طی چند روز
گذشته شاهد تحولات بسیار گستردهای در ابعاد جهانی بودیم. تعدد مانورهای نظامی، چه از سوی روسیه و آمریکا، و چه از سوی همپیمانان رسمی و یا نیمهرسمی
اینان به صراحت نشان داد که آمادگی جهت یک جنگ فراگیر در راه است، هر چند طرفهای ذینفع در حال حاضر آنقدرها
تمایلی به آغاز واقعی این درگیریها نشان ندهند.
از سوی دیگر، برنامة همهپرسی
«استقلال کردستان» فینفسه نشاندهندة تمایل آمریکا جهت فراهم آوردن مقدمات درگیریهای
نظامی در خاورمیانه میتواند تلقی شود.
همزمان با این تحولات، موضعگیریهای
نمایشی دونالد ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل و همنوائیهای «زیرجلکی» امانوئل
ماکرون، رئیسجمهور جدید فرانسه با وی نیز
نشان از عمقگیری بحران بینالمللی دارد.
در مطلب امروز تا حد امکان به این تحولات میپردازیم، چرا که شواهد نشان میدهد تمامی آنها هدف
مشخصی را دنبال میکند؛ بیرون بردن ایالاتمتحد
از بنبست استراتژیکی که شکست در سوریه بر واشنگتن تحمیل کرده. پس نخست برویم به سراغ مانورهای نظامی.
بر اساس گزارش
خبرگزاریها، طی روزهای اخیر در داخل و
خارج مرزهای روسیه، چه در اروپا و چه در
آسیای شرقی مانورهای نظامی گستردهای در جریان بوده. در این میانه،
به طور مثال، دولت کودتائی ترکیه، که هنوز عضو فعال سازمان آتلانتیک شمالی است، هم در
مرزهای عراق و سوریه دست به مانور نظامی و تمرکز گستردة قوا زده، و هم با جمهوری آذریجان مانور مشترک به راه
انداخته. پر واضح است که علیرغم شکست
کودتای اخیر سازمان ناتو در ترکیه، دولت
رجب اردوغان برای خدمت به ولینعمتهای غربیاش دست به هر عملی خواهد زد، و از آنجا که محور پیمان استعماری سنتو ـ ترکیه،
ایران، پاکستان ـ هنوز
موجودیتاش به زیر سئوال نرفته،
دولت جمکران نیز در ارتباط با این تحرکات نظامی در کنار سیاستهای سازمان
ناتو قرار گرفته. در واقع ملاقاتهای اخیر ممجواد ظریف با همتایان
ترک و آذریجانی، به صراحت نشان داد که در
قفای سخنوریهای «ضدآمریکائی» حکومت اسلامی، همکاری با آمریکا و سیاستهای واشنگتن یکی از
مهمترین اهداف حکومت ولایت فقیه میباید تلقی شود.
پرواضح است که
شبکة خبرسازی غرب اهداف ترکیه از مانورهای اخیر آنکارا را «تأمین امنیت» برای اینکشور
معرفی کند. ولی مشکل بتوان بازتابی امنیتی برای این تحرکات
نظامی تعیین نمود. ترکیه در ظاهر امر با
استقلال کردستان عراق مخالفت میکند، ولی
تحت هیچ شرایطی حاضر نیست در ارتباط با کردهای ترکیه، سیاستی در پیش گیرد که به تحریک احساسات «میهنی»
اینان دامن نزند! باید پرسید اگر برنامة
واقعبینانهای از سوی آنکارا در زمینة امنیتی پیشبینی شده، به چه دلیل همزیستی مسالمتآمیز با اقلیت قومی
کرد در آن منظور نمیشود؟ از سوی
دیگر، در همان ترکیه، پس از به قدرت رسیدن اسلامگرایان همچون نمونة
دولت جمکرانی در ایران، شاهد مهاجرت
گستردة ارامنه به دیگر کشورها هستیم. در
نتیجه، اگر امروز جمهوریآذربایجان تحت
عنوان تلاش جهت تأمین امنیت خود با ترکیة اردوغانی دست به مانور نظامی میزند، مسلماً به معنای جستجوی راهحل سیاسی و خروج
از درگیریهای مرزی با ارمنستان نیست. چرا
که مشکل ارمنستان و آذربایجان میباید بین ایندو کشور حل شود، نه با «گردنکلفتی» ارتش ناتو، مستقر در ترکیه.
ولی درک این مسائل
روشنتر از آن است که نیازمند تعمق و تفکر فراوان باشد. آنزمان که بحران سوریه آغاز شد، ترکیه،
عراق، سوریه، لبنان،
و حتی جمکرانیان همگی با سلاح
آمریکائی پای به این میدان گذاردند.
همگی خود را طرفدار «مردم» معرفی کردند،
و مخالف «دیکتاتور!» ولی کسی نپرسید به چه دلیل، هم «مردم»، و هم «دیکتاتور» توسط ایالاتمتحد مسلح شده
بودند؟ به استنباط ما، در همین راستاست که میباید تحولات منطقهای
پیرامون رفراندوم «استقلال کردستان» را نیز دنبال کرد. آمریکا نه علاقهای به استقلال کردستان
دارد، و نه تمایلی به تأمین ارتباط سازنده
کردهای ترکیه و عراق با دولتهای مرکزیشان. مسئلة
واشنگتن این است که چگونه میتوان به تنشهای قومی در منطقه دامن زد، و از طریق جنگ و درگیری بین اقوام مختلف جیب
پنتاگون را پر پول نمود. اگر امروز مسئلة
«استقلال» کردستان روی میز خبرگزاریها افتاده، فقط به
این دلیل است که برنامه جنگسازی آمریکا با تکیه بر «بهار عرب» به اهداف خود دست نیافته.
به عبارت سادهتر، آمریکا که در جنگ سوریه دندان نیشاش کشیده
شد، مجبور به عقبنشینی در بسیاری زمینههای
تنشزا در منطقه شده. و جهت جبران این
عقبنشینی مجبور است زمینة درگیریهای جدید فراهم آورد. مسئلة استقلال کردستان یکی از همین «سوژهها»
است. این است «لپ کلام!» ولی حال که از عقبنشینی سخن گفتیم ببینیم این
عقبنشینیها به چه صورتی در منطقه انجام گرفته.
دیدیم چگونه
برنامة جنگسازی بین ایران و عربستان که با دقت دنبال میشد، به بنبست رسید. برای به راه انداختن این جنگ، حتی گروههای فشار در درون حاکمیتهای جمکرانی
و سعودی، دست به قتل ملای شیعه در
عربستان و آتش زدن و غارت سفارت عربستان در تهران نیز زدند. هدف روشن بود؛
چگونه میتوان در مرزهای روسیه جنگ به راه انداخت. ولی این سناریو ناکام ماند؛ جمکران مجبور شد از شعارهای مسخرة حج که «فتوی»
روحالله خمینی بود دست بردارد؛ عربستان
هم دماش را گذاشت روی کولاش و ویزای حج برای لاتولوتهای جمکرانی صادر
نمود. دیدیم که مناسک امسال حج بدون
درگیری تمام شد! ولی دقیقاً همزمان با
تعطیلی دکان حاجیسازی بحرانی، بحران قطر به راه افتاد! قطر که از جمله سرزمینهای وابسته به حجاز به
شمار میرود، و تا چندی پیش بخشی از
امارات متحده عربی بوده، به یکباره تبدیل
شد به دشمن «اسلام و مسلمین!» کار بجائی
رسید که شیخ قطر اصلیت ایرانی و شیعی پیدا کرد و دست در دست جمکران و ترکیه در
برابر عربستان موضعگیری نمود:
«سهرابی [سفیر
سابق جمکران در قطر] به ناگفتههائی دربارة
امیر فعلی قطر اشاره میکند [...] مطالبی همچون شیعه بودن اجداد تمیم بن حمدبنخلیفه
آل ثانی و ...»
منبع: فارسنیوز مورخ، ۱۳۹۶/۰۴/۱۴
جالبتر از
همه اینکه، جدیداً کاشف به عمل آمده که
ریاض واقعاً برنامة حملة نظامی به دوحه را در دست تهیه داشته. ولی مسلماً جنگی بود که منافع شرکت نفتی
توتال، و پایگاههای مهم ایالاتمتحد و
ترکیه در قطر را مورد تهدید قرار نمیداد!
این بحران نیز همانطور که شاهد بودیم با عقبنشینی
اجباری آمریکا فروکش کرد؛ وزیر امورخارجة
ایالاتمتحد در تاریخ 14 سپتامبر سالجاری به لندن رفت، و به نخستوزیر انگلستان تفهیم کرد که دکان جنگسازی
«قطر ـ عربستان» باید تعطیل شود.
از سوی
دیگر، در اسرائیل نیز سر آمریکائیها به
سنگ خورده. و دو رخداد مهم طی چند روز گذشته نمایة مستقیمی
از عقبنشینی منطقهای آمریکا در اسرائیل شده. نخست ابراز تمایل حماس به قبول رهبری
الفتح، و سپس افتتاح نخستین پایگاه دائمی
ارتش ایالاتمتحد در کشور اسرائیل! ایندو
رخداد اگر در ظاهر نشان از قدرقدرتی ایالاتمتحد داشته باشد، در عمل چیزی نیست جز عقبنشینی و دلیل نیز روشن
است. اگر اصل را بر پایة سیاست ایالاتمتحد
جهت به راه انداختن درگیریهای نظامی در منطقه بگذاریم، به صراحت میبینیم که حماس ـ این تشکل تروریستی پیوسته مورد حمایت مستقیم حزب
دمکرات آمریکا، شیخ قطر و حکومت جمکران
بوده ـ در عمل با عقبنشینی و پریدن در
آغوش الفتح جایگاه ممتاز خود را به عنوان «اتم آزاد» و تشکل بحرانزا در منطقه از
دست داده. از سوی دیگر،
دولت تلآویو به دلیل حضور یک پایگاه نظامی دائمی آمریکا در اسرائیل دیگر
نمیتواند به عنوان دولت «مستقل» دست به ایجاد درگیری و بحران نظامی و امنیتی در
منطقه بزند. آمریکا با گشایش پادگان دائم نظامی
در اسرائیل به صورت تلویحی در مورد اقدامات ارتش اسرائیل نیز قبول مسئولیت میکند، و همین
امر امکان آتشافروزیهای نوین ایالاتمتحد را نیز تقلیل میدهد. بیدلیل نیست که در چنین شرایطی، به
عنوان یکی از راههای باقیمانده برای بحرانسازی، شبکه خبرسازی غرب، بر محور مسئلة «استقلال» کردستان دست به تبلیغات
گسترده زده.
در پایان چه
بهتر که نیمنگاهی به مواضع جدید ایالاتمتحد در مورد سازمان ملل نیز
بیاندازیم. میدانیم که دونالد ترامپ
برنامة گستردهای جهت «اصلاحات جسورانه» در ساختار سازمان ملل «پیشنهاد»
کرده! البته این پیشنهادات را از هماکنون
روسیه و چین رد کردهاند، ولی میتوان در
اوج مانورهای نظامی که در سراسر جهان به راه افتاده، این «پیشنهادات» را نیز نوعی «مانور دیپلماتیک»
از سوی واشنگتن تلقی کرد.
«پیشنهادات»
ترامپ که به نوبة خود مورد حمایت «زیرجلکی» رئیسجمهور فرانسه نیز قرار گرفت، در عمل دنبالة شکست برنامة بهارعرب در سوریه
است. آمریکا تمایل داردتا به طور مثال «حق
وتو»، گزینة «غیرسازندة» شورای امنیت را از میان
بردارد! حال این سئوال مطرح میشود که
«وتو» از نظر تاریخی مورد استفادة کدامین کشورها قرار گرفته؟ و پاسخ به این سئوال مشخص میکند که در کمال
تعجب آمریکا به مراتب بیش از دیگر کشورهای صاحب حق وتو از این گزینه جهت رد مصوبات
شورای امنیت استفاده کرده! حال باید پرسید
اگر آمریکا تا این اندازه از وتو استفاده کرده،
چرا امروز میخواهد آن را از میان
بردارد؟ پاسخ روشن است؛ آمریکا
به دلیل لاابالیگری بلشویسم در دوران جنگ سرد،
با «سلاح وتو» پای به میدان
مراودات بینالمللی گذاشت؛ اینک به دلائل فراوان این سلاح از دست واشنگتن
خارج شده و در اختیار روسیه و چین قرار گرفته. به همین دلیل،
برخورد واشنگتن با سازمان ملل نیز عین برخوردش با دولتهای سوریه، یمن و لیبی شده؛ حال که این رژیمها دیگر به دردش نمیخورند، باید
خونشان را بریزد. آمریکا با چنین نگرش وحشیانهای
به میدان برخورد با ساختارهای حقوقی بینالمللی پای گذارده! نگرشی که بر محور «دیگی که برای من نجوشد، سر سگ در آن بجوشد» استوار شده. خلاصه، اگر این شورای امنیت درد آمریکا را درمان نمیکند، چه بهتر که اصلاً نباشد!
ولی در ساختار
سازمان ملل فقط همین شورای امنیت است که میتواند موضوعیت اجرائی داشته باشد؛ آنهم دقیقاً به دلیل وجود «حق وتو!» البته نمیباید فراموش کرد که، کشورهای قدرتمند جهان نیازی به تأئید این و آن
ندارند، و همانطور که جرج والکر بوش نشان
داد، علیرغم خطر وتوی شورای امنیت، آمریکا میتواند به عراق حملهور شود؛ ککاش هم نخواهد گزید! در واقع،
اگر امروز آمریکا به شورای امنیت حملهور شده، از وحشت این است که واشنگتن در چارچوب فعلوانفعالات
دیپلماتیک، به دلیل بیتوجهیاش به حقوق بینالملل در افکار
عمومی اعتبارش را از دست بدهد و همچون یک «مجرم»، در ارتباط با دیگر کشورها به حاشیة روابط
حقوقی بینالمللی رانده شود. به همین دلیل واشنگتن قصد دارد وجاهت حقوقی
شورای امنیت را از بین برده، از این
مسیر راه را جهت پیشبرد سیاستهای «ضدحقوقی» خود در جهان بگشاید و «یکجانبه
گرائی» و خشونت را به هنجار بینالمللی تبدیل کند.
در اینکه چنین
راهی برای واشنگتن گشوده خواهد شد یا خیر جای بحث فراوان است. و شاید قسمتی از فشارهای نظامی و امنیتی که
اینک کشورهای چین، روسیه، برزیل و هند متحمل میشوند به این دلیل باشد که
واشنگتن گشایش مسیر فعالیتهای ضدحقوقیاش را منوط به اعمال فشار در دیگر زمینهها
میبیند.
از سوی
دیگر، متن سخنرانیهای ترامپ و
ماکرون، روسای جمهور آمریکا و فرانسه در 72امین
مجمع عمومی سازمان ملل، تداعی نمایش مهوعی
است که در سال 2003 به راه افتاده بود. طی
این صحنهسازی در شورای امنیت سازمان ملل، شاهد مخالفت فرانسه با حملة غیرقانونی آمریکا به
عراق ـ به بهانة وجود سلاحهای شیمیائی در
اینکشور ـ بودیم. اینبار نیز،
نه در شورای امنیت، که در مجمع عمومی، ترامپ و ماکرون مواضعی ظاهراً «متخالف» گرفته
بودند، هر چند این تخالف ظاهری و صوری
باقی ماند، و فقط درد سخنوریهای تبلیغاتی
را درمان کرد. ولی به روی صحنه آوردن
سناریوی تکراری و نخنمای «پلیس بد»، «پلیس خوب» از سوی آمریکا و یکی از اقمار
اروپائیاش فقط به این گمانه دامن زد که اینان کفگیرشان در روابط بینالملل واقعاً
به کف دیگ خورده. باید منتظر بود و دید در شرایطی که هم آمریکا در
خاورمیانه گام به گام عقبنشینی میکند، و هم فرانسه گرفتار بحران اقتصادی و اجتماعی
بیسابقهای شده، کفگیر کذا از ته دیگ چیز
دندانگیری برای کدخدا بالا میآورد یا خیر!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر