در حکومت ملایان با نزدیکشدن میعاد
«انتخابات»، سفرة گستردهای جهت تناول
بازیگران و عوامل داخلی و خارجی پهن شده. خلاصه بگوئیم،
از هیاهو چیزی کم نمیآوریم؛
مناظرة تلویزیونی، تعداد چشمگیر
نامزدها، ادعاهای دهانپرکن و برنامههای
مندرآوردی اینان، جنجال روزینامههای سوبسیدخور داخلی و موضعگیری
رسانهها و سایتهای باجگیر آتلانتیست، از همه و همه رایحة جیببری و وحشیگری به مشام
میرسد. ولی یک سئوال در این بساط «انتخابات» هنوز بیجواب
مانده؛ آیا کسی به فکر ملت هم هست؟ در مطلب امروز سعی میکنیم تا حد امکان برای
این سئوال که از سوی حامیان و هوچیهای «انتخابات» بیجواب مانده پاسخی بیابیم. به همین
دلیل اول میرویم به سراغ بوق وکرنای تبلیغاتی برای «بُردها» و پیروزیهای چشمگیر حسن
فریدون و نوچة آمریکائیاش، ممجواد
ظریف.
همانطور که میدانیم در تبلیغات لاتولوتهای
جمکران و ولینعمتهای آمریکائیشان، ظریف
و حسن فوتبال آستینها را بالا زده، یکشبه مسئله و مشکل هستهای را حل کردهاند! البته خامنهای، رئیس دزدها و چند رأس پاسدار زرده به ک...ن نکشیده
هم که از پس نفس میکشند، سعی کردند با پیش
کشیدن «قدرت نظامی» جمکران و یا «حضور مردم» صحنة خالی را پرکنند و ثابت نمایند که
«مسئلة هستهای» به دلیل قدرت و استقلال حکومت جمکران حل شده. ولی خوب،
دمب خروس بیش از اینها نمایان است که ادعاهائی اینچنین پوچ محلی از اعراب
داشته باشد. به عنوان نمونه، نمیدانیم
ظریف و روحانی، ایندو «قهرمان ملی و
مذهبی» که شبوروز در خفا و عیان از ک...ن
ملاممد خاتمی قلپقلپ تناول میکنند،
چگونه «دستاورد» باند خاتمی و آژانسهای آمریکا در چین مائوئیست، یا همین بحران هستهای را که میبایست ایران را
به پاکستان دوم و گوشتدمتوپ آتلانتیسم در جنوب آسیا تبدیل کند، «حل» کردهاند.
در واقع پایان یافتن بساط «تهدیدات»
نظامی به دلیل توسری از سوی مسکو بود که، هم جمکرانیها را سر عقل آورد و هم به یانکیها
حالی کرد که یک من دوغ چقدر کره دارد. و
خلاصه حضرات یانکی و ملا فهمیدند که اگر در دوران جنگسرد با چپیدن در ماتحت
یکدیگر میتوانستند هارتوپورتهائی بکنند، آن ممه را لولو برده و دیگر چنین امکانی وجود
ندارد. در راستای همین توسری شیرین و
جانانه بود که به یکباره، شعار «نبرد با
آمریکا» از زبان دولتهای «منتخب» ولیفقیه اوفتاد، و
همچون امروز تبدیل شد به «پل زدن» بین ایران انقلابی و دیگر ملتها.
این اصل را نمیتوان انکار کرد که حتی
اگر چنگیزخان مغول هم در ایران رئیسجمهور شود، تا زمانیکه آرایش استراتژیک جنوب آسیا تغییر
نکرده، احدی نمیتواند به دوران خاتمی بازگردد
و از نو بساط تهدید اتمی و تحریمهائی را به راه اندازد که به جنگ و درگیری نظامی
در مرزهای جنوبی روسیه منجر شود. و کوتاه سخن،
اگر بحران هستهای در دورة روحانی
حل شده، هیچ ارتباطی با شخص روحانی و
سیاستهای خارجی و داخلی وی ندارد. تلاش روحانی برای ساختن کارت برندة «انتخاباتی»از
یک رخداد «کلان ـ استراتژیک» بینالمللی که حکومت ایران در آن هیچ نقشی نداشته، مصداق
«من آنم که رستم بود، پهلوان» شده! با این وجود،
منطقاً روحانی باید همین سیاست را ادامه دهد، و در این راستاست که جهت جلب توجه عموم دست به بندبازیهای
سیاسی میزند.
حال ببینیم نامزدهای «مخالف» روحانی چه
میگویند؟ اینان که طی 4 دهة گذشته در رأس امور کشور، همچون اعضای دولت روحانی، در حال «چریدن» و زدوبند و حیفومیل اموال ملی بودهاند، از سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و به اصطلاح
فرهنگی دولت ایراد میگیرند، در شرایطی که خودشان مسئولان ردة نخست در اعمال
همین سیاستها به شمار میروند. به طور
مثال، مگر شهردار تهران از آسمان آمده؟ ایشان نبودند که دست در دست اوباش، ساختمان سفارت عربستان را به آتش کشیدند و بلافاصله
نام «جدید» خیابان را هم روی پلاک رسمی شهرداری حک کرده، در محل آویزان کردند؟ مگر
تولیت آستان قدس که یکی از مهمترین مراکز پولشوئی، حقحساببگیری و کلاشی «فقهی» در کشور به شمار
میرود میتواند بیلان مالی و اقتصادی خود را از وضعیت نابسامان کل کشور جدا کرده، انگشت اتهام به سوی «دیگران» بگیرد؟ و جالبتر از همه اینکه یکی از همین نامزدهای
به اصطلاح «مخالف» کسی نیست جز جهانگیری،
معاون شخص روحانی. اگر نادرستیهای جهانگیری را نادیده بگیریم، ادعاهای
«عالمانه و دانشمندانه»، و فخرفروشیهایش به «یک ورقپارة دانشگاهی» در
قلب مناظرات «انتخاباتی» خیلی تماشائی است.
در واقع اگر نیک بنگریم، این
«انتخابات» از دیگر نمایشات انتخاباتی حکومت ملائی مسخرهتر شده. سابقاً، در دوران جنگسرد، حکومت اسلامی دو دلال داشت که مدرک دکتری هم به
دمشان وصل بود ـ دکتر شیبانی و دکتر کاشانی. این
دلالهای مزین به دکترا را میگذاشتند در برابر علی خامنهای! پر واضح است که علی خامنهای، با آن عمامة خوشتیپ و ریش و پشم دانشمندانه، عین
حسنیمبارک مصری با بیش از 90 درصد آراء «رئیسجمهور» میشد. بعد همین نامزدهای مخالف میآمدند در رادیو و
تلویزیون اعلام میداشتند که خودشان هم به «آقای خامنهای» رأی داده بودند! و اینچنین بود که خامنهای غرق پیروزی و
نشاط، آناً دولا میشد و «آنجای» امام خمینی را میلیسید،
بعد هم با کمک میرحسین موسوی برای ملت
هارتوپورت میکرد و شاخوشانه میکشید.
ولی در دوران جدید که پشموپیلی یانکیها
حسابی ریخته و پوستکو...نشان را روسها در سوریه کندهاند، حضرات مجبور شدهاند «انتخابات» را کمی «جدیتر»
برگزار کنند، و همینجاست که به قولی، بوزینهها به نجاری مشغول شدهاند.
روحانی در شرایطی که پروندههای بزرگی
از فساد مالی، فقر گستردة تودهها، بیتوجهی به امنیت شهروندان ـ نمونة ساختمان پلاسکو و معدن یورت و ... ـ سرکوب سازمان یافتة فرهنگی تحت عنوان «فرهنگ
ایران اسلامی» و ... در برابرمان قرار گرفته،
از خدمات دولتاش «فهرست» ارائه میدهد.
و در این عرصة وقاحت از مشایخی، هنرپیشة «خوشنام» فیلمفارسی گرفته، تا لاتولوتهای لندن و لسآنجلس نشین هم برای
این خدمات «کلیپ» میسازند. در حالیکه
خارج از حل بحران هستهای ـ بحرانی که دستاورد دوران ملاممد خاتمی بود ـ و رفع تحریمهای حقوقی که هر دو عملاً بدون
دخالت دولت روحانی عملی شده، این دولت حتی
یک قدم هم برای ملت ایران برنداشته. مخالفنمایان در برابر ادعای خدمات عظیم دولت
که گوش فلک را کر کرده، چه میگویند؟
عملاً هیچ!
اینان بساط ابهام گستری پهن میکنند و
آنچنان پشت قضیه را محکم میگیرند که بیا و ببین! یکی میگوید، «حاجآقا!
اونجا، میدونین که کجا رو میگم، عملکرد
دولت اسلامی نبود!» ولی خوب نمیگوید کجای کارشان خراب بوده، چرا که
قرار نیست مطالب منطقی مطرح شود. به طور
مثال، از اسکلهها میگویند، ولی مسئولان اسکله که جیبدولت را پر میکنند
معرفی نمیشوند. از فساد اداری میگویند، ولی شبکة فساد اداری که از دوران رضامیرپنج در
کشور دستنخورده باقی مانده همچنان فعال است.
خلاصه، هدف حضرات چرندگوئی و
مبهمبافی است، آنهم جهت فراهم آوردن
زمینة مناسب برای فخرفروشی روحانی و ممجواد!
روحانی هم کم نمیآورد. بساط لاف
وگزاف و ادعاهای پوچ وی حتی به «آزادی اینترنت،
حضور زنان در ورزشگاهها، حذف
تفکیک جنسیتی» در ایران هم رسیده! یا للعجب! در شرایطی که هر روز لاتولوتهای
سپاه پاسداران به کنسرتها، میهمانیهای مختلط
و جشنها یورش میبرند و ایرانیان را «دستگیر» می کنند، روحانی
زبان به تکفیر مخالفاناش گشوده که میخواهند «دوباره اینترنت را بند» بیاورند! معلوم
نیست چرا این رئیسجمهور «کارآمد» بجای ردیف
کردن اراجیف و فخرفروشی، در مورد تهاجم نیروهای
«انتظامی» به ایرانیان سکوت کرده؟ از این گذشته،
نمیدانستیم اینترنت را روحانی «باز» کرده!
ولی در این محشرخر که محفلشیخوشاه به
راه انداخته، جالبتر از همه موضعگیری نانخورهای حکومت
اسلامی در خارج از مرزهاست. جماعتی که به ادعای خودشان سالهای سال است
«مجبور» شدهاند به خارج بیایند، در این معرکه تبدیل شدهاند به مداحان دولت
روحانی و ستایندگان «شخصیت» والای ملاممد گوبلز اردکانی! پس مخالفت این جماعت با حکومت اسلامی بر سر
چیست؟! چگونه میتوانند، هم از
انتخابات و دولت حاکم در یک رژیم فاشیست حمایت کنند، و هم ادعا داشته باشند که به دلائل «سیاسی»
مجبور به ترک وطن شدهاند؟ خلاصه بگوئیم، در واقع این حضرات اعضای علیالبدل همان فاضلابی
هستند که از اعماقاش امثال بنیصدر و یزدی و قطبزاده و خمینی را برای ملت ایران
بیرون کشیدهاند. به این مخالفنمایان
بگوئیم اگر نمیتوانید در مملکتتان زندگی کنید، چرا
برای ریاست «جمهوری» حسن روحانی سینه چاک میدهید؟ مگر روحانی کاری میکند که شما بتوانید به کشورتان
بازگردید؟ مسلم است که روحانی چنین کاری نخواهد
کرد. ولی روحانی کاری میکند که سفارت طویله مشروعه، به این بادمجان
دورقابچینان چند دلار پول توجیبی بدهد. و برای دریافت همین دلارهاست که این اوباش برای
ملت لالائی مرگ میخوانند.
ولی پیش از پایان مطلب، جان
کلام را هم بگوئیم، که مشکل میتوان از آن گذشت. بله،
درست حدس زدید، «جان کلام» بیانیة اخیر رضا سیروس پهلوی، فرزند ارشد محمدرضا شاه است. ایشان هم در این خرتوخر، چارپائی زین کرده و با فریدون و ضحاک و «ارادة ملی» و «نوک پیکان» پریدهاند
توی میدان و به «جوانان» التماس دعا دارند:
«[...] پادزهر
انحطاطی که میرود تا نابودی ایران را رقم بزند، نیازمند ارادهای است ملی [...] و جوانان نوک پیکان
چنین ارادهای هستند[...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 10 مه 2017
حسن بیانیة رضاپهلوی این است که مخاطب بیغرض
و بیمرض به صراحت میتواند ببیند، چگونه زبان
ابهام شیخ در بیانیة شاه انعکاس پیدا میکند.
شیخ میگوید حسین و معاویه، اعلیحضرت هم، البته بدون نفی این «تقابل» دینی و مذهبی، میفرمایند
فریدون و ضحاک! و اگر شیخ مشکلات ملت ایران را با «حسین و معاویه» حل کرد، مسلماً شاه واشنگتننشین هم خواهد توانست با
«فریدون و ضحاک» همین مشکلات را حل کند. این را گفتیم،
چرا که نه بیبیگوزکهای شیعیمسلکان
مشکلات کشور را حل میکند، و نه افزودن اسطورههای کهن ایران به این بیبیگوزکها. ولی
خوب دم اعلیحضرت گرم! عبارت «نوک پیکان» بسیار
مفرح بود؛ یاد کارگران ایرانناسیونال افتادیم که به مصداق
«دکتر شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل»، به «انقلابیون» نپیوستند و ثابت کردند که، هم
شناخت و شعورشان به مراتب از «گلة دانشگاهیان و دانشجویان و نخبگان سیاسی جبهة
ملی و حزب توده و...» بیشتر است، هم در خدمت آمریکا نیستند! در هر حال،
اینک که حکومت اسلامی ملت را سرکار
گذاشته و حاضر نیست یک قدم از مواضع قرونوسطائیاش عقب بنشیند، و
اوپوزیسیون «کودتائی ـ سلطنتی» هم نوک پیکان را چسبیده و بجای ارائة یک نگرش منسجم
و منطقی، به فریدون و ضحاک دخیل بسته، چه باید کرد؟! راه
دیگری جز حذف بنیاد استعماری «شیخوشاه» در برابرمان وجود دارد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر