در مطلب امروز سه رخداد را که ظاهراً آنقدرها ارتباطی با
یکدیگر ندارند مورد بررسی قرار میدهیم. این سه رخداد به استنباط ما از محور مشترکی
برخوردارند که آن را فروپاشی جبهة شرقی سازمان ناتو، یعنی تزلزل ساختار پیمان آتلانتیک شمالی در
ترکیه میخوانیم. البته به این فروپاشی
میباید احساس خطر فزایندة غرب از تزلزل تکیهگاههای شیعیمسلکی آتلانتیسم در
ایران را نیز بیافزائیم.
نخستین رخداد، همانطور که میتوان حدس زد به ترکیه و وضعیت
اینکشور پس از جریان «حملة نظامی» به جنگندة روسیه مربوط میشود. در این چارچوب، به
تجزیه و تحلیل حضور داوات اوغلو، نخستوزیر
ترکیه در جلسة عمومی اتحادیة اروپا در بروکسل ـ
یک روز پیش از نشست «کاپ 21» ـ میپردازیم.
در مرحلة دوم نگاهی خواهیم داشت به نامة
دوم علی خامنهای برای جوانان غرب! و در آخر موضع متزلزل اصلاحطلبان در «انتخابات»
آیندة مجلس جمکران و هماهنگی اینان با بیترهبری و خزیدنشان به سوی اصولگرایان را
بررسی میکنیم. هماهنگیای که اگر در
دوران پایانی محمد خاتمی، شیاد اردکانی زیرسبیلی در میرفت، امروز دیگر «اسرار مگو» نیست. پس نخست
برویم به سراغ ترکیه و نشست بروکسل!
بحران نظامی ناشی از تحولات سوریه
در منطقه، پس از آنکه حملة «نظامی ـ نمایشی» نیروی هوائی ترک به سقوط جنگندة روسی منجر
شد، پای به مراحل بسیار خطرناک
گذارده. در اینکه، جنگندة
روسی را کدام قدرت نظامی هدف قرار داده، میتوان ساعتهای متمادی بحثوگفتگو به راه
انداخت، ولی آنچه از اهمیت برخوردار میشود
این واقعیت است که چنین رخدادی در سطح بینالمللی تبدیل به یک خبر «جدی» در نظام
رسانهای شده. و از این مرحله به بعد، دیگر
هیچ اهمیتی ندارد که شرایط واقعی سقوط جنگنده چه بوده، و اینکه مقصر اصلی کیست؛ آمریکا،
انگلستان، ارتش ترکیه، دولت اردوغان و یا هر کس دیگری.
دولت اردوغان که حتی پیش از این
عملیات محیرالعقول و به دور از عقل، آنقدرها از منظر سیاسی پایگاه مستحکم و تزلزلناپذیر
نداشت، و طی انتخابات اخیر با دردسر فراوان موفق به
تشکیل کابینه شده بود، پس از این رخداد
عملاً به آخر خط رسیده. و اگر قرار باشد آتلانتیسم به معنای واقعی «شکست»
در ماجراجوئی سوری خود را بپذیرد و بر آن صحه بگذارد، مسلماً
نظام رسانهای در معرفی «مقصر» اصلی این شکست انگشت اتهام را به سوی دولت
اسلامگرایان ترکیه خواهد گرفت. امروز در
منطقه، و در میان دستنشاندگان «رسمی»
آتلانتیسم مشکل بتوان دیواری کوتاهتر از دیوار اردوغان و حزب «عدالت و توسعه» وی
یافت. به همین دلیل نیز تلاش مراکز آتلانتیست بر این
مهم متمرکز شده تا ترکیه به تدریج موضعاش را در جایگاه «مقصر» تثبیت کند. مقصری
که نهایت امر در نظام رسانهای «ورشکسته به تقصیر» هم معرفی خواهد شد، و هر آنچه به سرش بیاید حقش خواهد بود! چرا که نظام رسانهای آتلانتیست تمامی حمایتهای
غرب، حتی «وعدة» ورود ترکیه به اتحادیة
اروپا را نیز در جیب دولت حزب «عدالت و توسعه» قرار داده!
بله، طی دیداری که روز گذشته داواتاوغلو، نخستوزیر ترکیه با مقامات رسمی اتحادیة اروپا
داشت، رسماً عنوان شد که «بررسی» عضویت
ترکیه در اتحادیة اروپا بار دیگر روی میز مذاکرات خواهد بود! همان به
اصطلاح «بررسیای» که طی یازدهسال گذشته از دستور کار اتحادیة بیرون اوفتاده و در
گنجهها خاک میخورد و اینبار هم ترکیه برای بررسی آن تقاضائی نداده بود. پس طرح
دوبارة آن، خصوصاً با این «اهنوتلپ» از
سوی رئیس کمیسیون اروپا، مسلماً دلائل و
معانیای از آن خود دارد.
در این مرحله، به
صورتی فهرستوار به مهمترین این دلائل نگاهی میاندازیم چرا که، بحث پیرامون جزئیات کار را به درازا خواهد
کشاند. مهمترین دلیل «ابراز تمایل» رسمی اخیر کمیسیون
اروپا به ورود ترکیه به جرگة این اتحادیه برخاسته از یک نیاز استراتژیک است. مسئولین اتحادیه، در شرایطی که حتی بنیانگزاراناش دیگر به
بقاء و دوام این اتحادیه آنقدرها خوشبین نیستند، نیک میدانند که بررسی ورود یک دولت متزلزل به
حلقة اتحادیه نمایة مثبتی ارائه نخواهد داد.
و اینکه، برخلاف گذشته،
این روزها در داخل اتحادیه و حتی
در میان ترکها، مخالفان پیوستن آنکارا به
این اتحادیه به مراتب بیش از سابق است.
خصوصاً که طی تحولات نظامی اخیر در سوریه،
چهرة دولت اسلامگرای ترک در داخل و خارج مرزها به شدت مخدوش شده. در نتیجه ابراز تمایل کمیسیون اروپا فقط
نشاندهندة «حمایت» ساختارهای سیاسی اروپا از رژیم حاکم بر آنکارا میتواند تلقی
شود. کمیسیون با این عمل برای روسیه شاخوشانه میکشد. و نشان میدهد که، هر چند
در شرایط پذیرش عضو جدیدی نباشد، دست از حمایت
از ترکیه نخواهد شست.
از سوی دیگر، مسئلة کنترل آوارگان که پس از شکست ماجراجوئی آتلانتیسم
در سوریه به ترکیه هجوم آوردهاند نیز بر تصمیم اخیر کمیسیون اروپا تأثیر زیادی
گذارده. به عبارت دیگر، اگر اتحادیة اروپا میخواهد، هم از وجود ارتش ترکیه جهت کنترل موج مهاجران استفاده
کند، موجی که دیگر دولتهای اروپای غربی قادر به کنترل آن
نیستند، و هم انتظار داشته باشد که دولت اسلامگرا با
تحمل هزینههای سنگین از نظر امنیتی،
سیاسی و اجتماعی این آوراگان جنگی را در خاک خود سکنی دهد، «منطقی» به نظر میآید تا دهان دولت آنکارا را
با چند نقلونبات «شیرین» کرده، ابزاری جهت توجیه سیاستهای داخلی، خارجی و منطقهای در اختیار رجب اردوغان قرار
دهد. و به همین دلیل نیز آبنبات «بررسی
مجدد ورود ترکیه به اتحادیه» را توی لپ اوغلو انداختهاند. باشد که روزنامههای وابسته به دولت
ترکیه، ایدة «اروپائی شدن» تمام و کمال اینکشور را هر
یک به نوبة خود تذهیب کرده و از آن شاهراهی جهت تبلیغات دولتی فراهم آورد.
ولی یکی دیگر از مشکلات عدیدهای که
به اعلام بررسی مجدد الحاق ترکیه به اتحادیة اروپا منجر شده، چرخش
استراتژیک روسیه در قبال ترکیه است. چرخشی که برای آنکارا مشکلات اقتصادی وسیعی به
وجود آورده. این چرخش برای ترکیه به قیمت از دست شدن
میلیاردها دلار مبادلات تجاری در قالب صادرات و واردات، توریسم،
و حتی همکاریهای منطقهای تمام میشود.
و در این میانه، اتحادیة اروپا در مقام یکی از شاخکهای اصلی
آتلانتیسم به این نتیجه رسیده که، اگر دیر بجنبد ممکن است ساختارهای «سیاسی ـ امنیتی» ترکیه در رهگذر این تحولات مالی و
اقتصادی آنچنان متزلزل شود که، نهایت امر
کنترل غرب بر ارتش و نیروهای انتظامی ترک نیز از دست سازمان ناتو بیرون رود. به همین دلیل نیز بروکسل تحت عنوان حمایت از
پناهندگان با پرداخت مبلغ 3 میلیارد دلار به دولت ترکیه موافقت کرده! ولی در عمل،
این کار نیز آنقدرها «بیخطر»
نیست!
چرا که، مشکل میتوان قبول کرد ساختار فاسد دولت ترکیه
اجازه دهد، این پول هنگفت خرج پناهندگان
شود! و این مسئلهای است که به استنباط ما
دولتهای اروپای غربی بخوبی از آن آگاهاند؛
این پول در رسانهها به نفع پناهندگان به دولت ترکیه تحویل داده میشود، ولی در
واقعیت صرف تجهیز هر چه گستردهتر نیروهای اسلامگرا در خاک سوریه خواهد شد. در واقع اتحادیة اروپا با اینکار در آیندة
نزدیک برای بروکسل دردسرهای فراوان به همراه میآورد. چرا که اینک نقش اتحادیه اروپا در جنگافروزی
ورای مرزهایاش علنی شده، و در صورت شکست در پروژة سوریه، شکستی که تصور آن آنقدرها هم دور از انتظار
نیست، گرداب بحرانزای سوری قربانیانی به
مراتب متعددتر از چند سیاستمدار انگلیسی و فرانسوی را به درون خود خواهد
کشاند. حال که سخن از گرداب به میان
آمد، چه بهتر که ترکیه را رها کرده، نگاهی به علی خامنهای، رهبر حکومت اسلامی بیاندازیم که مدتی است در گنداب
دستوپا میزند.
همانطور که میدانیم رهبر حکومت
اسلامی یکبار دیگر بساط نامهنگاری به «جوانان» اروپا و آمریکا ر اپهن کرده. نخست باید پرسید به چه دلیل خامنهای پس از هر
عملیات تروریستی در فرانسه به یاد جوانان غرب میافتد و به آنان نامه مینویسد؟ چرا خامنهای به جوانان اروپا و آمریکا اینچنین
علاقمند است، و به طور مثال برای جوانان آمریکای لاتین و
آفریقا و آسیا، و یا حتی جوانان آوارة
ایرانی در غرب و شرق نامهنگاری نمیکند؟ بله، درست حدس زدید؛
هر کسی بتعیار و قبلة خودش را دارد؛ ایشان
هم از این قاعده مستثنی نیستند. از سوی
دیگر، نامهنگاری یک ملای شیعه به جوانان
غرب، چه معنائی میتواند داشته باشد؟ اگر هم
جوان مؤمن و مسلمانی در غرب یافت شود، بیشک سنی مذهب خواهد بود، و دلیلی
ندارد که نامة یک ملای شیعه برایاش ارج و قُربی داشته باشد. ولی از آنجا که، نامهنگاری در فضای ملازدة ایران نوعی ابزار
جهت به ارزش گذاردن تحجر و توحش دین تلقی میشود، علی
خامنهای نیز به شیوة «مولاعلی» که در بیبیگوزکها به مالک اشتر نامه نوشته
بود، برای «مالک عنتر» در بلاد غرب نامهای
نوشته و در آن ضمن تکرار عناوین ریلهای خبری، همچون
دیگر ملایان و اسلامگرایان دوآتشه، ضمن
تعریف از خود و مظلومنمائی و پدرسوختگیهای رایج سری هم به فلسطین زده و اشک
تمساح ریخته! خامنهای «جنایات» اسرائیل
را برشمرده، بدون اینکه بگوید اسلامگرائیای که وی به ستایش
آن نشسته، خود از منجلاب غرب سرچشمه
گرفته، و در ایران چه جنایاتی مرتکب میشود:
«چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل
کرد، و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند،
سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده
ندانید! [...] جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت
آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که
هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است.»
منبع: نامة علی خامنهای به جوانان
اروپا و آمریکا، 8 آذرماه 1394
اشتباه نکنیم! خامنهای
بخوبی میداند «چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد!» در عمل،
وی نه تنها دست در دست اربابان یانکیاش کشور ایران را طی چهار دهه به
ویرانه تبدیل کرده، که اینک میخواهد
برای ملتهای دیگر نیز جهت خودتخریبی «نسخه» بنویسد! آنوقت
بعضیها بگویند، ملا پر رو و وقیح و دریده نیست؛ بعضیها مثل خامنهای بگویند، ملا «ذهنیتی» ندارد که تنها هنرش «آراستن اغراض
موذیانه» باشد. ولی ایرانیانی که به یمن حکومت دین و اوباش دینباور
چهار دهه تاریخ و زندگیشان به فاضلاب اسلام شیعی آلوده شده، به این نتیجه رسیدهاندکه نزد آخوند و کشیش و
خاخام و دیگر ارباب دین، «آراستن اغراض موذیانه» فریضهای است الهی! هماین
ارباب دیناند که با تکرار مشتی قصه و داستان بیسروته و گسترش «تقدس» انسانستیز
و تعبدآور، ملتها را به خود مشغول داشتهاند. باشد تا احدی نپرسد، در بهشتهائی
که این جانوران وحشی بر شالودة تزویر،
دودوزگی، خودفروختگی و انسانستیزی
بر پا کردهاند کدامین ابلیسها حکم میرانند. ابلیسهائی
که در آستین دستگاه ارباب دین بزرگ میشوند، و هر
روز خون ملتها را میمکند:
«[...] رئیس سازمان بازرسی کل کشور از
فرار فردی پس از دریافت ۱۰۰ میلیارد تومان از وزارت نفت خبر داده و گفته است که این
فرد به کانادا گریخته است.»
منبع: رادیوفردا،
9 آذرماه 1394
علی خامنهای در نامة خود به
«فعالیتهای انسانساز»، از نوعی که رئیس
بازرسی کل جمکرانیها در بارهاش سخن رانده، و در دستگاه حکومت اسلامی بسیار رایج است هیچ اشارهای
نمیکند. در مورد فعالیتهای دیگری که روزمرة ایرانیان
را به جهنم تبدیل کرده نیز هیچ نمیگوید. در نامة وی از سرکوب، سانسور،
آقابالاسری دولت، تعیین نوع خوراک و پوشاک برای انسانها، سرکوب اجتماعی و ... سخنی به میان نیامده. باید
پرسید، در اینصورت مقصود اصلی خامنهای از
«ذهنیت آلوده» و تزویز چیست؟ چه بهتر که «شیخ
علی» در نامهای که به مالک یانکیاش مینویسد مشخص کند، «آلودگی» چیست و «آلوده» کیست؟
ولی تا آنجا که به «ذهنیت آلوده به
تزویر» در سرزمینمان مربوط میشود، ایرانیان بخوبی میدانند کدامین ذهنیتها به تزویر آلوده است. جوانان
اروپا و آمریکا هم نیازی به نصایح نوکر خیرخواه عموسام ندارند! هر چند
اگر میخواهند در ذلت و ادبار بزیاند، نسخة ذلت را ملای شیعه برایشان نوشته. میتوانند «ذهنیتهای آلودهای» را که امثال علی
خامنهای برایشان یافتهاند نابود کنند! آلودگیهائی
از قبیل آزادیبیان، حقوق بشر، حقوق شهروندی، جامعة مختلط، شعر و رمان و باله و تئاتر و علم و فلسفه و
صنعت، و روابط اجتماعی و تفریح و خنده و
شادی و بازی و ... و در واقع «آزادی تفکر
و تخیل!» اینهاست آنچه خامنهای و امثال او «ذهنیتهای
آلوده« نامیدهاند و نمیپسندند. در عوض،
دزدی، جنایت، فروش مواد
مخدر، به راه انداختن هنگهای چماقدار و چاقوکش، روضهخوانی و تجاوز به عنف در زندانها، اعدام هزاران تن بدون محاکمه، و ...
از جمله «ذهنیتهای پاک»، اسلامی و
انسانساز به شمار میرود! این «ذهنیتها
سازنده» میتواند دست در دست یک حکومت دستنشانده و نوکر، به نفع ملا و یانکی و به زیان یک ملت کاری کند
کارستان! قبول نمیفرمائید، نگاهی به ایران بیاندازید. ملتها
با این «ذهنیتها»، به شهرهای ویران نمیروند، سوار
بر بال فرشتگان به بهشتهای «خیالی» پرواز میکنند! به همان بهشتهائی که دهها ایرانی برای فرار
از آن در اردوگاه پناهندگان لبهایشان را با نخوسوزن میدوزند، در شرایطی که بعضیها برای چند روز «آقائی» موجودیتشان
را به ماتحت مقام معظم دوختهاند! حال که به دوزندگی رسیدم، نگاهی هم به «بخیهکاران» دنیای سیاست جمکران
بیاندازیم.
نگاهی داشته باشیم به بازی «ذهنیتهای
آلودهای» که در کشورمان تحت عناوین اصلاحطلب و اصولگرا و پایدار و ناپایدار و
... فعال شدهاند. از شوخی گذشته،
این «بنگاههای» مسخره بیاختیار مرا
به یاد حزب رستاخیز آریامهر و دو شاخک آن یعنی،
«سازنده» و «پیشرو» میاندازد! خلاصه آن خوشخیالها که روز کودتای 22 بهمن 57
مجسمههای شاه را پائین کشیده بودند و به حساب خودشان شقالقمر فرمودند، خواب میدیدند! به اینان بگوئیم، جای دور
نرفتهایم، به یمن خوشباوری شما هالوها هنوز هم در قلب
تاریخچة فاشیسم معاصر ایران دستوپا میزنیم. هر چند امروز، بجای
رستاخیز سازنده و پیشرو، «ولایت» اصلاحطلب و «ولایت» اصولگرا و پایدار
پیدا کردهایم. ولی خوب
اینها با هم تفاوت دارد. بجای سروصورت تراشیده و کتوشلوار برازندة سازندهها
و پیشتروهای دیروز، میباید به صورت کثیف
و تهریش و لباس مندرس، عمامه و پیشانیای
که جهت دینفروشی با واکس بر آن جای مهر نقاشی کردهاند بسنده کنیم. و این
خود از جمله «پیشرفتهائی» است که نمیباید نادیده انگاشته شود.
اینکه، دولت
ملاحسن فریدون، پس از طی فقط دو سال، دقیقاً در موضع روزهای پایانی دولت ملاممد
اردکانی نشسته دیگر از اسرار مگو نیست. به
عبارت بهتر، با آنچه در ترکیه
رخداده، و آنچه آیندة سوریه را مسلماً
رقم خواهد زد، دولت روحانی نمیتواند، هم به
عادت دیرینة حکومت اسلامی فشار بر ملت را افزایش داده و سرکوب را سازماندهی کند، و هم دم
از «اصلاحاتی» بزند که دیگر خودش نمیداند در کدامین مسیرها میباید محقق شود. خلاصه،
اصلاحات روحانی نوزاد ناقصالخلقهای از آب در آمد که در دو سالگی میباید
«گوز را داده و قبض را بگیرد!» با این وجود،
در این مقطع، بدنیست سئوالی مطرح کنیم و آن اینکه آلترناتیوسازی مضحک «اصولگرا ـ اصلاحطلب» که
خود نشئتی است متعفن از «ذهنیتهای آلودة» اربابان علی خامنهای در واشنگتن و
لندن، تا کجا و تا کی میباید ملت ایران
را در گنداب حکومت اسلامی نگاه داشته، برای
حرکات احمقانة این گلههای جنایتکار نقش «سرنوشتساز» دینی و بومی خلق کند؟
این سئوالی است که مسلماً ایرانیانی
که به سرنوشت کشورشان حساسیت نشان میدهند از خود خواهند پرسید. ولی کسانی میتوان یافت که آنقدرها اهل این حرفها
نیستند؛ اینان یا در درون دستگاه دولت
مشغول بهرهبرداری شخصی و گروهی از ولایت فقیهاند، یا با
مخالفخوانیهای صوری، در عمل نقش مخالفنما
ایفا کرده، از پشت پرده بر آتشی روغن میریزند که مشتی
ماجراجوی خائن آن را حکومت الهی و اسلامی میخوانند!
در ردة دولتیها و نانخوران
دولت، از پاسدار و بسیجی گرفته تا همان
دزدها که به دلیل تساهل و تسامح قوه قضائیه و مجریه، یکشبه
بودجة کشور را با خودشان به کانادا میبرند، «بازی»
اصولگرا و اصلاحطلب در حکومت اسلامی خیلی هم خوب و بجاست. اگر کسی در گلة این طراران سابقهدار «ناراضی»
باشد آنقدرها مهم نیست؛ مثل دیگر دزدان و لاتها برایاش سوروسات به راه
میاندازند. در لندن و واشنگتن و پاریس خانه و حساببانکی و
زمینة مساعد زدوبند و لاتبازی فراهم میشود و میتواند در آغوش «ذهنیتهای آلوده»
تحت عنوان «مخالف»، در واقع برای حکومت
اسلامی، اسلام سیاسی، و
نهایت امر اربابان جمکران از طریق تریبونهائی که در اختیارش قرار خواهند داد، «دل» بسوزاند. امثال اینان کم نیستند؛ بعضیهاشان اصلاً به خیمة سلطنتطلبان
اسبابکشی کردهاند! خلاصه، مال «حلال» راه دور که نمیرود، مال دزدی نیست؛ مال عموسام است! اینان
از جمله اصلاحطلبان و اصولگرایانی هستند که ترجیح دادهاند «پیشرو» و یا «سازنده»
شوند. عیب و نقصی هم در این دگردیسی نمیبینیم!
ولی از همه جالبتر وضعیت آنهاست
که در داخل ماندهاند؛ در جلسات سینهزنی
خیابانی شرکت میکنند؛ روضه هم بعضاً میخوانند،
و
معلوم نیست چرا و به چه دلیل «طرفدار» اصلاحطلبان هستند. این
گروه که معمولاً خود را وابسته به جریان «چپ» مینمایانند، امروز شدیداً نگران «انتخابات» شدهاند. نمیدانستیم استالینیستها هم طرفدار
«انتخابات» تحت نظارت شورای نگهبان جمکران هستند. بله،
این باید از معجزات اسلام باشد.
به هر تقدیر، حال که بساط حسن
فوتبال بکلی در هم ریخته، و معلوم نیست
آیندة دولت و ارتباطات داخلی، خارجی و
منطقهای آن به کجا کشیده خواهد شد، «بعضیها» رسماً خواهان ائتلاف اصلاحطلبان با
اصولگرایان «میانهرو» شدهاند! باشد که
این حکومت بتواند بدون تحمل هر گونه فروپاشی ساختاری و درونی همچنان به موجودیت
ضدانسانیاش در مسیری که چهار دهه به طول انجامیده طی طریق کند.
در مرحلة نخست بگوئیم، تا آنجا که به دمکراسی، انسانمحوری،
آزادی بیان و حقوق بشر مربوط میشود،
اصولگرا و اصلاحطلب هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. این فقط حاکمیتهای انگلستان، آلمان و فرانسهاند که ادعا دارند ایندو
«قبیله» متفاوتاند. در ثانی، به فرض
که این تفاوتها وجود داشته باشد، و اصلاحطلبان
با اصولگرایان به اصطلاح «میانهرو» همقدم شوند،
برنامهشان چیست، و منفعت ایران و
ایرانی در این میانه چه میشود؟ به طور
مثال، اینکه ریاست مجلس جمکران از دست
قبیلة لاریجانی به دست قبیلة مطهری بیفتد «پیشرفت» به شمار میآید؟ ما که
در این بساط پیشرفت نمیبینیم، پس حتماً
آنان که پیشرفت میبینند نانی در تنور دارند که اینچنین پستان پشمالویشان را به
آن چسباندهاند.
به هر تقدیر، «انتخابات» جمکران اگر صورت بگیرد، و در این میانه اصولگرا و یا اصلاحطلب به
پیروزی برسد، آنقدرها اهمیت ندارد، اصل کلی مسائل منطقه است که به مراتب فراتر از
این «بازیها» خواهد بود. روسیه شاهرگ
اقتصادی اسلامگرائی در سوریه را از طریق بمباران گسترده از هم فروخواهد پاشاند، این یک ایده و پروپاگاند نیست، یک واقعیت نظامی است. و این
عقبنشینی بر خلاف آنچه در مطبوعات علم شده بیش از آنچه اردوغان را هدف قرار
دهد، حکومت ولایتفقیه را به خطر میاندازد.
در مطالب پیشین، دلائل روسیه را در عدم قبول اسلامگرایان در
سوریه عنوان کرده بودیم؛ از تکرار این
دلائل در این مقطع خودداری میکنیم، ولی
همین «دلائل» نهایت امر ملابازی را هم در ایران به پایان خط نزدیک میکند؛ و از
این سرنوشت محتوم، چه با اصلاحطلب باشید
و چه همراه اصولگرا هیچ گریزی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر