پس از انتشار خبر اعدام یک شیخ شیعه
در عربستان، آنچه در برابر اماکن دیپلماتیک
اینکشور در تهران و مشهد رخ داد، نه عمق معضل حکومت اسلامی را به نمایش میگذارد، و نه میتواند «نمائی» باشد، هر چند ناچیز از کوهیخ مشکلاتی که این حکومت
در داخل با آن روبروست. این واقعیت دارد
که حکومت اسلامی جمکران در بحران افتاده؛
ولی این بحران به مراتب از درگیری مشتی لاتولوت، طرفداران این و یا آن عمامهای و کلاهی با
یکدیگر فراتر میرود. ریشههای این بحران
نه در داخل که در خارج مرزها است. و از
آنجا که دستگاه لاتسالاری جمکران ثمرة همخوابگی روحانیت خودفروختة شیعه با
آنگلوساکسونهاست، این لندن و واشنگتناند
که در این میانه گریبانشان گرفتار آمده و در بحران افتادهاند، نه علی خامنهای مفلوک و یا حسن روحانی مبهوت.
بحران امروز نتیجة شکست «کلان ـ استراتژی»
آتلانتیستها برای ایجاد دو قطب کاذب سیاسی در منطقه است.
ماهها پیش در مطلبی اشاره کرده
بودیم که یکی از «شاهطرحهای» آتلانتیسم تشکیل دو «قدرت منطقهای» ـ ایران و عربستان سعودی ـ در توازی با یکدیگر و در چارچوب منافع «کلان ـ استراتژیک»
واشنگتن است. به طور خلاصه در این طرح، ایران شیعیمسلک و عربستان وهابی، هر دو با حفظ وابستگی مطلق به سیاستهای غرب، خواهند توانست در مرزهای جنوبی روسیه، خلیجفارس،
دریای سرخ، بابالمندب و ... دست
به بحرانسازیهای «برادرانه» زده،
ابزاری باشند در کف سازمان ناتو جهت تحمیل مطالبات «نظامی ـ استراتژیک» این
سازمان به مسکو! و در دنبالة همین سیاستگزاریهای مزورانه بود
که چند ماه پیش شاهد هیاهو بر سر تجاوز به «حاجی کودکان» ایرانی در فرودگاه جده
بودیم. پس از فروکش کردن آتش این «افتضاحات»، نوبت به تلاشهای کودتائی در عربستان در مراسم
حج رسید. و طی آن حکومت اسلامی در طرحی
مداخلهگرانه و غیرقانونی تعداد کثیری از عمال سپاه پاسداران و لاتولوتهای دولتی
را به مکه فرستاد تا در سازمان دادن کودتا به گروههای داخلی کمک رسانند. و دیدیم که بر سر این حضرات چه آمد؛ هنوز «پیکر مطهر» بسیاری از این شهدای راه
عموسام در سردخانههای آلسعود آب یخ میخورد و به حسن فوتبال تحویل داده
نشده.
ولی با شکست برنامة مشعشعانة
عموسام در عراق، سوریه و لبنان و غیب شدن سردار
سلیمانی و قتل تعداد کثیری از اوباش اعزامی جمکران به سوریه که در طرحی باز هم
آمریکائی، قرار بود در کنار «داعش» زمینهساز تجزیة اینکشور باشند، عموسام عقب نشست. روابط
سیاسی عربستان با عراق از سر گرفته شد؛
السیسی، رئیس کودتای مصر از حیطة
کنترل لندن و واشنگتن بیرون خزید؛
اردوغان بیپدرتر از همیشه، دستبهدامن
عربستان شد؛ و عراق شروع به بازپس گرفتن
سرزمینهای اشغالی خود کرد. در دنبالة
همین تغییرات است که عربستان تعدادی از اعضای سیاهیلشکر طرحهای آمریکائی، که در میانشان از قضای روزگار یک آخوند شیعه
نیز دیده میشود به تیغ جلاد سپرد چرا که در سناریوی ولینعمتهای آمریکائیاش
نقش اینان به پایان رسیده بود.
ولی اگر حکومتهای سوریه، عراق و لبنان تازهنفساند و در آینة تحولات
نوین منطقه هر کدام برای خود آیندهای ترسیم کردهاند، و اگر شیخنشینان منطقه از جمله حاکمیت عربستان
سعودی با تکیه بر سنتهای قومی خود تلاش دارند تا موجودیتشان را حفظ کنند، این روند شامل حال حکومتهای تهران و آنکارا
نمیشود. ایندو حکومت بیش از پیش متزلزل شدهاند، و هر کدام غریقی را مانند که به هر تختهپارهای
جهت حفظ موجودیتاش چنگ خواهد انداخت. ولی از آنجا که در این مقطع مسئلة دولت ترکیه
مورد نظر ما نیست، فقط میپردازیم به جمکرانیها!
حکومت جمکران همچون دوران بلبشوی
«جنبش سبز»، به این توهم دچار شده که اگر دستگاه حکومت را
همچون خیاری از درازا به دو نیم تقسیم کند و هر «نیمه» را در رسانهها «دشمن» دیگر
نیمه بنمایاند؛ از تلاقی بحرانساز این
دو «نیمچه خیار» کل حکومت، نه تنها از بحران پای بیرون خواهد گذارد که راه
به صلاح و فلاح نیز میبرد. باید بگوئیم که
شانس پیروزی این سناریوی فرسوده بسیار ضعیف است.
در درجة نخست، این سناریو تاکنون دو بار اجرا شده. و حکومت ملایان، هم در
دوران ملاممد اردکانی، و هم طی گربهرقصانیهای میرحسین موسوی همین
خیمهشببازی تکراری را به خورد ملت داده، در
نتیجه، اینبار حسن فوتبال مشکل خواهد توانست همان آش را
روی بار بگذارد.
خلاصه به نمایش گذاردن «قاطعیت
قانونمدارانة» صوری حکومت در رسانهها، و
در تخالف قرار دادن رئیسجمهور «منتخب» با لاتها و «گروههای خودسر»، به شیوة
دوران ملاممد اردکانی دیگر نمیتواند نجاتبخش باشد. این دولت
نمیتواند بیعملی خود را توجیه کند، چرا
که، کفگیر یانکیها در منطقه به تهدیگ
خورده. از اینرو حمایتهای مشفقانة
آتلانتیستها از عملیات برحق «ریاستجمهور» قانونگرا به تدریج تبدیل به
«ایرادگیری» از بیعملی دولت میشود. در
همین راستا، سایت بیبیسی، دلخور از عقبنشینی عموسام و به خطر افتادن
منافع دربار و ملکه در خاورمیانه، اگر
دستش به مسکو و پکن نمیرسد، گریبان حسن
فوتبال را سخت گرفته و تلویحاً وی را بیاعتبار میخواند و به «اعتبار» رهبران لات
و اوباش اشاره میکند:
«[...] آیا بهتر نیست بجای حسن روحانی روی حرف آنانی در
ایران حساب [کنیم] که با اشارهای تلویحی میتوانند جمعی را بسیج کنند و دولتی را بیآبرو
کنند؟»
منبع: بیبیسی،
4 ژانویه 2016
خلاصه، شیپور وزارت امور خارجه انگلستان حرف دلش را میزند؛
در واقع، لندن از دیرباز به نصایح فوق گوش فراداده بود، و نه تنها
در ایران، که در سراسر جهان روی حرف «همآنانی» حساب باز میکرد
و میکند که قلادة اوباش را در کف دارند. بریتانیا، امروز
نیز علاقهمند است در ایران، روی حرف همین
«قلادهداران» حساب کند. ولی صدافسوس که به تدریج مهار اوباش جمکرانی از
دستش خارج میشود. به همین دلیل است که توپخانة بیبیسی به دیوار
کوتاه و کاهگلی حسن فوتبال، نوچة «ام.
آی. 6.» شلیک میکند:
«[...] برای ناظر داخلی یا خارجی پذیرفتنش
سخت است که نیروی انتظامی پیشاپیش تدابیری نیندیشده و توان کافی برای کنترل جمعیتی
چندصد نفره را نداشته، و مجبور شده کناری بایستد
و اجازه دهد افرادی به داخل ساختمانی حفاظت شده بریزند و غارتش کنند، همان نیروی انتظامی که نشان داده اگر لازم باشد میتواند
جمعیتهای چند هزار نفره را قاطعانه پراکنده و سرکوب کند.»
همان منبع
صدآفرین بر بیبیسی! برای انتخابات خبرگان، شخصاً به
آیتالله بیبیسی رأی میدهم، شما چطور؟ ولی
گویا این آیتالله برخی اوقات دچار فراموشی میشود. مثلاً در دوران خاتمی اصلاً از این حرفها
نمیزد. بله، یادمان نرفته که همین بیبیسی در دوران فلاکتبار
خاتمی از بیعملی ملاممد هنگام حمله به وزراء، درگیریهای
خوابگاه دانشجویان، کتکزدن مقامات در
خیابان، و ... ایراد و اشکال نمیگرفت. بیعملی دولت آن روزها در مسیر «بیاعتباری»
محمد خاتمی تحلیل نمیشد؛ کاملاً برعکس! آن
روزها، این وحشیگریها از منظر بیبیسی
نشان حقانیت و محبوبیت رئیسجمهور «مظلوم و منتخب» بود!
پدر این سیاست بسوزد که پدر بعضیها
را اینجوری درآورده! روحانی اینک مجبور است دست به اقداماتی جهت
توجیه سیاستهای داخلی خود بزند، و این موضعگیری اجباری که نسخهاش را از قضای
روزگار بیبیسی برای دولت نوشته، همان است که برای حکومت اسلامی از زهر مهلکتر
است. ادعای
اینکه روحانی سوار بر بال فرشتگان از صندوقهای نکبتگرفتة حکومت اسلامی سر بیرون
آورده و «آراء ملت» ایشان را رئیسجمهور کرده، تا کی
میتواند این و آن را بفریبد. روحانی را
همین لاتها بیرون کشیدهاند؛ او و دیگر «مقامات» این حکومت دستنشانده، غیرقانونی و فاشیست تکیهگاهی جز سیاستهای
چپاولگرانة اجنبی و اوباش نانخور داخلیشان ندارند. حال بیبیسی
با چه روئی از این ملای مفلوک میخواهد برای حفظ منافع علیاحضرت اوباش حامی خود را
هم «سرکوب» کند؟ اشتباه نکنیم،
لندننشینان بخوبی میدانند که
چنین درخواست مذبوحانهای به معنای حفظ روحانی و خامنهای و باند کودتای 22 بهمن
57 در قدرت نخواهد بود. به استنباط ما، پیام
چنین درخواستی این است که حضرات بهتر است فکری برای رها کردن اریکة قدرت بکنند!
دلیل نیز روشن است. رخدادهای تأسفباری که به دلیل اوباشگری عوامل
حکومت در برابر سفارت و کنسولگری عربستان به وقوع پیوسته، چند طیف متفاوت سیاسی را در ایران فعال
کرده. گروهی از جمکرانیان ـ کیهان،
سپاه پاسداران و باند علی مطهری ـ
در صدد توجیه عملیات «حقطلبانة» اوباشاند. اینان نه فقط چنین عملیاتی را نکوهش نمیکنند، که با تکیه بر ادبیات لاتمنشانه سعی دارند یک
حرکت سازمان یافته توسط اوباش جیره خوار حکومت را «تحرک خودجوش مردم» جا بزنند! خلاصه
اینان دستاندرکار «بازگوئی» همان داستان تکراریای هستند که از دوران وحشت خمینی
و موسوی و بهشتی، تحت عنوان «تجمع امت
حزبالله» و تصمیمات «مردم همیشه در صحنه» هر گونه سرکوب فرهنگی، سیاسی و مطبوعاتی را موجه و مقبول جلوه میداد.
از سوی دیگر، گروهی که رسانة شرق رهبری آنان را برعهده گرفته
سعی دارد با نشان دادن شیوة سازماندهی شدة عملیات، به مخاطب «ثابت» کند که اوباش با قصد آتش زدن
سفارت و کنسولگری عربستان به این اماکن نزدیک شدهاند و اینکه، این برنامه از پیش سازماندهی شده بود. البته ما هم با «شرق» همعقیده هستیم، ولی میخواهیم بدانیم چرا روزنامة شرق در مورد
دولت روحانی و نقش وی در این میانه سکوت کرده؟ بله،
اینجاست که دم خروس از زیر عبای ملا بیرون میزند، و نقش
واقعی روزنامة شرق در توجیه سیاستهای ضدایرانی ملایان نمایان میشود. نمیتوان قبول کرد که چنین عملیات وحشیانهای،
با تبعات دیپلماتیک هولناک منطقهایاش فقط توسط
مشتی لات برنامهریزی شده باشد. کل حاکمیت
جمکران در این بساط درگیر بوده، و به
استنباط ما در یک محاسبة غلط گیر افتاده. محاسبة غلطی که امتداد همان اشتباه محاسبهای
است که طی دوران حج امسال، با ارسال اوباش به عربستان مرتکب پیش آمد. روحانی و دولت وی به هیچ عنوان در این غائلهها
بیتقصیر نیستند؛ کاملاً بر عکس! این حضرات برنامهریزان واقعی این بحرانها
هستند، اینان دستدردست اوباش وابسته به
تشکلهای انتظامی و پاسداران قصد دارند بحرانهای منطقهای ایجاد کنند و آب به
آسیاب سیاستهای آمریکا و انگلستان بریزند.
ولی همانطور که بالاتر عنوان کردیم به دلیل شرایط نوین سیاسی، اجتماعی و خصوصاً استراتژیک، بهرهوری
از این شرایط دیگر برای این حضرات امکانپذیر نیست. این است دلیل بازی کردن نقش حسین مظلوم از سوی
حسن روحانی و نکوهش وی توسط بیبیسی!
با این وجود، در همینجا بگوئیم که، ادامة
حکایت «کی بود، کی بود، من نبودم!»
از سوی دولت دیگر امکانپذیر نیست.
روحانی که تا چند روز پیش از موج «مبارزه با بدحجابی» نیروهای انتظامی عقب
مانده بود، و سعی داشت در آغوش موشکهای
«بردبالای» سپاه پاسداران جا خوش کند، با
تحولاتی که پیش آمده مجبور خواهد شد، هم در برابر پاسدارها و هم در مقابل نیروهای
انتظامی موضعگیری کند و مسئولیت بپذیرد. عملی که دولت روحانی به هیچ عنوان حاضر به انجام
آن نبوده و نیست. تمایل حکومت اسلامی به ترویج بیمسئولیتی در
کشور دیگر نمیتواند در این مقطع راه نجاتی برای دولت متصور شود. با این
وجود، دولت جمکران راه قدیم را تاکنون ادامه داده، و جهت ارائة یک نسخه از بیمسئولیتی ایندولت
نگاهی به سرنوشت نشریة «یالثارات» میاندازیم.
شاهدیم که مجوز نشریة یالثارات به
دلیل فحاشی «دینی ـ عقیدتی» لغو شده.
باید پرسید به چه دلیل دولت بجای اینکه نویسندگان این نوع مطالب و مدیر مسئول
روزنامه را تحت پیگرد قانونی قرار دهد تا
پاسخگوی جرم و اتهامشان باشند، مجوز نشریه را لغو کرده؟ نشریه
که مرتکب جرم نشده، مسولاناش مجرماند و لغو مجوز نشریه به معنای مبری کردن مجرم
است! در واقع،
دولت به دنبال مجازات مجرم و توقف
جرم نیست. و با لغو مجوز نشریه، هم از خود
سلب مسئولیت کرده، و هم دست اراذل و
اوباشی را که چنین مطالبی مینویسند باز گذارده. چرا که،
با لغو مجوز این نشریه، به اوباش امکان میدهد تا در نشریات دیگر همین خط
ابتذال را به صور دیگر ادامه دهند.
این سیاستی است که حکومت جمکران از
روز نخست در کشورمان در تمامی موارد به مورد اجرا گذارده، و لحظهای از آن غفلت نکرده. در مورد برنامههای «تفریحی» اوباش در برابر
سفارتخانهها نیز سیاست دولت همین است.
چند بینام و نشان را به صورت
رسانهای میگیرند، و پیرامونشان در
روزنامهها هارتوپورتی به راه میاندازند!
بعد همین حضرات «بازداشت» شده را وابستهتر از گذشته به ارگانهای
امنیتی، از در دیگر جهت اجرای برنامههای
آتی روانة خیابانها میکنند. حال باید بپرسیم، حکومت اسلامی تا کی قصد دارد به این صحنهسازی ادامه
دهد؟ ایندولت که با دعوت از رهبر تروریستهای
تاجیک به سیاستهای آمریکا در منطقه لبیک میگوید، و مسلماً به بحرانسازیهای اسلامی در مرز هند
و پاکستان چشم امید بسته، تا کی میخواهد
بر ستون پوسیدة حمایت غرب از «اسلام سیاسی» تکیه داشته باشد؟ به استنباط ما، اگر جیغ وویغ بیبیسی، قابلة اسلام سیاسی درآمده، به این
دلیل است که دوران لاتپروری آخوند شیعه و بساط اسلام سیاسی رو به پایان دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر