طی چند هفتة گذشته لحن دولت
ترامپ، که ظاهراً حکومت اسلامی جمکران را
مورد تهدید قرار میدهد، باز هم شدیدتر
شده. ولی نمیباید فراموش کرد که این نوع
«تهدیدات» از سوی رؤسای جمهور
آمریکا که عموماً در مرحلة لفاظی و لغزپرانی
متوقف میماند، طی بیش از 4 دهه، به هیچ عنوان چوب لای چرخ پروژة اسلام انقلابی
ملایان نگذارده؛ بیشتر کارساز جناحهای تندرو در همین رژیم جهت سرکوب
ملت ایران بوده. در همین حیثوبیث، شاهدیم
که بحران کرة شمالی نیز عملاً پای به گفتمان «جنگ هستهای» گذارده و از سوی دیگر، مستقر شدن گروه ترامپ در کاخسفید، دیگر پروژههای فروپاشانی را در سراسر دنیا با
سرعت بیشتری به حرکت درآورده. اعلام استقلال اقلیم کردستان در خاورمیانه، و استقلال کاتالونیا در کشور اسپانیا و تبعات
مخرب این تحرکات میباید از جمله فروپاشانیهائی تلقی شود که «ترامپیها» به میدان
دیپلماسی جهانی آوردهاند. در مطلب امروز
نگاهی به تلاشهای فروپاشانندة «ترامپیها» میاندازیم، و از کشور ایران نیز آغاز میکنیم.
ترامپ در دوران فعالیتهای انتخاباتی
خود بارها و بارها صریحاً اعلام کرده بود که «برجام» را پاره خواهد کرد! شناخت اینکه در قفای «برجام» چه نشسته که
آمریکا برایاش اینچنین چنگ و دندان نشان میدهد،
آنقدرها مشکل نیست. بدون پای گذاردن در تحلیلهای فنی از چند و چون
متن «برجام»، به طور خلاصه بگوئیم، «برجام» پایان سیطرة یکجانبة ایالاتمتحد بر
خاورمیانه میباید تلقی شود. سیطرهای که
در قفای دادههای «جنگسرد»، پس از جنگ
دوم جهانی برای یانکی در خاورمیانه «آقائی» بلاقیدوشرط به ارمغان آورده بود. مسلم است اگر دونالد ترامپ به قول خودش بخواهد
«عظمت گذشته» را به آمریکا باز گرداند، پاره کردن برجام نیز از جمله کارهای «ثواب»
تلقی خواهد شد.
با این وجود نمیباید فراموش کرد که
برخلاف توهمات ممجواد و لاتولوتهای وزارت امورخارجة جمکران، «برجام» یک قرارداد دوجانبه بین واشنگتن و
تهران نیست؛ پای شورای امنیت سازمان
ملل، خصوصاً روسیه و چین به میان آمده. و آمریکا به هیچ عنوان در وضعیتی قرار ندارد که
بتواند پروژه «پاره» کردن برجام را به شورای امنیت برده، به تصویب اعضای دائم آن برساند. به طور
خلاصه، در مورد برجام، مسیر ترامپ نمیتواند از شورای امنیت و
بنیادهای حقوقی بینالمللی بگذرد. به
همین دلیل شاهدیم که شبکههای وابسته به یانکیها در داخل ایران که، هم
تندروهای مذهبی و هم گروههای اصلاحطلب را شامل میشود، دست به دست هم داده، هر روز بر آتشی که ترامپ در واشنگتن افروخته
روغن میپاشند. عربدة «اگر برجام را پاره کنید، ما آنرا آتش میزنیم»، فقط یک
نمونه از خوشرقصیجمکرانیها برای محفل ترامپ است. در میانة این خوشرقصیها، بیرون کشیدن پروندة «مقامات» جمکران از سوی
«آمدنیوز»، و از میان بردن حرمت نداشتة
اوباش ولیفقیه مقام شامخی پیدا کرده. ولی
نمیباید در شناخت اهداف «آمدنیوز» که افشاگریهای «هدفدار» و مشخصی را دنبال میکند
دچار سوءتفاهم شد؛ این «خبرگزاری» در عمل
دست در دست لفاظیهای سپاه پاسداران بر علیه آمریکا، و
برنامهسازی خبرگزاریهای داخلی و خارجی از «عدم اطمینان» ایرانیان به آمریکا، یک هدف اصلی را دنبال میکند: ایجاد بحران در منطقه و نهایت امر فرصتسازی
برای آمریکا جهت عملی کردن پروژة «ضدبرجام!»
اینکه مقامات جمکرانی از جمله فاسدترین
افراد در جامعة ایراناند، به هیچ عنوان
جای بحثوگفتگو ندارد. صراحتاً
بگوئیم، اگر انسان هستید، در این حکومت جائی نخواهید داشت. این باند کودتاچی که از روز 22 بهمن 57 توسط
سازمان سیا بر ایران مسلط شده، هدف و
وظیفهای جز خدمت به بیگانه نداشته و ندارد.
ولی «آمدنیوز» نگران خدمت و خیانت اینان نیست. میخواهد «راست یا دروغ» گروهی را تهدید
کند؛ گروه دیگری را تحریک کند؛ جماعتی را تشویق کند؛ و جمعی را نیز سرکوب. اینهمه
تا فرصتی برای اربابان یانکی حکومت اسلامی در ایران فراهم آید. خلاصه
آمدنیوز هم از خودشان است! اگر آمدنیوز
شاخهای از حکومت اسلامی نیست، کدام محفل
و جریان خارج از حکومتی میتواند از جزئیات پروندههای امنیتی در زندانهای کشور
مطلع شود؟ البته بازی با افکارعمومی دهههاست که از سوی
یانکیها، با استفاده از امثال «آمدنیوز» دنبال
میشود؛ ایران نخستین کشوری نبوده که اینچنین به میدان
«بازی با افکارعمومی» افتاده؛ متأسفانه
آخرین نیز نخواهد بود.
همانطور که دیدیم، علیرغم تمامی همدمیها با آمریکا و اهداف
منطقهایاش، پروژة «ضدبرجام» ترامپ راه
بجائی نبرده و نمیبرد. به همین دلیل است
که بحران «پاره کردن برجام» ابعاد گستردهتری به خود گرفته. و در
این میانه اعلام «استقلال» کردستان،
خصوصاً در شرایط ویژة فعلی منطقة خاورمیانه پرمعنا میشود. اینکه
به چه دلیل در این مقطع زمانی قبیلة بارزانی خواستار «استقلال» کردستان شده، مطلبی
است که نیازمند بررسی خواهد بود. یک امر
محرز است؛ اسلامی کردن منطقة خاورمیانه
که توسط باند اوباما روی میز پنتاگون گذارده شد شکست خورده. و داعش و دیگر جریانات اسلامگرا، پس از علنی شدن شکست پنتاگون، دست از پا درازتر به دامان رجب اردوغان، حکومت جمکران،
شیخ کویت و دیگر عاملان آمریکا در منطقه پناه بردهاند، ولی شرایط دیگر برای این نوع «پناهجوئیها»
نیز مساعد نیست. حکومتهای منطقه یکی پس
از دیگری به روسیه و اهداف منطقهای مسکو نزدیک میشوند، و در این «اهداف» همنشینی با داعش جائی
ندارد. به همین دلیل است که آمریکا با
سوءاستفاده از احساسات قومی و میهنی کردها پروژة استقلال کردستان را پیش
کشیده.
اعلام «استقلال» کردستان و عکسالعمل
تند و قابل پیشبینی نوکران شناخته شدة آمریکا در منطقه یک اصل کلی را به سرعت
علنی کرد؛ آمریکا که در سوریه شکست
خورده، اینک قصد دارد کردستان را به عامل
ایجاد بحران در منطقه تبدیل کند. به همین
دلیل نیز دولت خودمختار پس از اعلام «استقلال» به سرعت در روش برخورد با مزدوران
داعشی تجدیدنظر کرده، بجای سرکوب داعش
اینان را با آغوش باز «پذیرا» میشود! امروز پروژة آمریکا در کردستان بیشازپیش روشن
شده. در چشمانداز واشنگتن، کردستان میباید به طور کلی از روابط منطقهای
خارج شده، تبدیل شود به جزیرهای ایدهآل
جهت برنامهریزیهای «نظامی ـ تروریستی» و حتی ایدئولوژیک آمریکا در منطقه. به همین دلیل نیز نخستین عکسالعمل از سوی
دولت عراق، دولتی که رسماً دستنشاندة
ارتش آمریکاست، «قطع ارتباط» کردستان عراق
با دیگر مناطق خاورمیانه بود. خلاصه در
کردستان نیز اگر «آمدنیوز» وجود خارجی ندارد،
«بازی با افکارعمومی» به شیوة دیگری دنبال میشود. نوکران آمریکا ـ جمکران،
اردوغان، بغداد، و ... ـ
با اعلام «رسانهای» قطع ارتباط کردستان با دیگر مناطق همگی بر آتشی که
واشنگتن تحت عنوان «حقجوئی» کردها روشن کرده،
روغن میپاشند.
ولی آتش «استقلالطلبی» فقط در
خاورمیانه مشتعل نشده، در قلب اتحادیة
اروپا نیز دقیقاً در چارچوب کردستان
عراق، منطقة خودمختار کاتالونیا اعلام
«استقلال» میکند! به عبارت دیگر،
«استقلال» کاتالونیا، دنبالة پیام
ترامپیهاست، اینبار به اتحادیة اروپا: اگر از
برجام و روابط نوین در منطقة خاورمیانه دفاع کنید، اتحادیة اروپا را هم از دست میدهید!
از بررسی دنبالة بحرانسازی «ترامپیها»
در آسیای شرقی و چین، در این مقطع
خودداری میکنیم، چرا که کار به درازا
خواهد کشید. ولی نمیباید بررسی مسائلی را
که «ترامپیها» به وجود آوردهاند، بدون
بررسی عکسالعمل فدراسیون روسیه رها کرد.
چرا که، چنین برخوردی شناخت درستی
از جریانات به دست نخواهد داد.
روسیه با چند پیشفرض مشخص پای به فضای
پساشوروی گذارده. پیشفرضهائی که حداقل تا
زمانیکه ولادیمیر پوتین در قدرت باقی بماند،
معتبر خواهد بود. روسیه در چارچوب
این دکترین از تجزیة کشورها دفاع نمیکند؛
از جنگسازی و فروپاشانی و کودتا و انقلابسازی حمایت نخواهد کرد؛ تغییر رژیم را نمیپذیرد؛ و نهایت امر بارها و بارها عنوان کرده که قصد
همکاری با رژیمهای حاکم را دارد. مسلم
است که این دکترین برای آمریکا حکم زهر هلاهل داشته باشد؛ واشنگتن در چنتة روابط بینالمللی خود جز تغییر
رژیم، جنگسازی، انقلابباوری و بحرانسازی هیچ نداشته و
ندارد؛ اگر قرار باشد دکترین مسکو بر
روابط جهانی دیکته شود، واشنگتن خلعسلاح
خواهد شد. به همین دلیل پس از شکست پروژة
نئوکانها در عراق و افغانستان، و همزمان
با حضور قدرتمند روسیه در معادلات جهانی،
آمریکا تلاش کرده در تقابل با این دکترین،
ساختار سیاسی تمامی رژیمهای دستنشانده و حتی متحدان خود را به نحوی از
انحاء متزلزل کند. اشتباه نکنیم، این پروژه فقط در کشورهای جهان سوم دنبال نشده
و صرفاً شاهد به قدرت رسیدن امثال احمدینژاد در ایران، و کلنل چاوز در ونزوئلا نبودیم؛ در فرانسه،
ایتالیا و آلمان نیز همین روند به صور مختلف دنبال شده و میشود. به این ترتیب،
ایالاتمتحد از دوران اوباما و تا به امروز دکترینی «ناگفته» را به میدان
مراودات جهانی انداخته، دکترینی که بر اساس آن هیچیک از دولتهای
متحد، وابسته و حتی دستنشاندة واشنگتن
نمیتوانند از استحکام سیاسی و ساختاری خود «مطمئن» باشند. وحشت واشنگتن از این است که در صورت تحکیم
ساختارهای سیاسی و نظامی در هر رژیمی در سطح جهان، این امکان وجود داشته باشد که فدراسیون روسیه
بیش از آمریکا از آن منتفع گردد.
بیرودربایستی بگوئیم، «دکترین» واشنگتن که در عمل نوعی «ضددکترین»
است، آنقدرها امکان رزمایش در دنیای
امروزی نخواهد داشت. به عبارت دیگر، حضور یک قدرت جهانی دیگر این امکان را از دست
آمریکا خارج کرده. تا کی و تا کجا واشنگتن میتواند کردها و
کاتالونها را بفریبد و همچون سگهای مسابقه به دنبال خرگوش فرضی به دور میدان
بچرخاند؟ تا کی میتواند محفل «شیخوشاه»
را در ایران به دور سر چرخانده، رئیس قوة
قضائیة متقلب پیدا کند و همزمان، همزاد
وی را در فلان و یا بهمان «مقام»، صالح و انسان و خیرخواه عموم معرفی نماید؟ تا کی میتواند، هم از کرهشمالی حمایت کند و تسلیحاتاش را
به مصر و سودان و پاکستان و ... صادر نماید، و هم اینکشور را به نابودی کامل
تهدید کند؟ و خلاصه، تا کی واشنگتن میتواند سپاه پاسداران را
بنوازد، و همزمان این تشکل ضدانسانی را
«دشمن» آمریکا معرفی کند؟ این بازیها که
آمریکائیها در دوران جنگسرد در آن استاد شده بودند، دیگر کاربردی ندارد. نه مشکل ترامپیها را حل میکند، و نه قادر است «عظمت گذشته» را به آمریکا باز
گرداند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر