اوباش حکومت اسلامی یعنی همان شبکة منفوری که نزدیک به 8 دهه است سیاست کشور ایران را همه روزه در کوچه و خیابان تعیین میکند، در عملیات «مقدس» خود نهایت امر به در خانة مهدی کروبی، یکی از رؤسای سابق همین جماعت رسیده! محفل اوباشسالاری که از طریق لاتبازی، سرکوب مردم بیدفاع در ملاءعام و خلاصة کلام فراهم آوردن زمینة کودتاها و «خیزشهای» فرمایشی و خلقالساعه، 8 دهه است کمر به خدمت استعمار در کشور ایران بسته، امروز که دیوارههای «جنگ سرد» یکی پس از دیگری در کشورمان فرومیریزد قلادهاش گسسته، و به اربابان و رهبران خود میپرد! همسر مهدی کروبی در مصاحبهای با سحام نیوز میگوید:
«تجمعکنندگان نزدیک به 50 نفر بودند که در میان آنان چهار یا پنج زن نیز دیده میشد و تحت حمایت نیروهای انتظامی و امنیتی به ایجاد رعب و وحشت برای همسایگان و نیز تخریب و سرقت از ساختمان پرداختهاند.»
رادیوفردا، 24 اسفندماه 1388
بله، خانم کروبی بهتر بود زمانیکه همین اوباش همسر مهربانشان را از موضع روضهخوانی یک شبه بر مسند سیاستمداری در کشور ایران نشاندند چشمان شهلایشان این روند «مقدس» را میدید و از خود میپرسیدند، این چه نوع حکومت و «انقلاب مردمی» است که اوباش و اراذل خیابانی تعیینکنندگان مسیر حرکت آن شدهاند؟ این سئوال پرسیده نشد چرا که «صرف» نداشت، و امروز کار به همینجا که میبینیم کشیده.
ولی ما میدانیم چرا به خانة کروبی حمله شده. شاید خانم کروبی هم بداند، هر چند احدی در رسانهها از این مسئله سخن به میان نیاورده و نخواهد آورد. با نزدیک شدن میعاد «چهارشنبه سوری» همانطور که شاهد بودیم هم علی خامنهای، رهبر پفیوز حکومت اسلامی در محکومیت این روز و خصوصاً مراسم ویژة آن قد قد کرد و برای ملت ایران «تخم طلا» گذاشت، و هم آخوند مکارم در اینمورد «ترهات» بافته این مراسم را «خرافی» خواند! ولی میرحسین موسوی، از آنجا که از روز نخست یک خشکفکر احمق و توسریخور و ساواکی بیش نبوده، منتظر خامنهای و مکارم هم نشد، رسماً و رأساً پیش از اینها این «مراسم» را محکوم کرد و تکلیف خودش را با چهارشنبه سوری کاملاً مشخص نمود! همسر متقلب ایشان هم با همان چارقد گلمنگلی این روز را فقط جهت «سوگواری» مناسب تشخیص دادند! خلاصه امسال نوروز را ایرانیان در چارچوب رهنمودهای «رهبران جنبش سبز» میباید با عزاداری و گریه و ضجه و شیون آغاز کنند! ولی در این میان کروبی هنوز هیچ نگفته؛ دلیل فرستادن پیامبران «انقلاب اسلامی» به درگاه الوهیت شیخ کروبی، یعنی همان خانة غصبی که از مال دزدی خریداری شده، همین است. پیام کاملاً روشن است، یا مراسم چهارشنبه سوری را عین موسوی و خامنهای و ... محکوم میکنی یا خانة غصبیات را روی سر خودت و زنوبچهات خراب خواهیم کرد! این است روند سیاستگزاری که در حکومت اسلامی باب شده! خلاصه شیخ کروبی نمیتواند هم از توبرة اوباش زاهدنمای حکومت اسلامی نواله نوش جان کند و هم از آخور «مخالفت» با بنیان همین حکومت! ترجمان پیام اوباش امامزمان دم در خانة مهدی کروبی به زبان فارسی سره این است: «تاکنون در سنگر حق با ما بودی، در همین سنگر هم باید بمانی، حق انتخاب در کار نیست.»
ولی ما با این مسائل اصلاً کاری نداریم. نخست اینکه چهارشنبه سوری سنتی «غیرمقدس» و انسانی است و به استنباط ما به هیچ عنوان نمیباید این ویژگی فرهنگ ایرانی را به نکبت و ادبار سیاست، آنهم یک سیاست استعماری و ضدایرانی آلوده کرد. ملت ایران این چهارشنبه سوری را هم همچون دیگر میعادها در حد امکانات و انتظارات خود برگزار خواهند کرد و تأئیدات و تکذیبهای این سرخر و آن کرهالاغ آنقدرها نقشی در این مراسم نخواهد داشت. آنها که در چهارشنبه سوری نقطة اوج و غلیان «تودهای» و اسلامی و یا سیاسی جستجو میکنند، بهتر است دست از سر سنتهای غیرمقدس و انسانی این سرزمین برداشته، دنبال «آلو انک» دیگری بگردند. بله، مشکل ما نه میعاد چهارشنبه سوری است و نه حضور اوباش در ساختار تعیینکنندة سیاست در روزمرة حکومت اسلامی. چرا که اگر چهارشنبه سوری را مسلماً ایرانیان به هر ترتیب برگزار خواهند کرد، ما تکلیفمان را از خیلی پیشترها با این حکومت و خصوصاً ساختارهای بجا مانده از کودتای میرپنج در بطن جامعة ایران روشن کردهایم.
حضور اوباش در ساختار حکومتهای دستنشاندة ایران طی 8 دهه مشکل ایرانی نیست، مشکل استعمار است. چرا که امروز به یمن تجربهای 80 ساله، راه حل برای ایرانی کاملاً روشن است: در هر صورت همگی این اوباش را میباید به همراه سازمانها، پادگانها، کلانتریها و مراکز مختلف خفیه و علنیشان به زباله دان ریخت. و خصوصاً در برابر کسانیکه در کمال وقاحت دم از «گشودن آغوش ملت به روی نیروهای نظامی و امنیتی» میزنند میباید به صراحت موضعگیری کرد. اینان قصد دارند این چماقها را بر علیه ملت ایران به کار گیرند. نیروهای امنیتی و نظامی در ساختار سیاسی و تشکیلاتیای که سوغات استعمار برای ما ملت است، در همین رخداد «دم در خانة کروبی» خلاصه میشود. خارج از آنچه تا به حال دیدهایم، «تشکل» امنیتی و نظامی در این مملکت وجود خارجی ندارد. این تشکلها فقط جهت سرکوب ملت و فراهم آوردن زمینة تاراج کشور فعالاند، نقش دیگری نداشته و نخواهند داشت! در نتیجه، مشکل ما یافتن راهحلی جهت «برونرفت» از بنبست سیاسیای است که استعمار طی 8 دهه از طریق استقرار اوباش در سازمانها و نیروهای انتظامی کشور بر ملت حاکم کرده.
ولی جهت شناخت بیشتر از رخدادها میباید نگاهی به روند جریانات سیاسی در جهان نیز داشته باشیم. میدانیم که اگر ما ایرانیان با چهارشنبه سوری ارتباطی عاطفی و تاریخی برقرار کردهایم، سیاستهای جهانی با این «معیاد» کار زیادی ندارند.
همانطور که شاهدیم سیاست پیچیدهای در مورد ایران در حال شکلگیری است. نخست اینکه پس از علنی شدن ارتباط دلالهای نفت سفید و بنزین در پالایشگاههای اروپای غربی با حکومت امام زمان، چند پالایشگاه در اروپا عملاً به تعطیل کشیده شده، چند هزار نفر هم بیکار شدند! فرآوردههای این پالایشگاهها گویا مستقیماً در ازاء دریافت نفت خام «رایگان» از حکومت اسلامی به بازارهای داخلی کشورمان سرازیر میشد! و زمانیکه شرکتهای نفتی و پالایشگاههای حوزة «لیرة استرلینگ» علناً مجبور به عقبنشینی از بازار فرآوردههای نفتی ایران میشوند، به ناگاه سخن از «سرازیر شدن بنزین تولید چین» به بازارهای کشور در میان میآید! ولی در اینکه کشور چین اصولاً چنین پتانسیل تولیدی و صادراتی داشته باشد یا خیر جای بحث باقی است. با این وجود ملت ایران میباید از همین دولتمردان «مستقل» حکومت اسلامی بپرسد، چگونه در روندی استعماری، طی سه دهه نفت خام کشور را در مسیر فعال کردن صادرات و تولیدات پالایشگاههای حوزة «لیرة استرلینگ» به چپاول دادهاید و این را از ملت پنهان داشتید؟
امروز میباید به نمایندگان مفتخور و مفتگوی مجلس شوربای امام زمان حالی کرد که دولت و مسئولان وزارت نفت میباید به دلیل پنهانکاری و غارت نفت خام کشور استیضاح شوند. البته اطمینان داشته باشیم که این مجلس دستنشانده و فرمایشی از این شکرها نخواهد خورد. نمایندگان این «مجلس» فقط برای لفت و لیس و «دستبوسی» و استفادة بهینه از دستمال ابریشمی حضور به هم رساندهاند، اینان آنقدر احمق و بیشعورند که مسلم بدانیم اکثریت مطلقشان اصلاً نمیدانند نفت خام چه صیغهای است و به چه مصارفی میرسد. ولی ما ملت میباید حرفمان را بزنیم. اگر به آنچه تا به حال گذشته عنوان «سیاست مستقل» حکومت اسلامی میدهند، پس الاغ ملانصرالدین حتماً باید سقراط باشد.
به صراحت بگوئیم، این نوع «تجارت»، یعنی صادر کردن مواد خام و وارد نمودن محصولات و فرآوردههای همان مادة خام از سرزمین ارباب از ابتدائیترین و پایهایترین شیوههای استعمار اقتصادی و مالی است. این همان روند استعمار اقتصادی بود که مهاتما گاندی در هند بر آن نقطة پایان گذاشت.
یکی از تصاویر معروف مهاتما گاندی عکسی است که او را در کنار یک دوکنخریسی نشان میدهد. بله، در هندوستان نیز انگلستان طی دورة اشغال نظامی همان کاری را میکرد که در حکومت مستقل و انقلابی اسلام و مسلمین سه دهه است به آن اشتغال دارد! ولی از آنجا که در هند نفت وجود نداشت، انگلیسیها پنبة هندوستان را به هیچ میخریدند و پارچة تولید انگلستان را به قیمت خون پدرشان به هندیها میانداختند. مهاتما گاندی از هندیها خواست که از خرید پارچة انگلستان خودداری کرده، با پنبة هند و دوکنخریسی پارچه ببافند. این عمل بود که کمر اقتصاد انگلستان در «هند انگلیس» را به دو نیم کرد. ولی عملکرد سابق انگلستان در هند، طی سه دهة اخیر طابقالنعلبالنعل در ایران «انقلابی» توسط همین هیئت حاکمه «بازتولید» شده! البته آنروزها دولت استعماری هند مسلماً ادعای استقلال و اسلام و مبارزه با امپریالیسم نداشت؛ این ادعاها و گهخوریها مختص آخوند جماعت است.
جای تعجب ندارد که چنین عقبنشینی مفتضحانهای که فقط تحت فشار روسیه و جهت بیرون راندن انگلستان از مرزهای جنوبیاش در دریای خزر اعمال شده، عکسالعمل تند لندن را در دیگر مقاطع به دنبال داشته باشد. البته همانطور که شاهد بودیم دولت جمکران در میانة این میدان نقش «نخودی» بازی میکرد. در جنگ اقتصادیای که بین لندن و مسکو بر سر محدودة نفوذ در مرزهای جنوبی روسیه درگرفت، دولت «مستقل»، انقلابی و شهیدپرور مهرورزی و رهبر از جان گذشتة حکومت اسلامی خفقان مرگ و خناق گرفته بودند. اینان که از نوکران حلقه به گوش لندناند، حتی جرأت نمیکردند هنگام عقب نشستن چندملیتیها از بازارهای فرآوردههای نفتی در کشور رسماً این عقبنشینی را در رسانههای گوسالهپرورشان «اعلام» کنند. نوکری و پابوسی این جماعت کارش بجائی رسید که این عقبنشینی به سکوت کامل برگزار شد، و چندین هفته پس از اجرائی شدن این عقبنشینی بود که از زبان رسانههای غرب: «بیبیسی»، «رادیوفردا» و ... ماوقع به اطلاع ایرانیان رسید! چنین حکومت خانهزاد و نوکرمنشی امروز جهت خدمت هر چه بیشتر به اربابان در لندن و واشنگتن ایرانی را به جرم «جاسوسی» برای آمریکا به اعدام محکوم میکند!
ولی عکسالعمل لندن در برابر سیاست روسیه در منطقه کاملاً قابل پیشبینی بود، اعمال فشار بر چین، جهت به بنبست کشاندن سیاستهای «روسیه ـ هند»! به همین دلیل است که روز گذشته وزیر امورخارجة انگلستان راهی چین شده خواستار حمایت این کشور از محاصرة اقتصادی ایران میشود! بله، وقتی پول و منافع تجارت به جیب آقایان لندننشین نمیرود، این تجارت اصلاً «تجارت» نیست، نوعی «جنایت» است! به همین دلیل بود که هو و چو در اطراف «بنزین چینی» در ایران به راه انداخته بودند! ولی همانطور که گفتیم از پتانسیلهای چین در چنین صادراتی اطلاع درستی در دست نیست، و اگر سخنان میلیبند در پکن را درست بررسی کنیم به صراحت میبینیم که انگلستان نمیتواند هم صحنه را در برابر روسیه ببازد و بازار صادرات فرآوردههای نفتی را به چین تحویل دهد و هم از چین بخواهد که از محاصرة اقتصادی ایران حمایت کند! بالاخره جفنگگوئی هم حد و حدودی دارد، هر چند در شرایط فعلی دیگر حد و حدود هم از دست رفته.
کار جلب نیروی کافی جهت پیشبرد سیاستهای لندن طی چند روز گذشته خیلی بالا گرفت و نهایت امر لندن به دامان شیخکهای کازینونشین عربستان سعودی نیز متوسل شد! به همین دلیل بود که رابرت گیتس، طرف «آمریکائی» سیاست «نفتی روسیه» پس از فراهم آوردن زمینة خیمهشببازی احمدینژاد در کابل، راهی عربستان میشود! مأموریت گیتس امروز کاملاً روشن است، دادن گوشی به دست شیخکهای عربستان که حق پیروی از سیاستهای لندن را در اینمورد نخواهند داشت. به دنبال سفر گیتس و به احتمال زیاد در جواب به درخواست مستقیم انگلستان از عربستان جهت حمایت از فشار بر چین، وزیر امور خارجة سعودیها تلویحاً چنین میگوید: یا اخی! دست از چفیه عقال ما بردارید که خر ما از کرهگی دم نداشت:
«سعود الفیصل، وزیر خارجة عربستان سعودی، در واکنش به مواضع نسبت داده شده به این کشور در قبال برنامة هستهای ایران، اظهار داشت که چین به مسئولیتهای بینالمللی خود آگاه است و عربستان در پی اعمال نفوذ به چین برای تحریم ایران نیست.»
رادیوفردا، 24 اسفندماه 1388
خلاصه همین مانده بود که شیخ سعودالفیصل بفرمایند، «همانطور که آقای گیتس فرمودند، گور بابای میلیبند کرده!» بله، اینها فقط و فقط قطرهای است از دریای «استقلال» حکومت اسلامی که با استفاده از چند خبر در رسانهها به اطلاع خوانندگان عزیز رساندیم. ما فکر میکنیم که یکی از دلائل مخالفت اصولی مقام معظم با چهارشنبه سوری امسال در همین مبارزات «نفتی» میباید جستجو شود.
از یک سو نفتی که امت همیشه در صحنه بر بوتهها میریزد تا آتششان بزند، اصلاً معلوم نیست از دستهای «مقدس» و پاک و منزه انگلستان دریافت شده، یا این چشمبادومیهای «کمونیست» آن را برای مقام معظم فرستادهاند. در نتیجه، این نفت میتواند نجس باشد، و میدانیم که پریدن از روی نفت کمونیستها طبق قوانین مترقی فقه اسلامی از دیر باز از نظر شرعی «حرام» بوده، خصوصاً که جای نفت ارباب دینپرور را گرفته باشد. در ثانی چینیها در صنعت ترقهسازی و فشفشه، خصوصاً «خمپاره دستی» شهرة آفاقاند! و به همین دلیل گروهی ضدانقلاب و نامسلمان چند کشتی ترقه و فشفشه از چین و ماچین برای این جشن «خرافی» وارد کرده و میخواهند با توسل به این انفجارات زبانمان لال «مقام معظم» را بترسانند و تخمهایشان را حسابی جفت کنند. اینکار نیز از منظر شرعی هیچ جایز نیست، چرا که ممکن است با جفتشدن تخمهای مقدس، چشمهای مقام معظم نیز «چپ» شده، همانطور چپ بماند! در چنین شرایطی تکلیف شرعی ولی فقیه چه خواهد شد: چپنگری؟!
به همین دلیل است که ما به مهدی کروبی پیشنهاد میکنیم تا به نوبة خود به تخمهای مقام معظم متوسل شده، در یک سخنرانی داغ و تند و آتشین هر چه به دهانش میآید به این گبرهای آتشپرست و از خدابیخبر بگوید، بعد هم با عصبانیت مخالفت خود را با وارد کردن بنزین و نفتسفید «غیرانگلیسی» اعلام دارد. به این ترتیب سپاهیان اسلام و مسلمین دیگر دم در خانهاش را رنگ نمیزنند، فرزند دلبندش را هم تهدید به تجاوز و این «حرفها» نخواهند کرد.
جشن بزرگ و دیرپای «چهارشنبه سوری» بر همة ایرانیان خجسته باد!
ای آتش فروزان!
سرخی تو از من
زردی من از تو
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر