از ابعاد و احیاناً صحت و سقم عملیات
تروریستی امروز تهران، هیچ خبر موثقی در دست نیست. فقط یک مطلب را میتوان به جرأت عنوان کرد و
آن اینکه، با اعلام رسانهای این
«عملیات»، دیوارهای جزیرة ثبات و امنیت
حکومت «ولیفقیه» فروریخته. فرصتطلبان، مفتخورها و راحتطلبانی که پس از کودتای 22
بهمن 57 به دلیل وحشت از تحولات اجتماعی و فرهنگی و خصوصاً فرار از تغییرات
اقتصادی، به تنبان پارة روحانیت انگلیسیمرام
شیعه چنگ انداختند، و این جرثومههای
نکبت و ادبار را به بت زرین ملت ایران تبدیل کردند، در این صبحدم «تاریخی» به صراحت دریافتند که
سوراخ دعای «شیخوشاه» حاجتشان را برآورده نخواهد کرد. نه آخوند خواهد توانست در برابر تندباد تحولات
استراتژیک و منطقهای دوام و بقاء این حضرات را حفظ کند، و نه انگلستان و آمریکا به دادشان خواهند
رسید. با این وجود، نمیباید
تحولات استراتژیک را در این میانه فراموش کرد؛
چه این تحولات نه تحت تأثیر منافع تنگنظرانة قشرهای اجتماعی، که در چارچوب الزامات منطقهای تعریف خواهد
شد؛ از این واقعیت به هیچ عنوان برای
هیچکس گریزی متصور نیست.
این واقعیت پس از سفر اخیر دونالد ترامپ
به عربستان سعودی تبعات گسترده و آنی خود را در افغانستان، انگلستان،
ترکیه، سوریه و اینک پایتخت
ایران، یعنی شهر تهران به نمایش گذارده و یک
بار دیگر به اثبات رساند که تغییر در موضعگیری قدرتهای جهانی با چه سهولتی میتواند
موجودیت یک رژیم سیاسی، و حتی دادههای «ابدی» انگاشته شدة یک منطقه را یکشبه کنفیکون کند. میبینیم
چگونه یک «دیدار استراتژیک» میتواند، از
حکومت دستنشانده و ضدایرانی ولایتفقیه که با حمایت سازمان سیا و «ام. آی.6» باد
در غبغباش میانداخت و طی دههها خود را «آقای جهان اسلام» معرفی میکرد، طعمة بیپناه، بدبخت و مفلوک مشتی تروریست مسلح تحویل دهد. و این تغییرات بار دیگر نشان میدهد که هیاهوی
افتخارات و عظمت و اقتدار در این نوع «حکومتها» چیزی نیست جز آب همان آفتابهای
که فقط به درد کونشوئی پس از تخلی میخورد.
امروز با خواندن خبر عملیات کذا بیاختیار
به یاد محمدرضا پهلوی افتادم. آنزمان که
انگشت شستاش را حائل جلیقة ضدگلوله میکرد و در برابر دوربین تلویزیون «قُطبی» میفرمود:
«حالا نوبت چشم آبیهاست که برای ما کار
کنند!» طفلک اعلیحضرت فراموش کرده بود که همین چشم آبیها
بودند که با کمک مصدقالسلطنه، پیشخدمت
سفارت انگلستان و 10 هزار دلار پول ناقابل، روز 28 مرداد 1332 او را سرکار گذارده بودند. بله،
وقتی امر بر شما مشتبه میشود،
فراموش میکنید از کدام سوراخ بیرون آمدهاید، و آن روز که دوائر حفاظت وزارتخانهها برای
ارباب آمریکائیشان «انقلاب اسلامی» به راه میاندازند و وزارتخانهها را فلج، و امور
کشور را متوقف میکنند، نه آن جلیقة ضدگلوله به دادتان خواهد رسید، و نه
چشمآبیها برایتان دست تکان میدهند. که
از قدیم گفتهاند، دیوار خلا را همان معماری
فرومیریزد که سنگزیر بنایاش را گذارده؛
میداند کدام سنگ را باید بکشد تا «دروازههای تمدن طلائی»، یا «فرهنگ انقلاب اسلامی» به زیر آوار برود.
با این وجود، اگر
ریشههای رژیم ضدایرانی ولایتفقیه و «شخصیتهای» آن، آنقدرها با اصلونسب رژیم شاهنشاهی و لاتولوتهای
آریامهری فاصلهای ندارد، شرایط منطقه با
آن روزها خیلی تفاوت نشان میدهد. چرا که آمریکا
دیگر نمیتواند با یک مانور «دوستانه و محفلی» در منطقة خاورمیانه رژیم تغییر دهد؛
حداقل ناتوانی و عجز واشنگتن در این نوع مانورها
را به صراحت در مورد سوریه و ترکیه شاهد بودهایم. در نتیجه،
آنچه در تهران به وقوع پیوسته میباید در چارچوب استراتژیهای نوین منطقه
مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. و این
چارچوبها به ما نشان میدهد که متمرکز کردن قدرت «اطلاعاتی ـ امنیتی» ایالاتمتحد
در عربستان، امارات و مصر معنائی جز فشار
هر چه بیشتر بر جمکران، ترکیه، افغانستان و عراق نخواهد داشت. فشاری که در ابعاد «نظامی ـ امنیتی» باعث خواهد شد تا این پایتختها در کسب
حمایت علنی و یا زیرجلکی از ایالاتمتحد هر روز ناموفقتر باشند. در واقع،
تحرکات تروریستی اخیر در تهران
ـ حتی اگر این تحرکات صرفاً صوری و
رسانهای باشد ـ به صراحت نشاندهندة
پایان «ماه عسل» آتلانتیسم و آخوندیسم است.
و این خبر برای آنان که خواستار تغییرات اساسی و پایهای در رژیم حاکم بر
کشور ایران هستند مسلماً خبر خوشی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر