۸/۰۹/۱۳۸۵

نهضت به اصطلاح «آزادی»!



بار دیگر شاهدیم که «نهضت‌آزادی» جهت شرکت در یکی از انتخابات حکومت اسلامی ـ انتخابات شوراها ـ با انتشار اعلامیه‌ای اظهار «آمادگی» کرده. نخستین بار نیست که این «تشکیلات»، که ریشه‌ها و تمایلات سیاسی‌اش از ویژگی‌های عجیبی نیز برخوردار است و عملاً سال‌ها از چشم ملت ایران پنهان نگاه داشته شده، در یک شرایط حساس سیاسی‌، جهت شرکت در فعالیت‌هائی ابراز تمایل می‌کند که اکثریت عظیمی از مردم ایران دیگر هیچگونه علاقه‌ای به شرکت در آن از خود نشان نخواهند داد. امروز پس از گذشت نزدیک به سه دهه، برخی تمایلات سیاسی این «سازمان»، که شاید شمار طرفداران و فعالان‌ واقعی‌اش به یکصد تن نیز بالغ نشود، از ابهام خارج شده. این تشکیلات، در چارچوبی کاملاً «نظریه‌پردازی‌شده»، و بر اساس پیش‌فرضی که در بطن تشکیلاتی خود «توسعه» داده، نه تنها شرکت وسیع مردم را در هر نوع «همه‌پرسی»، «انتخابات»، «رأی‌گیری» و ... که حاکمیت اسلامی انجام آنرا «ضروری» تشخیص می‌دهد، «حضوری جهت گسترش دمکراسی» تحلیل می‌کند، که حتی برخی اوقات سرکوب‌های سازماندهی شده‌ای که توسط همین حاکمیت صورت می‌گیرد، از جانب این سازمان، با «سکوتی» توأم با رضا همراه می‌شود!

کشف بزرگی نکرده‌ایم اگر عنوان کنیم که، طرفداران این «سازمان» از نظر خاستگاه سیاسی، و بنیادهای حامی آن در بطن جامعة ایران را مسلماً می‌باید در میان طبقات مذهبی و طیف راستگرای افراطی جامعه جستجو کرد، ولی در کمال تعجب شاهدیم که «تحلیل‌گران» در گروه‌های مختلف سیاسی کشور، حتی آنان که در خارج از مرزها و در رابطه با رسانه‌های وابسته به دولت‌های غربی فعال‌اند، از اینان تحت عنوان «ملی ـ مذهبی» یاد می‌کنند. اگر در شرایط فعلی، «مذهبی» بودن به نوعی با نزدیک بودن به نقطه‌نظرهای «حکومت اسلامی» در ترادف قرار می‌گیرد، «ملی» بودن بکلی در هاله‌ای از ابهام سیاسی قرار گرفته، و ترادفی گنگ با «جنبش» مصدقی‌ها، شخص شاپور بختیار و حتی مسائل صدر مشروطیت پیدا کرده است، ترادف‌هائی که همگی ابهام «ملی‌گرائی» را از نظر سیاسی در جامعة ایران همه روزه گسترش می‌دهند. خلاصه بگوئیم، بیش از 3 دهه است که تشکیلاتی به نام «نهضت‌آزادی»، هم از همکاری همه‌جانبة اعضاء و طرفدارانش با حاکمیت‌های مختلف در ایران «بهره‌مند» است ـ در قالب فعالیت‌های مالی و اقتصادی در بازار و وزارتخانه‌ها ـ هم برخی اعضایش به صورتی «فصلی» و اغلب نمایشی «زندانی» سیاسی این حکومت به شمار می‌آیند ـ بهترین نمونه‌اش امیر انتظام است ـ و هم تحت عنوان «گنگ» و نامفهوم «ملی‌ ـ مذهبی» عملاً ماهیت و تمایلات سیاسی‌اش نه تعریف شده‌اند، و نه در برابر افکار عمومی ایرانیان به محک آزمایش و نقد گذاشته شده‌اند! در واقع، این سازمان در جناح راستگرای مذهبی کشور، همزادی است در مقام «حزب‌توده» در جناح چپ‌گرای افراطی در بطن حاکمیت اسلامی!

اگر این سازمان را همزاد حزب‌توده، در جناح راست می‌نامیم، از اینرو است که موضع‌گیری‌های آن از نظر سیاست خارجی، به موضع‌گیری‌های ایالات متحد بسیار نزدیک می‌شود. به طور مثال، تحلیل‌های «نهضت‌آزادی» در مورد بحران «چچنی»، تقریباً همان است که تحلیل‌های واشنگتن بوده؛ و این موضع‌گیری بدون در نظر گرفتن این واقعیت صورت می‌گیرد که مشتی «اصولگرای تندرو» با حمایت مستقیم غرب، نقش یک نیروی جدائی‌طلب را در منطقه‌ای بازی می‌کنند که حتی قبل از انقلاب اکتبر، رسماً قسمتی از خاک کشور روسیه به شمار می‌رفته. این موضع‌گیری این واقعیت را نیز در نظر نمی‌آورد که «الگوی» مورد نظر این «آزادیخواهان»، حکومتی از نوع «حکومت عربستان سعودی» است! در واقع، مبارزه با «اصول‌گرائی» اسلامی در اینمورد بخصوص از صورت‌جلسة «نهضت‌آزادی» کاملاً‌ حذف می‌شود، و در اطلاعیه‌ها تنها بر فجایعی تکیه شده که اشغال ارتش روسیه برای مردم چچنی به ارمغان آورده. البته هیچ انسان عاقلی، از اشغال نظامی یک منطقه حمایت نخواهد کرد ـ ولی کسانی که در «نهضت آزادی» از اشغال نظامی کردستان طی دولت موقت حمایت کردند، آیا مطمئن هستند که چنین «جنایاتی» به دست ارتش ایران در مناطق کردنشین صورت نگرفت؟ چچنی نیز همچون مورد کردستان یکی از همین موارد است. از طرف دیگر، شاهدیم که در کمال تعجب، اگر «اشغال»‌ نظامی و «زجر و شکنجة» شهروندان چچنی از منظر «نهضت‌آزادی» محکوم می‌شود، در عوض اشغال افغانستان، عراق و حتی جنایات ارتش ناتو در یوگسلاوی هیچگونه «اشکالی» ایجاد نمی‌کند. در واقع «نهضت آزادی» به همراه بسیاری از «شخصیت‌ها» و «سازمان‌های»‌ درون و برون مرزی هنوز منتظر‌اند که میوة «شیرین» دمکراسی در عراق و افغانستان را مردم اینکشورها «تجربه‌» کنند! هر انسان عاقلی در هنگام برخورد با چنین موضع‌گیری‌هائی حق دارد سئوالاتی مطرح کند؛ دلیل این «ارادت» خالصانه به حاکمیت و ارتش ایالات متحد در بطن این سازمان چگونه باید تحلیل شود؟

از طرف دیگر، این سازمان همانطور که پیشتر گفتیم، بدون در نظر گرفتن شرایطی که، به صورت کلی از پیش به دست حاکمیت، بر فضای سیاسی کشور و فعالیت‌های سیاسی در جامعه تحمیل شده، شرکت در «انتخابات» را فی‌نفسه عملی «دمکراتیک»‌ تلقی می‌کند، و آنرا گامی در چارچوب تحقق یک «دمکراسی» می‌بیند! اگر تن به چنین تحلیلی بدهیم، در این راستا می‌توان به طور مثال، گردهم‌آئی‌های نماز جمعه را نیز «نوعی گردهم‌آئی» جهت به ارزش گزاردن «آزادی» به شمار آورد! چرا که نه؟ باید اذعان داشت که چنین برخوردی «غیرقابل انعطاف»، به نام به ارزش گذاردن آزادی، در شرایط سیاسی ایران دشوار می‌تواند توجیه شود. این اطلاعیه که از طرف «ایسنا» نیز منتشر شده می‌گوید:

«یکی از مهم‌ترین راهکارها برای تحقق راهبرد اصلی مبارزات علنی، آرام و مسالمت‌آمیز- با هدف پی‌گیری برنامه اصلاحات و تأمین آزادی و دموکراسی - شرکت در انتخابات و حضور در پای صندوق‌های رأی است.»


ولی این موضع‌گیری‌، در بطن خود یک واقعیت را کاملاً پنهان نگاه می‌دارد: حضور در پای صندوق‌های رأی، اگر قرار باشد در مسیر «تحقق یک راهبرد» ـ هر نوع راهبردی ـ گامی مثبت تلقی شود، مسلماً نیازمند پیش‌شرط‌هائی است. به عبارت دیگر، ادعای این مطلب که «صرف حضور» در پای صندوق رأی می‌تواند تغییری، هر چند کوچک، در اوضاع و احوال سیاسی یک کشور ایجاد کند، بیش از آنچه یک «راهبرد سیاسی» و یک «موضع‌گیری» به شمار آید، صرفاً نوعی هیاهو و جوسازی است. این اعلامیه در ادامه می‌افزاید:

«تحولات جهانی [...] به ‌ویژه در کشورهای جهان سوم، نشان می‌دهد که ابزارها و روش‌های خشونت‌آمیز[...] به برگه‌های رأی یعنی روش دموکراتیک متحول شده است و تقویت این فرآیند مبارک، یکی از وظایف و مأموریت‌های احزاب سیاسی معتقد به آزادی و دموکراسی است.»

باید از مسئولان این «نهضت» سئوال کرد که، آیا همین «تحولات جهانی» به صراحت نشان نمی‌دهند که «روندهای ظاهراً دمکراتیک» ـ انتخابات، مجالس منتخب، رفراندوم، و ... ـ هر روز بیش از پیش، ابزاری جهت توسعه و تحکیم پایه‌های دیکتاتوری‌های سیاسی و وابسته شده‌اند؟ مسلماً این موارد بسیارند؛ حکومت‌هائی از قبیل «پرزیدنت» مشارف، «پرزیدنت» حسنی‌مبارک، «پرزیدنت» اسلام‌اف، «پرزیدنت» نیازف و ... در منطقه‌ای که کشور ایران قرار گرفته نایاب نیستند.

موضع‌گیری‌های «نهضت‌آزادی» بر خلاف آنچه عنوان می‌شود، نه تنها اصل آزادی را به طور کلی «نفی» می‌کند، که از طریق ایجاد نوعی «مشروعیت» فرضی برای یک حکومت وابسته و استبدادی، جامعه را در برابر یک توطئة سازمان یافته خلع سلاح می‌کند. ایادی این «تشکیلات» که دست در دست سازمان‌های «اصلاح‌طلب» حکومتی قصد پیاده کردن یک حکومت «دمکراتیک اسلامی» در چارچوب منافع و نیازهای منطقه‌ای ایالات متحد را دارند، نباید فراموش کنند که، اگر اصل «آزادی» در یک «روند» نفی شود، با هیچ بزک و آرایشی نمی‌توان این «روند» را به «دمکراسی»‌ پیوند داد. و در آخر از «نهضت آزادی» باید پرسید، در شرایطی که قانون اساسی همین جمهوری «من‌درآوردی»، از جانب حاکمانش همه روزه به دفعات به زیر پای گذاشته می‌شود، شرکت در انتخابات این گزمه‌های «ولایت‌فقیه»، این حاکمانی که حتی بر اساس همین قانون اساسی حکومت‌شان «غیرقانونی» است، در چه چارچوبی می‌تواند به روند «دمکراسی» در کشور کمک کند؟

ولی به نظر می‌آید که، شرکت در این انتخابات اگر به روند «دمکراسی» در ایران هیچگونه کمکی نخواهد کرد، در راه استحکام‌ روابط سازنده‌ای که این «نهضت» طی سه دهه با حاکمان این حکومت وابسته ایجاد کرده، مسلماً گامی مثبت به شمار خواهد آمد. ولی یک سئوال هنوز باقی است؛ به چه دلیل ملت ایران می‌باید خود را پیشمرگة منافع «نهضت‌آزادی» کند؟ متأسفانه در اعلامیة دعوت به شرکت در انتخابات، این «نهضت» کوچک‌ترین اشاره‌ای به این «نکتة» کوچک ندارد! شاید موقع آن رسیده باشد، که ایادی «نهضت‌آزادی» بجای قربانی کردن اصل «آزادی» در بارگاه حکومت اسلامی ایران، ماهیت واقعی و «آزادی‌ستیز» «تشکیلات» خود را علناً اعلام دارند، تا مردم ایران نیز اگر خواستار حکومتی «فاشیستی» هستند، دست در دست همین «نهضت»، در انتخابات فرمایشی این «حکومت» شرکت کنند!


هیچ نظری موجود نیست: