۳/۲۲/۱۳۸۷

کپل در آفتاب!



مدتی است یکی از اوباش حکومت اسلامی به نام «عباس پالیزدار»‌ در ارتباط با فساد گستردة مالی در حکومت امام‌زمان دست به «افشاگری‌هائی» زده! البته از بررسی دقایق «مزخرفات» این فعلة دستگاه فاشیسم چشم‌پوشی می‌کنیم. دلیل نیز روشن است؛ حکومت اسلامی که با تأئیدات ارتش ناتو، پس از یک غائلة خونین توسط وطن‌فروشان حرفه‌ای و انقلابی‌نمایان چپ‌گرا و راست‌گرا در 22 بهمن قدرت سیاسی را در کشور ایران از دست‌ عمال ساواک و شهربانی پهلوی‌ها تحویل گرفته، از همان روزهای نخست وضعیت‌اش از نظر فساد مالی و سوءاستفاده از اموال عمومی بیش‌از این‌ها روشن و واضح بوده که حال یک پادوی دکان «مهرورزی» بخواهد در میانة میدان افشاگری‌های دولتی، دکه‌ای هم برای ملت غارت شدة ایران به نام نامی «ائمةاطهار» باز کند!

از همان نخستین روزهای به قدرت رسیدن اوباش حوزه و بازار، و همکاری‌های گستردة عوامل سازمان سیا و «ام‌آی‌6» با این حضرات، روند مسائل در حکومت اسلامی کاملاً روشن بوده؛ سوءاستفاده، دزدی، نادرستی، سرکوب ملت به ویژه جوانان، تحمیل یک فاشیسم ساخت «یو‌اس» تحت عنوان حکومت دینی بر ملت ایران، و ... از واضحات روند شکل‌گیری این حاکمیت است. کدام ایرانی وطن‌دوستی از اظهارات فرد خودفروخته و بی‌حیثیتی به نام «عباس پالیزدار»، که خود از نزدیکان این دستگاه ضدبشری و وابسته است، و امروز از درون همین حاکمیت اینچنین زبان به اعتراض گشوده، متعجب می‌شود؟ جناب پالیزدار، پس از شرکت فعال در غارت اموال ملی، و همراهی با چپاولگران ملت ایران، طی سه دهة گذشته، گویا همچون هم‌پالکی‌های شناخته شده‌اشان از قماش «اکبرگنجی»، «شیرین‌عبادی»، «بهزاد نبوی»، محمدرضا خاتمی، «سازگارا» و بسیاری دیگر اوباش و چاقوکشان حکومت امام‌زمان، حوصله‌شان دیگر به سر آمده، و اینک بر دیواره‌ای از سیاست جاری کشور که «اوپوزیسیون» دست‌نشاندة غرب آنرا بسیار «آفتابگیر» می‌نمایاند، به دنبال دفتر و دستک می‌گردند!

بله، یادمان نرفته که اوباشی به نام اکبرگنجی، چگونه از طریق «آثار» قلمی و «افشاگری‌های» سیاسی، و از طریق بر روی صحنه بردن «تئاتر» مبارزه با «مقام معظم»، یک‌شبه از مقام چاقوکشی و خبرچینی سفارت ایران در ترکیه، به مرتبة روشنفکری جمکران ارتقاء درجه یافته، به آمریکا تشریف‌فرما شدند، و حتی پشت سر نوآم‌چامسکی سرک کشیدند تا عکس‌شان را روزی‌نامه‌های سرداراکبر تحت عنوان «ملاقات چامسکی با اکبرگنجی» منتشر کنند!‌ نمی‌دانستیم چامسکی تا این حد بینوا و بیکار است که هر بی‌پدرومادری پس از قتل و غارت و چپاول ملت ایران، می‌تواند یک عکس یادگاری هم با او بیاندازد! البته زمانیکه میهماندار این «اعجوبة» افشاگر در آمریکا، ‌ مائوئیست نامی‌ ساواک، «پروفسور» عباس میلانی، عضو شریف محفل «هوور» باشد، و با شش کلاس سواد فارسی به تدریس در دانشکدة حقوق دانشگاه تهران بپردازد، عکس گرفتن با نوآم‌چامسکی دیگر مسئله‌ای نیست! البته از این قماش اجناس بنجل در دکان سیاست استعماری ایران کم نداریم؛ بی‌دلیل نیست که طی 80 سال گذشته، هر چه جیب‌بر و آخوند و رمال و غازچران در این مملکت بوده وزیر و وکیل، مقام معظم، امام یا شاه از کار در آمده! سیاست جذب و توسعة «زباله» همانطور که می‌دانیم رمز پیروزی استعمار در جهان سوم است.

حضرت «پالیزدار» که حتماً نام‌ مبارک خانوادگی‌‌شان در هنگام حملة عرب «جالیزدار» بوده، و اجدادشان از جاسوسان اعراب بوده‌اند، با دیدن سرنوشت «رؤیائی»‌ اوباش حکومت اسلامی در ینگه‌دنیا با خود گفته‌اند، چرا ما مثل «مهرانگیز کار» در آمریکا، بهشت برین امت‌اسلام «لنگر نیاندازیم و کنگر نخوریم»! ما هم می‌توانیم در تقدیر از سجایای سرداران و آدمکشان ساواک و سازمان سیا «ترهات‌نامه» سیاه کرده، برای «روزآن‌لاین»‌ بفرستیم! مگر فقط مهرانگیز جان نان گندم دوست دارند؟ ما هم می‌خوریم! اصلاً چرا راه دور برویم، بعد از چند افشاگری «ناب»، با نوآم‌چامسکی که دیگر تبدیل به دکور عکاس‌خانة «ام‌آی‌تی‌» شده می‌توانیم یک عکس یادگاری هم بگیریم! و به این ترتیب پای به تاریخ بگذاریم. بعد هم می‌رویم در خانة «پروفسور» میلانی و در محضر ایشان تحصیل علوم و فنون کرده، چند «مقاله» برای رادیوهای اینترنتی و ماهواره‌ای «می‌نویسیم» و تبدیل می‌شویم به «بت نسل» جوان ایران زمین!

البته جناب پالیزدار در این برنامه کارشان را با کاملیا انتخابی‌فرد بیشتر هماهنگ می‌بینند! یادمان نرفته داستان کاملیا انتخابی‌فرد را! پالیزدار هم همیشه از کاملیا یاد می‌کند، و هر وقت صحبت از انتخابی‌فرد می‌شود، حاج‌پالیزدار مثل پلنگ زخم خورده بر خود می‌پیچد! کاملیا که به قول خودش با هفتاد هشتاد نفر رابطة جنسی برقرار کرده، حالا کارش بالا گرفته، و در کنار «بزرگان» آمریکا می‌نشیند! ولی پالیزدار کجاست؟! اگر تا امروز هر دقیقه به هزار نفر روی خوش نشان داده، هنوز با احمدی‌نژاد و مقام‌معظم معاشر است، تف بر این زندگی! معاشرت با کسانیکه، مجالست‌شان از همبستری با علی‌دائی هم عذاب‌آورتر خواهد بود. در نتیجه چند روز پیش، پالیزدار یک کاسه از همان واجبی‌های مخصوص وزارت اطلاعات، که چند لیوانش را خودش به حلق سعید امامی ریخته، به کپل بو گندو و قناس‌‌اش کشیده، و با چند سخنرانی‌ آتشین در دانشگاه‌های همدان و شیراز، خود را برای یک زندگی نوین در گوشة کوچکی از «ینگه دنیا» آماده کرد! به عبارت دیگر، پالیزدار قصد دارند زیره، آنهم از نوع بوگندوی‌اش به کرمان ببرند!

در همین راستا، فارس‌نیوز که مدتی است «مغضوب» دستگاه احمدی‌نژاد شده، و معلوم نیست این سایت «حامی دولت» چگونه تغییر موضع داده که «تحلیل‌گران» جمکران نیز از شناختش عاجز مانده‌اند، از قول مسعود زریبافان دبیر سابق دولت می‌گوید:

«پاليزدار هيچ نسبتي با دولت نهم ندارد و عضويتي در ستادهاي انتخاباتي دكتر احمدي نژاد و رايحه خوش خدمت نداشته و مواضع افراد بازي خورده را نبايد به حساب دولت گذاشت.»


بله، به این می‌گویند «بازی»، و به این مردک هم نتیجتاً باید بگوئیم «بازی‌خورده»! در یک نظام فاشیستی و سرکوبگر که صدها نفر را صرفاً به دلیل اعتقادات‌شان به سیاه‌چال انداخته و یا به جوخه‌های اعدام سپرده، به یک فرد به اصطلاح «بازی‌خورده» اجازه می‌دهند که سیرابی و شکمبة لاشة متعفن یک حکومت استعماری و دست نشانده را در ملاء‌عام بیرون بکشد، و در دانشگاه‌های تحت نظارت ساواک جمکران، در حضور دانشگاهیان «محترم» این حکومت، چنین «افشاگری‌هائی» نیز تحت عنوان سخنرانی صورت پذیرد؛ نه یک بار که چندین و چند بار! اگر این تئاتر کسی را «خر» کرده باشد، آن فرد مسلماً از اهل بیت و نزدیکان مقام معظم است! چون کسی که یک جو عقل سلیم در سر داشته باشد این خیمه‌شب‌بازی مسخره را نه تنها باور نمی‌کند، که مسلماً کاسه را زیر نیم‌کاسة این حکومت رسوا و ضدبشری به صراحت خواهد دید. در اینکه امثال امامی کاشانی، آیت‌الله یزدی و ناطق‌نوری و حتی شخص علی‌خامنه‌ای دزد و آدمکش و وطن‌فروش‌اند چه کسی می‌تواند تردید داشته باشد؟ اینهم حکایت دوران محمد خاتمی شده، که دولت تا خرخره در وابستگی‌هایش به گروه‌های اوباش و چاقوکشان شهری دست و پا می‌زد، و همزمان سخن از «قانون‌گرائی» برای ملت چپاول شده و سرکوب شدة ایران بر زبان می‌راند! بله، دقیقاً همان داستان است، در ویراستی نوین.

چندی پیش حکایت برنامة کودتای «سیدخندان» در روزی‌نامه‌های غربی، و حتی در «اخبار16»، وابسته به خبرگزاری رسمی حکومت اسلامی افشا شد؛ البته داستان این کودتا را از یک‌سال و اندی پیش در همین وبلاگ مرتب گوشزد می‌کردیم! امروز نیز شاهدیم که داستان سازماندهی جهت یک براندازی در چارچوب حفظ منافع سرمایه‌داری غرب بار دیگر در ایران آغاز شده. اسم این برنامه را هم شبکة سازمان سیا، «افشای مفاسد اقتصادی در کشور» گذاشته! نیازی به توضیح نیست که پس از 80 سال سابقة استعماری در ساختار مالی، اقتصادی و اداری ایران، جهت مقابله با «مفاسد اقتصادی» می‌باید حاکمیت‌ و تمامی‌ طبقات‌ اجتماعی و تشکیلات دولتی که به نحوی از انحاء منتفعان مالی و اقتصادی در بطن این «رژیم دست نشانده» شده‌اند، از پایه و اساس در وابستگی‌های‌شان به ساختارهای مالی و اقتصادی استعماری پالایش شوند. در غیراینصورت «مفاسد‌اقتصادی» که همزاد ساختار استمعار است، و ریشه در ساختار فعلی اجتماعی ایران دارد از میان نخواهد رفت. اینکه پالیزدار در افشاگری‌هایش مرتباً «نان قرض دادن» به علی‌خامنه‌ای، احمدی‌نژاد، برادر و پسر احمدی‌نژاد، و دیگر نانخورهای سازمان‌های ساواک و سیا را فراموش نمی‌کند، فقط نشان می‌دهد که دستگاه استعمار قصد دارد قسمتی از این رژیم را «خوب» جلوه دهد! و بر اساس این «برنامه»، قسمت بد «حذف» می‌شود، و قسمت «خوب» همچون گذشته بیخ ریش ما ملت خواهد ماند! چنین برخوردی با ساختار یک حکومت نام مشخصی دارد که «مبارزه با مفاسد اقتصادی» نیست، به آن می‌گویند، کودتای دولتی! و تجربة تاریخی نشان داده که حامیان اصلی یک کودتا همیشه خارج از مرزها نشسته‌اند.

از زمانیکه علی‌لاریجانی به صورتی کاملاً «اتفاقی»، به دست اوباشی که خود را نمایندگان ملت ایران جا زده‌اند، به عنوان رئیس قوة مقننه از «گلدان‌های» لعنتی حکومت اسلامی بیرون کشیده شد، مشخص بود که برنامه‌ای گسترده جهت متزلزل کردن حاکمیت در راه است. همانطور که در مطالب پیشین گفتیم، علی‌لاریجانی در مقام یک مهرة شناخته شده، منفور‌ و سوخته، کوچک‌تر و بی‌اهمیت‌تر از آن است که در چنین شرایطی بتواند تبدیل به وزنه‌ای سیاسی شود. و از قضای روزگار این «وزنه‌سازی» در شرایطی صورت گرفته که علی‌لاریجانی اصولاً فاقد خط سیاسی مشخصی است. همه او را «اصولگرا» می‌خوانند، ولی کیست که امروز «اصولگرا» نباشد؟ حتی خاتمی هم با سخنرانی اخیر خود «اصولگرا» شده بود!

با این وجود، و بدون آنکه نیازی به تحلیل جزئیات ترهات «پالیزدار» داشته باشیم، می‌توان گفت که برنامة استعماری جدید نیز همچون کودتای «سیدخندان»، حکومت نظامی «مهرورزی»، و دیگر تلاش‌های دهة اخیر استعمار، محکوم به شکست خواهد بود. افشاگری‌های اخیر اوباش حزب‌الله در علنی کردن نقش آخوندهای حکومتی در لفت‌ولیس‌های دولتی، اگر در بطن حاکمیت «شوروهیجان» به راه می‌اندازد، حداقل از نظر ملت ایران حکایتی است تکراری و بسیار خسته‌کننده. اینبار حاکمیت‌های استعمارگر جهانی برای به خیابان کشیدن مردم ایران و سازماندهی به کودتاهای «نان و آبدار» می‌باید خیلی بیش از این‌ها از خود مایه بگذارند؛ آنقدر مایه بگذارند که منافع عالیة یک ملت را نیز در بررسی‌های تنگ‌نظرانة خود بالاجبار منظور کنند، در غیر اینصورت این حاکمیت دست‌وچلفتی و بی‌اهمیت هر روز بیش از پیش به دامان قدرت‌های منطقه‌ای فرومی‌افتد، قدرت‌هائی که می‌توانند نگرشی مساعدتر در زمینة همزیستی‌های مسالمت‌آمیز ارائه دهند.






...

هیچ نظری موجود نیست: