قرار گرفتن یکی از مهمترین شرکتهای کشتیرانی انگلستان در مرز ورشکستگی کامل، که به ادعای خبرگزاریها بازتابی است از تحمیل تحریم اقتصادی سازمان ملل بر ملت ایران، همزمان پرده از چند مسئله برداشت. نخست اینکه، ارتباطات حکومت اسلامی با سرمایهسالاری غرب به مراتب بیش از آن است که جمکرانیها بتوانند با ریشوپشم و سجاده و چادرسیاه پنهاناش دارند. خلاصه، اینکه ارتباطات جمکران با شرکتهای غرب به چه مواردی «محدود» میماند، در شرایطی که دولتهای پیاپی در تهران، آمریکا را «شیطان بزرگ» و انگلستان را از «اذناب» آن میخوانند، اهمیتی ندارد. این ارتباطات از دیرباز وجود داشته، و موجودیت حکومت اسلامی منوط به حضور و تقویت همین ارتباطات است. بارها گفتهایم باز هم میگوئیم، بدون حمایت غرب، خصوصاً سرمایهداریهای واشنگتن و لندن، و بدون پشتیبانی لوژیستیک سازمان ناتو، اصولاً روز 22 بهمن 57، حکومت اسلامی نمیتوانست بر ملت ایران تحمیل شود. دود این غائلة «دینفروشی» و «انسانستیزی» از کندة آمریکا و متحداناش برمیخیزد.
اما ورشکستگی شرکت کذا مطلب دیگری را نیز علنی کرد؛ تحریمها به هیچ عنوان ارتباطی با تسلیحات و ارتباطات «نظامی ـ هستهای» با حکومت جمکران ندارد. چرا که این نوع محمولهها نه از طریق شرکتهای عادی که از راههای ویژه به دست جمکرانیها رسیده و خواهد رسید. بله، این را نیز همان روزها که سازمان به اصطلاح «ملل» تحریمها را مورد تأئید قرار داد گفتیم که این سازمان رسوا در عمل محاصرة اقتصادی ملت ایران را مورد تأئید قرار داده، نه محاصرة نظامیان در حکومت اسلامی را. مگر ارسال جنگافزار به کشور ایران در چه حدی صورت میگیرد که توقف فرضی آن بتواند یک شرکت کشتیرانی انگلستان را ورشکست کند؟ در واقع صادرات غیرنظامی به ایران متوقف شده، صادراتی که مربوط به مصارف خانگی، شخصی و صنایع عادی میشود.
اگر بخواهیم تصویری کلیتر از شرایط ارائه دهیم، میباید بگوئیم که دولتهای غرب و طرفهای غیرغربی با کشاندن حاکمیت دستنشاندة آخوندی به نقطة مورد نظر، در عمل هر یک سعی دارد درآمدهای مالی و اقتصادیاش را از قبل سرکوب و تاراج ملت ایران «بهینه» کند. دعوا بر سر «بمب» نیز بهانهای است جهت دستیابی به همین نقطة مطلوب! نقطهای که پس از فروپاشی شرایط «جنگسرد» در مرزهای روسیه، خصوصاً در پی شکلگیری حکومت جدید فدراسیون روسیه که نوعی الیگارشی «نظامی ـ امنیتی» است به اوج خود رسیده. جالب اینکه، پاسخ غرب به تهدید منافع مالیاش سر هم کردن بساط «اصلاحطلبی» بود؛ مشتی عمال دستنشاندهاش را تحت عنوان «آزادیخواه» به میدان فرستاد تا از درون حکومت اسلامی به خیال خود سدی در برابر گسترش نفوذ روسیه ساخته باشد. دولتهای غرب که در خواب و خیالشان «خواب پشم» ما ملت را خیلی خوب در کف داشتند، فراموش کرده بودند که اعمال سیاست در تقابل با مواضع یک قدرت جهانی، خصوصاً در مرزهای جغرافیائی این قدرت، دیگر نمیتواند در چارچوب «توافقات» دوران «جنگسرد» انجام شود.
این همان واقعیتی است که امروز در برابر غرب قد علم کرده. پایتختهای غرب نه میخواهند از دکان پرمنفعت «اسلامفروشی» دست بشویند، نه میتوانند بار دیگر این «ریشپهنها» را به بهانههای خلقالساعه به ملت ایران بفروشند، و نه از منظر دیپلماتیک این امکان وجود دارد که روسیه را به «خرابکاری» در امر اصلاحات «متهم» کنند! از این مجمل بخوانیم حدیث مفصل! نتیجه این شده که «رادیوفردا»، مورخ 21 خردادماه 1390، از قول مدیر شرکت روبهورشکستگی که نمایندگی کشتیرانی حکومت اسلامی را در اختیار دارد و بر مزار مشتری خوب خود اشک ماتم میریزد، چنین مینویسد:
«حال که یک مشتری بزرگ را از دست دادهایم، جایگزین کردن آن با یک مشتری بزرگ دیگر، در کوتاهمدت کار بسیار دشواری خواهد بود.»
مسلم است! مگر بازار صدساله را میتوان یکشبه به دست آورد؟ ولی آنچه در خبرهای «رادیوفردا» نخواهیم خواند این است که «ورشکستگی» شرکت کشتیرانی کذا در عمل به معنای افتادن نان یک یا چند شرکت دیگر در روغن حکومت اسلامی است. شرکتهائی که یا با سرمایة مشترک «روسیه ـ آمریکا» تأسیس شده، و یا سرنوشتشان به دست محافل دیگری افتاده، و نامشان را فقط زمانی از بلندگوی رادیوفردا خواهیم شنید که همچون شرکت «جانسون استیونس» نانشان آجر شده و تشت رسوائیشان از بام بیفتد. مسلم بدانیم اینگونه اخبار از داخل ایران نیز به دستمان نخواهد رسید. از روز نخست، برای عملی کردن همین «لاپوشانیها» اعمال دیکتاتوری، سانسور مطبوعات و سرکوب ملت ایران توسط ملاها و قمهکشهایشان تحت عنوان «حکومت مقدس» بر ملت ایران تحمیل شده.
در شرایطی که فهرست شرکتهای غربی مرتبط با تجارت خارجی حکومت اسلامی از کشور اسرائیل و جزایر اشغال شدة مالت و قبرس گرفته تا آلمان و آمریکا هر روز مفصلتر و طویلتر میشود، طنین عربدة «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» که در تظاهرات «فرمایشی» از حلقوم عملة فاشیسم در ایران به گوش میرسد تماشائیتر از دیگر صحنههاست. در همین راستا، نوکران آمریکا جهت تأمین منافع طرفهای غربی در تهران دست به عملیات ایذائی زده و با دستگیری مشتی افراد «ناشناس» که حجتالاسلام مصلحی آنان را «جاسوسان» آمریکا معرفی میکند، به درگیریهای «مسکو ـ واشنگتن» بر سر اموال ملت ایران و ملاخور کردن «سهم انگلستان» مرحلة جدیدی افزودهاند.
شاهد بودیم که علی خامنهای، مقام معظم رهبری جمکران، با استعفای مصلحی از وزارت اطلاعات به شدت مخالفت کردند. ایشان پس از آنکه آستینها را بالا زده و پای به میدان سیاست روز گذاشتند، هم احمدینژاد را سنگ روی یخ نمودند و هم ثابت کردند که حرف آخر در حکومت اسلامی از مبال «بیت رهبری» به گوش «امت» خواهد رسید. ولی این دعوا از روز نخست از انواع تقلبی و ساختگی بود. دلیل هم اینکه لاتهائی که تحت عنوان «جنبش سبز» طی 2 سال گذشته فضای جامعه را با «مبهمات» و پوچگوئیهایشان آلودهاند، و یکی از مهمترین شعارهای «خررنگکنشان» ظاهراً «اجرای تمام و کمال قانون اساسی» بوده، هیچکدام به عمل غیرقانونی خامنهای اعتراضی ننمودند. بله، امروز پس از ورشکستگی شرکت انگلیسی، بهتر میتوان به دلائل «ابقای» مصلحی پی برد؛ تو گوئی وقت آنچنان تنگ است که میباید هرچه زودتر نانی به تنور ارباب چسباند. از اینرو مصلحی برای گرم کردن دکان «سبزها»، درست سر موعد مقرر دست به «جاسوسگیری» زده! «رادیوفردا»، مورخ 21 خردادماه 1390 «خبر» عملیات خررنگ کن مصلحی را اینچنین بازتاب میدهد:
«حيدر مصلحی، وزير اطلاعات جمهوری اسلامی، روز جمعه از بازداشت جاسوسهای آمريکا در بدنة مديريتی اين کشور خبر داده و گفته است، اوج نفوذ انگليسیها در ايران در دوران دوم خرداد بوده است.»
اگر کسی ارتباط «اظهارات» مصلحی را با ورشکستگی شرکت انگلیسی نبیند، مسلماً «چشماش کوره!» در جفنگیات مصلحی، جالبترین قسمت همان تعلق این 30 جاسوس انگلستان به «بدنة مدیریتی» کشور میباید تلقی شود. البته مصلحی در اظهارات خود به شدت انگلستان را «نواخته» و سعی کرده «دوم خردادیها» را تا حد امکان به انگلیس بچسباند. ولی اگر وزیر اطلاعات جمکران حضور یک شبکة گستردة انگلیس در حکومت اسلامی را به «دوم خردادیها» مربوط کرده، همزمان سعی دارد علی خامنهای را که طی سه دهة گذشته عملاً در رأس این حکومت قرار داشته «آلودة» انگلستان نکند. خلاصه مصلحی که گویا در مسجدی در شهرری «وقوق» می زده، با زبان بیزبانی میخواهد به ما حالی کند، «فقط دوم خردادیها افتخار نوکری داشتهاند؛ حضرت خامنهای نوکر انگلیس نیستند»، چرا که ایشان حامی دولت نهم بوده و هستند:
«خيلیها گفتند اين تدبير ما بود اما من تأکيد میکنم که اين تدبير و مديريت ولی فقيه بود که دولت نهم شکل گرفت.»
فراموش نکنیم که «دولت نهم» همان تشکیلاتی است که عین دائیجان ناپلئون در جنگ کازرون، ظاهراً «انگلیسها» را تارومار کرده! باید از این ساواکی دستاربند بپرسیم، اگر با «تدبیر» ولیفقیه دولت نهم شکل گرفت، چرا «ولیفقیه» و دولت مثل سگ هار به پاچة یکدیگر پریدهاند؟ در ثانی، مگر همین دولت «ضدانگلیسی» جنابعالی را از پست وزارت اطلاعات برکنار نکرد؛ سرکار از جمله «انگلیسیها» نبودید؟
ادامة بحث در اینمورد را میباید در ابعادی دیگر دنبال کنیم. حکومت اسلامی به تمامی معنا به آخر خط موجودیتاش رسیده. وزارت اطلاعات با عنوان کردن اینکه گروههائی در «بدنة مدیریتی» کشور وابسته به انگلستان بودهاند و قصد داشتند در مسائل کشور اخلال نمایند، نه برای رژیم کسب مشروعیت میکند و نه برای وزارت اطلاعات. این چه نوع وزارت اطلاعات است که در رابطه با یک وبلاگ هفتاد نفر را دستگیر میکند، ولی در «بدنة مدیریتی» کشور یک شبکة «خرابکار» و وابسته به انگلستان را سالها و سالها «نمیبیند»؟ چنین «وزارت اطلاعاتی» یا کور است، یا خودش به انگلستان وابستگی دارد.
در عمل، فقط جهت گرم کردن تنور «جنبش سبز» بود که علی خامنهای پا در میانة دعوای احمدینژاد و مصلحی گذاشت؛ سکوت عوامل «سبز» در این دعوا بهترین دلیل بر ادعای ماست. امروز هم در دنبالة همین جریانسازیهاست که وزارت اطلاعات در «بدنة مدیریتی» کشور شبکة انگلیسی کشف میکند! منابع تغذیة حکومت اسلامی، همانطور که ورشکستگی شرکت کشتیرانی انگلیسی به صراحت نشان داده، به سرعت محدود و محدودتر میشود و این حکومت که از ریشه وابسته به سیاستهای استعماری است جهت توجیه موجودیت خود اینبار دست از مبارزه با آمریکا برداشته، یقة انگلستان را گرفته. ولی این سئوال مطرح میشود که بر این زورق شکسته، با بادبان فرسودة مبارزه با آمریکا و انگلیس تا کجا میتوان به دریانوردی نشست.
البته دستگیری اعضای یک شبکة گسترده از عوامل انگلستان در «بدنة مدیریتی» کشور میتواند صحت داشته باشد، و میتواند صرفاً یک دروغ تبلیغاتی و هیاهوی رسانهای باشد. ولی عمل وزارت اطلاعات در انعکاس این «خبر» میباید اعلام خطر به عوامل همین «شبکه» تلقی گردد. به این ترتیب، مصلحی همزمان دو پیام را به مخاطب ارسال میکند. نخست اینکه اگر 22 خرداد نجنبید، اهرمها بکلی از دستمان به در میرود و همهتان «بیپدر» خواهید شد. پیام دوم نیز روشن است. وزیر اطلاعات «محبوب» مقام معظم، با سخنرانی خود در واقع مراتب چاکری و دستبوسی علی خامنهای را به محضر «سیاستهای» جدید «مخابره» کرده! ولی شمشیر این نوع سخنرانیها همیشه دو لبه دارد؛ چرا که هم آب در لانة «دولتیها» و به قول خودشان «بدنة مدیریتی» خواهد انداخت و چه بسا که پشت حاکمیت را خالی کند، و هم راه مقام معظم را جهت سیاستبازیهای آینده سد خواهد کرد.
اما تلاشهای مصلحی در زمینة به ارزش گذاشتن میعاد 22 خرداد، آنقدرها تأثیر نخواهد داشت. نخست اینکه، اگر ملت ایران دو سال پیش، در اعتراض به آنچه «نتایج» انتخابات خوانده شد به خیابانها آمد، کاری با این به اصطلاح «انتخابات» نداشت. مسئلة اصلی بیشتر تلاشی عمومی و خیزشی فراگیر جهت رهائی از سلطة توحش حکومت اسلامی بود؛ ملت ایران با شعار «مرگ بر حکومت اسلامی» به خیابان آمده بود. مشکل میتوان پیشبینی کرد که روز 22 خردادماه آینده ملت ایران جهت بزرگداشت «تقلبهای انتخاباتی» و جانبداری از احمدینژاد و یا موسوی به خیابانها بیاید.
به استنباط ما آقای مصلحی این امر را بهتر از هر کس دیگری میداند؛ جاسوسان و خبرچینان ایشان گزارشها را قبلاً دادهاند! در نتیجه مصلحی با فراافکنی و سخنرانیهای کودکانه سعی دارد نبود هر گونه تحرک خیابانی را در این «میعاد» به اعتبار و قدرت فرضی وزارت اطلاعات «سنجاق» کند؛ به قولی روغن چراغ ریخته را نذر مسجد کرده!
اگر وزارت اطلاعات قصد دارد چنین بنمایاند که «سکوت» مرگبار روزهای آینده در شهرهای بزرگ فقط به دلیل «دلیری» مقام معظم، کارآئی وزارت اطلاعات و هشیاری «سربازان گمنام امام زمان» صورت گرفته، لاف در غربت میزند. کسی برای «بساط» جنبش سبز و اللهاکبر گفتن به خیابانها نخواهد آمد، چرا که موسوی، کروبی و دیگر «سبزها» اعتباری ندارند؛ آتشی که زیر خاکستر خوابیده اینبار نه برای حمایت از اینان که فقط به قصد گذاشتن نقطة پایان بر موجودیت حکومت آخوندها شعلهور خواهد شد. و در چنین میعادی مشکل میتوان از «خرد» فرضی مقام معظم و کارآئی شبکة انگلیسیهای «بدنة مدیریتی» کمک گرفت.
برخلاف توهمات وزارت اطلاعات، در مقطع «رد تمامیت حکومت اسلامی» است که کارتها بازی خواهد شد، نه در شرایطی که امثال مصلحی تمامی عملة استعمار را همچون «چارپایانی» که برای داغ زدن بر کپلهایشان به صف کردهاند، به خیابانها میفرستند تا زمینة مناسب جهت مذاکرات اربابان در فرنگ با قدرتهای «غیرخودی» فراهم آید. خدمت وزارت اطلاعات بگوئیم، دورة این نوع «انقلابهای» رنگارنگ و نمایشی دیگر به سر رسیده؛ نه انقلابی در کار خواهد بود، و نه کشتوکشتار و آتشسوزی و براندازی. خلاصه، حکومت اسلامی و ابوابجمعیاش میباید شرشان را برای همیشه از سر ملت ایران کم کنند.
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر