روزی که شیخ سفیهی، به نام روحالله خمینی، از طریق تبلیغات رادیوهای بیگانه «رهبرانقلاب» و همه کارة کشور ایران شد، کمتر کسی در میان ایرانیان به این امر واقف بود که ملت پای در چه تلهای گذاشته. «روحالله» لقمة چربی بود، و جان میداد برای سیاستهای استعماری، نه خانوادهای داشت، نه سوادی، نه حکمتی و نه خردی. در اطرافش مشتی بادمجان دورقاب چین، از قبیل «استاد» بنیصدر، «دکتر» یزدی، و خصوصاً تیغ کشی از محله معروف خیابان سیمتری، به نام صادق قطبزاده جمع بودند. این افراد که همگی در سازمانهای امنیتی ایران و خارج شناخته شده بودند، مأموریت اصلیشان مستحکم کردن پایههای رژیمی بود که سیاست اجنبی برای ملت ایران «تجویز» کرده بود. در واقع، فرزند خلف 53 سال فاشیسم و سرکوب پهلوی همین «روحالله» بود.
زمانی که ملت نداند پای در کدام راه میگذارد، زمانی که قدرت تفکر و استدلال را از مردم سلب کرده، آنان را احشامی به حساب آورند که افسارشان را باید این کس و آن ناکس بکشد، و آن هنگام که سر منزل مقصود مردم را اربابان «ماورای بحاریاش» به هزار رنگ و روغن میآرایند، نتیجه مسلماً بهتر از «روحالله» نخواهد شد. ریشة این بحران عظیم، بحرانی که پس از کودتای ننگین انگلیسی رضامیرپنج، همه روزه ایرانیان در امواج آن غوطه خوردهاند و راه به جائی نبردهاند، در کجا باید جستجو شود؟
یکی از مهمترین ویژگیهای سیاستهای استعماری در ایران، نبود زمینههای داخلی است. تعجب نکنید، استعمار در ایران از زمینهای برخوردار نیست. ایران کشوری است که بر چهارراه اقتصاد، تجارت و فرهنگ جهانی واقع شده. ایران عربستان نیست، ایران تونس نیست، ایران برمه و برزیل نیست؛ ایران یکی از گاهوارههای تمدن بشری است، و استعمار بر این واقعیت، حتی بیش از خود ایرانیان واقف است. کم فرهنگی در میان اقشار مردم که از طریق بیفرهنگی «فرهیختگان» به آن دامن میزنند، دریدگی و بیهمتی در میان سیاستمداران این کشور، که همگی وابستگان محافل استعماریاند، یک مطلب را نمیتواند از اذهان پاک کند، و آن اینکه ایران گاهوارة تمدن بشری است. و شاید میباید با تکیه بر همین مهم مبارزه با استعمار را سازماندهی کنیم.
استعمار از شکستها و پیروزیهای گذشتهاش در میدان نبرد با ملت ایران درسهای بزرگی آموخته: امروز دیگر استعمار علناً دست در دست رژیمهای فاسدی که به قدرت میرساند قرار نمیدهد، و آیندة خود را در منطقه به آیندة یک رژیم فاسد، جانی و دست نشانده گره نمیزند. امروز دیگر استعمار دایهای دلسوزتر از مادر برای ملتها است، و اشکی نثار سرنوشت دولت دستنشاندة خود در ایران نمیکند. امروز استعمار جان تازه گرفته، از حقوق بشر قصهها برایمان میگوید، از مبارزه با فساد دولتی حکایتهای شیرین نقل میکند، از فرهنگ ملی ایرانیان داستانها در رادیوهائی برایمان دکلمه میکند، که اگر به دست ایادی ایرانی و خارجیاش به پا شده، بودجة ملت ایران را همه روزه به پایشان میریزد. امروز استعمار، «استعمار خوب» است، به پناهجویان ایرانی امکان میدهد که از دست این رژیم «سفاک» فرار کنند! به ایرانیان امکان میدهد که در دانشگاههای استعمار به «تحصیلات عالیه» مشغول شوند! این استعمار، دیگر با دیکتاتورها ارتباطی ندارد، با معاملة مواد مخدر، با فروش زنان و کودکان، با سرکوب زندانیان، با شکنجهگاههای رژیم خون و آتش، با سانسور و بستن دهان مردم، تعطیلی روزنامهها، مجلات، احزاب، اتحادیهها و گروههای فعالان اجتماعی، کاملاً «بیگانه» است. به عبارت بهتر، «استعمار خوب» امروز نه تنها در کنار مردم است، که این ادعا را همه روزه به خورد مردم ایران میدهد که در برابر رژیم هم قرار گرفته!
شاید طی 50 سالی که از حاکمیت مستقیم نظامهای استعماری بر کشور ایران میگذرد، تجربة امروز ملت ایران منحصربهفرد باشد. هیچگاه استعمار تا این اندازه از خود زیرکی و تیزهوشی نشان نداده بود. امروز بر امواج اینترنت صدها نفر در سایتها و وبلاگها به نوشتن مطالبی مشغولاند. ولی رژیم تهران از میان این وبلاگها، به دستور اربابان خود «دست چین» میکند، سایتهای مخالفان «فرضی» جمهوری اسلامی همگی «آزاداند»، چرا که شعبات دیگری از همین حکومت اسلامی امروزی هستند، و مردم ایران باید با افکار و عقاید «تولیدات نوین» استعماری آشنائی داشته باشند، تا اگر روزی نیاز به تعویض فراش شد، در اندک مدتی بتوان فراشهای جدید را منصوب کرد. آنان که قبول ندارند، میتوانند «ترافیک» این سایتهای «ممنوعه»، «سیاسی» و «مخالفخوان» را در آدرس اینترنتی الکسا(1)، خود به تحقیق مشاهده کنند. این سایتها آنقدر «ممنوعهاند»، که ترافیک روزانهاشان از حد بیبیسی و خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) نیز فراتر میرود! کار به اینجا ختم نمیشود، «خادمهای» برخی از این سایتها حتی در داخل خاک ایران نصب شدهاند! تعجب نکنید، آنان که با فناوریهای رایانهای آشنائی دارند، بخوبی میتوانند ساعت و محدودة جغرافیائی «خادمها» را از طرق مختلف دریابند. این سایتها که نام منفورشان را نمیبریم تا وسیلهای جهت تبلیغات فراهم نکنیم، معمولاً بسیار «حقیقتجو»، «چپگرا»، و جزو طرفداران ملت هم هستند.
در این میان، سایتها و وبلاگهائی که از خود در مسیر خط مشیهای مورد پسند استعمار گرایشی نشان نمیدهند، همگی در محاق سانسور افتادهاند. سایتهائی که میتوانند در روز هزاران مراجع داشته باشند، عملاً به تعطیل کشانده شدهاند. و در این میان از برخی «نویسندگان» این سایتها، که هر یک به دلایلی مورد توجه ایرانیان قرار دارند، به کار و فعالیت در سایتهای «دوست!» دعوت رسمی نیز صورت میپذیرد! این یارگیریهای «استعماری» که اینک باب روز شده، کار را به آنجا کشانده که عملاً خارج از چند کانال مورد تأئید استعمار، کسی حتی بر روی امواج اینترنت نیز حق سخن گفتن از سرنوشت ملت خود و فرهنگ مادری خود نداشته باشد.
لازم به تذکر نیست که، این فعالیتهای «فرهنگی» استعماری، دقیقاً زیر نظر دولتهای غربی سازماندهی میشود، همان دولتهائی که در رادیوهایشان هر شب فهرست «پراکسیها» را به خورد ملت ایران میدهند تا ایرانیان بتوانند خود را از شر «سانسور» حکومت اسلامی «رها» کنند! فهرست کامل شرکتهای آمریکائی، انگلیسی، فرانسوی، و ... و طرفهای ایرانی قراردادهای فروش تجهیزات سانسور اینترنتی، که به وسیلة دولتهای غربی همه روزه به چندین برابر قیمت به «نوکران ایرانیاشان» فروخته میشود، موجود است. این شرکتها محصولات «کنترل اینترنتی» خود را با مارک و برچسب «ایرانی!» در وزارتخانههای مربوطه به نمایش میگذارند تا مشتی عمله و اکرة استعمار در مقام «آقای مهندس» این اسقاطیها را نتیجة «تحقیقات و فناوریهای» شخصی خود و والدة آقا مصطفی بنمایانند، و در برابر کارمندان از همه جا بیخبر این وزارتخانهها «فخرفروشیهای» فناورانه هم بکنند. ولی کم نیستند صاحبنظرانی که میدانند جریان از چه قرار است.
با ورود به عصر نوین ارتباطات، استعمار نیز همزمان با ما پای به درون این دوره از فناوری گذاشته. کسانی که فکر میکنند با فناوریهای جدید، سیاستهای استعماری رنگ و رخ خواهند باخت، در اشتباه کاملاند. این سیاستها را باید با شناخت و بهرهگیری از همان فناوریها سرکوب کرد، و نباید فراموش کنیم که «بیخردی» و «ناآگاهی»، در هیچ دورهای از تاریخ بشر، برای هیچ ملتی «آزادی» به همراه نیاورده.
ـــــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر