بر امروز ایرانیان تیرگیها حاکم شده، طنین فریاد شادیها هر دم دورتر و دورتر میشود. نفیر ددمنشان ندای انسانها را جایگزین شده، و زاغ و زغن بر باغهایمان آوای شوم ستیزه با نوروز سرداده، به گوش مردمان میخوانند که نوروز دیگر «روز نو» جمشیدی نیست؛ آغاز فصل بهار است! تو گوئی ایرانیان همان کشاورزان فلات بلنداند و این گذر فصلهاست که اینسان جشن گرفته میشود. دیری است که در سرزمینمان آتش به زنجیر اسارت تیرگی گرفتار آمده:
هم آتش بمردی به آتشکده
شدی تیره نوروز و جشن سده
ولی خورشید نوروزی تا ابد در پس ابرهای تاریکاندیشی و تیرهباوری پنهان نخواهد ماند. روزی خواهد رسید که بار دیگر در همین سرزمین هلهلة شادی در کوی و برزن طنین افکند:
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
نوروز ایرانیان پیروز!
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر