانی تبدیل میشود
به یک «حماسه»، و تلاش جهت به بنبست
رساندن دولت پوشالی آغاز میگردد. بله،
آنچه در کودتای بنزین رخ داد، دقیقاً همان عملیاتی است که روز 17 شهریور در
میدان ژاله صورت گرفت، و از طریق آن دستگاه
کارتر توانست دولت شریف امامی را که به برقراری دمکراسی در کشور «سوگند» خورده
بود به بنبست بکشاند، زیرآب سلطنت پهلوی را زده، آخوندها را به قدرت برساند.
شاید بهتر باشد در اینجا یک مینیپرانتز
باز کنیم، و کمی از دوران پرافتخار پهلویها
بگوئیم.
آنها که فراموش نکردهاند به یاد
دارند که رژیم حاکم با سکوت خود چگونه به ملایان اجازه داد جنایت فدائیان اسلام در
سینما رکس آبادان را به گردن دولت بیاندازند.
سپس نوبت رسید به معرکهگیری در میدان ژاله. در اینمورد نیز شاهد سکوت دستگاه پهلوی در مورد
آمار و ارقام قربانیان بودیم تا دست شبکههای
غرب باز باشد و هر چه دلشان میخواهد به عنوان «رخداد» 17 شهریور به خورد ملت
بدهند. جالب اینکه، پس از گذشت چهار دهه، هنوز هیچ آمار دقیقی از واقعة 17 شهریور در دست
نداریم. حال پرانتز گذشتة پرافتخار دولت
شاهنشاهی را میبندیم و نگاهی به شرایط امروز میاندازیم.
امروز نوبت به حکومت ملایان رسیده تا همان نقش آریامهر
را ایفا کند. به همین دلیل دولت روحانی
لالمانی گرفته و یک شاهراه برای زوزة رسانههای غرب، بلبلزبانیهای رضا پهلوی، و دیگر تشکلهای در «آبنمک» خوابیده باز کرده. اعلیحضرت
که مسلماً به حکم چند سال بازی الکدولک در باغچة نیاوران، و چند ساعت زیرآبی در آبهای نیلگون خلیجفارس، ایرانشناس از کار درآمده، از فراز منبر خواهان استقرار «حکومت ایرانی»
شدهاند! پر واضح است که حکومت ایرانی
ایشان تعریف حقوقی ندارد! این حکومت چیست؟ همانکه آمریکا میداند و بس؛ رضا
پهلوی و بقیه هم قرار نیست چیزی بدانند! بله، درست حدس زدید، این نوع حکومت همان است که خمینی زیر درخت سیب
به اوباش و خوشباورها «نوید» میداد! این
آخوند روانپریش حتی به خوشباورها میگفت،
«این حکومت در تاریخ سابقه نداشته و ندارد»، باشد تا احدی نتواند در مورد آن اظهارنظر کند! و اینک پس از گذشت 40 سال، محفل
شیخوشاه برای رفع نیازهای ارباب یانکیاش به همان شیوة مرضیه روی آورده و انتظار
دارد تا نتیجة مشابه هم بگیرد!
ولی از آنجا که تکرار تاریخ فقط در
قالب مضحک و فکاهی صورت میگیرد، گند کار
آمریکا و نوکرانش اینبار حسابی درآمد. دولت سرکوبگر ملائی که از «خودفروپاشانی» مأیوس
شده، بلافاصله قربانیان را «شهید» اعلام
کرد، و بجای برقراری حکومت نظامی و هارتوپورتهای
رایج، که به خیزش عمومی و درگیری خیابانی
منجر میشود، بالاجبار در تهران 9 محل جهت تجمع و اعتراض مردم
مشخص نمود:
«[...] به گفته حسن بیگی، افراد، گروهها و احزابی که بنا دارند تجمعی
داشته باشند، پس از دریافت مجوز و انتشار
فراخوان، میتوانند در این مناطق جمع شوند و اعتراض خود را مطرح کنند.»
منبع: رادیوفردا، 26 آذرماه 1398
البته دچار توهم نشویم، این نوع حکومت اعتراض به دگمهای خود را تحمل
نخواهد کرد؛ «مناطق» کذا نیز از سر ناچاری
تعیین شده؛ دکوراسیون است! مناطق کذا در عمل خالی از تظاهرکننده باقی خواهد
ماند. ولی «رزمایش دمکراسی» از سوی حکومت ملائی پیامد
ناکامی ارباب آمریکائی اوست! و آمریکا به وضوح در حال عقبنشینی از سیاستی
است که پیشتر در مورد ایران روی میز قرار داده بود. به
عبارت دیگر، دولت ترامپ که دشمن سرسخت برجام
به شمار میرفت، در نشست اقتصادی دوحه، از زبان سناتور گراهام، یکی از جمهوریخواهان سرسخت و ضدایرانی، خواستار منطقهای شدن «برجام» شده:
«من فکر میکنم که یک جایگزین خوب برای
برجام یک توافق منطقهای است که بر اساس آن آنها میتوانند انرژی هستهای داشته
باشند، سوخت باید از خارج وارد شود، به
طوری که هیچکس فرصت ساخت بمب را نداشته باشد.»
منبع:
اسپوتنیک، 15 دسامبر 2019
خلاصه، حاکمیت آمریکا پس از آنکه متوجه شد تمامی اهرمهای
عملیاتیاش در تعیین سرنوشت سیاسی ایران ناکارآمد است، تقاضای
عاجل دارد تا ملایان، شیخها و اوباشی که
در منطقه به قدرت رسانده، برایاش راه
خروجی «محترمانه» بگشایند و برجامی که «بد» است را با یک برجام منطقهای «خوب» جایگزین
کنند! البته آنچه در پیشنهاد سناتور گراهام ملحوظ باقی
خواهد ماند، چیزی نیست جز ادامة حکومت
ملایان بر ایران! یعنی عقبنشینی تماشائی
واشنگتن از سیاستی که پیشتر روی میز قرار داده بود.
حال در یک شرایط استثنائی قرار گرفتهایم.
اگر سیاستهای مخالف توانستهاند ایالاتمتحد را
در ایران اینچنین زمینگیر، و نهایتامر وادار به عقبنشینی کنند، بعید به نظر میرسد حاضر باشند موجودیت حکومت
ملائی، یعنی زائدة سیاست آمریکا در منطقه
را تحمل نمایند. به عبارت سادهتر، اگر تبدیل حکومت ملائی به چماقی جهت کوفتن بر
سر آمریکا خارج از لطف نباشد، همزیستی با
این مجموعة حیوانصفت و دریده به هیچ عنوان نمیتواند مد نظر قرار گیرد.
به استنباط ما، آنچه
آمریکا را به خروج از برجام مجبور کرد، همین مسئله بود. چرا که برجام، همزمان از سوی ملایان و یانکیها به ابزاری
جهت ادامة حیات حکومت اسلامی و بازسازی آن در قالب نوعی آریامهریسم تبدیل شده
بود. از سوی دیگر، آلترناتیو
این حکومت نیز چیزی نبود جز بازگرداندن شبکههائی که آمریکا در خارج از کشور در
«آبنمک» خوابانده. در نتیجه، برای سیاستهای مخالف واشنگتن این امر حیاتی بود
که قرائت واشنگتن از برجام به حاشیه رانده شود.
عملی که در کمال تعجب به هزینة خود آمریکا به انجام رسید! ولی واشنگتن، پس از شکست در پروژههای سیاسیاش در ایران، آیا میتواند
همان راه شکست خورده را بار دیگر طی کرده، اینبار از طریق «برجام خوب» به نتایج مطلوباش
برسد؟ به استنباط ما چنین رزمایشی محکوم
به شکست خواهد بود، و این خود فرصتی است طلائی برای طرفداران
دمکراسی.
به عبارت سادهتر، طی یکصدوپنجاه سالی که از آغاز جنبش مدرنیته در
کشورمان میگذرد، این نخستین بار است که ملت ایران در برابر گزینهای
واقعاً تاریخی جهت خروج از استبداد سنتی و انواع «مدرن» آن ـ میرپنجایسم، آریامهریسم و ملاسالاری ـ قرار گرفته.
در این میانه اتحادیههای کارگری،
تشکلهای صنفی، سازمانهای حرفهای
و مشاغل، هنرمندان، اهل قلم و سخنوران و فعالان اجتماعی وظیفهای
سنگین بر عهده دارند. اینان میباید با
اجتناب از فروافتادن در گندابههای دینخوئی، سنت، شریعت، عرفپرستی و بومستائی، کهنهپرستی و قوم و قبیله نوازی و نفرتفروشی، راهگشای گذار یک ملت، با تمام سلایق و نگرشهایاش، از استبداد به دمکراسی باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر